سحاب سپهری – تمامی ساختار قدرت در نیمه آبان ١٣٥٨ در شورای انقلاب متمرکز شد تا درگیری قدرت بین جناح‌های محتلف دولت و شورای انقلاب از بین برود، ولی این تمرکز قدرت در شورای انقلاب زمینه یک رقابت جدید را به وجود آورد. نیمه دوم سال ۵۸ شاهد شروع جناح‌بندی‌های تازه در شورای انقلاب بود که خیلی زود به شروع یک دوئل در ساختار قدرت انجامید. رقابت برای کسب قدرت از آن پس تشدید شد و در ‌‌نهایت به انفجار در ساختار قدرت در تابستان ۱٣۶٠منجر شد.

جناح‌بندی‌های تازه در ساختار قدرت- نیمه آبان ۵۸

دو ساختار دولت و شورای انقلاب از ۲۳ بهمن ۱۶٥٧تا نیمه آبان ۵۸ نماد دو جناح رقیب در داخل ساختار قدرت بودند. اگرچه در‌‌‌ همان زمان دولت و شورای انقلاب هم کاملاً یکدست نبودند؛ بلکه در داخل دولت و شورای انقلاب جناح‌های داخلی وجود داشت. مثلاً دولت موقت خود از دو زیرمجموعه نهضت آزادی و جبهه ملی تشکیل می‌شد که اکثریت عددی با نهضت آزادی بود. جبهه ملی هم زیر مجموعه‌های کوچک خاص خود را داشت.

شورای انقلاب، در‌‌ همان زمان، از چند بخش متفاوت تشکیل می‌شد. حزب جمهوری اسلامی، در آن میان، نقش غالب را داشت. حزب جمهوری اسلامی در آخر اسفند ۵۷ تشکیل شده بود و اعضای مرکزی آن عبارت بودند از آقایان: سیدمحمد حسینی بهشتی (آیت‌الله بهشتی)، عبدالکریم موسوی اردبیلی، اکبر هاشمی رفسنجانی، محمدجواد باهنر و علی خامنه‌ای. این گروه معمم که همگی عضو شورای انقلاب بودند نقشی بسیار فعال در این حلقه قدرت داشتند. به این ترتیب حزب جمهوری معمولاً رای اکثریت را در شورای انقلاب در اختیار داشت. در این زمان آیت‌الله بهشتی که رئیس حزب جمهوری بود، همزمان رهبر جناح اکثریت در شورای انقلاب، در عمل دبیر اجرایی شورای انقلاب، نایب رئیس مجلس خبرگان و مسئول قوه قضاییه هم بود.

رقابت در عرصه قدرت، به دنبال جذب دولت در نیمه آبان ۵۸، در داخل شورای انقلاب متمرکز شد. عضویت مهندس بازرگان در شورای انقلاب بعد از نیمه آبان سال ۵۸ بدون تصدی پست وزارتی بود؛ در حالی که همزمان ابوالحسن بنی‌صدر، علاوه بر عضویت در شورای انقلاب دو پست وزارت امور خارجه و وزارت دارایی را هم به دست آورد. در همین دوران بنی‌صدر عضو مجلس خبرگان قانون اساسی هم بود. به این ترتیب او که همزمان چهار پست کلیدی دولتی را به دست آورده بود، در درون ساختار قدرت به صورت رقیبی برای آیت‌الله بهشتی در آمد. رقابت بین این دو نفر از پاییز ۱۳۵۸ تا تابستان ۱۳۶۰ ادامه یافت.

رقابت بین آیت‌الله بهشتی (با سه پست دولتی و نیز رئیس حزب جمهوری اسلامی) و بنی‌صدر (با چهار پست دولتی) در حالی صورت می‌گرفت که آیت‌الله خمینی با فاصله‌ای زیاد در بالای سر و در راس این ساختار قدرت قرار داشت. به این شکل هیچ یک از اعضای شورای انقلاب، حتی آن دو رقیب، از نظر عملکرد قابل مقایسه با سطح و تراز عملکرد آیت‌الله خمینی نبود و این وضعیت تا سال‌های بعد هم ادامه یافت. بنی‌صدر نحوه تعیین و نیز رویه عملکرد اعضای شورای انقلاب را در کتاب «درس تجربه»، به طور خیلی روشن بیان کرده است. ذکر بخشی از نوشته او در اینجا مناسب است: «او {آقای خمینی} عده‌ای را تعیین کرده بود و عمدتاً از کسانی که اهل چون و چرا نباشند. در بسیاری از موارد می‌نشستیم و تصمیمات می‌گرفتیم و بعد آقای خمینی می‌زد توی دهن شورا. می‌رفتیم آنجا که به ایستیم جلوش، در آنجا همشون تسلیم می‌شدند و اصلا جرئت نمی‌کردند بگویند کاری که ما کردیم صحیح است… بله در واقع شورای انقلاب این طوری بود.» (کتاب درس تجربه، خاطرات ابوالحسن بنی‌صدر، صفحه ۱۸۴ نسخه کاغذی یا صفحه ۷۶ نسخه دیجیتال)

نحوه عضویت آقای بنی‌صدر در شورای انقلاب از طرف آیت‌الله خمینی (به شرح بالا)، رشد نجومی او درون ساختار قدرت و عملکرد‌های رقابتی او با آیت‌الله بهشتی در حالی صورت می‌گرفت که در زنجیره سخنرانی‌های تبلیغاتی‌ای که از بهمن ۵۷ شروع کرده بود، خود را داعی و تنها مثابه آزادی و دموکراسی در ایران اعلام می‌کرد و همگان دیگر را به پی‌جویی زور و سلطه و پیروی از تفکر قدرتمدار متهم می‌کرد؛ رویه‌ای که تا به امروز هم دوام یافته است. به همین رویه هم تاکنون هر‌گاه کسی سعی در بررسی عملکرد‌ گذشته او در داخل ساختار قدرت، به خصوص در دورانی که او عضو شورای انقلاب بود، داشته است به داشتن «عقل قدرتمدار» متهم شده است.

عضویت تمامی اعضای شورای انقلاب، از جمله بهشتی و بنی‌صدر، با تعیین و نصب شخص آیت‌الله خمینی صورت گرفته بود؛ به شرح قبل. آیت‌الله خمینی،‌‌ همانطور که در متن حکم/ فرمان تشکیل شورای انقلاب تصریح کرده بود، این کار (حکم تشکیل شورای انقلاب) را بر مبنای حق شرعی، از آن خود می‌دانست. تعیین اعضای شورای انقلاب هم بر همین پایه حق شرعی صورت گرفته بود. موضوع نحوه تشکیل، توسعه و عملکرد شورای انقلاب در بخش مستقلی بررسی خواهد شد.

مجموعه این شرایط امکاناتی را در اختیار آیت‌الله خمینی قرار می‌داد تا او بتواند با فاصله‌ای زیاد در بالای سر همه در این ساختار قدرت قرار گیرد. به این ترتیب نوشته‌هایی که نقش بنی‌صدر را در کلاس و در رده عملکردی آیت‌الله خمینی وانمود کرده‌اند، پایه و محمل تاریخی ندارند. به همین رو برخی نوشته‌های دیگر مبنی بر این‌که بنی‌صدر و آیت‌الله خمینی سر و ته یک کرباس بودند هم ادعایی ناوارد است، چون ابوالحسن بنی‌صدر و آیت‌الله خمینی در یک تراز و قابل مقایسه نبودند که بتوانند سر و ته یک کرباس باشند.

رفراندم قانون اساسی- ۱۰ آذر ۵۸

مجلس خبرگان روز ۲۸ مرداد ۵۸ کار خود را شروع کرده بود، ولی روند حرکتی آن تا نیمه آبان ۵۸ کند پیش می‌رفت. به دنبال شروع گروگانگیری و سقوط دولت بازرگان در نیمه آبان ۵۸، مجلس خبرگان سرعت گرفت و بقیه بند‌های قانون اساسی را هم خیلی سریع تصویب کرد. به این ترتیب بقیه کار ظرف مدت کمتر از یک هفته به اتمام رسید. تدوین قانون اساسی در روز ۲۴ آبان ۵۸ به انتها رسید. متن کلی قانون اساسی، برای تسریع کار، به رای عمومی اعضای مجلس خبرگان گذاشته نشد. آیت‌الله بهشتی، که مجلس خبرگان را اداره می‌کرد، استدلال کرد چون برای هریک از بند‌های قانون اساسی جداگانه رای گرفته شده و تک تک بند‌ها قبلاً تصویب شده است، رای‌گیری برای متن کلی آن لازم نیست. به این ترتیب معلوم نشد حتی در میان‌‌‌ همان گروه خبرگان خودی چه تعدادی با کل آن متن موافق نیستند.

متن قانون اساسی جدید در روز ۱۰ آذر ۵۸ به رفراندم گذاشته شد. گروه‌های مستقل از دولت در رفراندم قانون اساسی شرکت نکردند. مجاهدین، برخلاف رفراندم اول، از شرکت در رفراندم دوم خودداری کردند. نتیجه رسمی رفراندم دوم ۵ / ۹۹ درصد رای موافق اعلام شد.

دوئل در ساختار قدرت –پاییز ۵۸

ستاره اقبال بنی‌صدر، به دنبال افول ستاره بازرگان، رو به اوج رفت. بنی‌صدر و بهشتی، به دنبال سقوط دولت موقت و حذف جناح کلاهی، از این دوران به بعد بر سر تسلط بر ساختار قدرت چشم در چشم هم داشتند و این رقابت قدرتی از آذر ۵۸ به بعد شکل یک دوئل دونفره را به خود گرفت. رقابت قدرتی بین این دو نفر، از این تاریخ به بعد، مرحله به مرحله تشدید شد.

اگر به عقب برگردیم به خوبی دیده می‌شود که از پاییز ۵۸ تا تابستان ۱٣۶٠، رقابت بین بنی‌صدر و بهشتی بر تمامی این دوران سایه افکنده است. این دوئل قدرت یک مجموعه عملکرد‌ را همچون حلقه‌های یک زنجیر، به هم وصل کرده بود. روند رقابت در عرصه قدرت، مثل رشته‌ای ناگسستنی، رخدادهای ایران بین پاییز ۵۸ تا تابستان سال ۶۰ را به هم دوخته است. این زنجیره پیوسته از حلقه‌های رقابت در عرصه کسب قدرت در مرحله نهایی به خلع ابوالحسن بنی‌صدر از منصب رئیس جمهوری در ۳۱ خرداد ۶۰، کشته شدن آیت‌الله بهشتی در روز هفتم تیر و فرار بنی‌صدر از ایران در روز هفتم مرداد همان سال منتهی شد.

آیت‌الله بهشتی فرصت آن را نیافت تا کتاب خاطرات خود را بنویسد و به این ترتیب امکان بررسی دقیق روش‌های فکری و عملکردی او ممکن نیست. در حالی که آقای ابوالحسن بنی‌صدر ظرف ۳۰ سال گذشته تاکنون چندین‌بار کتاب‌های خاطرات خود را نونویسی کرده است. به این ترتیب منابع بیشتری در مورد روش‌های فکری و عملکردی بنی‌صدر موجود است. مجموعه نوشته حاضر، به دلیل وجود همین منابع خاطراتی، امکان یافته است تا بررسی‌های دقیق‌تری از عملکرد بنی‌صدر، در مقایسه با بررسی عملکرد آیت‌الله بهشتی، ارائه دهد. بدون شک اگر آیت‌الله بهشتی فرصت کرده بود که خاطرات خود را منتشر کند، در آن صورت امکان مقایسه بهتری فراهم می‌آمد.

دو گروه بسیار متمایز عمده نوشته‌های موجود در مورد بررسی دوئل قدرت در فاصله پاییز ۵۸ تا تابستان ۶۰ را به وجود آورده‌اند. گروه اول را پیروان آیت‌الله خمینی مقیم ایران تشکیل می‌دهند. این گروه نقش‌هایی بسیار مثبت از آیت‌الله خمینی و آیت‌الله بهشتی و نقشی بسیار منفی از آقای بنی‌صدر ارائه می‌دهند؛ بدون آن‌که به بررسی ریشه‌ای فرایند این درگیری بپردازند. گروه دیگر را بنی‌صدر تشکیل می‌دهد. این گروه کوچک نقشی بسیار مثبت از بنی‌صدر و نقش‌هایی بسیار منفی از آیت‌الله خمینی و آیت‌الله بهشتی ارائه می‌دهد. این گروه نیز به بررسی ریشه‌ای این درگیری رقابتی در ساختار قدرت ایران در فاصله سال‌های پاییز ۵۸ تا تابستان۶۰ نپرداخته است.

نوشته‌های بنی‌صدر سعی کرده‌اند که درگیری در ساختار قدرت، در فاصله اولین دوره انتخابات رئیس جمهوری در زمستان ۵۸ تا انفجار در ساختار قدرت در تابستان ۱۳۶۰ را به صورت یک نبرد حماسی بین بنی‌صدر و آیت‌الله خمینی نشان بدهند. بر مبنای این نوشته‌ها، آن نبرد حماسی بین دو نگرش صورت می‌گرفت: اولی به دنبال دموکراسی و آزادی و دومی به دنبال دیکتاتوری و زور بود. اولی مجهز به پیشرفته‌ترین دستگاه مطالعاتی زمان موسوم به «اندیشه راهنما» بود و دومی که عقل قدرتمدار داشت در پی سلطه بود. باید اذعان کرد که منابع تاریخی به جا مانده از آن دوران رویکرد‌های گروه اول یا گروه دوم در بررسی فرایند درگیری در ساختار قدرت را تایید نمی‌کنند.

منابع تاریخی این دوران نشان می‌دهند که درگیری در درون ساختار قدرت به قصد کنترل پست‌های کلیدی حکومتی صورت می‌گرفته و ادامه داشته است. رقابت شدید بین دو جناح حکومتی موضوع مسلط از پاییز ۵۸ تا تابستان ۶۰ بود که در عمل به شکل یک دوئل قدرت بین بنی‌صدر و بهشتی درآمد. این درگیری‌ها معمولاً در پشت پرده صورت می‌گرفت؛ ولی جلوه‌های آن خود را به صورت سخنرانی‌های تبلیغاتی، گاهی با چاشنی آزادی و حقوق مردم نشان می‌دادند. سخنرانی‌های علنی و ادعاهای آزادیخواهانه هر دو طرف در آن دوران بخش جنگ روانی‌‌ همان درگیری قدرتی بود که اصل آن در پشت صحنه عمومی اجرا می‌شد. مهم‌ترین کاربرد این جنگ روانی هم تبلیغات بود. اگر کسی از اعضای شورای انقلاب به آزادی و دموکراسی به طور واقعی اعتقادی داشت، اولین سئوالی که باید جواب می‌داد عملکرد خود او در درون شورایی بود که نه از طرف مردم انتخاب شده بود و نه به مردم گزارشی می‌داد.

از طرف دیگر، هیچ یک از اعضای ساختار قدرت، حتی آن دو رقیب، در سطح و تراز عملکردی آیت‌الله خمینی نبود. این نکته در تمام دوران از ابتدای تشکیل جمهوری اسلامی تا زمان فوت آیت‌الله خمینی صادق است. همین رویه حتی پس از انحلال شورای انقلاب و تشکیل اولین مجلس اسلامی هم ادامه یافت. در آن دوران هم آیت‌الله خمینی همچنان در راس ساختار قدرت و با فاصله زیاد از سران سه قوه حکومتی، قرار داشت. در ضمن سران سه قوه حکومتی، شامل آقایان بنی‌صدر، بهشتی، هاشمی و موسوی اردبیلی، خود اعضای قبلی شورای انقلاب بودند که همگی از طرف آیت‌الله خمینی تعیین شده بودند. هر چهار نفر از عضویت در شورای انقلاب به عنوان نردبانی برای صعود در ساختار قدرت استفاده کرده بودند. موضوع رویه انتخابات در مورد کسب پست رئیس جمهوری یا رئیس مجلس هم تغییری در این واقعیت‌های تاریخی نمی‌دهد.

نحوه تعیین اعضای شورای انقلاب توسط آیت‌الله خمینی و شرح روش عملکرد‌های کلی اعضای شورای انقلاب در برابر رویه‌ها و عملکرد آیت‌الله خمینی در بند‌های قبلی این بخش مرور شد. به این ترتیب حتی بعد از انحلال شورای انقلاب هم سران سه قوه حکومتی به وضوح در سطح عملکردی آیت‌الله خمینی نبودند. تکرار ادعا‌های بی‌پایه در مورد عملکرد افرادی در سطح عملکرد آیت‌الله خمینی در قبل یا بعد از انحلال شورای انقلاب هم نمی‌تواند این واقعیت‌های تاریخی را مخدوش کند.

همانطوری که در بخش قبلی این مجموعه نوشته و بررسی شد، باید رخدادهای تاریخی را با صراحت بررسی کرد. آیت‌الله خمینی سیاستمداری بسیار زیرک بود. با توجه به آن‌که او از جوانی به زیر و بم سیاست آشنا بود، ابایی نداشت که مکنونات نظری خود را تا آخرین لحظه عیان نکند. به قول فرنگی‌ها او در بازی کارت‌هایش را همیشه بسته نگاه می‌داشت. او این رویه را حتی در برخورد با اعضای شورای انقلاب هم به کار می‌برد و در تصمیم‌های نهایی خود حتی آن‌ها را هم به شگفتی می‌آورد. ذکر این نکته بدان معنی نیست که او هیچگاه هیچ تصمیم اشتباهی اتخاذ نکرد یا آن‌که تصمیم‌های زیرکانه او در جهت منافع عمومی یا حاکمیت ملی بود. ولی باید اذعان کرد هیچ یک از معاصران او در دوران انقلاب در کلاس زیرکی سیاسی او عمل نکردند. در نتیجه آیت‌الله خمینی تا اخر عمر همیشه در راس ساختار قدرت و با فاصله‌ای بسیار زیاد از بقیه مدیران حکومتی قرار داشت.

برخی نوشته‌ها حتی سعی کرده‌اند که آن دوئل در داخل ساختار قدرت ایران در فاصله پاییز ۵۸ تا تابستان ۶۰ را تکرار رقابت تاریخی بین علی ابن ابیطالب و معاویه ابن ابوسفیان در دهه چهارم بعد از هجرت نمایش بدهند. آن حادثه تاریخی، به تعبیر این گروه، هم به صورت یک نبرد حماسی بین دو نظرگاه متفاوت صورت گرفت. به تعبیر این گروه علی ابن ابیطالب در پی دموکراسی و آزادی و معاویه ابن ابوسفیان به دنبال دیکتاتوری و سلطه بود. به وضوح چنین نوشته‌هایی در جهت تدوین یک بررسی تاریخی نبوده‌اند، بلکه در جهت توجیه عملکردهای سیاسی جناحی خاص در دوران پس انقلاب صورت گرفته‌اند.

مشابه‌سازی حوادث تاریخ اولیه اسلام (در دهه‌های اول بعد از هجرت) و رخدادهای سال‌های بعد از انقلاب به قصد بهره‌برداری‌های خاص سیاسی از‌‌ همان زمان انقلاب شروع شد و تاکنون نیز ادامه یافته است. مشابه سازی بین عملکردهای علی ابن ابیطالب (با نام کنیه ابوالحسن) و ابوالحسن بنی‌صدر هم بخش دیگری از این ترفندهای تبلیغاتی بوده است.‌‌ همان رویه‌های مشابه‌سازی تاریخی بین حوادث صدر اسلام و رخدادهای سال‌های اخیر، با عنوان فتنه، هم به شکل‌های دیگر تکرار شده است.

تصویر کلی سال ۱۳۵۸

در مورد شرایط کلی سال ۱۳۵۸ایران بسیار نوشته شده است؛ ولی تصویر زیر شاید مناسب‌ترین بیانگر شرایط در سال ۵۸ باشد. تاریخ تهیه این تصویر، با اشاره به قسمت راست و پائین آن، مربوط به زمانی است که گوشت آزاد کیلویی ۶۰ تومان بوده است!

بخش سیزدهم این مجموعه در این جا به پایان می‌رسد. بخش بعدی این مجموعه در پیوند با انتخابات رئیس جمهوری خواهد بود.

پی‌نوشت:

بخش‌های قبلی این سری نوشته در وب‌سایت رادیو زمانه به شرح زیر قابل دسترس است:

سه روز تاریخ‌ساز – بخش اول: بررسی پیش زمینه‌ها
 

بخش دوم: ماه پیشتاز – نیمه دی تا نیمه بهمن ۵۷
 

بخش سوم: آرایش نیرو‌ها پیش از رفتن شاه – نیمه دی ۵۷
 

بخش چهارم: بازآرایی نیرو‌ها پس از رفتن شاه – نیمه بهمن ۵۷
 

بخش پنجم: شورش در پادگان دوشان تپه – ۲۰ بهمن ۵۷
 

بخش ششم: شورش در شرق تهران – ۲۱ بهمن ۵۷
 

بخش هفتم: قیام مسلحانه در تهران – ۲۲ بهمن ۵۷
 

بخش هشتم: اعلام بی‌طرفی ارتش – ۲۲ بهمن ۵۷
 

بخش نهم: دیدار دیرهنگام – ۲۲ بهمن ۵۷
 

بخش دهم: آغاز مرحله پس‌انقلاب – اسفند ۵۷
 

بخش یازدهم: پایان بهار آزادی – بهار و تابستان ۵۸
 

بخش دوازدهم: حذف جناحی در ساختار قدرت – آبان ۵۸