فروغ.ن.تمیمی- در چندماه اخیر، زنان عرب پابهپای مردان در قیامهای آزادیخواهانه در شمال آفریقا و سایر کشورهای عربی شرکت کردهاند؛ اگرچه درگزارشهای رسانهای از دنیای عرب، اغلب توجه کافی به حضور فعال آنها در مبارزهها و تظاهراتهای اعتراضی نشده است.
دو محقق تحولات سیاسی در کشورهای عربی، «جوان کلی» و « شاهین کلی» در مقالهای به نام «جنبش زنان در دنیای عرب» که در آوریل امسال منتشر شد، به این موضوع اشاره کردهاند و نوشتهاند: «مثلاً در اواخر ژانویه پس از قیام مردم در تونس و مصر “مگان کیارنس” ژورنالیست آمریکایی از عدم توجه نسبی تلویزیونهای آمریکایی و رسانههای اینترنتی به مبارزات زنان در مصر و تونس خبر میدهد.»
عدم توجه کافی رسانهها به حضور فعال زنان در رویدادهای مهم ماههای اخیر در کشورهای عربی، اغلب در پخش تصاویر و فیلمهای مربوط به این وقایع هم مشهود بود.
دغدغه اصلی زنان عرب البته مطرح شدن شبانهروزی در رسانهها نیست. مسئله آنها فراموشی سیاستمداران نسبت به وعدههایی است که پیش از پیروزی در تامین حقوق برابر، پس از برچیده شدن بساط دیکتاتورها، برگزاری انتخابات و استقرار دولتهای جدید میدادند. این اتفاقی است که اغلب پس از پیروزی جنبشهای مردمی در سایر نقاط دنیا هم دیده میشود. ادغام مبارزه برابریخواهانه زنان در جنبش عمومی دموکراسیخواهی در شرایطی که سازمانهای زنان و شبکههای فمینیستی مستقل و قدرتمند وجود ندارند، و دادن وعدههای سرخرمن به آنها، اغلب باعث به تعویق افتادن مجدد کسب حقوق برابر یا حتی از دست دادن همان حداقل به دست آمده شده است.
این نخستین بار نیست که زنان در شمال آفریقا در مبارزه برای عدالت و دموکراسی به میدان آمدهاند. برای مثال درمبارزات ضد استعماری مصریها در سال ۱۹۱۹ زنان هم شرکت فعال داشتند؛ یا زنان الجزایری هم درنیمه دوم قرن گذشته دوشادوش مردان درجنگ رهاییبخش با فرانسویها جنگیدند.
در تظاهرات روزهای اخیر زنان در سوریه نیز در شهر «بایدا» هزاران زن با شعار «ما دیگر نمیخواهیم تحقیر شویم» در بستن معابر عمومی و خیابانها شرکت کردند.
در دهههای گذشته در اکثر کشورهای عربی تحول چشمگیری در زمینه تغییر قوانین تبعیضآمیز یا اجرای سیاستهای مترقی برای بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی زنان انجام نشده و درصد زنان شاغل هنوز در این ممالک بهشدت پایین است. بهجز زنان تونسی که در مقایسه با خواهران مصری، مراکشی و لیبیایی خود از حقوق مساوی بیشتری در جامعه برخوردارند، در بیشتر کشورهای عربزبان، درصد قابل توجهی از زنان هنوز با فقر، بیسوادی و نابرابری جنسیتی در تمام زمینهها دست بهگریبانند.
در جنبشهای فعلی موسوم به «بهار عربی»، برپایی عدالت و دموکراسی دو خواسته برحق همه اقشار مردم است. زنان فعال در تونس، مصر، لیبی و یمن، پیشینههای طبقاتی و فکری متفاوتی دارند. این روزها زنان اقشار متوسط و مرفه بیشتر انرژی خود را صرف مشارکت سیاسی میکنند و اغلب در تلاش برای شرکت در تصمیمگیریها و در نهایت تصویب قوانین برابرند. آنها برای کسب قدرت سیاسی از طریق انتخابات و هم ورود به عرصه سیاست خود را آماده میکنند.
با وجود شرکت بیسابقه زنان در قیام مردم مصر، در کمیسیون بازبینی قوانین اساسی برای برگزاری انتخابات در سپتامبر امسال تنها نام یک زن در میان ۲۹ عضو آن به چشم میخورد.
با این وجود هستند زنانی که با آگاهی به تمام محدودیتهای پیش رو به تلاش برای نفوذ در دنیای مردانه سیاست در مصر ادامه میدهند.
«بوتاینا کمال»، خبرنگار و منتقد حسنی مبارک، رئیسجمهور سابق مصر، خواهان شرکت در انتخابات ریاست جمهوری آینده است؛ امری که در دوران مبارک امکانش وجود نداشت. نامزد شدن او بدون شک دارای ارزش سمبلیک فوقالعادهای هم هست.
در کشور تونس انتخابات در روز ۲۴ جولای برگزار خواهد شد. سیاستمداران در دوران انتقالی کمیسیونی برای ایجاد توازن میان نامزدهای زن و مرد ایجاد کردهاند.
«رشید غنوشی»، رهبر حزب اسلامی «النحدا» ازبه کارگیری مدلی شبیه ترکیه درمورد حقوق زنان صحبت کرده است و حتی رئیسجمهور شدن زنان را بلامانع میداند.
در دهههای گذشته در اکثر کشورهای عربی تحول چشمگیری در زمینه تغییر قوانین تبعیضآمیز یا اجرای سیاستهای مترقی برای بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی زنان انجام نشده و درصد زنان شاغل هنوز در این ممالک به شدت پایین است
در مصر و تونس یک پنجم نیروی شاغل را زنان تشکیل میدهند. در سال ۲۰۰۴ در مصر سه هزار اعتصاب کارگری هم با شرکت آنان به وقوع پیوست. زنان طبقات کم درآمد و شاغل در واحدهای تولیدی اغلب برای بهبود شرایط اقتصادی، افزایش دستمزدها، استفاده از خدمات درمانی بهتر و مبارزه با بیسوادی مبارزه میکنند و به همین دلایل آنها با عضویت دراتحادیههای کارگری و هم تشکلهای زنان میتوانند در جهت دستیابی به خواستههایشان حرکت کنند.
ژورنالیست هلندی، «روب فریکن» تاکنون گزارشهای متعددی ازمبارزات برابریخواهانه زنان در ایران و خاورمیانه در روزنامه فولکس کرانت چاپ هلند منتشر کرده است.
او در گزارش خود از لیبی در مورد وضعیت زنان لیبیایی و مشارکت گسترده زنان در شهر بنغازی و مناطق دیگر در جنگ علیه قذافی مینویسد: «زنان در لیبی در ۱۹۸۲ حق طلاق گرفتن را به دست آوردند. در مصر و مراکش تنها در سالهای اخیر بود که در این قانون به نفع زنان تجدید نظر شد. در لیبی درصد زنان تحصیلکرده در سه دهه اخیر بسیار افزایش یافته و زاد و ولد و هم مرگ و میر کودکان کاهش یافته است. این پیشرفتها در تمام جهان عرب مشاهد میشوند، اما هنوز ساختار پدرسالارانه خانواده و قوانین مربوط به ارث یا چندهمسری به قوت خود باقیاند. تنها تونس و ترکیه توانستهاند قوانین مدنی در زمینه برابری جنسیتی را بدون تاثیرپذیری از شریعت دینی تصویب کنند. برخلاف تونس و مصر در لیبی شبکهها و سازمانهای غیر دولتی زنان وجود ندارند. در دیکتاتوری قذافی فضایی برای فعالیتهای مستقل زنان وجود نداشت.»
فریکن در بخشی دیگر از گزارش خود مینویسد: «در حال حاضر زنان در مناطق درگیر جنگ در این کشور با برپایی گروههای پرستاری، امداد و رسانهای در مبارزه علیه حکومت قذافی شرکت دارند. درشهر “دعرنا” گروهی از زنان با اشغال یک ساختمان دولتی و تشکیل سازمان زنان به سازماندهی فعالیتهای پشت جبهه مشغولند. آنها با انتشار روزنامه و ایجاد برنامه رادیویی به نوشتن و بحث در مورد مشکلات خود پرداختهاند. هر روز بیش از صدنفر زن در این محل جمع میشوند تا برنامه تظاهرات روزهای بعد را سامان دهند. آنها با تشکیل گروههای داوطلب به مراقبتهای روانی و ارائه خدمات به بازماندگان کشتهشدگان اقدام کردهاند.»
بدون شک مبارزات زنان عرب در حوزه حقوق برابر در جامعه و خانواده با واکنش شدید جناحهای بنیادگرا و پدرسالاری مذهبی روبهرو خواهد شد. مثلاً در هشت مارس امسال گروهی ۲۰۰ نفره از زنان در میدان تحریر قاهره مورد آزار و اذیت قرار گرفتند و تهدید شدند. گروهها و شبکههای زنان مصری نگران احتمال به قدرت رسیدن بنیادگرایان مذهبی در سایه برگزاری انتخابات آزاد و هم اعمال نفوذ آنها در جلوگیری از تصویب قوانین مترقیاند. بعضی از مقامات رسمی احزابی مانند اخوانالمسلمین و سنتگرایان قشری عزم خود را جزم کردهاند تا نگذارند قوانین سکولاری که برابری زنان را در مشارکت سیاسی و قوانین مربوط به خانواده تصمین میکند، تصویب شوند.
اکنون زنان عرب در بهار هنوز به گل ننشسته آزادی برای مشارکت واقعی در همه حوزههای اجتماعی نه از حقوق برابر و نه از فضای کافی برای ابراز وجود برخوردارند. آنها راهی بس طولانی و پر مخاطره را در پیش دارند، اما شاید برای داشتن اتاقی از آن خود، اول باید علاوه بر سنگری درفضای دیچیتالی و رسانههای اینترنتی، بخشی از رهبری جنبش آزادیخواهی را از آن خود کنند.