سرانجام پس از ماه‌ها رقابت طولانی تبلیغاتی-انتخاباتی، شهروندان فرانسوی امروز پای صندوقهای رأی خواهند رفت تا هشتمین رئیس پنجمین جمهوری تاریخ فرانسه را برگزینند. دو هفته پیش در چنین روزی، سرانجام پرده فروافتاد تا مشخص شود انتخابات نهایی میان امانوئل مکرون و مارین لوپن خواهد بود. بنا به آخرین نظرسنجی‌ها،  مکرون با ۶۳ درصد آرا در پایان روز گوی رقابت را از مارین لوپن خواهد ربود و قدم در کاخ الیزه خواهد گذاشت.  اما پیش از آن و  همزمان با برگزاری آخرین پرده این ماراتن انتخاباتی، پنج واقعیت آماری مغفول این انتخابات را در زیر بخوانید؛ حقایقی، برگرفته از داده‌های آماری که در هفته‌های گذشته تحت الشعاع انبوه گزارش‌ها و اظهارنظرهای تبلیغاتی قرار گرفته و کمتر از آنها گفته و نوشته شده است.

تبلیغات انتخاباتی پاریس ۵ می

جوانان بازندگان پیشاموعد انتخابات: مکرون جوان گزینه جوانان فرانسوی نیست

گرچه هنوز ساعاتی چند تا پایان مسابقه انتخاباتی فرانسه و اعلام پیروز نهایی باقی مانده، یک چیز قطعی و آن شکست زودهنگام جوانان فرانسوی در انتخابات است. نتیجه انتخابات، امشب هرچه باشد، مطلوب جوانان فرانسوی و مطابق میل آنها نخواهد بود.
علیرغم این ادعای پربسامد که امانوئل مکرون، نامزد جوان و ۳۹ ساله جریان «به پیش» روح تازه‌ای را در جامعه‌ فرانسه دمیده و بازنمای نسل جوان و آینده است، تنها ۱۸ درصد از جوانان ۱۸ تا ۲۴ ساله فرانسوی در دور نخست انتخابات به او رأی دادند؛ در مقابل، ۳۰ درصد آرا از جوانان ژان لوک ملانشون، نامزد «فرانسه سرکش» را در قامت رئیس‌جمهور خویش یافتند و برگزیدند.
وضع مارین لوپن (با ۲۱ درصد آرا جوانان) گرچه از مکرون بهتر بود، با این حال نیز او نیز نتوانست کلید آینده‌ای باشد که جوانان فراسوی در سر می‌پروند.
از این بابت، گزاف نیست اگر ادعا کنیم جوانان فرانسوی بازنده پیش از موعود انتخابات ریاست‌جمهوری هستند. بسیاری از همین جوانان، به خصوص دبیرستانی‌ها، در دو هفته گذشته با حضور در خیابانهای پاریس، بوردو و دیگر شهرهای فرانسه، با سردادن شعارهایی همچون «نه فاشیسم و نه نئولیبرالیسم»، «نه کارفرما نه مهین، نه مکرون نه لوپن» (Ni patrie ni patron! Ni Le Pen ni Macron) اعلام کردند در دور دوم انتخابات پای صندوق‌های رأی نخواهند رفت.

انتخاب نخست کارگران فرانسه، مارین لوپن، نامزد حزب راست افراطی «جبهه ملی» نیست

فردای نخستین دور انتخابات ریاست‌جمهوری فرانسه در سال ۱۹۹۵، روزنامه لیبراسیون، با انتشار یک نظرسنجی انتخاباتی نوشت: «جبهه ملی، حزب جدید طبقه کارگر»؛ ادعایی برآشوبنده، به خصوص برای مارکسیست‌های کهنه‌کار فرانسوی. از آن تاریخ، دعاوی مشابهی در دو دهه گذشته مدام رسانه‌ها تکرار شده است.
به همین سیاق، فردای دور نخست انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۷،  اعلام شد ۳۷ درصد کارگران به مارین لوپن، نامزد جبهه ملی، رأی دادند. ۲۴ درصد به ملانشون، و تنها ۱۶ درصد به مکرون. بنا به آماری مشابه، ۳۲ درصد کسانی که حقوقشان کمتر از ۱۲۵۰ یورو در ماه بوده، در انتخاباتی که گذشت به لوپن رأی دادند. اگرچه در این آمار و ارقام، دیگر خبری از قطعیت مطلق جذب طبقه کارگر در ایدئولوژی راست افراطی نیست، با این حال، پیشتازی جبهه ملی همچنان بی چون و چرا به نظر می‌رسد.
این اعداد و ارقام گرچه دروغین نیستند، اما کاملاً فریبنده‌اند.  و بیش از آنکه حقیقتی را آشکار کنند، واقعیتی را پنهان می‌سازند. آنچه در این میان نادیده گرفته شده، درصد بالای کارگرانی است که انتخابات را تحریم کرده، یا به دلایل دیوان‌سالارانه (همچون نداشتن آدرس یا تلفن ثابت) قادر به ثبت‌نام یا مشارکت در نظرسنجی‌ها نبوده اند.
بنا به آمار اعلام شده، چیزی در حدود ۲۲ درصد جامعه فرانسه در دور نخست انتخابات پای صندوقهای رأی نرفتند، این درصد در میان کارگران اما دست‌کم دو برابر است.
روزنامه لوموند در ماه فوریه گزارش داد ۴۲ درصد کارگران فصد ندارند در انتخابات شرکت کنند؛ به عبارت دیگر سبد رأی مارین لوپن از کارگران حداکثر شامل ۲۵ درصد آنها بوده است.
ژراژ موژه، جامعه‌شناس و محقق «مرکز مطالعات ملی فرانسه» در تحقیقی در مورد انتخابات منطقه‌ای سال ۲۰۱۵، با در نظر گرفتن درصد کارگران تحریم‌کننده  و ثبت‌نام نشده، نشان می‌دهد که از هفت کارگر تنها یکی به جبهه ملی رأی داده است. در این انتخابات، ۶۱ درصد کاگران انتخابات را تحریم کردند و ۱۷ درصد آنها نتوانستند ثبت‌نام کنند.
در یک کلام، گزینه انتخاباتی نخست کارگران فرانسه نه جبهه ملی که با فاصله‌ بسیار زیاد «تحریم» است.

بیشتر از چپ‌های رادیکال، این جمهوری‌خواهان‌اند که در دور دوم به مارین لوپن رأی خواهند داد

پس از اعلام نتایج اولیه دور نخست انتخابات، بسیاری از شخصیتهای سیاسی احزاب جمهوری‌خواه و سوسیالیست، از جمله فرانسوا فیون، نامزد جمهوری‌خواهان و نجات ولود بلقاسم و مریم الخمری، وزرای آموزش و کار دولت اولاند، از هوادارانشان خواستند در دور دوم انتخابات به مکرون رأی دهند. در مقابل، ژان لوک ملانشون، نامزد جنبش چپ رادیکال «فرانسه سرکش» از دعوت برای شرکت در دور انتخابات به نفع مکرون و علیه لوپن خودداری کرد. همین مسأله باعت شد، بسیاری از ناظران او را از پیش مقصر موفقیت احتمالی مارین لوپن بدانند؛ و از این رو، چپهای رادیکال هوادار ملانشون را به خاطر کناره‌گیری و بازکردن راه برای پیروزی جبهه ملی و در نهایت به قدرت رسیدن فاشیسم شماتت کنند.
واقعیت اما با این پنداشت ذهنی، که در بسیاری از رسانه‌های بزرگ انعکاس یافته، سازگار نیست. بنابه نظرسنجی‌هایی که در دو هفته گذشته انجام شده، این جمهوری‌خواهان، راستهای میانه و محافطه‌کاران طرفدار فیون‌اند که پیش از چپهای رادیکال در دور دوم به مارین لوپن رأی خواهند داد. به عبارت دیگر، جبهه ملی افزایش سبد رأیش را در دور دوم انتخابات وامدار جمهوری‌خواهان خواهد بود.
آن طور که آخرین نظرسنجی‌ها نشان می‌دهند، در مقابل ۲۲ درصد جمهوری‌خواهان طرفداران فیون که به نامزد جبهه ملی رأی خواهند داد، تنها ۱۰ درصد از طرفدارن ملانشون  نام لوپن را در صندوق خواهند ریخت. به همین ترتیب،در دور دوم،  رأی ۵۲ درصد از کسانی که در دور اول به ملانشون رأی دادند و ۵۱ درصد از کسانی که فیون رأی دادند، مکرون خواهد بود. این درصدها اگرچه در دو هفته گذشته جابه جا شده‌اند، اما از  یک الگوی واحد پیروی کرده‌اند و آن گرایش بیشتر جمهوری‌خواهان به لوپن، در مقایسه با چپهای رادیکال بوده است. بنا به همین نظرسنجی‌ها، ۷۱ درصد از سوسیالیستهایی که در دور نخست به بنوآ امون رأی دادند، در دور دوم به مکرون و صرفاً ۷ درصد آنها به لوپن رأی خواهند داد.

نقشه رأی جبهه ملی از ۳۳ سال پیش تاکنون ثابت بوده است

از زمان انتخابات پارلمان اروپا در سال ۱۹۸۴، که جبهه ملی توانست خود را به عنوان یک نیروی سیاسی به جهان تک قطبی پس از فروپاشی دیوار برلین تحمیل کند، نقشه پایگاه رأی این حزب، علیرغم افزایش سبد رأیش، تغییر چندانی نکرده است. مطابق با این نقشه، پایگاه اصلی رأی جبهه ملی، بخش مدیترانه‌ای فرانسه و منطقه شمالی خط اور-ژنو، و دره میانی گرون است. گرچه تغییراتی در این نقشه اولیه حاصل شده، اما همچنان الگوی جغرافیایی رأی به جبهه ملی همان است که در سی سال گذشته بوده است.
آنچه جالب توجه است، نسبت این نقشه با شکاف جغرافیایی‌ای است که قدمت آن به قرون وسطی برمی‌گردد؛ یعنی شکاف میان فرانسویان منزوی اما گشوده به دیگری —  ساکن جنگلزارها − و فرانسویان واجد اجتماعات درونی اما هویتگراتر و بسته‌تر — ساکن دهکده‌ها و شهرهای کوچک در بخش مدیترانه‌ای و در شمال غرب.
اوره لوبرا، جمعیت‌شناس و تاریخ‌نگار ، معتقد است پایگاه جغرافیایی رأی جبهه ملی متشکل از ساکنان فرانسه دهکده‌ها و شهرهای کوچک است؛ آنها کسانی‌اند که پس از ایجاد شبکه بزرگراه‌های سراسری و نظام سوپرمارکت‌ها در فرانسه دهه هفتاد میلادی، خاطره فقر و گذشته روستایی خود را بیشتر از جمعیت ساکن در جنگل‌زارها از دست داده‌اند. پایگاه جغرافیایی آرا مکرون الگویی درست برعکس نقشه آرا لوپن دارد. به بیان دیگر، مکرون اگر امشب آن طور که پیش‌بینی می‌شود پیروز شود، رئیس‌جمهوری محصول یک هم‌رأیی کاملاً واکنشی خواهد بود.

نقشه رأی جبهه ملی در انتخابات پارلمان اروپا در سال ۱۹۸۴

در انتخابات دور نخست انتخابات ریاست جمهوری، چپ‌های فرانسوی به خودشان باختند، نه به رقبایشان

بنا به نقشه رأی انتخابات دور نخست ریاست‌جمهوری، پایگاه جغرافیایی رأی ملانشون و بنوا آمون کم و بیش یکسان و مشابه است.  هرجا ملانشون رأی بیشتری آورده، آرا امون نیز آنجا بالاتر بوده و برعکس.
در دور نخست انتخابات، امون و ملانشون در مجموع بیش از به ۲۶ درصد آرا را کسب کردند. این بدان معناست که در صورت وحدت چپها با یکدیگر، امروز این نماینده آنها بود که باید در دور دوم انتخابات با مکرون (با ۲۴ درصد آرا دور نخست) رقابت می‌کرد. این رقم بسیار نزدیک به درصد آرا فرانسوا اولاند در دور نخست انتخابات ۲۰۱۲ است. در انتخابات پنج سال پیش، اولاند با چیزی در حدود ۲۸ درصد آرا به دور دوم رفت و در نهایت با پیشی‌ گرفتن بر سارکوزی رئیس‌جمهور فرانسه شد. این سناریو با کمی گردش و گرایش بیشتر حزب سوسیالیست به چپ  (و شاید صرفاً اگر  این حزب غرور را کنار می‌گذاشت و بالادست بودن ملانشون را می‌پذیرفت) قابل تکرار بود.
واقعیت آنکه از مدتها پیش، دست کم از فوریه ۲۰۱۷، مجموع رأی ملانشون و امون در نظرسنجی‌ها ثابت و چیزی حدود ۲۵ درصد تخمین زده می‌شد (بدواً امون ۱۴ درصد و ملانشون ۱۱ درصد و در نهایت ملانشون ۱۹ درصد و آمون ۶ درصد آرا را به خود اختصاص داده بود). آنها مجموعاً در نهایت همان میزان رأیی را کسب کردند که از ابتدا برآورد می‌شد؛ رأیی که البته برای گذر از دور نخست انتخابات و چه بسا برای ورود به الیزه کافی بود.  نظر به این درصد و  با توجه به همپوشانی جغرافیایی رأی چپها، آنها نه از رقبایشان که به خاطر عدم وحدت و دوپارگی‌، از خویش شکست خوردند.


پرونده انتخابات ریاست‌جمهوری در زمانه: