ایرج ادیبزاده – انتشار نامهی یک روزنامهنگار زندانی بار دیگر وضعیت زندانهای جمهوری اسلامی ایران را، به صورت مسئلهی روز درآورده است. نامهی مهدی محمودیان، روزنامهنگاری که در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۳۸۸ بازداشت و روانهی زندان اوین شد، در سایت «ندای سبز آزادی» منتشر شده است.
در این نامه که خطاب به آیتاله خامنهای نوشته شده است، از بیگاری گرفتن زندانیان بدون حقوق یا حقوق اندک، شکنجه و فشار روحی، رفتار وحشیانه با زندانیان سیاسی، تجاوز جنسی به زندانیان جوان، ضرب و شتم مأمورین امنیتی با زندانیان، نبودن وسائل بهداشتی و رفاهی و نحوه بازجوییها و رفتار خشونتبار بازجویان با زندانیان، دروغگویی و فریب مأمورین، زندانیان را برای به اجراء گذاشتن پروژهی اعترافگیری و تهدید همسر و دیگر افراد خانوادهی زندانیان سخن رفته است.
نامهی مهدی محمودیان روزنامهنگار زندانی که در حال حاضر در زندان رجاییشهر بهسر میبرد، در شهریورماه ۱۳۸۹ نوشته شده، اما پیش از این منتشر نشده بود. برای بررسی وضعیت زندانها با آقای محمد مصطفایی وکیل دعاوی تماس گرفتم.
آقای محمد مصطفایی شما وکیل دعاوی بودهاید. وکیل بسیاری از زندانیان سیاسی و غیر سیاسی، ازجمله سکینه محمدی یا نوجوانانی که محکوم به اعدام شده بودند. و حالا مدتی است که به نروژ پناهنده شدهاید. وضعیت زندانهای ایران بار دیگر به صورت مسئلهی روز درآمده است. شما این وضعیت را چه طور ارزیابی میکنید؟
زندانهای ایران به نظر من از استانداردهای حتی ملی برخوردار نیستند، چه رسد به این که از استانداردهای بینالمللی برخوردار باشند. هفتهی گذشته در مجلس شورای اسلامی، زمانی که بحث بودجهی سال ۱۳۸۹ مطرح بود و نمایندگان مجلس به قسمت بودجهی سازمان زندانها رسیدند، یکی از نمایندگان مجلس وضعیت زندانهای ایران را بسیار وخیم توصیف کرد. ایشان اعلام کردند که باید بودجهی خاصی به زندانها اختصاص داده شود تا بتوانیم وضعیت زندانها را به آن حد مطلوب درآوریم. ولی آقای کوچکزاده در مخالفت با نظر ایشان اعلام کردند که نه، وضعیت زندانهای ایران بههیچوجه بد نیست و کاملاً مناسب است و نیازی به اضافهکردن بودجه نیست.
نامهی آقای محمودیان دقیقاً چند روز پس از این اتفاقی که در مجلس شورای اسلامی افتاد منتشر شد. یکسال پیش این نامه نوشته شده بود، ولی تا بهحال منتشر نشده بود. به نظر من یکی از علل اصلی عدم انتشار این نامه این بوده است که مأمورین امنیتی و دادگاه انقلاب نظارت بسیار زیادی بر روی بازداشتشدگان سیاسی و امنیتی دارند. به همین دلیل اگر یکی از بازداشتشدگان اظهارنظری کند برخلاف نظر دولت و آنچه مقامات دولتی انجام میدهند، در نهایت محاکمه خواهد شد، همان طور که در نامه هم اشاره شده و آقای محمودیان اعلام کرده بود که میدانند اگر چنین نامهای منتشر شود، ایشان به مجازاتهای دیگری محکوم و محاکمه خواهند شد.
ببینید، چه میزان و در چه حد وضعیت زندانها اسفبار و نامناسب برای زندانیان است که ایشان حاضر شدند که مجازات زندان بیشتر را به جان بخرند و این نامه را در نهایت پس از مدتها منتشر کنند. ایشان کسی بودند که بحث کهریزک را هم پیش کشیدند و در اینجا هم بحث زندان رجاییشهر و خیلی از زندانهای دیگر را مطرح کردند و ما میبینیم که در زندانهایی چون قرچک ورامین هم بلاهای مختلفی سر زنان میآید.
آقای مصطفایی شما به زندان قرچک ورامین اشاره کردید. گزارشهایی که رسیده است، نشان میدهد که صدها زن سیاسی و عقیدتی و بیشتر جرائم عمومی در محلی به عنوان زندان قرچک ورامین نگهداری میشوند که در گذشته مرغداری بوده است. یک سالن بزرگ با سقفی بلند که در آن صدها زندانی زن، بدون کمترین امکانات بهداشتی در سرما و گرما، روی هم انباشته شدهاند. دستکم ۳۰۰ تا ۴۰۰ زندانی زن در این زندان نگهداری میشوند که فقط چهار توالت و دستشویی دارد. چند روز پیش چند زندانی هم از زندان گوهردشت به آنجا منتقل شدند، ازجمله خانمها مهوش ثابت و فریبا کمالآبادی که اعضای هیئت مدیرهی جامعهی بهاییان ایران بودهاند. به این زندان شما چه طور نگاه میکنید؟
من نکتهای را اضافه کنم و به اینجا برسم، و آن این که البته من هم وضعیت زندانها را تا جایی که اطلاع دارم و موکلین من در زندان بودند، همان طوری دیده بودم که آقای محمودیان اعلام کردهاند و در حال حاضر هم که میبینیم در زندان قرچک ورامین چه اتفاقاتی افتاده است. کسانی که در زندان هستند، صدایشان صدای بلندی نیست. به نظر من کار از ریشه عیب دارد. آنچه در سالهای گذشته اتفاق افتاد، در خصوص مسائل اقتصادی، بر روی زندانها بسیار تأثیرگذار بوده. با توجه به این که ما میدانیم و از قدیم هم گفتهاند که زندان در ایران بهعنوان یک دانشگاه برای زندانیان به حساب میآید، کسانی که وارد زندان میشوند به جای این که تعلیم و تربیت ببینند، به جای این که بتوانند رفتارهای ناهنجار خود را ترک کنند و به جامعه برگردند، بدتر آموزش میبینند که چه طور جرائم را به گونهای انجام دهند که در آینده با مشکلی مواجه نشوند و بتوانند دست به کار های خلاف بیشتری بزنند. با چنین روندی که ادامه دارد، من فکر میکنم سازمان زندانها با چنین دستگاه قضایی و دستگاه قضایی با چنین دولتی که در حال حاضر روی کار است، توانایی و کارآمد نیست برای این که بتواند یک زندان استاندارد را درست کند.
آقای خامنهای که این نامه خطاب به ایشان نوشته شده است چه طور؟ آیا ایشان میتوانند دستور رسیدگی به وضعیت زندانها را دهند؟
آقای خامنهای فقط در حد توصیه میتوانند اظهارنظری کنند و بعد از مدت کوتاهی وضعیت زندانها هم کمی بهبود پیدا میکند و بعد بازهم به آن وضعیت قبلی برمیگردد. مگر زندان کهریزک نبود که ایشان دستور دادند، بعد از این جنایتهای مختلفی انجام شد، تعطیل شود. و در حال حاضر مگر میتوان عملی انجام داد یا دستوری صادر کرد که تمام زندانهای ایران تعطیل شوند. آقای محمودیان در زندانی هستند که نسبتاً میگویند از استانداردهای خوبی برخوردار است. پس وای به حال زندانهایی که مثل زندان اوین و مثل زندان رجاییشهر نباشند. متأسفانه ما در هر استانی و در هر شهری زندانهای مختلفی داریم که در هرکدام از این زندانها مشکلاتی همچون مشکلاتی که در زندان رجاییشهر یا قرچک ورامین هست وجود دارد. بنابراین آقای خامنهای شاید برای این که بخواهند خودشان را محبوب کنند یا خودشان را توجیه کنند، دستوری را صادر کنند. ولی تا زمانی که بودجهای اختصاص داده میشود به سازمان زندانها، آن بودجه صرف بهرهبرداری شخصی میشود و تا زمانی که افرادی هستند که از این بودجهها سوءاستفادهی شخصی میکنند و این بودجهها در راستای منافع زندانیان خرج و هزینه نمیشود و تورم در جامعه هم به این صورت است، به نظر من نمیتوان امیدوار بود به چنین سیستمی.
زندان استاندارد از نظر شما چگونه باید باشد؟
من مثالی میزنم. در کشورهای اروپایی زندانها به قدری استاندارد هستند، که برای هر زندان برنامههای آموزشی خاصی در نظر گرفته میشود. زندانی هر هفته دو بار به سینما میرود. زندانی هر هفته دو بار به استخر میرود. زندانی هر روز ورزش میکند. زندانی به راحتی میتواند از امکاناتی استفاده کند، که بتواند به آیندهاش در جامعه امیدوار شود. در صورتی که در زندانهای ایران متأسفانه وقتی یک زندانی وارد زندان میشود، نه تنها راههای امید به آینده مسدود است، بلکه روشهایی در داخل زندان جلو پای زندانی گذاشته میشود که متأسفانه بازهم یا برمیگردد به زندان یا این که در جامعه تخلفاتی انجام میدهد و امنیت جامعه را بههم میزند. نکتهی مهمی که در صحبتها و در نامهی آقای محمودیان توجه من را جلب کرد، بحث لواط در زندان است. ما میتوانیم به این نتیجه برسیم که نامهای که ایشان نوشتهاند، دقیقاً با واقعیت مطابقت میکند. ما میتوانیم برای مطابقتاش به آمار مبتلایان به ایدز مراجعه کنیم و ببینیم تا چه حد تعدادشان زیاد شده است. ببینیم که وضع به گونهای شده است که در حال حاضر در زندانهای مردان، کاندوم در اختیار مردها گذاشته میشود که بتوانند از کاندوم استفاده کنند که مبتلا به ایدز نشوند. اینها دردهاییست که متأسفانه آقای خامنهای نمیتوانند این دردها را مداوا کنند.