ونداد زمانی − سوروکین دربارهی اینکه چرا خشونت به موضوع اصلی داستانهایش تبدیل شده است میگوید: «خشونت با وقاحت تمام در تار و پود جامعهای که در آن بزرگ شدم وجود دارد. دولتمردان خود را نمایندهی برتر و روحانی جامعه میدانند و مردم وظیفهای جز تحمل ظلم ندارند. حتی یک کارمند دولت میداند که زندگی تو در گروی تصمیم اوست و از این قدرت به خشنترین شکل ممکن استفاده میکند.»
تجربهی زندگی در دیکتاتوری
ولادیمیر سوروکین نویسنده کمابیش جنجالی روس، با چاپ داستانهایی که در ٢٠ سال گذشته نوشته، توانسته است برای خود در ادبیات روسیه اعتباری فراهم آورد. مهمترین دستاورد ادبی او این است که موفق شده شیوهی تازهای در داستاننویسی برای نشان دادن خشونت ابداع کند و بهاینترتیب بر غنای ادبی روسیه افزوده است. سوروکین که تجربهی زندگی در دیکتاتوری تکحزبی شوروی را از سر گذرانده، رمانهایش با هیچیک از تعاریفی که برای رمان روسی در دست داریم، مطابقت ندارد.
از اوایل سالهای دههی ۶۰ میلادی، ادبیات روسیه و اروپای شرقی تلاش میکرد به مخاطبانش انگیزه دهد که در برابر دولتهای انحصارطلب و پلیسی بلوک شرق مقاومت کنند. ولی اینک، پس از فروپاشی سوسیالیسم دولتی به ادعای سوروکین «جامعهی هنری روسیه و بهویژه فضای روشنفکری و زیرزمینی مسکو کاملاً غیر سیاسی شده است.» خود او نیز در شروع کار ادبی تأکید میکرد که از ادبیات نباید بیشتر از یک تابلو نقاشی و یا یک ظرف سفالی توقع داشت.
سوروکین در گفتو گو با اشپیگلآنلاین [۱] به این نکته اقرار کرده بود که در دورهی نخست سقوط بلوک شرق، هنرمندان مسکو به این جملهی عمومیتیافته بسنده کرده بودند که :«وقتی که ارتش آلمان پاریس را اشغال میکرد، پیکاسو در حال کشیدن سیب بود و کاری نداشت که چه اتفاقی در پیرامونش در حال رخ دادن است − شیوهای که با بی اعتنایی تمام، کوچکترین اهمیتی به مسائل سیاسی و اجتماعی نمیداد. من هم با بودن در این موج هنری، سالیان متمادی حقوق شهروندی خودم را نادیده میگرفتم.»
در سال ٢٠٠٢، داستانهای سوروکین بعد از آنکه در لیتوانی در نشریهی ادبی « بهار» به چاپ رسید، اندک شهرتی برای او به همراه آورد. جالبتر از همه این است که در همان سالها، کسی از نویسندهی خجالتی و ساکتی چون سوروکین توقع نداشت که آشکارا از خشونت در نوشتههایش استفاده کند.
موضوع خشونت
سوروکین دربارهی اینکه چرا خشونت به موضوع اصلی داستانهایش تبدیل شده است میگوید: «خشونت در تار و پود جامعهای که در آن بزرگ شدم با وقاحت تمام وجود داشت. دولتمردان خود را نمایندهی برتر و روحانی جامعه میدانستند و وظیفهی مردم فقط این بود که ظلم را تحمل کنند. یک کارمند سادهی دولت میدانست که زندگی تو در گروی تصمیم اوست و از این قدرت به خشنترین شکل ممکن استفاده میکرد.» این شیوهی زندگی همچنان در روسیه، هر روز تکرار میشود.
آخرین رمانِ سوروکین « روزهای یک قلدر» [۲] نام دارد. او در این رمان با صراحت آیندهی نه چندان دور روسیه را ترسیم میکند: یک دیکتاتور به کمک گارد مخوف امنیتی، کشور را تحت سلطهی خویش در آورده است. در این داستان تخیلی، از دید سوروکین، آینده روسیه تفاوت چندانی با روسیه تزاری ندارد.
ولادیمیر سوروکین در پاسخ به پرسش گزارشگر اشپیگلآنلاین که از شبیه بودن نظام حکومتی روسیه با چهارصد سال گذشته تعجب کرده است، میگوید: « تا آن زمان که بین قدرت سیاسی و مردم دوگانگی وجود دارد، چیزی در روسیه تغییر نخواهد کرد. حکومت با تقدسی که به خودش میبخشد، از مردم انتظاری جز این ندارد که مظلوم و قربانی باشند. یک آلمانی، انگلیسی و یا یک فرانسوی این احساس را دارد که بگوید من بخشی از حکومت هستم، ولی در روسیه این رویداد اجتماعی هنوز اتفاق نیفتاده است. فقط زمامداران کرملین حق دارند خود را بخشی از قدرت سیاسی معرفی کنند. مردم روسیه فقط نخود آشی هستند که آنها برای منافع خود میپزند.»
داستان «روزهای یک قلدر» از برخی لحاظ شبیه بازگویی خاطراتِ سولژنیتسن از شکنجه و عذابی است که او از روز اول ورودش به اردوگاه کار اجباری شاهدشان بود، ولی با این تفاوت که داستان تخیلی سوروکین، وقایع سال ٢٠٢٨ را وارونه نوشته است. داستان آخر سوروکین، از دید یک پلیس امنیتی که قدرت مخصوص و بیچون و چرایی دارد، روایت میشود. داستان با حمله به یک مرد متمول روسی آغاز میشود و بازگوکنندهی رفتارِ خشن و وحشیانهی نمایندهی گارد مخصوص ادارهی امنیت است.
در داستان قبلی سوروکین با عنوان «یخ»، شخصیتهای ماجرا با چکشهای یخی مورد حمله و آزار قرار میگیرند. در داستان «دنبهی آبی» [۳] خشونت کلامی، روابط جنسی غیر متعارف و وقیح، حضوری خشن و بیمهابا دارند. به گفتهی پاول پپرشتاین، یکی از نقاشان معاصر روسیه نوشتههای سوروکین با دقت و ظرافتی شگرف، در قدم اول خوانندگان را به فضای جادویی ولی آشنایی میکشاند که در ادبیات غنی روسیه ریشه دارد، ولی به محض آنکه آنها را مجذوب خود ساخته است به یکباره به تعبیری « ضامن نارنجک را میکشد و تصاویر و تخیل غیرمترقبه و حتی چندشآوری را در هیبت یک انفجار به تجسم میکشد. به نظر میآید سوروکین هدفش اصلیاش ایجادِ شوک در ضمیر ناخودآگاه روسیه است.»
ملت روسیه
سوروکین از ناباکوف، نویسندهی نامآور روسیه نقل میکند که :« هر وقت تصاویر تبلیغشدهی رهبران مملکت در اماکن عمومی بزرگتر از اندازهی تمبرِ پستی بشوند، خطر دیکتاتوری حتمی است.»
سوروکین که با تهدیدات و اعتراضاتی که بهویژه علیه داستان «دنبهی آبی» صورت گرفته بود، ناخواسته به سوروکین جنجالی تبدیل شد، در شگفت است که چرا پس از سقوط بلوک شرق، نویسندگان روسیه که پرچمدار مبارزه با خفقان پلیسی بودند، سکوت اختیار کردهاند.
سوروکین در پاسخ به این پرسش که آیا با همهی این تفاسیر منفی، علاقهای به ملت روسیه دارد، میگوید: «من با عبارت «مردم روسیه» بزرگ شدهام و تمام تأثیرات منفی آن را با گوشت و پوستم لمس کردهام. برای من افراد و قدرت تشخیصشان و نحوهی رفتارِ فردیشان واقعیت دارد، و کلمهی “مردم” مرا نگران میکند.»
سوروکین از قول بودوفسکی، شاعر روس میگوید : «برای من، مهمتر از جنگل، خودِ درختان هستند.»
پانویسها
[۱]
SPIEGEL Interview with Author Vladimir Sorokin, “Russia Is Slipping Back into an Authoritarian Empire”
Day of the Oprichnik
[۳]
Blue Lard
Ellen Bary, From a Novelist, Shock Treatment for Mother Russia
در همین زمینه:
کلمه ی مردم و توده و خلق و زحمتکشان و … هم حال مرا بد می کند
نیلوفر شیدمهر
نیلوفر شیدمهر / 18 May 2011
متاسفانه خشونت پدیده ای است که هيچوقت چون امروز جهانی نبوده است خشونت دارد بشریت و دنيا را نابود میکند
آنتي خشونت / 18 May 2011
برای من، مهمتر از جنگل، خودِ درختان هستند
کاربر مهمان / 18 May 2011
اقای زمانی با این همه خشونت و اعدام و قصاص و اسیدپاشی و زندان و شکنجه معرفی ادبیاتی که درد ما را می گوید خیلی به موقع و مناسب بود. وای وای وای که چقدر وحشتناکه فقط به لیست درآوردن رنج و بدبختی مردم ایران. وای وای وای
کاربر مهمان بهروز براعی / 18 May 2011