همه راز دارند: تو داری، من دارم، شاید حتی رییس جمهور ایالات متحده هم رازهایی دارد. خوب یا بد، علم نمیتواند کمک زیادی به افشای جزئیات رازها بکند. اما میتواند به کنترل بیشتر ماهیت اسرار کمک کند.
به عنوان مثال، با توجه به مطالعه اخیر مایکل اسلپین، استاد مدیریت در دانشکده بازرگانی کلمبیا و دو تن از همکاران او، هر فرد به طور متوسط ۱۳ راز دارد، پنج راز که هرگز با هر کسی دیگری به اشتراک نگذاشته. اگر رئیس جمهور ها هم شبیه یک فرد عادی باشند، ۴۷ درصد احتمال وجود دارد که یکی از اسرار او عامل نقض اعتمادمان به او شود. ۶۰ درصد احتمال وجود دارد که او در یک دروغ یا یا مناسبات خلاف مالی باشد و ۳۳درصدی احتمال وجود دارد که در سرقت یا نوعی رابطه پنهان دخیل باشد یا از محل کار خود ناراضی باشد.
تحقیقات زیادی اثرات روانی اسرار را بر استرس کسانی که آنها را در خود حفظ میکنند بررسی کرده. اضطراب، افسردگی، تنهایی، عزت نفس پایین. اما رازها می توانند عوارض فیزیکی هم داشته باشند. در سال ۲۰۱۴، کلیتون کریچر، روانشناس دانشگاه کالیفرنیا، برکلی و ملیسا فرگوسن، روانشناس دانشگاه کرنل، با داوطلبان مصاحبه کردند و از آنها خواستند برای بیان گرایش جنسی خود یا درباره دوستیابی با عباراتی مانند «من تمایل به کسی دارم که…» به جای «من به زنانی تمایل دارم که» پاسخ بدهند. پس از آن مشخص شد که راز داران، ۱۷ درصد بدتر از افراد دیگر در آزمون عمل کردند.
در سال ۲۰۱۲، اسلپین دریافت که نگه داشتن یک راز، احساس سنگینی است که جهان بینی فرد را تغییر میدهد. اسلپین دریافت حال افرادی که یک راز بزرگ دارند، مانند خیانت، یا حتی یک راز کوچک، مانند دروغ مصلحتی یکسان نیست. در آزمایشهای بعدی، به افرادی که اسرار «بزرگی» داشتند، تصاویری از یک تپه نشان داده شد. در مقایسه با آنها که راز کوچکتری داشتند، گروه اول برآوردشان این بود که تپه شیب تندتری دارد. زمانی که از آنها خواسته شد یک هدف را که چند متر دورتر از آنها بود هدف بگیرند، آنها مدام آن را سرنگون میکردند؛ چون نمیتوانستند قضاوت درستی درباره فاصله آن داشته باشند.
راز اسرار کم کم دارد افشا میشود اما ضررهای آنها هنوز کاملا معلوم نشده، آندریاس ویسمیر، روانشناس دانشگاه تیلبورگ در هلند، معتقد است که بخشی از تیرگی رازها ناشی از این واقعیت است که محققان در حال کشف جنبههای منفی اسرار هستند. او در سال ۲۰۱۱ در یک مقاله نوشت: «این باور که اسرار برای سلامتی ما مضر هستند، چنان قدرتمند بوده که چند دهه ما را مشغول و هیجانزده کرده. از چشم انداز مساله سلامت، اسرار اثرات ضد و نقیضی دارند.»
اسلپین، در مقاله جدید خود استدلال میکند که اگر ما در نحوه تفکرمان درباره اسرار تجدید نظر کنیم، کمک کننده است. چند سال بعد که مقالات او درباره آزمایش تاثیر قضاوت افراد دارای راز درباره شیب تپه منتشر شد، محققان دیگر در پذیرش نتایج آن مشکل داشتند. او میگوید: «آنچه اهمیت دارد این است که ببینیم مردم چه فکر میکنند.» هنگامی که اسرار شخصی بر اساس محتوایشان «بزرگ» یا «کوچک» تلقی میشوند بر ارزیابی مردم از فاصله در آزمایش پرتاب به هدف تاثیر دارد. اگر یک راز طوری باشد که فرد زمان زیادی را صرف فکر کردن به آن کند، اثرات چشمگیری ظاهر میشود. ممکن است یک راز بزرگ فکر کسی را خیلی مشغول کند اما برای یک نفر دیگر مسخره باشد. روشن شده که آنچه واقعا تعیین میکند که آیا عوارض روانی برای فرد صاحب راز رخ دهد یا نه، این است که افراد چقدر درگیر راز خود هستند.
تاکنون دانشمندان پنهان کاری و راز داری را به عنوان یک عمل اجتماعی را مطالعه کردهاند؛ مخفی کردن عمدی اطلاعات از دیگران. با توجه به این دیدگاه، سرکوبگری راز، نگه داشتن آن، نظارت و کنترل خود، و تاکتیکهایی که برای پنهان کاری لازم است، برای صاحب راز هزینه دارد. اما اسلپین استدلال میکند که رازها به طریق دیگری هم باعث درد و رنج میشوند: «بله، مواردی هست که شما باید به طور فعال، هدایت یک مکالمه را از فرسنگها دورتر کنترل کنید، یا مثلا وقتی که تلاش میکنید این واقعیت را که به دنبال کار دیگری میگردید، از همکار خود پنهان کتید. اما بیشتر اوقات، با خودتان و رازهایتان تنهایید و به راههایی فکر میکنید که باعث میشود راز شما کشف شود یا خودتان به طور تصادفی آن را فاش کنید.» اسلپین، از جولی لین و دانیل ونگر نقل قول میکند که در یک مقاله در سال ۱۹۹۹۵ نوشتند: «رازداری چیزی است که یک نفر میتواند به تنهایی در یک اتاق قادر به آن باشد.» این چیزی است که تجریه آن را نشان داده است.
این بینش، او و همکارانش را واداشته که در مقاله جدیدشان،یک نظریه جدید درباره مخفی کاری ارائه کنند. رازداری، یک عمل است. ما اسرار را حفظ نمیکنیم؛ ما آنها را در خود نگه میداریم و آن چیزی که در مورد راز مضر است، محتوای آن نیست، بلکه نیاز ذهن به بازبینی و فاش کردن آن است.
برای آزمایش این تئوری، اسلپین و همکارانش یک سری مطالعه انجام دادند. آنها بیش از هزار و پانصد نفر را با «پرسشنامه اسرار»، که در آن ۳۸دسته از اسرار، از نارضایتی اجتماعی و دروغ گفتن گرفته، تا صدمه به خود و خیانت جنسی وجود داشت، بررسی کردند و از آنها پرسیدند کدام یک از این رازها را در دل داشتهاند یا حاضرند آن را نگه دارند؟ بیشتر افراد به رازهایی در زمینه روابط پنهانی یا رفتار جنسی اشاره کردند. فقط ۳۰ نفر گفتند هرگز این تجربیات را نداشتهاند. محققان در ادامه پرسیدند که فرد در ماه گذشته چند بار با آن اسرار درگیر شده و چگونه آن افکار را خنثی کرده؟ پاسخها نشان داد که افراد اغلب در هنگام تنهایی با اسرار خود درگیر میشوند تا زمانهایی که در یک موقعیت اجتماعی و در جمع هستند. نگه داشتن اسرار بیشتر از کتمان آنها، حالشان را بد میکند. به طور مداوم یک راز را در ذهن داشتن، باعث میشود مردم فریبکاری خود را به یاد بیاورند و خود را غیر قابل اعتماد احساس کنند.
آنهایی خوشبختترند که آنقدر راز دارند که به یادش نمیآورند. اسرار، تا حد زیادی مسایلی انفرادی هستند و با حضور دیگران رام میشوند. صحبت کردن در مورد آن با یک شخص دیگر، واقعا اثر خوبی دارد.
ملیسا فرگوسن، روانشناس دانشگاه کورنل که اثرات شناختی و فیزیکی پنهان کردن گرایش جنسی را مورد مطالعه قرار داده، میگوید که ما نباید هزینه رازهای اجتماعی را دست کم بگیریم. او و کریچر مطالعهای را آغاز کردهاند برای بررسی تاثیر بالقوه سیاست «نپرس، نگو» در ارتش آمریکا که چند سال قبل لغو شده است. او میگوید که با این تحقیق چشم او به روی پیامدهای ناخواسته برخی سیاستها باز شده است: «موقعیتهای بسیاری وجود دارد که باعث میشود یک فرد بخشی از هویت خود را پنهان نگه دارد، چون فاش کردن آن می تواند منجر به خشونت شود. اما سؤالی که مطرح میشود این است که آیا شما ماندن در محیطی را که در آن مردم برای ایمن ماندن به پنهان کاری مجبور میشوند میخواهید؟ من فکر میکنم نه.»