در دنیای سینما برخی مواقع یک «نقش» یا «شخصیت داستانی» بازیگر را به اوج آوازه و درخشش رسانده و زمینه موفقیتهای بعدی او را مهیا کرده است.
بیشک یکی از اصلیترین این «شخصیت»ها کسی نیست جز مامور ارشد سازمان اطلاعات خارجی بریتانیا MI۶، آقای «جیمزباند» که ماجراجوییها و دلاوریهای بیبدیل و انجام ماموریتهای محیرالعقول او همواره تماشاگران را به هیجان و شوق واداشته است. این شخصیت بیش از چهار دهه است که هر دو- سهسال یکبار با قصهای سرگرمکننده و ماجرایی بکر خیل عاشقان سینما را مقابل پرده نقرهای مینشاند.
ایرانیان به خوبی توماس شونکانری بازیگر این نقش را میشناسند؛ شخصیتی که شانزده سال پس از حضور در نخستین فیلم سینماییاش «راه بازگشتی نیست»(۱۹۵۴) بخت این را یافت تا به عنوان نخستین جیمزباند سینما برگزیده شود و به دنبال آن بازیگرانی همچون گلد فینگر، جورج لازنپی، راجر مور، تیموتی دالتون، پیرس برازنان و این اواخر دانیل کریگ با ایفای این نقش، در یاد همه تماشگران بهخوبی ماندهاند.
از خصوصیات این نقش که بازیگران نامبرده را به اوج شهرت رساند، میتوان به این نکته اشاره کرد که این نقش با استفاده از ابزارهای پیشرفته به قلب ماجرا میزند و یکتنه حکومت یک منطقه و دستگاه اطلاعاتی آنجا را به چالش میکشد و در پایان ماموریت خود را با شگفتی به پایان میبرد.
گویا امروزه، این داستانهای مجموعه فیلمهای» جیمز باند در عالم واقعی سیاست و دستگاه اطلاعات و امنیت جمهوری اسلامی نیز جایی برای خود باز کرده و افراد سیاسی و امنیتی ایران با توسل به داستانهایی از این دست، به دنبال کسب شهرت و قدرت و تحکیم پایههای میز وزارت و صدارت خود هستند. از آن جمله این افراد میتوان به حیدر مصلحی اشاره کرد. در طول دوران وزارت افرادی همچون محسنی اژهای، پورمحمدی، فلاحیان و یونسی همواره شاهد اعترافهای ساختگی و به دور از حقیقت آنها بودهایم ولی هرگز در برابر چالشهای امنیتی در جمهوری اسلامی شاهد این مقدار بسیار زیاد از داستانهای ساختگی و خالی از واقعیت نبودهایم. گزارشهایی که گاه توسط بخشی از دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی موازی و تبلیغاتی جمهوری اسلامی نقض و خلاف آن بیان میشود.(ماجرای محمد رضا مدحی)
بهراستی اما دلایل اینهمه داستانپردازیهای کودکانه چیست؟ در این مقاله به دلایل برقراری امنیت در جمهوری اسلامی و پیشینه حیدر مصلحی و روایتهایی از این ماموریتها میپردازیم.
آزادی متضمن امنیت
برای اولینبار افلاطون، فیلسوف یونانی بود که در کتاب جمهوریت خود به مفهوم شهروند اشاره کرد و آن را رکن اساسی جامعه آرمانی خود یا همان مدینه فاضله به شمار آورد. همینطور ارسطو هم شهروند را فردی قلمداد میکرد که در حکمرانی و فرمانبرداری یک جامعه سهیم باشد.
هدف آنها فراهم ساختن آسایش در جامعهای بود که همه مردم در آن احساس مشارکت و آزادی کنند. این جوهره آزادی است که در جامعه در قالب آزادیهای مدنی، آزادی بیان، آزادی اجتماع، آزادی احزاب متضمن امنیت جامعه است. جامعهای که دارای فضای باز سیاسی و اجتماعی است، برای به کرسی قدرت نشاندن جریان سیاسی مطلوب خود نیازی به کاربرد خشونت و اسلحه احساس نمیکند. تنها خط قرمز، مانع آزادی را میتوان در جلوگیری از تخطی به حقوق دیگران دانست.
در واقع، حقوق دیگران محدودیت مشروع بر آزادی است. امروزه چالش اصلی مدافعان حقوق بشر با مفهوم نظم عمومی و امنیت ملی است؛ آنجا که طرفداران حقوق بشر همیشه اولین سطحی که با آن در مبارزه هستند بحث نظم عمومی تحمیلی یا مورد سوء استفاده حکومتهای خودکامه و دیکتاتوری است. اگرچه تامین امنیت و حفاظت از جان و مال شهروندان از جمله مسئولیتهای دولتهاست، ولی امنیت جامعه، امنیت حکومت و امنیت از بالا به پایین و دیکته شده توسط حکومت نیست. امنیتی که تنها حکومت در تایید آن نقش دارد، امنیتی در جهت استمرار حکومت و پایهای برای استبداد است. این آن چیزی است که ما امروزه در ایران تحت لوای حکومت ولایت فقیه با آن مواجه هستیم.
روایتی از ماموریتهای موفق
انفجار بمب در قیطریه تهران در ساعت هفتونیم صبح ۲۲ دی ۱۳۸۸ روی داد. در این حادثه مسعود علیمحمدی کشته شد. دو فرد دیگر زخمی شدند و خسارتهایی به ساختمان مجاور وارد شد. بمب منفجرشده در یک موتورسیکلت جاسازی شده بود که به فاصله یکمتری از در ورودی منزل علیمحمدی، به یک درخت بسته شده بود.
در جریان ترور مسعود علیمحمدی، استاد فیزیک در تهران ۸۹ وزیر اطلاعات خبر از دستگیری عامل ترور را داد. شخصی بهنام مجید جمالی فشی؛ شخصی که در اعترافاتش، خود را از جاسوسان موساد (دستگاه اطلاعات و امنیت اسرائیل) معرفی کرد.
در این اعترافات او نیز همچون دیگر اعترافات افرادی از ایندست، از آموزشهای حرفهای که دیده بود سخن گفت که در پادگانی در اسرائیل انجام شده بود.[1]
این اعترافات، با شور و شعف امامان جمعه و دستگاه تبلیغاتی حکومت روبهرو شد. هرکدام از آنها این دستگیری را نشان اقتدار دستگاه اطلاعاتی ایران دانستند و به تمجید از کار حیدر مصلحی پرداختند.
این اعترافات پرسشهایی را دوباره پیش روی روزنامهنگاران و افکار عمومی قرار داد: چطور فردی عادی تنها با دو سفر به ترکیه جذب دستگاه اطلاعاتی اسرائیل میشود و بدون هیچشناختی در چند جلسه آموزش ترور میبیند و به یکباره به تروریستی حرفهای بدل میشود و تروری حسابشده را صورتبندی و اجرا میکند؟!
هنوز خبر دستگیری عامل ترور از ذهن مردم پاک نشده بود که دو ترور دیگر اینبار با فاصله زمانی کوتاه و نزدیک به هم، هر دو در تهران بهوقوع پیوست. انفجارهایی برای ترور مجید شهریاری و فریدون عباسی، دوتن از استادان فیزیک دانشگاه شهید بهشتی انجام و موجب کشتهشدن مجید شهریاری و مجروح شدن دو نفر از همراهان وی شد.
بار دیگر، دستگاه تبلیغاتی حکومت و وزیر اطلاعات چون گذشته بهجای بازگشایی معمای این ترورها انگشت اتهام را بهسوی آمریکا و اسرائیل و دستگاه اطلاعاتی غرب نشانه رفتند و نمایندگان مجلس بهجای احضار وزیر به مجلس و پرسش از او، بهزعم خود جریان نفاق را در مرگ این افراد دخیل دانستند. دست آخر هم معلوم نشد چه بر سر آن شبکهای آمد که آقای مصلحی خبر از متلاشی شدن آن در جریان ترور قبلی داده بود؟! مشخص بود این ترورها در یک شکل و شیوه توسط یک گروه هدایت میشود.
آخرین مورد هم جریان محمدرضا مدحی بود و برنامه تولیدشده توسط وزارت اطلاعات؛ و البته سخنان شگفتانگیز مدحی و گفتار فیلم که هرکس را بهیاد فیلمهای جیمزباند میانداخت؛ از شکار او توسط دستگاه اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل تا تشکیل دولت در تبعید و فریب اپوزیسیون و دست آخر هم نجات او از پادگانی در اسرائیل توسط نیروهای وزارت اطلاعات؛ که البته در این میان روزنامه حکومتی کیهان، خبر از دستگیری مدحی ضد انقلاب را منتشر کرده بود.[2]
وزیر اطلاعات و اعتراضهای مردمی
در جریان تظاهرات و اعتراضهای مردمی، در تاریخ ۲۵ بهمن سال گذشته که خبر این تظاهرات در رسانههای بینالمللی بازتاب داشت، وزیر اطلاعات بعد از گذشت چند روز در برنامه «دیروز، امروز، فردا» که از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش میشود، حاضر شد و در جواب مجری این برنامه در مورد این تظاهرات چنین گفت:
«قضیه ۲۵ بهمن در ادامه فتنه سال گذشته است. یک عده افراد که فکر میکردند اینها راست میگویند از سران فتنه جدا شدند، نقطه عطف ۲۵ بهمن، این بود که باعث افتضاح بزرگی شد و تعداد افرادشان مشخص شد.»
«اگر دقت کنید فیلمهایی که پخش کردند دستکاری شده فیلمهای قبلی است، یکی دو فیلمی هم که گذاشتند شلوغی است که مربوط به خریدهای نزدیک عید است.»
«اینهایی هم که آمدند روز ۲۵ بهمن، منافقین و سلطنتطلبان و مجموعه ضد انقلابیون هستند. جمعیت یک جمعیت بسیار اندکی بود.»
«در ۲۵ بهمن علیرغم تبلیغات گسترده در شبکههای مختلف ماهوارهای و اجتماعی و اینترنتی، جمعیت خیلی اندکی بود که مخلوط کردن آن افراد با کسانی بود که آمده بودند خرید عید. ریزش در ۲۵ بهمن خیلی مهم بود.»[3]
این سخنان، آدم را به یاد سخنان غلامرضا ازهاری، آخرین نخستوزیر شاه در سال۱۳۵۷میاندازد. به دلیل آنکه او همانند رجال پهلوی انقلاب را باور نداشت. چنانچه در ۱۵ آذر ۱۳۵۷ در مجلس سنا اظهار داشت که سر و صدای شبهای تهران واقعی نیست بلکه صدای نوار است. مردم به ادعای او در تظاهرات بعد از آن با این شعار پاسخ دادند: «ازهاری بیچاره بازم بگو نواره، نوار که پا نداره.»
بازمعلوم نشد، آیا دلیل فریادها و شعارهای مرگ بر موسوی و کروبی و خاتمی نمایندگان اصولگرای مجلس، در صحن علنی مجلس همین جمعیت اندک تظاهراتکنندگان بود یا خیر؟!
بهدنبال این سخنان بود که بار دیگر مصلحی خبر از بازداشت فردی مسلح برای کشتن تظاهراتکنندگان داد. او خاطر نشان کرد: فردی دستگیر شده که اسلحه داشته و ماموریت داشته و افرادی رو به شهادت رسانده. حتی گلولهای هم که داشته مشخص شده. دشمن درصدد فراری دادن وی بوده. اطلاعات خوبی هم تاحالا به ما داده است. یکی از افرادی که مرتبط با سازمان سیا است، که افراد زیادی را به کار گرفته بود، از مدتی قبل مورد رصد نیروهای وزارت اطلاعات بود و در روز ۲۵ بهمن، این فرد دستگیر شد و در صحنه هم دستگیر شد.[همان منبع]
این سخنان بهدنبال کشته شدن دو تن از اعتراضکنندگان به ضرب گلوله نیروهای امنیتی بود، ولی اینبار خبری از اعترافات تلویزیونی در کار نبود، و تنها این سخنان برای خلاصی از زیر بار فشار افکار عمومی و هراس از خیزش دوباره اعتراضها بیان شد.
پیشینه حیدر مصلحی
با نگاهی به سوابق کاری حیدر مصلحی، میتوان به عدم تجربه، تخصص و اشراف او بر مسائل اطلاعاتی و امنیتی پی برد. بیشترین کار آقای مصلحی در پیوند با کارهای فرهنگی بوده است:
وی دارای مدرک کارشناسی ارشد الهیات و معارف اسلامی از موسسه آموزشی امام خمینی قم است. وی همچنین تحصیلات حوزوی را تا سطح خارج فقه و اصول در حوزههای علمیه قم و تهران گذرانده است.
از سوابق اجرایی او میتوان به اینها اشاره کرد: «مسئول عقیدتی- سیاسی کمیته انقلاب اسلامی در تهران»، «مسئول سیاسی بخش خارجی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم»، «مسئول سیاسی نمایندگی روحالله خمینی در قرارگاه کربلای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مناطق عملیاتی جنوب و غرب کشور»، «نمایندگی خمینی در قرارگاه کربلا سپاه، مناطق عملیاتی جنوب و غرب کشور»، «نمایندگی خمینی در قرارگاه خاتم سپاه در مناطق عملیاتی جنوب و غرب کشور»، «نماینده ولی فقیه در نیروی زمینی سپاه در تهران، «نماینده ولی فقیه در نیروی مقاومت بسیج در تهران»، «نماینده ولی فقیه در نیروی هوایی سپاه در تهران»، «عضو شورای نمایندگان ولی فقیه در مناطق اهل سنت»، «رئیس شورای برنامهریزی مدارس علمیه اهل سنت»، «عضویت در گروه ۶+۵ اصولگرایان»، «عضو هیئت مرکزی نظارت شورای نگهبان در استان و شهر تهران» و «نماینده ولی فقیه و سرپرست سازمان اوقاف و امور خیریه»
دلایل بیان داستانهای محیرالعقول
به نظر نگارنده بیان اینگونه ادعاها و داستانهای بیاساس حیدر مصلحی، دلایلی دارد که این دلایل را میتوان این چنین برشمرد:
۱. تحت تاثیر قرار دادن مخالفان که هر روز بر شمار آنها افزوده میشود و استفاده از تاکتیک النصر و برعب.»
۲. منحرف کردن افکار عمومی از مسائل مهم همانند وضعیت بد اقتصادی و پیش کشیدن موضوع دشمن فرضی.
۳. رساندن پیام ترس، به مدیران ارشد در پستهای حساس و کلیدی که احتمال همکاریشان با سرویسهای اطلاعاتی غربی میرود. البته دلایل همکاری احتمالی آنها جای بحث دارد.
۴. تثبیت جایگاه وزیر اطلاعات، در این مورد به دلیل فشارهایی که توسط نمایندگان مجلس، افکار عمومی و طرفداران حکومت وجود دارد امکان برکناری مصلحی پیش از پیش احساس میشد؛ بخصوص بعد تظاهرات اعتراضی ۲۵ بهمن سال ۱۳۸۹.
۵. تحت فشار بودن مصلحی توسط حلقه مشایی و احمدینژاد، بهانه جویی آنها برای برکناری وی. (دلیل این برکناری مربوط بوده است به شنود مکالمات دفتر رحیم مشایی، رئیس دفتر محمود احمدینژاد که به دستور مصلحی و توسط وزارت اطلاعات صورت میگرفت. [4]
۶. جنگ تبلیغاتی و تضعیف روحیه جنبش اعتراضی در ایران.
۷. تبلیغ در بین طرفداران حکومت مبنی استحکام نظام و جلوگیری از ریزش بیشتردر بین حکومتیان
با این وجود، به یقین این اولین و آخرین ادعاها مبنی بر ماموریتهای موفق وزارت اطلاعات نخواهد بود؛ ماموریتهایی پیچیده و خارقالعاده؛ ماموریتهایی که بسیاری از طرفداران حکومت را در پای تلویزیونهای خود میخکوب میکند، ولی باز بسیاری با ذهن پرسشگر خود و با ریشخند میپرسند: اینبارنوبت کدام جاسوس است که به دام وزارت اطلاعات افتاده ویا کدام نیروی نفوذی است که از چنگال دشمنان آزاد شده است؟!
پی نوشتها:
1. http://www.kolbehnews.com/post-4770.aspx
2. www.digarban.com/node/1277 (کیهان : مدحی ضد انقلاب دستگیر شده است)
3. http://www.ayandenews.com/news/26223/
4. http://www.radiofarda.com/content/f3_economist_on_ahmadinejad_khamenei_rift/24093295.html
(اکونومیست: شنود مکالمات مشایی، سرآغاز اختلاف احمدینژاد و مصلحی
جناب آقای بیانی، با احترام فراوان، در پاراگراف سوم، نام “گلدفینگر” (فیلمی با شرکت شون کانری) به اشتباه بعنوان یکی از بازیگران مجموعه جیمز باند آمده است. بازیگری با نام گلدفینگر در سری جیمز باند نبوده است.
کاربر مهمان / 20 June 2011
مقاله خوبی است با اطلاعات درست. باید در این زمینه بیشتر کار کرد. نکته دیگر اینکه مردم ایران در مالیخولیای ناشی از تئوری های توطئه غرق شده اند. و شاید باور نکنید که بسیاری از افراد حتی در خارج کشور و شاید هم به حق از سایه خود وحشت دارند. کسانی که شهروندان کاملا عادی و ضد سیاست هستند، با این وجود در ترس دائمی از کنترل و بازداشت و غیره بسر می برند.
با تشکر
فروغ
Forough / 21 June 2011
آقای بیانی مطمئنی که این بابا موفق بوده است؟؟؟؟ آخر این هم شد تیتر؟؟
کاربر مهمان / 23 June 2011