شهرنوش پارسیپور – این هفته به معرفی دومین «ششخطی یی جینگ»، «کاون» یا «کوون» میپردازیم. جیمز لگه این ششخطی را «بزرگ و سرچشمهی پدیدهها، نفوذکننده، ممتاز، درست و دارای جدیت یک مادیان» ترجمه کرده است. ویلهلم این ششخطی را زیر عنوان «پذیرا» ترجمه میکند. آلفرد خوانگ آن را «واکنش» ترجمه کرده است. به نظر اینجانب ترجمهی آلفرد خوانگ از همه درستتر به نظر میرسد.
بعدتر متن را خواهیم خواند و خواهیم دید که ویژگیهای یک مادیان و یا گاو ماده را نماد این ششخطی وانمود کردهاند، که نه بیدرنگ، اما به تأمل روشن میشود که اصل مادینهی هستی، یعنی «یین» صرفاً باربر یا بارکش نیست، بلکه اما دارای «عملکرد» و از این قرار نه مفعول، بلکه صاحب فعل است. البته مربیان بشری همانند شاهون یا کنفسیوس کوشیدهاند این اصل را با زنانگی در اجتماع همهویت کنند، که اینکار از نظر ادارهی اجتماع درست است، اما از نظر علمی غلط. اینجانب بهعنوان مترجم کوچک ایرانی کتاب چند نکته را که در زندگی خود شاهد آن بودهام و یا بهدقت خواندهام در اینجا مثال میآورم تا روشن شود اصل مادینه نباید با توقعاتی که از زن در جامعه میرود، اشتباه یا همخوان شود.
سالها پیش در جریان تهیهی برنامه برای رادیو تلویزیون ملی ایران به روستایی سفر کرده بودم. در کنار استخری که برای آبیاری کشتزار کنده شده بود، نشسته بودم و به دسته مرغهایی که با یک خروس حرکت میکردند، نگاه میکردم. ناگهان متوجه مرغی شدم که جدا از این دسته مرغان و خروس حرکت میکرد. هرگاه که این دسته نزدیک من میشد، مرغ تنها در آن سوی استخر قرار میگرفت، و برعکس، هرگاه دسته پرندگان به آن سوی میرفتند مرغ به من نزدیک میشد. در این گشت و واگشت مرغان، متوجه شدم که سر مرغ تنها به نحو ترسناکی زخمیست. دلمه بزرگ زخمی سرتاسر کله او را پوشانده بود. از صاحب کشتزار که در آن نزدیکی بود در باب احوال مرغ پرسیدم. گفت این مرغ این خروس را دوست نمیدارد، و تمامی تلاش خروس برای نزدیک شدن به او بیفایده بوده است. دلیلش هم این زخم رقتانگیز.
در اینجا نتیجه میگیرم که اصل مادینه «صرفاً» پذیرا نیست، بلکه به دلایلی میتواند «انکارکننده» یا «ناپذیرا» باشد. اما مثال دیگر باز در جریان فیلمبرداری برای تلویزیون در همان ایران اتفاق افتاد. ما از یک بوقلمونداری بزرگ در شمال ایران بازدید میکردیم. بوقلمون مادهای میان در نشسته بود و حالت اخطاردهندهای داشت. من باید از کنار او رد میشدم و حقیقتش کمی میترسیدم. صاحب بوقلمونداری به من گفت: «مراقب باش! این بوقلمون الان خیلی وحشیست. او آنقدر آنجا مینشیند تا بوقلمون نری به او نزدیک شود.»
شهرنوش پارسیپور: مادر چنگیز خان در بیابان مورد تجاوز سه مرد قرار گرفت. نتیجه کودکی بود به نام «تموچین» که بعد چنگیز نامیده شد. زن آنقدر در گوش پسرش خواند تا از او یک هیولای بزرگ ساخت. در اینجا حالت «واکنشی» اصل مادینه بیشتر از هر حالتی به چشم میخورد و مصداق این معناست که در کتاب مقدس آمده است: «هر کس باد بکارد توفان درو خواهد کرد.»
از این مشاهدهی طبیعی نتیجه میگیرم که یکی از ویژگیهای اصل مادینه خصلت «گیرندگی» آن است، که به نوبهی خود دارای قوهی عملکردی و فاعلانه است. پس در منظر نخست اصل مادینه در آن واحد گیرنده و امتناعورزنده است، که این در حرکت جهانی میتواند باعث هزاران پدیده بشود. اما مسئله به اینجا ختم نمیشود. فرض کنیم زنی دارد در بیابان راه میرود و مورد تجاوز سه مرد قرار میگیرد. هر سه مرد چون قوی هستند بر او «غلبه» میکنند. اما باز فرض کنیم که زن دچار بیماری ایدز است. روشن است که مردان غلبهکننده دچار بیماری ایدز خواهند شد. پس اصل مادینه نه الزاماً پذیرنده و یا گیرنده، یا ردکننده، بلکه در آن واحد «دهنده» هم هست، چون میبینیم که ایدز را به این آقایان میدهد.
اما باز فرض کنیم زنی دارد در بیابان میرود و مورد تجاوز سه مرد قرار میگیرد. این حادثه عیناً در جهان رخ داده است و مادر چنگیز خان به همین نحو مورد تجاوز قرار گرفته است. نتیجه «تموچین» است که بعد چنگیز نامیده میشود. زن آنقدر در گوش پسرش میخواند تا از او یک هیولای بزرگ میسازد که جان میلیونها تن را میگیرد. در اینجا حالت «واکنشی» اصل مادینه بیشتر از هر حالتی بهچشم میخورد و مصداق این معناست که در کتاب مقدس آمده است: «هرکس باد بکارد توفان درو خواهد کرد.»
و بالاخره اما نکتهای از کتاب «چپق مقدس» نقل میشود که شرح احوال و عادات و اسطورههای بومیان آمریکاست. در این کتاب «خدا» در قالب زنی دارد در بیابان راه میرود. سه مرد به او تجاوز میکنند. خدا تجاوز را «تحمل» کرده، و بعد بیگفتن کلامی «میرود». البته برای همیشه میرود. در شرح یی جینگی این داستان زیبا میتوان گفت که اصل مادینه میتواند به عنوان نیرویی «غیبی» بهگونهای عمل کند که با تمامی انواع عملکردهایی که نام بردیم تفاوت داشته باشد.
پس به نظر اینجانب اصل مادینه در آن واحد دارای «نیروی گیرنده»، «نیروی دهنده»، «نیروی منحرفکننده» و یک حالت چهارم «وصفناپذیر» است، که من به آن «نیروی غیبی» میگویم. پس از چهل سال که یی جینگ میخوانم به خود اجازه دادم که این نکات را بنویسم بهعنوان پیش درآمد برای آنچه که موطف به ترجمهی «دقیق» آن هستم. اصل نرینه نیز به نظر اینجانب حداقل دارای دو حرکت پیشرونده، و فرازرونده است. حرکت عکس، «پایینرونده» به نیروی مادینه مربوط میشود که در بعضی زمانها قابل مشاهده و در برخی موارد همانند حالت «غیب» است. پس شاید بتوان گفت که «تز» نه الزاماً با یک «آنتی تز» بلکه با حداقل، در حد عقل محدود من چهار آنتی تز روبروست. «سنتز» خود در عین حال همیشه تز، و در حضور است، که در این حالت چون جمع نرینگی و مادینگی هستیست یک واحد تائو یا دائوی کوچک بهشمار میآید.
بدون شک متون بسیار زیادی تا به امروز در اینباره نوشته شده است. من به دلیل ندانستن زبان چینی از وجود این متون غافل هستم. اما آنچه که اینجا آمد انگاشتههای ذهن من است و بنابراین بر خوانندهی مسئول فرض است که همیشه نسبت شک و گمان را برای خود حفظ کند. در هفتهی آینده به شرح «کاون» یا «کوون» به قراری خواهم نشست که آلفرد خوانگ و ویلهلم ترجمه کردهاند و متکیست بر متون باستانی چین که از فوهسی، شاه ون، پسر او عالیجناب جو و کنفسیوس باقی مانده است. بهنظر اینجانب این هر چهار تابعی از عصر پدرسالاری هستند. خواننده باید به این نکته دقت داشته باشد و اجازه ندهد ذهنش دچار انفعال بشود. یادمان نرود که یی جینگ مبنای دیالکتیک هگل و بنابراین دیالکتیک مارکس است. در ایران (و البته جهان) سرهای زیادی در این راه بریده شده است. اینبار اما هدف تنها شناختن یک متن باستانیست و آشنا شدن با منطق مردم قدیم جهان، که همه چیز را دووجهی میدیدند، و در همین میدان غور و بررسی میکردند. نکتهی مهم این است که چون چین ار جغرافیای مناسبی برخوردار بوده است، این فرهنگ باستانی را بهتر از ملتهای دیگر حفظ کرده است. بهویژه که خط چینیان در پنج هزار سال گذشته تغییر نکرده است و دسترسی به متون باستانی بسیار سهل است.
با پوزش از شما که در نوشتن وقفه ایجاد کردم در شمارهی آینده با اصل کاون یا کوون آشنایی پیدا خواهیم کرد.
در همین زمینه:
…….
دوره ی اسطوره شناسیه تخیلی گذشته و اسطوره شناسی امروز هم با نگاهی به علم روز و کارکرد مغز انسان باز فهمیده و تحلیل میشه، نه با حدس و گمان های تخیلیه یونگ گونه ی 100 ساله پیش!
با احترام
خشایار
کاربر مهمان / 09 June 2011
خشایار عزبز
اگر به کتاب فروشی های متخصص این مباحث مراجعه کنید می بینید که از همین کتاب حداقل ده ترجمه مختلف وجود دارد. در ایران ترجمه ای از این ترجمه ها بوسیله خانم سودابه فضایلی انجام گرفته است. من نیز به سهم خود دارم یکی از این ترجمه ها را ترجمه می کنم. به نظر شما اشکالی دار د ما گاه از این غربیان عغب مانده تقلید کرده ، اندکی راجع به علوم قدیمی جهان مطالعه کنیم؟
شهرنوش پارسی پور
شهرنوش پارس پور / 10 June 2011