شهرنوش پارسی‌پور – نام این «شش‌خطی»، جون، در حقیقت نمایشگر شاخه‌ی گیاهی‌ست که تلاش می‌کند با عبور از مانعی که وجود دارد از زمین سر بیرون بکشد. از این قرار می‌توان گفت «مشکلات در آغازینه.»

شش‌خطی نمایشگر راهی‌ست که از طریق آن آسمان و زمین هستی‌های مستقل را در وجود می‌آورند. این نخستین ملاقات آنهاست، که با گرفتاری‌هایی توأم می‌شود. سه‌خطی پائینی، «جه‌ان» به معنای برانگیختگی‌ست، حرکت آن رو به بالا و انگاره‌ی آن تندر و صاعقه است. سه‌خطی بالایی، «که آن» در مقام معنای وحشتناک و خطر است. جهت حرکت آن سرپایینی و انگاره‌ی آن باران است. وضعیت اشاره دارد به باران تند، و حالت اغتشاش شدید. رعد و برق و باران فضا را در خود گرفته است. اما اغتشاش آرام خواهد گرفت. در حالی‌که وحشت فرومی‌نشیند، حرکت بالارونده عاقبت از ‌‌نهایت خطر عبور خواهد کرد. یک توفان توأم با رعد و برق را تنش را فروخواهد نشاند، و همه چیز دوباره آزادانه نفس خواهد کشید.
 

داوری
مشکلات در آغاز کار با موفقیت فراوان به انجام خواهد رسید
پیشرفت با تکیه بر ثبات قدم.
هیچ کاری نباید برعهده گرفت.
علاوه برآن شخص یاری‌دهندگانی برمی‌گزیند

زمان‌های رشد همراه با مشکلات بسیاری‌ست. این به نخستین زایش شباهت دارد. اما این مشکلات از آنجا ناشی می‌شود که اغتشاش با تلاش و تقلای بسیار در جهت شکل‌گیری است. همه چیز در حرکت و جنبش است: از این قرار اگر شخص به‌رغم خطرات پشتکار داشته باشد به موفقیت فراوانی دست خواهد یافت. هنگامی که در تقدیر انسان است که در یک چنین آغازه‌ای قرار گیرد، همه چیز هنوز شکل ناگرفته است، تاریک است. از این قرار او باید اندکی عقب بنشیند، چرا که هر حرکت بی‌حساب و کتاب می‌تواند باعث بلایایی بشود. به همین دلیل بسیار مهم است که شخص تنها نماند. چرا که برای غلبه بر آشوب انسان نیازمند یارانی‌ست. این به آن معنا نیست که شخص به حالت انفعالی نظاره‌گر اتفاقاتی باشد که دارد می‌افتد. او باید دستش را برای همکاری دراز کند و با فکر بکر و مشاوره در کار‌ها شرکت نماید.
 

انگاره
ابر‌ها و تندر
انگاره مشکلات در آغازینه
از این قرار انسان برتر
نظم را از اندرونه‌ی بی‌نظمی بیرون می‌کشد.

ابر‌ها و تندر از طریق خطوطی که به صراحت شکل گرفته‌اند قابل مشاهده هستند. این بدان معناست که در آشوب مشکلات در آغازینه کار، نظم به طور ضمنی نهاده شده است. به همین ترتیب انسان بر‌تر بایستی از درون آن اغتشاش نخستین نظم را سازماندهی کند، چنان‌که انسان رشته‌های نخ‌های ابریشم را از گره و گیر باز کرده و به صورت کلاف درمی‌آورد. در جست‌وجوی پیدا کردن مکان حضور خود در بی‌‌‌نهایت هستی، شخص باید قادر باشد در آن واحد جدا کند و متحد سازد.

خط‌ها
۹ در خط آغازین بدین معنی‌ست:
تردید و مانع.
شخص اگر پافشاری کند پیشرفت خواهد کرد.
انسان در پیش روی یاری‌رسانانی را به خدمت می‌گیرد.

اگر شخصی در آغاز کاری رودررو با مانعی بشود، نباید کوشش کند با زور جلو برود، بلکه باید درنگ کند و بیندیشد. هرچند که هیچ چیز نباید او را از مسیر خود منحرف کند. او باید پشتکار داشته و هدف را به‌طور دائم در مد نظر داشته باشد. این بسیار مهم است که همکاران درست کاری را جست‌وجو کند، اما تنها در صورتی آن‌ها را پیدا خواهد کرد که از تکبر نشان دادن پرهیز کرده و با فروتنی با یارانش همکاری کند. تنها پس از آن است که شخص خواهد توانست آنانی را که در جنگ با مشکلات می‌توانند به او یاری برسانند به سوی خود جلب کند.
 

شش در خط دوم بدین معنی‌ست:
مشکلات در هم‌اند.
اسب و گاری از هم جدا می‌گردند.
او یک دزد نیست،
می‌خواهد اگر زمانش فرا رسید عشقبازی کند.
دوشیزه پرهیزکار است،
خودش را متعهد نمی‌کند.
ده سال- پس حالا خودش را متعهد می‌کند.

ما خود را در محاصره‌ی مشکلات و موانع می‌یابیم. ناگهان شرایط دگرگون می‌شود، چنان‌که گویی کسی با یک اسب و ارابه دارد بالا می‌آید و آن‌ها را از هم جدا می‌کند. این حادثه آنقدر غیر منتظره است که ما گمان می‌بریم تازه وارد یک دزد است. به مرور روشن می‌شود که او قصد هیچ شرارتی را ندارد، بلکه می‌خواهد دوست باشد و یاری برساند. اما نباید پیشنهاد همکاری او را پذیرفت، چرا که این کمک از ناحیه‌ی درستی نیامده است. باید منتظر شویم تا زمان مناسب فرارسد. ۱۰ سال مقدار زمانی‌ست که برای مساعد شدن شرایط نیاز داریم. پس شرایط خود به خود عادی خواهد شد، و ما قادر خواهیم بود به قوای مسلحی که این دوست پیشنهاد می‌کند بپیوندیم.
 

شش‌خطی با به دست دادن تصویر دختر متعهدی که در یک رویاروئی سخت، به عاشق خود وفادار است به ما در موقعیت‌های استثنایی رهنمود می‌دهد. هنگامی که در مقطع مشکلات مانعی ناگهانی فراروی ما قرار می‌گیرد، و پیشنهاد غیر منتظره‌ای برای حل مشکل از ناحیه کسی که به ما مربوط نیست مطرح می‌شود، ما باید محتاط بوده و در قبال چنین کمکی هیچ تعهدی را برخود لازم ندانیم. اگر بتوانیم وقت بخریم مشکلات تخفیف پیدا خواهند کرد، و ما به آنچه که امیواریم به‌دست آوریم خواهیم رسید.
 

شش در خط سوم یعنی:
هر کس برای شکار گوزن بدون جنگلبان حرکت کند
تنها راه خود را در جنگل گم خواهد کرد.
انسان بر‌تر علائم زمان را درک می‌کند
و ترجیح می‌دهد دست از این‌کار بشوید.
رفتن در چنین راهی باعث خفت خواهد شد

اگر انسان بکوشد در جنگلی نا‌شناس به شکار برود و راهنمایی نداشته باشد راهش را گم خواهد کرد. هنگامی که انسان رودررو با مشکلات است نباید بکوشد دزدکی و بدون فکر و بدون راهنما از درون آن‌ها بیرون بیاید. تقدیر را نمی‌توان گول زد، تلاش خام، بدون راهنمایی‌های ضروری به شکست و بدنامی منجر خواهد شد. از این قرار انسان بر‌تر، با باز‌شناسی دقیق بذر حوادث، بیشتر ترجیح می‌دهد از آرزویش بگذرد تا دچار شکست و خفت و شرمساری ناشی از کوشش و تقلای بیجا نشود.
 

شش در خط چهارم یعنی:
اسب و گاری از هم جدا می‌شوند.
تلاش برای اتحاد.
رفتن خوش‌اقبالی می‌آورد
همه چیز در جهت پیشرفت عمل می‌کند.

ما در موقعیتی هستیم که وظیفه‌مان عمل کردن است، اما از قدرت کافی برخوردار نیستیم. با این حال فرصتی برای ایجاد ارتباط خودنمائی می‌کند. باید این فرصت را قاپید. نه تکبر بی‌جا، و نه خویشتن داری بی‌جا نبایستی ما را منحرف کند. خود را مهیا کردن برای برداشتن گام نخست، حتی اگر باعث شود تا خود را ندیده بگیریم، نشانه روشندلی ست. پذیرفتن کمک در موقعیت مشکل باعث بدنامی نمی‌شود. اگر یاری دهندگان حقیقی پیدا شوند، همه کار‌ها در جهت درست به جلو خواهد رفت.
 

۹ در خط پنجم یعنی:
مشکلات برکت.
اندکی پشتکار خوش اقبالی می‌آورد،
پشتکار زیاد اسباب بدبختی خواهد شد.

فرد در موقعیتی‌ست که نمی‌تواند نیات خیر خود را که در حال شکل‌گیری و قابل درک است عرضه کند. دیگران دخالت کرده و هر کاری را که او انجام دهد تحریف می‌کنند. پس او بایستی محتاط بوده و گام به گام پیش برود. نباید کوششی در اوج گرفتن داشته و کارهای بزرگ بر عهده بگیرد، چرا که موفقیت زمانی ممکن می‌شود که اعتماد عمومی شکل گرفته باشد. تنها در وفاداری و کار دقیقی که بی‌سر و صدا انجام شود است که موقعیت به مرور روشن شده و مشکلات ناپدید می‌شوند.
 

شش در خط آخر یعنی:
اسب و گاری از هم جدا می‌شوند
اشک‌های خونین جاری خواهد شد

مشکلات آغازین برای برخی از مردم به شدت زیاد است. آنان در گل فرو رفته و هرگز راه خروج را پیدا نخواهند کرد. آنان دست روی دست گذاشته و از کوشش و تقلا دست می‌کشند. چنین کناره‌گیری اندوهناک‌ترین کارهاست. از این قرار کنفسیوس در اینجا می‌گوید: «اشک‌های خونین جاری می‌شوند: شخص نبایستی در این موقعیت سماجت بورزد.»