مریم طارمی- «کوکی: من هرجور آدمی رو که اضافی مصرف کرده باشه دیدم. هرویین، اسید، کراک. هری: نه، من خودمو زیاد مصرف کرده‌م، واسه اینه که اینقدر داغونم.» – «ساختار شکنی هری»، وودی آلن

یکی از تأثیر‌گذار‌ترین فیلم‌های وودی آلن «ساختار‌شکنی هری» است. کم نیستند فیلم‌هایی که زندگی نویسنده‌ای را زیر ذره‌بین قرار می‌دهند. «ساختارشکنیِ هری» از این دسته فیلم‌هاست؛ فیلمی بسیار شخصی و پر از شوخی‌های «وودی آلنی.» آلن در این فیلم در واقع زندگی خود را زیر ذره‌بین قرار داده و شاید همین باعث شده که «ساختارشکنی هری» پس از «خاطرات استارداست» یکی از خشمگینانه‌ترین فیلم‌های آلن باشد. «ساختارشکنی هری» پر از نشانه‌های اوست؛ از حضور پررنگ زن‌ها گرفته تا نویسنده‌ای افسرده و حضور اندیشه‌ی فروید.
 

«هری بلاک» نویسنده‌ی معروف اوضاع خوبی ندارد، او نیز مانند «سندی» در فیلم «خاطرات استارداست» فروپاشیده است. هری گرفتار افسردگی و بی‌خوابی است، با اطرافیانش مشکل دارد و احساس تنهایی می‌کند. دختر مورد علاقه‌اش هم تصمیم به ازدواج گرفته است. (البته نه با هری بلکه با دوست صمیمی او یعنی لَری!)
 

از همه بد‌تر هری برای اولین بار نمی‌تواند بنویسد. در این گیر و دار مدرسه‌ای که در جوانی او را اخراج کرده بود تصمیم دارد از او تقدیر کند. هری برای رساندن خود به مراسم، عازم سفر می‌شود، سفری از جنس سفرِ دکتر «ایزاک برگ» در «توت‌فرنگی‌های وحشی.»
 

فیلم از‌‌ همان ابتدا با تدوینی چشمگیر و سرشار از جهش‌های زمانی آغاز می‌شود. لوسی، معشوقه‌ی سابق هری به محض آنکه از تاکسی پیاده می‌شود، با جهش‌های زمانی متوجه می‌شویم که با ذهنی پریشان سر و کار خواهیم داشت. در تمام طول فیلم، زمان رویدادها مکرراً تقطیع می‌گردد و دوباره از نو چیده می‌شود.
 

«ساختارشکنیِ هری» نویسنده‌ای را به ما نشان می‌دهد که در هنر نویسندگی از توانایی‌های خوبی برخوردار است، اما در زندگی روزانه افتضاح است. شخصیت هری که وودی آلن در این فیلم خلق کرده از برخی لحاظ بسیار نفرت‌انگیز است. او بار‌ها به همسر و دوست دخترش خیانت می‌کند. هری فردی است بسیار خودخواه که دیگران مجبورند خودشان را با او و نیازهایش وفق دهند. نویسنده‌ی ما با اینکه عاشق تنها پسرش هیلی است حتی نمی‌تواند پدر خوبی برای او باشد. هری بلاک که از کودکی بیشتر از آنکه به واقعیت توجه نشان دهد، شیفته‌ی خیال‌پردازی بوده است و همواره به زندگی و اطرافیان خود مانند مصالح خام برای نوشتن داستانی می‌نگریسته، حال با دو مشکل اساسی مواجه شده است. در زندگی واقعی «فی سکستون»، دختری که او دوستش دارد تصمیم دارد با لری (دوستِ هری) ازدواج کند و در دنیای هنر هم خلاقیت ذهنی‌اش را از دست داده است. در واقع هری نیز با سویه‌ی تاریک خود درگیر شده است و جالب است که وقتی هری، فی را برای اولین بار به لری معرفی می‌کند به ناگاه بوی گوگرد استشمام می‌کند! 
 

مریم طارمی: هری، نویسنده‌ی خودخواه و ناآرام و قهرمان فیلم «ساختارشکنی‌ هری» ساخته‌ی وودی آلن، در پایان دوباره پشت دستگاه تایپ می‌نشیند و به آرامش می‌رسد. آرامش درونی در واقع پاداش خود‌شناسی هری است. او اسطوره‌ی خود را زنده نگه می‌دارد.

تقلاهای هری در دنیای واقعی کاملاً بی‌فایده‌ است. فی توجه‌ای به درخواست هری نمی‌کند. روانکاو هری هم پس از مدتی گفت‌وگو خونسردانه این نکته را یادآور می‌شود که وقت جلسه به اتمام رسیده است!
 

این فیلم نیز مانند بیشتر آثار آلن با اندیشه‌های فروید گره خرده است، حتی در خود فیلم نیز هری برای هیلی خردسال از نظریات فروید در مورد زنان نقل قول می‌کند.
 

به نظر فروید شخصیت هر انسانی از سه بخش تشکیل می‌شود: نهاد، من واقع‌گرا و من بر‌تر. در واقع در مورد هری من واقع‌گرا نتوانسته بین نهاد و من بر‌تر او تعادل برقرار کنند و این سه نفر (!) هری را به شدت با خود درگیر کرده‌اند. به یک معنا هری گرفتار یکه‌تازی نهاد خود شده است. او چنان خودخواه است که دیگران باید خود را با او تطبیق دهند. (داستان تار شدن مِل را بیاد بیاورید.)
 

هری در دنیای واقعی تنهاست؛ چنان تنها که برای رفتن به مدرسه‌ی سابقش از یک فاحشه درخواست می‌کند تا او را همراهی کند. موجودی سرگشته که در میان داستان‌ها و خاطراتش چرخ می‌زند. او مجبور می‌شود برای آنکه هیلی، تنها فرزندش شاهد مراسم تقدیری باشد که برای پدرش برگزار کرده‌اند او را از مدرسه بدزدد! چرا که همسر سابقش چنان از او متنفر است که حاضر نیست اجازه دهد پسرشان با پدرش به جایی برود.
 

در اینجا نیز مانند «آنی هال»، در فیلم «خاطرات استارداست»، «زن دیگر» و… موتور پیش‌برنده‌ی داستان چیزی نیست جز خاطرات و داستان‌های شخصیت اصلی. از خلال همین داستان‌هاست که ما با جهان‌بینی هری آشنا می‌شویم. البته گاهی آلن آنقدر درون‌مایه‌ی داستان‌ها را برای مخاطب شرح می‌دهد که موضوع توی ذوق می‌زند.
 

«ساختارشکنیِ هری» می‌توانست فیلمی به شدت تلخ باشد، اما آلن هوشمندانه با طنز خود اجازه نمی‌دهد این تلخی مخاطب را آزار دهد. مخلوق آلن آفریده‌ای‌ست سرگشته، مضطرب، تنها و افسرده. اگر مخلوقات دیگر در این شرایط دست به جنایت، ناهنجاری یا خود ویرانگری می‌زنند، هریِ وودی آلن به طنز پناه می‌برد. به قول کورت ونه‌گات نویسنده‌ی شهیر آمریکایی شوخی آخرین مکانیسم دفاعی در برابر افسردگی است. هری نیز در همه حال با طنز از خود محافظت می‌کند. اما کابوس ادامه دارد، اوضاع همچنان بد‌تر می‌شود: ریچارد (دوست قدیمی هری) که از ناراحتی قلبی رنج می‌برد قبل از رسیدن به مدرسه درون ماشین سکته می‌کند و می‌میرد و زمانی که قرار است مراسم تقدیر برگزار شود زن سابق هری با پلیس سر می‌رسد و هری به جای سالن همایش سر از زندان در می‌آورد. اما این‌بار در بد‌ترین شرایط کورسوی نوری دیده می‌شود: ریچارد در تخیلات هری از مرگ بازگشته و به‌سادگی به او می‌گوید: با شیاطین درونت صلح کن تا دوباره بتوانی بنویسی…
 

فی و لری که از مراسم ازدواج خود می‌آیند برای هری وثیقه می‌گذارند. دیدن فی و لری با هم آن هم در لباس عروسی برای هری دردناک است، اما سرانجام تسلیم می‌شوده و از فی دل می‌کند. درست از همین جاست که ذهن هری دوباره آماده‌ی آفرینش می‌شود. هری، فی را به نفع سویه‌ی تاریک خود یعنی لری‌‌ رها کرده است. اگر در «بارتون فینک»، بارتون نویسنده تنها زمانی می‌تواند نوشتن را از سر بگیرد که آدری (معشوقه‌اش) به دست چارلی (سویه‌ی تاریک بارتون) کشته می‌شود، اینجا نیز هری وقتی می‌تواند آفرینش را از سر بگیرد که فی را به نفع لری‌‌ رها می‌کند.
 

حال شاهد زیبا‌ترین صحنه‌ی فیلم هستیم، ذهن هری مراسم تقدیری برای هری تدارک می‌بیند، آن هم با حضور تمام شخصیت‌هایی که هری خلق کرده است. همین جاست که ایده‌ی جدید نوشتن در ذهن هری شکل می‌گیرد؛ ایده‌ای که همواره جلوی چشم بوده است: مردی که در زندگی ناموفق اما در هنر موفق است. هری دوباره پشت دستگاه تایپ می‌نشیند و به آرامش می‌رسد. آرامش درونی در واقع پاداش خود‌شناسی هری است. او اسطوره‌ی خود را زنده نگه می‌دارد.
 

ضعف بزرگ «ساختارشکنیِ هری» بازی آلن در نقش «هری بلاک» است. آلن پس از سال‌ها، در ذهن مخاطب خود چهره‌ی انسانی بشاش، روشنفکر و دوست داشتنی را تثبیت کرده است. به شما قول می‌دهم حتی اگر آلن نقش یک قاتل زنجیره‌ای را هم بازی می‌کرد، هیج بیننده‌ای نمی‌توانست نسبت به او احساس تنفر پیدا کند و مشکل دقیقاً همین جاست. رفتارهای منفی هری بلاک مخاطب را درگیر نمی‌کند چرا که هری بلاک پشت چهره‌ی وودی آلن پنهان شده است. بهتر بود همانند تصمیمی که آلن در «گلوله بر فراز برادوی» گرفت و نقش «دیوید شین» نویسنده را به «جان کیوزاک» واگذار کرد، اینجا نیز برای نقش هری بازیگری مناسب را انتخاب می‌کرد. البته در ابتدا تصمیم بر این بود که نقش هری بلاک به دنیس هوپر یا داستین هافمن واگذار شود اما ظاهراً رایزنی‌ها به جایی نرسید. ضعف بازی‌ها در این فیلم هنگامی بیشتر به چشم می‌آید که نقش مقابل آلن، یعنی «الیزابت شو» (معشوقه‌ی هری) نیز نمی‌تواند بازی مناسبی ارائه دهد. بازی «شو» شخصیت «فی سکستون» را در حد یک عروسک تنزل می‌دهد.
 

جدا از بازی‌ها، فیلم در بقیه‌ی زمینه‌ها نمایانگر استادی آلن و تسلط او در فیلم‌سازی‌ست. کمال‌گرایی آلن به زیبایی در تصویر و تدوین و داستان دیده می‌شود.
 

در مجموع می‌توان گفت «ساختارشکنی هری» نشان‌دهنده‌ی شروعی دوباره برای آلن است. آغازی که در آن آلن فیلسوف، آلن مؤلف، آلن نویسنده، آلن طناز و… همگی فراخوانده شده‌اند. فیلمی که اگر ندانیم کارگردانش کیست تصور می‌کنیم با جوانی با ذهنی مملو از ایده‌های ناب سر و کار داریم. فیلمی تلخ اما پرانرژی…

پیش‌پرده‌ی «ساختارشکنی هری» ساخته‌ی وودی آلن