شورای هماهنگی راه سبز اميد، «شهادت» رضا هدیصابر، فعال ملی مذهبی را سند «مظلوميت ايرانيان» و نشانه «فرعونيت» حاکم بر ايران توصيف کرد.
به گزارش تارنمای کلمه، اين شورا طی بيانيهای افزوده ﻣﺘﻮﻟﻴﺎﻥ «ﻣﺴﺘﺒﺪ» ﻧﻬﺎﺩﻫﺎی ﺍمنيتی ﻭ قضايی با «بیاعتنايی» به حقوق اساسی شهروندان ﻭ ﻗﻮﺍﻧﻴﻦ ﺟﺎﺭﻯ، هر روز «فاجعهای» جديد میآفرينند.
رضا هدیصابر، روز شنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۰ و پس از ۱۰ روز اعتصاب غذا در بيمارستان مدرس تهران درگذشت.
خانواده آقای صابر به منابع خبری گفتهاند ساعت چهار صبح روز جمعه ۲۰ خرداد، وی دچار درد شدید شده اما مسئولان زندان دستکم دو ساعت در انتقال وی به بيمارستان تأخير کردهاند.
به گفته خانواده آقای صابر، اين تأخير باعث مرگ رضا هدیصابر شده است.
شورای هماهنگی راه سبز امید: ﻣﺘﻮﻟﻴﺎﻥ «ﻣﺴﺘﺒﺪ» ﻧﻬﺎﺩﻫﺎی ﺍمنيتی ﻭ قضايی با «بیاعتنايی» به حقوق اساسی شهروندان ﻭ ﻗﻮﺍﻧﻴﻦ ﺟﺎﺭﻯ، هر روز «فاجعهای» جديد میآفرينند
آنها همچنين گفتهاند که به دليل «تأخير در انتقال آقای صابر به بيمارستان و مخفی نگهداشتن خبر درگذشت وی» شکايتی را نزد قاضی کشيک که به بيمارستان مدرس مراجعه کرده، ارائه کردهاند.
رضا هدیصابر، عضو هیأت تحريريه مجله توقيفشده «ايران فردا» از روز ١٢ مردادماه ١٣٨٩ در بازداشت بهسر میبرد و از تاريخ ١٢ خرداد در اعتراض به درگذشت هاله سحابی دست به اعتصاب غذا زده بود.
هاله سحابی ۱۱ خرداد و در جريان مراسم خاکسپاری پدرش عزتالله سحابی به علت حمله نيروهای امنيتی دچار ايست قلبی شد و درگذشت.
مخالفان حکومت ايران میگويند مأموران امنيتی هاله سحابی را «کشتهاند.»
سازمان گزارشگران بدون مرز نیز طی اطلاعيهای مقامات رسمی جمهوری اسلامی ايران را «مسئول» مرگ هدی صابر خواند.
اين سازمان مدافع حقوق روزنامهنگاران در جهان ضمن اعلام «نهايت تأثر و تأسف خود از مرگ هدی صابر روزنامهنگار و روشنفکر ايرانی» نوشته است که مقامات ايرانی را به دو دليل مسئول مرگ اين فعال ملی ـ مذهبی میداند «نخست به دليل دستگيری خودسرانه اين روزنامهنگار و سپس عدم کمکرسانی پزشکی به موقع و مناسب.»
گزارشگران بدون مرز با اعلام اينکه از «اقدامات دادخواهانه» خانواده هدی صابر پشتيبانی میکند، گفته است که «همه حقايق در باره قتلهای پیدرپی روزنامهنگاران و زندانيان سياسی بايد روشن شود.»
اين نهاد مدنی افزوده است: «متأسفانه مسئولان زندان اوين بر خلاف ماده ١٠٣ آئيننامه اجرائی سازمان زندانها و اقدامات تأمينی و تربيتی کشور که تأکيد دارد “در موارد فوری محکوم بيمار به دستور پزشک يا بهداری زندان و اجازه رئيس مؤسسه يا زندان يا جانشين او به بيمارستان اعزام میگردد و مراتب بايد در اسرع وقت به صورت کتبی به قاضی ناظر گزارش شود”؛ علیرغم اطلاع از اعتصاب غذای او و ضعف جسمانی و درد، از انتقال بهموقع هدی صابر خودداری کردهاند.»
رضا هدیصابر از سال ۱۳۷۹ تا پيش از درگذشت بارها بازداشت شده بود.
دراین گزارش آمده است :
«شورای هماهنگی راه سبز اميد، «شهادت» رضا هدیصابر، …. نشانه «فرعونيت» حاکم بر ايران توصيف کرد.»
آدم که با یک آیین و شیوه ای خود بگیردو آزاد نیندیشد، رفته رفته کلیشه ای می اندیشدو کلیشه ای حرف میزند. دراین باره :
1. آیا دراین جهان و دراین روزگار هنوز فرعون نشانه و نماد ستم است؟ یعنی از زمان فرعون تاکنون کسی بدتر ازاو نبوده است؟
2. از میان میلیاردها آدم یا حتا در میان مسلمان ها، چند هزارنفر فرعون را میشناسند که بدانند شورای هماهنگی راه سبز چه منظوری دارد؟
3. تعریف فرعونیت را چه تعداد آدم میدانند؟ آیا تعریف استاندارد، معین و همه فهمی هست؟
4. گاهی به بنی امیه و بنی عباس لعنت میکنیم چون آنها را نماد ستم میشاریم. آیا مصمئن هستیم که آنها چنین بوده اند؟ یا روضه خواننها و مداحان شیعی برای بازارگرمی خود چنین گزارشهایی داده اند؟
5. امامان شیعه را نماد مظلومیت میدانیم، ایا زنمان آن نرسیده که تاریخ را بخوانیم، نه مداحی ها را و هم خود را و هم شخصیتهای دینی بویژه شیعی را بشناسیم؟
6. با این سخن، ایا شورا براین باور است که فرعون بدتر از اینها بوده ؟ تجاوز به زندانی ها و مخالفان را ببنید که اینها دراین روزگار رسم کرده اند. در لیبی و سوریه هم سروصدا بلند شده که آن فرومایگان هم چنین رفتارهای زشت و چنین جنایتهایی میکنند.
7. ….
من همیشه در راهپیمایی ها بوده ام و دیروز (22 خرداد ) نیز رفته ام. ولی این دلیل نمیشود که اگر به شورا یا هم میهنانی اشکال دارم ننویسم. بویژه برخی ایرادها که نشانه چگونگی اندیشه و آیین کسانی است که در سرنوشت ما اثرگذارند.
دراین فرصت این را نیز بنویسم که تاکتیک دیروز درخشان بود، آن چه را که دراین دوساله بسیار گفته ام و در جاهایی از جمله در همین رادیو زمانه نوشته ام و پیام گذاشته ام. این روش بسیار خوبی است، کم هزینه و پراثر و پربازتاب. اگر این شیوه ( راپیمایی آرام و بی شعار ) ادامه یابد رفته رفته باردیگر جمعیت های میلیونی راه خواهد افتاد و زمان شعار هم خواهد رسید.
به نظر من یکی از شعارها هم خوب است «مرگ بر بشار اسد » باشد. این شعار هم نشانه اعتراضی به حکومت بعثی و ضدایرانی سوریه است و هم پیامی به ملت سوریه که یاداوری شود که حساب ملتها از حاکمان ستمگر و ضد مردم جداست. تهران – بابک
کاربر مهمان / 13 June 2011