امین بزرگیان-یک) امروز قرار است در چشمان «غیرت و ناموس» دو قطره اسید ریخته شود؛ چشمانی که به گونهای پذیرفته شده، قانونی و همگانی مدام «زخم» میزند. سالهاست که فرهنگ غیرت قربانی میگیرد. قرار است در چشمان این جنایتکار مشروع دو قطره اسید ریخته شود. شکی نیست که کور کردن چشمان خشونتآمیز فرهنگ ناموسپرستی، خبر خوشی است.
اعتراض و دلواپسی ما برای ریختن این دو قطره، اعتراض به چیست؟ دلواپسی از چیست؟ این نکته خیلی مهمی است. اصلاً بعید نیست که در ناخودآگاه این جامعه تا عناق «غیرتی»، اعتراض به این باشد که: «چرا کسی که میخواهد از ناموسش محافظت کند را میخواهید تنبیه کنید حتماً زنه کاری کرده!» بی شک باید در کنار- و دقیقاً هموزن- نقد قصاص، به مکانیزم سبعانه غیرت در درون افراد و عناصر این جامعه نیز حمله کرد.
صورت و چشمان آمنه برای ما تنها این مسئولیت را دارد که در چشمان خشونتآمیز غیرت و ناموسپرستی خیره شویم. صورت و چشمان آمنه، سیمای «زن» در ساختاری به غایت مردسالار است. کافی است تنها نام آمنه را جستوجو کنیم تا ببینیم چه تعداد آمنه در این تکه از دنیا قربانی مردسالاری هار شدهاند.
دو
دین که در قوانین دولت تجلی عینی یافته است، «قصاص» را به عنوان حق خانواده مقتول در نظر میگیرد. قصاص چیزی نیست جز شکل مشروع قتل و نقص عضو؛ قتلی که یک جامعه انجام میدهد. تحقیقات متعدد حقوقی و اجتماعی از قرن هجدهم بدینسو نشان میدهد که مجازات اعدام هیچ تاثیری در کاهش جرایم و خشونتها نداشته است.
اعدام و قصاص، مکانیزم فرافکنی جامعهای است که میخواهد مسئولیت جرم را به گردن چیزی غیر از خودش بیاندازد. در واقع گنهکاری را چنان اتمیزه کند که گویا قاتل ومجرم، از جایی بیرون از تمامی مناسبات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آمده است. نهاد دینی ما به این تحقیقات بیاعتناست. در واقع مسلمانان با قصاص، به کشتن و جنایت تداوم میبخشند. کشتن و جنایتی که خالی از هرگونه احساس گنهکاری است.
در این میان، قربانی، معمولاً از امکان قربانی کردن که فرهنگ، قانون و دولت به او داده است خوشحال و راضی است. نهاد دین از او، وجدان معذبش را گرفته است. این شادی نیهیلیستی را نهاد دین به او می دهد. او مطمئن است در جامعه نیز مورد شماتت قرار نمیگیرد چون فرهنگ عمومی برساخته این نهاد است.
اینجاست که این سئوال مطرح میشود که آمنهها با چه میانجیهایی میتوانند ببخشند؟ بخشیدن با وجود تمام ماهیت اگزیستانسیالش، اما از طریق واسطههایی ممکن میشود. واسطههایی مثل فرهنگ عمومی، دین، ارزشهای اجتماعی، نهادهای حمایتی وغیره. کدامیک از اینها را آمنه دارد تا «تصمیم» به بخشش بگیرد؟
شاید فکر کنیم «رنج»، او را تا این حد برای انتقام گرفتن آسوده ساخته است. مشکل اساسی همین جاست: قانون دینی و فرهنگ عرفی قصاص، امکان حفظ «کینه»، نیندیشیدن به چرایی جرم و ناتوانی «بخشایش» را نه تنها برای او بلکه برای جامعه فراهم کرده است. همین اکنون سریالی که با مضمونی دینی از تلویزیون ایران پخش میشود، با آب و تاب و خرج فراوان (مختارنامه) انتقام را ستایش میکند. این فرهنگ، لبالب از انتقام است.
حکم قصاص، مانع واقعی است برای گسترش ارزشهای انسانی در مناسبات درونی و خودآیینی فردی و اجتماعی؛ حکمی است که با تاکید بر فرد خطاکار و تبدیل ساختن او به موجودی به طور ذاتی اهریمنی، که نظم جامعه را به هم ریخته و لزوم دفع سریع او، امکان اندیشیدن فرد و جامعه به نقشش را در وقوع آن فاجعه به کل از میان میبرد واساساً به همین دلیل است که نه تنها از وقوع جنایت نمیکاهد، بلکه کثافت را بازتولید میکند.
سه
بازگویی مناسبات ایدئولوژیک حاکم بر این وقایع تراژیک، با زیباشناختی کردن و تغزلی زیستن در متن خشونت متفاوت است؛ آشکارترين نتیجه تغزلی کردن فاجعه بدون پرسش از بنيانهای واقعی و سهم ما در ساخته شدن آن، بدلکردن فاجعه و خشونت به امری بديهی، عادی و فاقد هرگونه حيثيتِ هیولایی وخوفانگیزاست؛ يا به تعبیر هانا آرنت، «عادیشدن شر» يا هشداری است که فرويد در بحث درباره خودشیفتگی، از آن تحت عنوان «فقر روانی تودهها» یاد میکند؛ روندی که سرانجام ، فضای جامعه را از تفکرورزی، اخلاق و خصلتهای انسانی تهی میکند.
درست به دليل «پوئتيکسازی» خشونت و فاجعه در خلال سرودهها و پیامهای اینترنتی و جلد نشریات و آه و نالههای رسانهای است که هيچگاه تروماهای جمعی، ضمن پيچيدگی و خصلت معماییشان، درک نمیشوند و از کانون توجه میگريزند تا در زمانی و مکانی ديگر در چهرهای ديگر رخنمایی کنند.
خشونتها، قتلها، اعدامها آنقدر عادی، تکرار، تکرار و در واقع «کالا» میشوند که گويا اصلاً هیچکس سيمای تابناک فاجعه را نمیتواند ببيند.
در همین زمینه:
همه اینها که نوشتی با عرض معذرت « شعر » است عزیز دل ! نهاد دین و این چیز ها را بی خیال ، اصل قضیه کینه ایست که اتفاقاً خیلی خوب و مبارک است
کاربر مهمان / 16 May 2011
آقاي بزرگيان
…….
اين قضيه ربطي به ناموس پرستي و غيرت و مردسالاري و … ندارد قصه يك آدم خود خواهه كه فكر ميكنه بايد هرچي مي خواد داشته باشه و براي بدست آوردنش از همه رد بشه هيچ كس حق نداره به آمنه بابت تصميمي كه گرفته ايراد بگيره و اونو سرزنش كنه چون رنجي كه اون و خانوادش كشيدن رو هيچ كدوم از ما حس نكرديم . اين حق آمنه است و ما بايد به تصميمش احترام بگذاريم.
کاربر مهمان / 25 June 2011
حضرت علی می فرماید در عفو لذتی است که در انتقام نیست . اگر این اتفاق در زمان یکی از پیامبران الهی رخ میداد و طرفین دعوی خود نزد او می بردند آیا باز هم اینچنین حکمی ( قصاص ) صادر می شد ؟
کاربر مهمان / 16 May 2011
برو با با عفو عفو تو چشمای خواهر خودت هم اسید بریزن همین رو میگی؟
کاربر مهمان / 16 May 2011
آقای بزرگیان ,
از آنچه نوشته اید بیزارم …… شما را به خدا با درد و رنج مردم خود را بزرگ نکنید .
ناظمی
کاربر مهمان / 16 May 2011
1.کامننت ها عالی است. فاجعه جمعی خودش را از خلال همین کامنت ها نشان می دهد. این کامنتها نشان می دهد که تا چه اندازه جامعه وفرهنگ عمومی در اینگونه فجایع دخیل است
2.مجید خواستگار بوده.دختر قبول نکرده او در ذهن خود آمنه را ناموس خود می دانسته به مثابه تصمیم گیرنده اصلی داستان.حال خودرا محق دانسته که از ناموس خود محافظت کرده وبه خاطر جواب منفی او که معنایش بودن با دیگری است دست به این فاجعه بزند.ناموس پرستی چیزی نیست جز مایملک خود دانستن یک یا چند زن.ازدواج و نامزدی و اینها چندان مهم نیست.پیشتر هم نوشتم که:مجید در یک مکانیزم ذهنی به سبب علاقه اش به آمنه او را ناموس خود می دانست. شنیدن جواب نه از خواهرتان برای او چیزی نبود جز دیدن او با دیگری. غیرت مردانه اش جنبیده وبا حمایت اجتماعی و نهادی از غیرت مردانه، این کرده که می بینیم. ما ناظران این فاجعه راهی نداریم جز درک شنائت و زشتی تمام آن فرهنگی که زن را کالا ومایملک خود می پندارد و فکرمی کند می تواند هربلایی خواست سرآن دربیاورد. …. اما فرهنگ مردسالاری حتی جلوی خواندن را می گیرد
به امید زندگی بهتر
امین بزرگیان
امین بزرگیان / 17 May 2011
من از آغاز این جنایت هولناک منتظر به سزا نشستن این دیوانه که نه خود این خواه جنایتکار بوده ام.
همیشه فکر کرده اگر خواهر من بود چه می کردم و دقیقا کور کردن این دیو پلید بوده و هست.
هر سزائی بجز کور کر کردن این کثافت ظلم به انسانیت و عدالت است.
پس گرامی باد دستی که این کثافت انسان نما را به سزای عمل جنایتکارانه اش بساند.
آمنه جان زندگی دراین دنیای زود گذر خلاصه نمیشود امیدوارم صبر پیشه کنی و باز هم زندگی را به نحوی دیگر ولی سرافرازانه ادامه دهی.
مجید / 16 May 2011
آقای بزرگیان،
با وجودی که بین نوشته اولیه و جوابیه تان به خانم بهرامی، شباهت فراوانی احساس نکردم، و نوشته دوم را منطقی تر و بجا تر میدانم، ولی فکر میکنم باید به نقش “عبرت” شدن داستان هم آگاه بود. برای مجیدهایی که آسیب دیده جامعه هستند و از سطح فرهنگی پایین برخوردارند، درک و عبرت گرفتن از مجازات برایشان ساده تر است. به شخصه بعید میدانم هر گونه حرکت انسان دوستانه از سوی آمنه به کم شدن این موارد کمک کند، چه بسا که تا به همینجا که این داستان به واسطه متفاوت بودن نوع قصاص، در جامعه و کشورهای دیگر مطرح شده، به تغییر ذهنیت جوانهایی مجید گونه کمک کرده است.
در نهایت فکر میکنم بهترین کار زمینه سازی برای ایجاد تضمین کافی برای اجرای حکم حبس ابد است، همانطور که خانم بهرامی هم اشاره کردند.
نرگس / 16 May 2011
چی می گی شما ؟؟ حالت بد جور ناخوشه ! یارو هیچ کاره بوده صرفا یه خواستگار روانی دیوانه بوده و اسید ریخته رو صورت دختر مردم بد شما می گی ناموسش بوده ؟ فرهنگ لغاتت رو یه دور دیگه با دقت بخون !
کاربر مهمان / 17 May 2011
ببخشد؟
چه چیز را ببخشد؟ برای چه ببخشد؟ بگذارد پرچم این تحجر همچنان برافراشته باشد؟
همینقدر که برادر و پدر گرامی ایشان رأساً اقدام به تلافی نکردند، خود نشان از تمدن است.
والله اگر این اتفاق برای خانواده من افتاده بود، رفتار بسیار متحجرانهای در پیش میگرفتم برای این آدم که به این شکل زنده نماند تا جمعی این گونه سخن نرانند.
بارها وقتی در مقابل چنین جرمهایی اقدامات سختگیرانه و حکمهای سنگین لحاظ نشده، چندی بعد با یک موج بزرگ جرم طرف شدیم.
از صمیم قلب آرزوی روزهای بهتری را دارم برای این خانواده، خداوند صبر بدهد.
وحید / 16 May 2011
ناموس؟؟؟؟
از کی تا حالا کسی که ازش خواستگاری میکنن میشه ناموس ادم؟؟؟؟؟
اصلا میدونید چی دارید میگید؟؟؟ناموس یعنی اینکه مرد میتونه مالک زن باشه و هرکاری خواست در مقابلش بکنه،یعنی در تصرف مرده…
خیلی متحجرانه بود
و بی انصافانه
کاربر مهمان / 17 May 2011
فرق است بین غیرت و حسادت برادر جان!
و حق را پایمال کردید!
کاربر مهمان / 17 May 2011
جناب بزرگیان، از تحلیلتون بسیار لذت بردم، این خانه از پایبست ویران است.
gelareh / 17 May 2011
ارتباط ماجرا به غیرت و ناموس، اشتباهی است که بسیار از اعتبار نوشته و استدلال شما می کاهد.
نیما / 17 May 2011
واقعا واسه آقای بزرگی و کسایی که مثله اون فکر می کنن متاسفم
کاربر مهمان / 17 May 2011
متن غیر منسجمی بود.
یه بار دیگه متنتو بخون. خودت میفهمی چی نوشتی؟
آسمون ریسمون به هم بافتی.
کاربر مهمان / 17 May 2011
شما از درد دخترانی که بی گناه تهدید می شوند چه می دانید؟ شرم آوراست که بر جنایت نام “غیرت” می گذارید و این حق تملک را به “ناموس” از کجا آورده اید؟
کاربر مهمان / 17 May 2011
برو بابا لابد منافعی میبردی که این چیزا رو نوشتی
چ
کاربر مهمان / 17 May 2011
آمنه حق دارد قصاص بخواهد چون نابود شده و روحش آرام ندارد. گروه های حقوق بشر هم حق دارند که مخالف قصاص باشند چون بار اجتماعی مناسبی ندارد. ایراد از قوانین کشور ماست که در صورت گذشت از قصاص در بدترین حالت جزای افراد ترسو و ضعیف و خودخواهی مثل مجید تنها 10 سال زندان است. تنها 10 سال بدون هیچ تعهدی نسبت به نتیجه عمل ننگین خویش.
آیا با کور شدن مجید ها در حالت بیهوشی واقعا قصاص انجام شده؟ پس صورت دفورمه آمنه چه میشود؟ پس زجری که از سوختن برای روزها تحمل کرده چه میشود؟ پس شوکی که زندگی تمام خانواده را برای ابد منقلب کرد چه میشود؟ پس هزینه هایی که برای درمان آمنه پرداخته اند چه میشود؟
کسی حق ندارد درباره آمنه قضاوت کند چون آمنه قربانی است نه من و شما و گروه های حقوق بشری
انتقاد متوجه قوانین کهنه و عقب مانده کشور ماست که نمیتواند فاجعه از ریشه یابی کند و ریشه ها را درمان کند و یا از قربانی حمایت و دلجویی کند و ظالم را به سزای درخور برساند
اگر در جامعه ای قرار بر اجرای احکام بر اساس احساسات و حس انتقام جویی باشد دیگر آن جامعه ای بشری نخواهد بود بلکه دنیای وحشی خواهد بود که از انسانیت و تکامل فقط نام آنرا یدک میکشد. جامعه ای محکوم به فنا
آمنه در خور تقدیر است چون پیگیری او برای استفاده از حق قصاص خود جامعه و مسئولین را به چالشی میکشاند که اگر با منطق و کارشناسی و بدور از تعصبات و احساست پیش رود نتیجه ای بسیار مثبت خواهد داشت
کاربر مهمان / 17 May 2011
به نظر می رسد ما ایرانیها در هر کاری که وارد می شویم تندروی از خصوصیات ان است .داستان بخشش در چنین مواردی
ا ن هم در مواردی که خلا قانونی در مورد مجازات مجرم وجود دارد میدان دادن به اعمال مجرمانه است…
کاربر مهمان / 17 May 2011
به چهره آمنه نگاه کردین؟حتما باید قصاص بشه. غیرت و ناموس کجا بود؟ اون دیوانه فقط خواستگارش بوده ، حالم از کلمه ناموس بهم می خوره حتی اگه زنش هم بوده ، اون هیچ حقی نداشته . حتما باید قصاص بشه تا برای بقیه درس عبرت بشه و کسی جرات این کارها رو نکنه.
کاربر مهمان / 17 May 2011
دو قطره اسید کافی نیست باید تمام صورت این جنایتکار با اسید سوزانده بشه و تازه بعد از 5 ساعت ببرنش بیمارستان این جنایت از قتل بد تره.باید مثل آمنه چنان چهره کریهی پیدا کنه که نتونه دیگه جایی بره تازه باز هم مثل آمنه نمیشه ، آمنه حق انتخابی نداشته ولی این نا مرد آگاهانه این جنایت رو مرتکب شده
کاربر مهمان / 17 May 2011
ناموس !!!!!!!!!!!!! ،؟؟ چرا تو ایران هر عمل خشونت آمیزی از هر فرد روانی سر می زنه به اسم غیرت تموم می شه . کی گفته مر مالک زن هست و هر غلطی دلش بخواد می تونه انجام بده ؟؟؟ چرا هر جنونی به پای عشق گذاشته می شه و هر مرض روانی به پای غیرت . آقایون ما غیرت نمی خوایم – ما تفکرات عصر جاهلیت رو نمی خوایم . ضمنا نویسنده این مقاله با کجاش قضاوت می کنه که آمنه عمل زنا انجام داده ؟ حیف اسم آدم که اینها به یدک می کشن.
کاربر مهمان / 17 May 2011
کاش میشد اسیداصلی رابه چشم مردپرستان ناموس کش تعصب سالار ریخت فقط همان دوقطره اسیدرا نه بیشتر!!!
فرزانه / 17 May 2011
آمنه عزیز!قصاص تو فقط برای تو نیست اگرچه رنجی که هم اکنون میکشی رنجی نیست که بتوان براحتی درک کرد، اماهمه مازنان ودختران ایران از رخدادهایی چنین که هرروز وهرلحظه برتن وروح ستمدیده امان میرود بی نصیب نیستیم!قصاصی که توبرآن اراده کرده ای، اراده وامید مازنان ایران است وبدان که ازدورونزدیک برقدرت وصبرت آفرین می گوییم وحمایتت می کنیم . کاش آن دوقطره اسید چشم تمام مردپرستان ناموس کش تعصب سالاررا کورکند.
فرزانه / 17 May 2011
آقای بزرگیان!باز برتوآفرین که وقتی بااین کامنتها قافیه راتنگ دیدی وفهمیدی چه سوتی داده ای کوتاه آمدی!با آنانکه ازین خواب بیدارنمی شوند خودشان رامی زنند به نفهمی چه روزگاری خواهیم داشت!!
فرزانه / 17 May 2011
هر راهکاری باید با توجه به فرهنگ اون جامعه باشد بسیار تفاوت هست بین فرهنگ مرد سالار ایران که اگر زنی بر خلاف میل انها بود باید زندگیش نابود بشه. شما قوانین غرب را طوطی وار اموختی غافل از اینکه انجا مردها پس از طلاق وقتی به دیدن بچه شان می ایند با دوست پسر یا شوهر جدید همسر سابق خود خوش و بش هم میکنند اصلن کسی اسید نمیریزه که بخاد قصاص بشه. و خیلی ها الان حیفشان می اید که چرا یک جوان باید قصاص بشه برای یک زن. خودش هم میگفت در افغانستان 15 نفر را اسید پاشیدند هیچی نشد اینها دارند بزرگش میکنند حالا یک دختر به این روز افتاد مهم نیست . زندان بره که فردا کاندوم بگیره دستش راه بیفته دنبال جنس .اخه خدا را خوش نمیاد جوان ایرانی بهش بد بگزره.
کاربر مهمان / 17 May 2011
یعنی ببخشد که فردا یا روزهای دیگه همین مرد و امثالش برای ما ایجاد خطر کنن؟باید حکم قصاص اجراشه تا درس عبرتی بشه برای همه این مرد هایی که همه زن ها رو حق خودشون میدونن.غیرت یعنی جلو این جنایت ها گرفته بشه این مرتیکه غیرت نداشته که به دختر مردم اسید پاشیده
lifetime / 17 May 2011
آقای بزرگیان واقعا لذت بردم از تحلیلتون هزار بار مرسی! من از وقتی که این خبرو شندیم برام کابوس شده .همش فکر کردم اگه جای خواهر آمنه بودم و خواهرمو اینطوری میدیدم میتونستم ببخشم.اما خودم هم تا حدی به این نتیجه رسیده بودم که دادن چنین آپشنای به فردی که مورد ظلم قرار گرفته اصلا اشتباهه و یک جای کار غلطه.با خوندن مطلب شما همه چیز برام واضح شد.نمیتونم یک لحظه هم خودم رو جای آمنه و خانوادش بذارم و بفهمم چه رنجی میکشند،اگه من بودم خودم رو قطعأ کشته بودم تا الان!اما حرف شما ۱۰۰ درصد درسته .این قانونِ که غلط ،اصلا نباید چنین مجازاتی وجود داشته باشه!شوهر خود من نروژی هست،یکی از دمکراتیکترین کشورهای دنیا ،ازش سوال کردم اگه تو جای این خانواده بودی تقاص نمیخواستی؟ خیلی ساده گفت نه،گفتم پس به نظر تو چیکارش باید بکنند؟ گفت زندان طولانی! و تازه فهمیدم که چقدر جامعهٔ ما خوی وحشیگری رو برای ما پرورش داده که من هنوز دارم با خودم کلنجار میرم اما آون به سادگی گفت نه!توی سوئد یک دختر ۱۵ ۱۶ ساله رو دوست پسرش که عرب هم بوده به فجیعترین وضع میکشه به طوری که جای ته کفش پسر روی صورت و بدن دختر باقی موند بوده انقدر که روش پریده بوده اما چون پسر مینور بود به ۲ سال زندان فقط محکوم میشه و جالبش اینه که پدر دختر اعتراضش فقط این بود که چرا چند سال بیشتر زندان بهش ندادند! یعنی اینا حتا قصاص به ذهنشون هم نمیاد!واقعا که لذت بردم از نوشتتون .انگار همه چی که تو ذهنم مدتها جستجو میکردم اما بلد نبودام پیداش کنم،روی کاغذ دیدم!
اردتمند/ نازنین
کاربر مهمان / 18 May 2011
هر جرمی نقطه ی اوج نوعی از کجروی در جامعه ست، هیچ انسانی به تنهایی مسئول یک جنایت نیست، من هیچ دفاعی از این آقا نمی کنم: فکر کردن به وضعیت آمنه تنم رو میلرزونه ولی از چند شب پیش که فهمیدم دائم فکر چرایی در سرم بود : چی یک آدم رو تا اونجا می بره که دست به چنین اقدامی بزنه؟ مسئله ی ناموس از یک دیده سطحی نا مربوطه اما وقتی اون دختر افغان رو همه دیدیم که چطور دماغش رو شوهرش بریده بود به اسم ناموس پرستی مسئله کمی قابل فهم تر میشه! مشکل اونجاست که ما این عمل رو با ذهن خودمون میسنجیم و نه از دید مجرم. فکر میکنم اسید پاشی از یک دید سمبلیک نشون دهنده ی جو پر تنش و پر از سوء تفاهم حاکم بر روابط زن ها و مردها در کشور ماست که دائما حکم بر جدا نگهداشتنشون از هم میشه و نبود آزادی در روابط که جو اختناق و بی اعتمادی رو به دنبال داره و پناه بردن آدم ها به خیال بافی در مورد عشق (که ناموس پرستی این چنینی یکی از عوارضش به حساب میاد)که اغلب وقت ها فقط طغیان غریزه ی جنسیه و مهم تر از همه جهانبینی احساساتی و خالی از منطق ما که به خوبی در کامنت ها منعکس شده.ا
کاربر مهمان / 18 May 2011
این گروه های حقوق بشر فقط بلدند ژست های روشنفکری بگیرند . که یک جنایت کار مجازات نشه یا شکل مجازاتش تغییر کنه. انها کجا هستند وقتی هر وز “بی گناه ها” اعدام می شوند؟ کجا بودند وقتی همین دیروز
محمد و عبدالله فتحی بی سر و صدا اعدام شدند ؟ وقتی جناب بزرگی دم ار “غیرت” و مناسبات اجتماعی میزنند
و سر مردم را با 4 جمله در ظاهر زیبا گرم می کنند
کاربر مهمان / 17 May 2011
اقای امین بزرگیان در پس این کلمات پر از گنده گویی ….نگفتی که برای دفاع از حق امنه که اینچنی لطمه خورده چه باید کرد ؟با اسیبهای امنه چه باید کرد ؟نگفتی فرد قربانی خشونت چگونه می تواند ببخشد در حالی که او خود قربانی خشونت است ؟و با مجید باید چه کرد؟چگونه باید مجازات شوداز مجازات مجید چیزی نفرمودید ؟
کاربر مهمان الهام زاهدی / 17 May 2011
چه تعابیری سطحی و زشتی ، چشمان غیرت و ناموس، فرهنگ غیرت ، فرهنگ ناموس پرستی ، جنایتکار مشروع ، این ها توهمات کدوم ذهن است ، این فرهنگ من در اوردی را از کجا دراوردید ؟ فعلا این فرهنگ دراوردیتان دارد دو قربانی را به لیست قربانی های هر روزه ی تان اضافه می کند.
nedaربر مهمان / 19 May 2011
آدم از این نوشته چیزی دستگیرش نمی شود. برای این که بسیار خودنمایانه نوشته شده و با اندک مایه ای اندیشه ی آشفته. اصلا این بحث ناموس چه ربطی دارد به این موضوع؟
کاربر مهمان / 16 May 2011
آقای بزرگیان. لطفا برای ساختن جامعه تان یا زیباتر ساختن آن از خود و دیگر اعضای جامعه انتظار داشته باشید. آمنه به تمامی پلشتی این جامعه را درک کرده است. از او چیزی باقینمانده است تا برای جامعه مردسالار متعفن شما کمکی باشد. این دختر را به حال خود رها کنید. بار روانی اصلاح جامعه برای آمنه غیر قابل تحمل است. حتما شما بسیار قبلتر از این ماجرا اطلاع یافته بودید. چرا اکنون به فکر اصلاح جامعه افتاده اید. در این 7 سال جامعه مدنی کجا بوده است؟
بهنام احمدی / 16 May 2011
عالی
کاربر مهمان / 14 May 2011
من کلا به غیرت و ناموس پرستی ان هم به شکل متحجرانه مشکل دارم… اما جدای از اون تا اونجایی که من اطلاع دارم امنه و اون پسر هیچ ارتباطی با هم نداشتن و پسر صرفا اظهار علاقه می کرده و خواستگارش بوده …چرا هی گفتید غیرت و ناموس پرستی !!!!
alaleh / 14 May 2011
کاملا با شما موافقم. قصاص به هر شکلش واقعا واجعه است اما از سمی هم انتظار داریم که آمنه و آمنه ها بدون هیچ چشمداشتی ببخشند ، در حالیکه هیچ کاری نه برای آمنه ها و نه برای مجرمین انجام نمی شود و همه چیز در حد حرف و شعار باقی می ماند…فقط انتظار دارین آمنه ببخشد و پسر این کار را نکند بدون اینگه کار جدی انجام دهیم…چه خانواده ها و چه جامعه و چه دولت. غیرت از طرف خانواده ها و جامعه همواره ستایش می شود و دولت هم این پروسه ی سراسر مرد سالارانه را حمایت می کند…واقعا چه انتظاری از هر دوطرف صدمه دیده می توان داشت.
ستاره / 14 May 2011
به نظر شما باید همه آزاد باشن و هرکسی که اسید بپاشه یا چاقو بزنه کار درستی کردههههههههه . شما نیستید که عمق فاجعه را می فهمید عمق فاجعه رو کسی میفهمه که این بلا سرش اومده پس میتونه انتخاب کنه که قصاص کنه یا…..
کاربر مهمان / 14 May 2011
عالی و به جا. ممنون از این دقت نظر
Anonymous / 14 May 2011
واقعاً برای آنهاییکه میگن نباید قصاص بشه متاسفم. من اصلاً نمی تونم تصور کنم که آن دختر طفل معصوم چه زجری می کشه. چه دردهای جسمانی و روحی تحمل کرده. مرده شور عاشقی اوم مرد رو ببرن. آدم فقط یک لحظه تصور کنه جای اون دختر باشه. نه اصلاً جای خانواده اش باشه. اتفاقاً به نظرم خیلی رای دادگاه انسانیه. من اگر جای قاضی بودم رای می دادم تو همون خیابان به همون اندازه مثل خود اون وحشی اسید بریزن رو صورتش. اون باید همون زجری رو می کشید که آمنه کشیده
کاربر مهمان / 15 May 2011
من با دیدگاه ناموس و غیرت موافقتی ندارم، ولی آنچه که شما تحت عنوان ناموس و غیرت ازش انتقاد کردین شامل این موضوع نمیشه. چون از دیدگاه افرادی که به غیرت و ناموس معتقد هستند، این مبحث شامل کسانی میشه که قانونا یا شرعا یا عرفا با فرد مقابل نسبتی داشته باشند. عملکرد این فردکه همچون حیوان درنده بوده از روی غیرت نبوده بلکه از باب "اگر برای من نیست برای کس دیگری هم نباشد" بوده است. ابعاد روانشناختی این پرونده هیچ نمایه ای از موضوع غیرت و ناموس ندارد.
aidin / 14 May 2011
هر سه دیدگاه مقاله می توانند به طور کلی درست باشند، ولی نه در این مورد خاص. در این مورد ویژه من دیدگاه اول را ارجح می دانم. نباید این توحش دیوانه وار با هیچ سدی برخورد نکند.
مهرداد / 14 May 2011
به نظر من حکم قصاص کلا مسخره است . عدالت هیچ معنی نمیده به این شکل. شما فرض کنید دو نفر جرم مشخصی دارند و هر دو به اعدام محکوم شده اند . ولی یک خانواده می بخشد و دیگری خیر ،پس یک نفر از این دو اعدام میشود و دیگری بخشیده می شود . بنظر شما این عدالت هست و در رابطه با این دو نفر عدالت اجرا شده؟ چرا باید چنین حکمی وجود داشته باشد؟ بنظر من این خانه از پایبست ویران است. دلیل این اتفاقات را باید در جای دیگری جستجو کرد . خیلی راحت است که تمام اشتباهات یک جامعه بیمار را به گردن یک نفر انداخت و براحتی از شر آن رها شد. دوستان در این رابطه کمی بیندیشید
کاربر مهمان / 14 May 2011
اسید پاشی به صورت زنان و دختران سابقه طولانی در ایران دارد و من و شمایی که جای این زنان و دختران کور و زشت شده با اسید نیستیم حق اینکه بگوییم ببخش را نداریم. زنان در ایران به اندازه کافی از طرف حکومت و مردان مورد اجحاف و خشونت قرار میگیرند. این از معدود مواردی است که من با قصاص موافقم.
کاربر مهمان شیوا / 14 May 2011
سزای اسید پاشیدن و کور و زشت کردن دختر بیچاره برای همیشه عمرالبته باید متقابل باشد تا مردان نامرد دست از این روش زشت و شوم اسید پاشی بردارندتا حداقل این کار زشت در ایران کاهش پیدا کند. شمایی که جای آن دختران سیاه روزگار نیستید شعار ببخش ببخش ندید لطفا. این خانم به خطر خودش و سایر زنان نباید ببخشد.
کاربر مهمان شیوا / 14 May 2011
آمنه به خاطر دفاع از همه زنان ایرانی هم که شده نباید ببخشد. زنان در ایران به اندازه کافی قربانی خشونت و مرد سالاری هستد. اسید پاشی به روی زنان و دختران نگون بخت در ایران تبدیل به یک سنت زشت و شوم شده و باید مجازاتش متقابل باشد تا حداقل کاهش پیدا کند و یا بیشتر از این رایج نشود.
کاربر مهمان شیوا / 14 May 2011
آمنه نگون بخت باید تا آخر عمر کور و کریه چهره باشد چرا که حاضر به پذیرفتن یک نامرد نشده!!!!!! باید ببخشد که این نامرد برود و چندی بعد با دختر دیگری ازدواج کند و مردان و پسران دیگر هم به این روش زشت اننتقام گرفتن از دختران با اسید همچنان ادامه پیدا کند. آمنه به خاطر خودت و به خاطر سایر زنان ستم کش ما در ایران نبخش!!!!
کاربر مهمان شیوا / 14 May 2011
شما از دور در حال تماشای جریانی هستید که اصلا درک وفهمش برایتان دشوار است فقط خوانده اید ندیده اید جرم را در کتاب می بینید وتاثیر ان را بر زندگی ؛توانایی:سرنوشت وبه طور کلی آینده خود وچگونگی ان درک نکرده اید ونخواهید کرد سخن گفتن چه زیبا وساده است وعمل کردن چه دشوار اگر به جای خواهرم بودید جز قصاص نمی خواستید کما اینکه او به حبس ابد راضی است اما به عملی شدن ان امیدوار نیست پس بهتر می بیند دست دراز مردسالار ومغرور مجید رابا قصاص از تجاوز و اسیب مجدد به او کوتاه گند. در ضمن که امنه نه ناموس مجید بوده وهست ونه دیگری حتی پدرش وبردرانش .پدرم همیشه از این الفاظ دوری می کرد وما را با اندیشه برابری تربیت کرده ودور از تعصبات ؛ناموس و…….هرچه جامعه مردسالار علاقمند به نامگذاری ان است ما اموختیم به کرامت انسانی خودودیگری احترام بگذاریم .
لغت ناموس شما برایم تهوع اور ومشمیز کننده است متاسفم که انگونه سخن می گویم . این ها امروز در فرهنگ لغت لمپن ها یافت می شوند نه در اذهان زنان ومردان ازاد اندیش که در پی ازادی وازادگی رنج می برند ورد پای جهل و ظلم را بر سر وصورت.اگر جهت جدب مخاطب نوشته اید مسیله دیگری است .
اما شما تضمین می کنید اگر مجید موحدی ازاد شد بدون قصاص خواهر من وخانواده ما ومن که شاکی اولیه بودم در غیاب خواهرم در امان خواهیم بود؟!
شما درمان امنه را که خانواده موحدی هیچ از ان نپرداختند وزحمت تهیه پولش را هم به خود تحمیل نکردند را به شکل واقعی وجدی نمی بینید ؟!
شما می دانید هر عمل امنه چقدر هزینه برداشته حتب با وجود تخفیف ها هر عمل ۲۰۰۰الی ۷۰۰۰یورو وهر پماد یا کرم چقدر هزینه وچندبار درطی روز در اوایل ودر طی ماه در حال حاضر هزینه ان است؟!
شیرین بهرامی نوا / 14 May 2011
آقای بزرگیان عزیز کمی در استفاده از واژگان بیشتر دقت کنید و دید هرمنتیک نسبت به کلمات نداشته باشید
در جمله اول نوشته خودتون از کلمات غیرت و ناموس نابجا استفاده کردید
در صورتی استفاده از این کلمات درست بود که مثلا برادر آمنه روی خواهر مجرم اسید ریخته بود و اون بر اساس آداب قبیلهای اومده و تلافی کرده
به عنوان یک رادیو پرطرفدار استفاده درست شما از واژگان میتونه جلوی رشد نابجا و فرهنگ مغالطه رو بگیره
ممنونم
اردشیر آزرم
اردشیر آزرم / 14 May 2011
روزی که امنه به تنهایی برای دوش گرفتن رفت وکاسه چشمش را خالی یافت وغش کرد شما کجا بودید؟!
امنه قوی است بسیار قوی نه گریه کرد دربرابر ما نه ناله نه شکایت همه اش به همه دلداری داد ؛حقش نیست به انتقامجویی وسنگ دلی متهم گردد وقضاوت نا عادلانه و سرخوشانه جهت بذل توجه به دیگری؟! وقتی از موضوعی سخن می گویید اول بسیار فکر کنید این قصه نیست حقیقتی است که واقع شده وسرنوشت وزندگی مارا واژگون کرده ؛پرستاری شبانه روزی ؛
هرروز منتظر بدتر شدن اوضاع وجسم وجانش ومحو شدن چشم وابرو وگونه و از فرم افتادن لب و گونه و……..وپرسش همیشگی از من که الان خیلی زشتم؟! ومن چه داشتم بگویم به خواهرکم؟! راست یا دروغ یا تعارف؟! تا به امروز جای من بوده اید از ریبایی خود وسلامت خود وار اینکه هنوز می بینید شرمگین شده اید ؟! نه ! اما من هرروز خجالت کشیده ام که زیبایی معمولی ام را دارم که هنوز می بینم وخواهر کوچکتر دیگر نمی بیند؟! احساس گناه وخجالت وشرمندگی کرده ا م سالها ؟!
وقتی خواهرم می پرسد کسی چه شکلی یا اتاقی یا فضایی چگون است تا همین تازگی از درد به خودم می پیچیدم؟!
وقتی هنگام راه رفتن به در ودیوار غیره می خورد وهر که به اوطعنه می زند عذر می خواهد که نمی بیند من رنج می برم اما سکوت می کنم وقتی تنها وسرگردان در اوایل که سعی داشت با عصا راه برود می ماند دیا بر سرم اوار می شد ودلم می خواست نباشم ومحو شوم اما شاهد این ها نباشم شما از رنج حرف میزنید وما ان را برده ایم!
وقتی با همه ادبی که اموخته بودم مجبور بودم با ادم ها تند برخورد کنم که از جملات مایوس کننده در برابر امنه ومادرم وپدرم وخواهر وبرادران کوچکترم خودداری کنند ؛چه رنجی بردم ؟! وقتی مردم با دیدن امنه نوچ نوچ وهی…….راه می انداختند وبا نگاه تند من هنوز به ایجاد رعب ووحشت ناشی از همین حرگت به ظاهر ساده در دل خواهرم در راهروهای بیمارستان لبافی نژاد ادامه می دادند دلم فرو می ریخت وبا حرکات دست وگاه عامرانه انانی را که نمی شناختمشان امر به سکوت می کردم چه رنجی میبردم از التهاب ها وهیجان های یک سره منفی ؟!
برادرم بعد از سه ماه دوری از خانه وخدمت در اطراف شیراز به خانه امد بی خبر تا غافلگیرمان کند وچه بد غافلگیر شد وبرادر دیگرم در شوک وسکوت ناظر بود وناباورانه نظاره می کرد!
صبحی که پلک امنه افتاده بود وچشم سوخته بیرون مانده بود ومادر وبرادرم در چایشان بی حرکت مانده بودند هیچ یک از ماجرات نداشتیم به چشم امنه دست بزنیم ومی ترسیدم چشم سوخته هر ان بیرون بریزد ولی کسی باید جرات می کرد وپلک را بالا می کشید وروی چشم می گذاشت ومن کردم وهنوز هم دلم از یاداوری ان لحظه می لرزد ولحظه های مشابه وگاه بدتر ووخیم تر وقتی جواب به پرسش های برادرم که می پرسید چرا ومثل مرغ پر کنده دور خودش می چرخید وتاب می خورد وایستادن ونشستن را تاب نمی اورد و بی قرار بود ومن دیگر جواب نداشتم وچه خوب که امنه نبود تا گریه دست جمعی ما ۴ خواهر وبرادر را ندید وناله های مارا وفغان یک ماهه خفته در گلویمان را ! زیرا رفته بود تا را ۲ ساعته رفت وبرگشت برای پانسمان کلنیک حکیمیه را با پدر ومادرمان طی کند که یک نفر نمی توانست وی راببرد وما فرصت کردیم گریه کنیم وقول دادیم جلوی امنه صبور باشیم واورا بخندانیم وامیدوار کنیم .
حال شما ساده انگارانه به قضاوت نشسته اید؟!
این حق را از کجا اورده اید ؟!
شیرین بهرامی نوا / 14 May 2011
من فکر می کنم یکی از مشکلات فعلی جامعه ما وجود روشنفکر هایی است همچون آقای بزرگیان که آنقدر کتاب های آوانگارد و پست مدرن خوانده اند که کلن با فضای واقعی جامعه و حتی کلمات عادی بیگانه شده اند. آقای بزرگیان چرا سعی می کنید اینقدر ثقیل بنویسید؟ البته صحبت های شما خیلی ایده آل است. و اگر فردی به عمد شما را کور کند و بعد از مدتی در جامعه آزاد بگردد و شما تا آخر عمر سیاهی ببینید و سیاهی. انصافن می شود تصور کرد و بعد دستور اخلاقی داد؟ به نظرم من تصمیم آمنه هر چه باشد عدالت محض است. و تنها او حق تصمیم گیری در این قضیه را دارد و من و اقای بزرگیان و خانواده و هیچ کس دیگری حق نداریم برایش تعین تکلیف کنیم و یا حتی نصیحت. هر وقت شما کور شدید ببخشید، خیلی هم خوب است ما استقبال می کنیم!
کاربر مهمان / 16 May 2011
آمنه از مردم تقاضای کمک کرده و اغلب کسانی که امروز از این قصاص ناراحتند هیچ قدمی برای کمک به او برنداشته اند.( چه قلمی و چه مالی).
کاربر مهمان / 15 May 2011
بنظر من پیشنهاد خود آمنه در بی بی سی بهترین راه حله دو میلیون یورو غرامت برای آمنه و حبس ابد برای اون هیولا
عالی محمودی از اهواز / 15 May 2011
” بین انکه از او خون می رود و انکه نظاره گر است فرسنگ ها فاصله است ” نمی دانم که این جمله راکجا خواندم اما میدانم
هیچ کس نمی تواند حال کسی که ازادی اش سلب شده سلامتش گرفته شده و شخصیتش تخریب شده را بفهمد.مسئله انجاست که ایا با مقابله به مثل و انتقام این روح ناتوان ارامش می یابد و توانائیش را باز می یابد. و ایا وجدان فرد ضارب بیدار میشود.ایا این واقعه به ما میاموزد که خواسته های خود رابا شان انسانی مطرح کنیم.به راستی وقایعی از اینچنینی مثل انچه در میدان کاج اتفاق افتاد تا چه اندازه باعث می شود درباره موضوعاتی از این دست فکر کنیم؟
امیر / 15 May 2011
خانم شیرین بهرامی سلام.ابتدائا بگم حساسیت مسولانه شمانسبت به رنج خواهر وخانواده تان ستودنی است.این مساله از همت شما در این موقعیت حساس برای خانواده تان در خواندن و کامنت گذاشتن بر مقالاتی اینچنینی معلوم وواضح است. تمام حرف من در این نوشته کوتاه توجه دادن خودمان به این مسولیت است. مسولیتمان در ساختن جامعه ای که اینگونه فجایع درآن رخ میدهد.من به خاطر رنجی که کشیده اید اجازه بده تا با این جمله کلیشه ای بگم به نوبه خودم عذر خواهی می کنم.من هم د ساخته شدن این فاجعه سهیم بوده ام همچون بقیه افراد جامعه و حتی خود شما. این تقصیروگناهکاری، تقصیر وگناهکاری حقوقی نیست.کسی نمی تواند مرا به سبب این فاجعه به دادگاه ببرد اما وجدان من می داند که در این ساختار مرد سالارانه سهیم بوده ام.
متاسفانه بنظرم رسید این متن دچار بدخوانی وسوتفاهم شده است.چندنکته را خدمتتان میگم:1-خطاب به مخالفان قصاص گفتم که در کنار این مخالفت باید مکانیزم فرهنگی واجتماعی مردسالارانه که باعث شده است مجید موحدی به این فاجعه دست بزند را نقد کنیم وبه آن حمله کنیم.یعنی ناموس پرستی. مجید در یک مکانیزم ذهنی به سبب علاقه اش به آمنه آو را ناموس خود می دانست. شنیدن جواب نه از خواهرتان برای او چیزی نبود جز دیدن او با دیگری. غیرت مردانه اش جنبیده وبا حمایت اجتماعی و نهادی از غیرت مردانه، این کرده که می بینیم.ما ناظران این فاجعه راهی نداریم جز درک شنائت و زشتی تمام آن فرهنگی که زن را کالا ومایملک خود می پندارد و فکرمی کند می تواند هربلایی خواست سرآن دربیاورد. این جامعه باید دو قطره اسید در چشم فرهنگ زشت ناموس پرستی بریزد. 2- خطاب به خواستاران قصاص گفتم که قصاص چیزی نیست جز تطهیر کردن جامعه از مناسبات زشتی که ساخته است. قصاص چیزی نیست جز از بین رفتن مسوولیت جمعی و انداختن تقصیرها بر گردن یک نفر.با این وضعیت شک نکنید باز آمنه ها کور خواهند شد. می دانید چرا بسیاری با این قصاص موافقند؟ چون توان پذیرفتن مسوولیتشان را در این فاجعه ندارند. غالبا کسانی هستند که زیر مکانیزم ستمکارانه مرد سالاری در حال له شدن هستند و در خیال خود با کور کردن یکی از اعضای این ساختار از اطرافیان ستمکارشان انتقام می گیرند.3- هیچگاه توصیه نکردم که آمنه باید ببخشد.اتفاقا گفتم ای کسانی که می گوییدآمنه ببخش به این سوال فکرکرده اید که به چه دلیل آمنه باید ببخشد؟ در ازای بخشیدنش چه چیزی بدست می آورد؟اساسا چه چیزی او را به بخشیدن سوق می دهد؟ماچه داریم: فرهنگ شیعی انتقام گیر، فرهنگ عرفی مردسالار وغیرت دوست، دولت تاریخی سرکوبگر که از چشم کوه می سازد و شاهانش پسران خود رابرای یک اشتباه با میله داغ کور می کنند…..با اینها چه نیرویی برای رشد بخشش به وجود می آید عملا هیچ. توصیه به بخشش به آمنه یک چیز تماما فانتزی و نمایشی است.اگر در غرب هم تاریخ به همین اندازه سیاه است اما میل به اصلاح این مناسبات از سده های قبل آغاز شده است.
کامنت های این صفحه نگاه کنید لطفا خانم بهرامی.همین کامنتها نشان می دهد که فرهنگ ما تا چه اندازه مردسالار و غیرت مدار است.بهشان برخورده که از ناموس پرستی بد گفته ام در حالیکه ارتباط کار مجید با این فرهنگ مثل روز روشن است.ببینیدتاچه اندازه افراد خودشان را از این فاجعه دور می کنند و مایلند مساله را به یک فرد تقلیل بدهند. فاجعه همین جاست در خلال همین دفاع های تغزلی از قصاص. من هیچگاه نه قضاوتی می کنم ونه توصیه ای برای آمنه دارم.سعی می کنم نقش خودم را درخلال صورت به هم ریخته او پیدا کنم. دوست دارم اگر جای آمنه بودم یا جای شما از قصاص مجید صرفنظرکنم و در خلال نوشته ای خطاب به جامعه بگویم : به صورت وچشمان من نگاه کنید: شرم کنید. در کنارهم انسانی زندگی کنید….. اما نمی دانم می توانستم یا نه / ارادتمند شما . امین بزرگیان
امین بزرگیان / 16 May 2011
با سلام
مقاله آقای بزرگیان**این قضیه ، چه ربطی به ناموس پرستی داشت؟ در ضمن تو صورت خواهر خودت هم اسید بریزند، اینطور ** میکنی؟ تو صورت خودت بریزند چطور؟
بیکار / 21 March 2014
Trackbacks