روز سه‏شنبه، سوم خردادماه سال۱۳۹۰ خورشیدی در تقویم سال هجری قمری، برابر با بیستم جمادی‏الثانی و روز تولد فاطمه‏ زهراست.

این روز پس از انقلاب سال ۱۳۵۷، در ایران «روز مادر» نامگذاری و جایگزین روز بیست و پنجم آذرماه در نظام گذشته شده است که روز تولد مادر شاه ایران بود.

روز مادر تحت هر مناسبتی که برگزار شود، نگاهی به حقوق و موقعیت زن در جامعه را ایجاب می‏کند. بر این مبنا، گفت‏وگویی داشته‏ام با خانم مینو مرتاضی لنگرودی، از زنان نواندیش مسلمان، نویسنده و از فعالان حقوق زن.

با توجه به این‏که مبارزات زنان ایرانی به‌طور پیاپی در صحنه جهانی مطرح می‏شود، آیا زنان ایران جز ستوده شدن در محافل جهانی و کسب جوایز، دستاورد عینی‏ای نیز در جامعه ایران داشته‏اند؟

مینو مرتاضی لنگرودی: بله! مگر ممکن است شما ۳۰ سال دوندگی و تلاش بکنید و دستاوردی نداشته باشید. اگر به آمارهای همین مرکز آمار ایران و یا پایان‏نامه دانشجویان در مورد پیشرفت زنان در حوزه علم‏اندوزی، بهداشت و یا حضور در اجتماع یا فن‏آوری و تکنولوژی و حضور آنان در حوزه ادب، فرهنگ، نوشته، تألیف و ترجمه و یا سینما و هنر توجه کنید، می‏بینید دستاوردهای بسیار کلان و بزرگی داشته‏اند.

نوعی خودباوری در زنان ایران پس از انقلاب شکل گرفت که اتفاقاً برمی‏گردد به فعالیت‏های آن‏ها قبل از انقلاب؛ و در کنار زدن رژیم شاهنشاهی و بعد از انقلاب به دلیل جنگ و حضور زنان در عرصه عمومی و دفاع.

بعد از انقلاب، زنان ایرانی هرگز به خانه‏ها برنگشتند و هم‏چنان حضور پررنگ‏تری، آن‌هم بیش از هر دوره تاریخی، در این سه دهه، در جامعه داشته‏اند و تأثیرات آن هم استقلال‏یابی و رشدی است که در زنان می‏بینیم.

این اشارات متوجه عرصه‏های فرهنگی و بیشتر حاصل فعالیت‏های زنان است. در حال حاضر در عرصه‏های معینی مانند اقتصاد و سیاست، نقش زنان ایرانی چیست؟

وقتی از دستاوردهای زنان صحبت می‏کنیم، باید بدانیم که این دستاوردها در خلاء اتفاق نیفتاده است. بخشی از این دستاوردها برمی‏گردد به چالش‏های زنان با قدرت سیاسی و با قدرت اقتصادی. در ایران قدرت اقتصادی، به معنای اقتصاد مولد نداریم.

اقتصاد ما متأسفانه بیشتر تک‏پایه‏ای و متکی به نفت است و طبعاً نوعی اقتصاد دلالی است که زنان در این‏جا قدرتی به آن معنا ندارند، ولی به دلیل این‏که توانسته‏اند در حوزه علم‏اندوزی و فن‏‏آوری پیشرفت کنند، توانسته‏اند در حوزه خدمات، جایگاهی برای خودشان پیدا کنند که آن‏ها را از یک استقلال اقتصادی نسبی بهره‏مند می‏کند.

و در سیاست؟

حضور زنان در عرصه اقتصاد، دانش و فرهنگ، خود به‏خود آن‏ها را به سمت قدرت سیاسی و تعیین قدرتی می‌کشاند که به نفع ‏آن‏ها عمل کند. از این زاویه، زن‏ها به قدرت سیاسی هم نگاه دارند و وارد چالش با قدرت سیاسی هم شده‏اند.

هرچند با نگرش سنتی‏ای که مجدداً بخش زیادی از قدرت سیاسی را تحت تأثیر خودش قرار داد، میزان مشارکت مستقل زنان کم شد، اما از آن‏جایی که قدرت سیاسی در ایران، الگوهای زنانه‏ای را که در حوزه سیاست تعریف کرده، الگوهایی هم‏چون حضرت زهرا یا حضرت زینب هستند که به‌طور مستقیم در عرصه مشارکت‏های سیاسی زمان خودشان فعال بودند، نمی‏تواند زنان را یک‏باره از عرصه مشارکت سیاسی به‏کنار بزند. هرچند که دلش بخواهد.

در این‏جا پرسش دیگری مطرح می‏شود: شما زمینه مدارا یا مماشاتی را که حکومت با حضور زنان می‏کند، فرهنگ اسلامی می‏دانید. همان‏طور که می‏دانید، در غرب، از این بابت به حکومت ایران انتقاد می‏شود که با فرهنگ اسلامی با زنان برخورد می‏کند. این را شما چگونه توضیح می‏دهید؟

در مبانی تفکر و اندیشه اسلامی، زن دارای استقلال اقتصادی است و وقتی دارای استقلال اقتصادی است، اقتصاد را که برای داخل قبر نمی‏خواهد! استقلال اقتصادی را برای همین دنیا می‏خواهد و در همین دنیا تلاش می‏کند.

مثلاً حضرت زهرا تلاش‏هایی داشت برای این‏که آن «باغ فدک»، مزرعه و باغش را از او نگیرند. اگر آن تفکر روحانی را کنار بگذاریم که این‏ها بی‏نیاز بودند و مال دنیا را نمی‏خواستند، آن‌وقت می‌توانیم این پرسش را مطرح کنیم: به چه دلیل حضرت زهرا حتی با قدرت سیاسی زمان خودش درمی‏افتد، برای این‏که باغ و باغچه‏ای را که به او ارث رسیده و یا سهمش بوده، از آن‏ها پس بگیرد؟

بنابراین می‏بینیم که استقلال اقتصادی زن، جزو مبانی اندیشه یا نگرش اسلامی است و نمی‏توانند آن را بگیرند.

در همین شرایط فعلی، با تلاش‏هایی که زن ایرانی انجام می‏دهد و موفقیت‏هایی که می‏گویید در برخی زمینه‏ها به‏دست آورده، مهم‏ترین موانعی که در عرصه فعالیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی او می‏بینید، کدام‏ها هستند؟

قوانین مدنی! قوانین مدنی در ایران هم‏چنان تناقض‏آمیز است. تاریخ مصرف آن گذشته است و تناسبی با موقعیت و وضعیت فعلی زن ایرانی ندارد. اگر خانم وزیر بهداشت (این را به نقل از خانم عبادی می‏گویم) شب با همسرش بگو و ‏مگو پیدا کند و همسر، فردا مخالفت کند و حضور ایشان در عرصه وزارت را مغایر با منافع خانواده تلقی کند، می‏تواند از ادامه کار او جلوگیری کند.

بنابراین چطور ممکن است زنان در عرصه قدرت سیاسی حضور داشته باشند، بدون این‏که قوانین مدنی، حقوق آن‏ها را تضمین کند. بزرگ‏ترین مانع این است و مانع اصلی‏تری که وجود دارد، غیر مولد بودن حوزه‏های اندیشه، اقتصاد و سیاست در ایران است.

این‏طور نیست که فقط مردها مانع هستند. مانع دیگر، مانع فرهنگی و غیر مولد بودن اذهان ایرانیان و مصرفی بودن است. ما با صنعت ترجمه، بسیاری از اندیشه‏ها را حاضر و آماده، از این طرف و آن طرف گرفته‏ایم. به قول آقای داریوش شایگان «چهل‏تیکه‏ا‏ی» ساخته‏ایم و از این چهل‏تیکه فرهنگی استفاده می‏کنیم.

سال‏های بسیار طولانی است که ما با امتناع اندیشه و تفکر و تئوری‏پردازی مواجه هستیم. این دیگر زن و مرد ندارد. زنان ایرانی هم با عدم تولید اندیشه و راهکار دادن به تناسب وضعیتی که در آن زندگی می‏کنند، دچار تناقض‌های عدیده در رفتار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی‏شان هستند.

بسیاری از دختران ایرانی میل دارند که استقلال اقتصادی داشته باشند، اما هم‏چنان میل دارند که همسران‏شان قدرت اقتصادی برتری نسبت به آن‏ها داشته باشند. یک دانشجوی دختر دوره دکترا، بسیار برایش سخت است که با یک کارگر ساده، اما شریف زندگی کند. حتماً دلش می‏خواهد که همسرش اتوریته اقتصادی و فرهنگی نسبت به او داشته باشد.

این‏ها تناقضاتی است که عمیقاً جامعه ایران را درگیر خودش کرده و زن و مرد نمی‏شناسد.

با همه تناقض‌های فرهنگی و اجتماعی‏ای که شما شمردید، زن ایرانی در حال حاضر، بر همین بستر، چه موقعیتی در خانواده دارد؟

زن ایرانی به عنوان مادر، همواره نقش پرقدرتی داشته است. یعنی مادریت در ایران، یک نقش پرقدرت و سیاستگذار، به‏طور غیرمستقیم، داشته است. مادری نقش محکمی دارد، برای این‏که معتقدند اساس خانواده بر مادر می‏گردد. خیلی کمتر فکر می‏کنند بر مشارکت پدر و مادری. مشارکت پدر و مادر گویی یک تلقی نو است.

خانه بر اساس مادری می‏گشت و مادر قدرت بلامنازع خانه را چه در شهر و چه در روستا، در ایران داشت، اما امروزه توسط خود زنان ایرانی، نقش مادر ایرانی به تأخیر انداخته یا نادیده گرفته می‏شود و زنان خیلی‏ها راغب نیستند که این نقش را بپذیرند.

امروزه نقش‏های دیگر، نقش فردی، نقش فرهنگی و نقش اقتصادی برای زن جدی‏تر و پررنگ‏تر شده است. در عین حال زن‏ها مانده‏اند کدام نقش را برگزینند که جامعه به آن‏ها در حد مادری احترام بگذارد.

در همین‏جا پرسشی از شما دارم: به‏جز مادری یا قبل از مادری، نقش دیگری هم زن دارد و آن همسری است. آیا در این نقش هم زن در ایران از این امتیازاتی که می‏گویید، برخوردار است؟

نه! در ایران دوران سنت، در قرون و اعصار سه چهره و سه نقش از زن، یعنی «زن-‏مادر»، «زن‏- کدبانو» و «زن- ‏معشوق» خیلی نمودار بود که برجسته‏ترین آن نقش مادری بود.

نقش کدبانوگری نیز نقش مهمی بود، اما کدبانو را انتخاب می‏کردند که معشوق نبود، برای این‏که مادر خوبی باشد. زن کدبانو، زنی بود که باید فرزندان خوب و سالم و درستی، هم‏شأن خانواده، برای مرد بیاورد. بنابراین نقش زن‏- کدبانو تحت تأثیر زن‏- مادر قرار می‏گرفت.

ولی زن قبل از این‏که مادر باشد، لابد همسر است. نقش همسر در جامعه چگونه است؟ آیا همین درجاتی را دارد که برای مادری قائل هستید؟ این‏گونه به او نیز نگریسته می‏شود؟

زن ایرانی به عنوان همسر، به‏نظر من، موقعیت خود را دارد و به عنوان یک همکار، همراه و مشترک، اتفاقاً نقش همسری ابعاد وسیع‏تر و گسترده‏تری در جامعه پیدا کرده است. یعنی مفهومش وسیع‏تر شده، چون زن را دیگر فقط به صورت کدبانو نمی‏بینند.

الان نقش همسری، نقش همکاری در اقتصاد و مصرف خانواده و سیاست، بسیار بسیار مهم شده است. یعنی مرد پذیرفته‏اند که همسران‏شان، همکار آن‏ها هستند، همراه آن‏ها هستند و نه فقط نان‏خور و تحت تکفل آنان.

مسائل سیاسی اخیر، جنبش سبز و حضور زنانی مانند زهرا رهنورد، فاطمه کروبی و بسیاری از فعالان سیاسی- اجتماعی زن که در زندان‏ها هستند، معلول همین نگرش است یا خود آن موجب پیدایش این اندیشه شده است؟

هردو با هم. به نظر من، حضور این زنان و دیگر زنان تأثیرگذار در عرصه سیاست در ایران، خود محصول فعالیت‏های زنان و تغییر معنا و مفهوم همسری، به معنای تحت تکفل و ارتقای آن به معنای همکار و همراه و هم‏درد در زندگی مشترک بوده است.

در عین حال، حضور زنان در عرصه قدرت سیاسی یا جنبش‏های اجتماعی حق‏خواهانه، توانسته سطح توقعات و نگرش زنان را از محدوده خود یا محدوده بسته خانواده، به گستره وسیع‏تر حوزه‏های حیات اجتماعی مانند سیاست نیز گسترش بدهد.