پس از بازگشت محمود احمدی‏نژاد به دفتر کارش، بعد از ۱۱ روز قهر در اعتراض به دخالت رهبری جمهوری اسلامی در ماجرای عزل یا بقای حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات، برخی گمان می‏کردند که موضوع پایان یافته است.

اخبار تکمیلی اما، به‏ویژه عدم تأیید حضور وزیر مستعفی در جلسه هیئت دولت، بر ابهامات افزود و حالا اظهارات مرتضی آقاتهرانی، استاد اخلاق هیئت دولت، پرده از بخش دیگری از کشمکش میان رهبر و رئیس جمهور برداشته است.

آقای آقاتهرانی در بخشی از سخنان خود از محمود احمدی‏نژاد چنین نقل کرده است: «پریشب ایشان [محمود احمدی‏نژاد] گفت که من [با آیت‏الله علی خامنه‏ای] صحبتی کردم که بالاخره وزیر از اختیارات من هست یا نیست که بردارم یا برندارم. حالا خب! ممکن است به نظر شما خوب باشد. من به هردلیل می‏گذارم، به هر دلیل برمی‏دارم. نمایندگان مجلس که حق دخالت در این امر ندارند. این انتخاب من است؛ حالا یا درست یا غلط. انتخاب رئیس‌جمهور، برمی‏دارم یا می‏گذارم.

بله؛ حضرت آقا هم نظر مبارک‏شان را باید بدهند. نظرشان هم مطاع است، باید هم عنایت بشود. خب آقا هم یا موافقت می‏کنند یا مخالفت. از این دو حال که بیرون نیست. آمدیم مخالفت کردند، اگر موافقت کردند که هیچ؛ طرف می‏رود. اگر مخالفت کردند، من چه وظیفه‏ای دارم؟

من صریحاً به حضرت آقا گفتم، گفتم آقا! اگر ببینم نظر شما هست که باشد، ولی من نمی‏توانم با او کار کنم، آیا من حق انتقاد و گفتن دارم؟ گفتند: بله؛ حتی به من هم دارید. گفتم: حق دارم، اجازه به من می‏دهید، اگر نتوانستم حتی استعفا بدهم؟ گفتند: بله اگر خواستی استعفا بده.

گفت (احمدی‏نژاد) آقا به من زمانی دادند که فکر کنم. من تا آن زمان یا استعفا می‏دهم، یا می‏پذیرم، یا نمی‏پذیرم. آقا هرچه تدبیر کرد. این ضد ولایت فقیه است؟ این حرفی است که خود ایشان (احمدی‏نژاد) به من گفت.»

از محمدجواد اکبرین، روزنامه‏نگار در پاریس پرسیده‌ام: بر پایه اظهارات آقای آقاتهرانی، در ظاهر رهبر حکومت روی موضع خود سخت ایستاده و حتی محتمل است موضوع تا استعفای رئیس‌جمهور هم پیش برود. چرا آیت‌الله خامنه‌ای تا این حد روی موضع خود پافشاری می‏کند؟

محمدجواد اکبرین: نکته اول این است که اگر بسیاری از کشورهای توسعه‏یافته دنیا بر دو پایه وزارت کشور و وزارت خارجه در هیئت دولت اداره می‏شوند، کشور ما بر دو پایه وزارت اطلاعات و وزارت دفاع اداره می‏شود.

به همین خاطر، نقش وزارت اطلاعات و سازمان و ثبات این وزارتخانه، برای رهبر جمهوری اسلامی که اقتدارش را مرهون و مدیون اقتدار وزارت اطلاعات است، بسیار مهم است و در این مورد، با کسی شوخی و تعارف ندارد.

کنار گذاشتن ناگهانی آقای محسنی اژه‏ای از وزارت اطلاعات، ضربه‏ای به ثبات و اقتدار این وزارتخانه بود. قاعدتاً این تشکیلات، تحمل این‏که بار دیگر آقای مصلحی به عنوان وزیر اطلاعات، به دلیل سلایق رئیس دولت، ناگهان کنار گذاشته شود را ندارد. این را آقای خامنه‏ای فهمیده بود و اسم آن را گذاشته بود: «غفلت از یک مصلحت بزرگ»! به همین خاطر از حرفش پایین نیامد و اصرار داشت که وزیر اطلاعات باید برگردد.

نکته دومی که در پاسخ به پرسش شما باید بگویم این است که آقای خامنه‏ای از جایگاه خود و برتری جایگاه خود نسبت به رئیس دولت کاملاً مطمئن است. من می‏خواهم این ماجرا را به یک دوره‏ از تاریخ جمهوری اسلامی تشبیه کنم.

در صدر جمهوری اسلامی، آقای بنی‏صدر در میان آن ۱۱ میلیون رأیی که داشت، گویا از نقطه‏ای غفلت کرده بود؛ بر اساس شواهد تاریخی و آن این بود که آقای بنی‏صدر غفلت کرده بود از این‏که ۱۱ میلیونی که به او رأی داده‏اند، اکثریت‏شان او را بر آیت‏الله خمینی ترجیح نمی‏دهند. کاریزمای آیت‏الله خمینی در صدر جمهوری اسلامی، برتر از اعتبار آقای بنی‏صدر بود.

امروز محمود احمدی‏نژاد دچار این توهم است که آرای بالایی که دارد، به او توان مانور در برابر رهبری را می‏دهد، اما اشتباه می‏کند. به‏خاطر این‏که کماکان آقای احمدی‏نژاد در بین طرفدارانش اعتباری دارد که آن اعتبار در ذیل اعتبار رهبر جمهوری اسلامی است، نه در صدر اعتبار او.

بین این دو شاهد تاریخی یک تفاوت وجود دارد و آن این است که آقای بنی‏صدر واقعاً ۱۱ میلیون رأی داشت, اما آمار رأی آقای احمدی‌نژاد، یک آمار ساختگی است و به اعتقاد ما، محصول یک کودتای انتخاباتی است و در نتیجه، او دوچندان دچار توهم است.

به‏هرحال این بحران نزدیک سه هفته است که ادامه پیدا کرده است. پیش‏بینی شما نسبت به این بحران چیست؟ آیا فارغ از این‏که یک طرف کوتاه بیاید و طرف دیگر کوتاه نیاید، راه‏حل سومی هم ممکن است وجود داشته باشد؟

چشم‏انداز این ماجرا روشن است. به گمانم، آقای احمدی‏نژاد به هیچ‏وجه قدرت مانور در مقابل رهبری را نخواهد داشت. فشاری که این مدت از طرف هوادارانش، یعنی از جنس همان‏هایی که پای صحبت آقای مرتضی آقاتهرانی نشسته بودند، به او آمده، به ایشان نشان داد که اعتبار او در ذیل اعتبار رهبری است و او امکان این را ندارد که مانوری بیش از این، در مقابل اقتدار رهبری داشته باشد. در نتیجه، از حالا چشم‏انداز تسلیم رئیس دولت در برابر ولایت مطلقه جمهوری اسلامی روشن است.


اما به لحاظ تبلیغاتی، آقای خامنه‏ای مایل نیست این داستان بیشتر کش پیدا کند و قاعدتاً از جایی به بعد باید مهار شود. دقت کنید! این‏که می‏گویم از جایی به بعد باید مهار شود، به خاطر این است که به نظر می‌رسد رهبری بدش نمی‌آید تا جایی از داستان آن معلوم باشد. یک هیجان خبری ایجاد می‏کند که این هیجان خبری، قدرت اخبار جنبش سبز و تأثیری که بر کشور دارد را ممکن است تحت تأثیر قرار بدهد و اندکی اذهان را متوجه رأس حکومت کند.

به این معنا که اگر جنبش سبز نیست، اپوزیسیونی هم در داخل حکومت وجود دارد؛ از جنس داستان آقای مشایی و اختلاف سلایق احمدی‏نژاد با رهبری و…؛ و کسی دنبال حذف رقیب، حذف اپوزیسیون و انتقادهایی از این جنس نباشد. ما خودمان اپوزیسیون داریم، خودمان رقیب داریم و خودمان هم اداره می‏کنیم. این هم شاهد آن؛ این هم اختلافات آن.

اما این‏که می‏گویم از جایی به بعد، نباید کش داده شود، به خاطر این است که اسرار درون پرده نباید چندان بیرون بریزد. سخنان آقای مرتضی آقاتهرانی، بر اساس شناختی که از فضای صحبت ایشان دارم، بنا نبود که منتشر بشود. آن‏جایی که ایشان صحبت کرد، «هیدت فاطمیون» در قم است. جایی که مجموعه هواداران و مطیعان رهبر جمهوری اسلامی دور هم جمع می‏شوند و نسبت‏شان با رهبری، اساساً یک ولایت عرفانی است، نه لزوماً ولایت سیاسی.

این سخنان در میان آنان گفته شده و گمان نمی‏رفت که این سخنان در سطح وسیع رسانه‏ای بشود و حالا سوژه‏ مصاحبه‏ی من و شما قرار بگیرد. این است که حکومت ترجیح می‏دهد این اطلاعات تا حدی در پس پرده نهان بماند.

نقش اصلاح‏طلبان و جنبش سبز را در این تعارضی که حالا کش‏دار هم شده، چه می‏دانید؟ آیا جنبش سبز هم‏چنان باید به عنوان یک نظاره‏گر باقی بماند؟ یا حامی یکی از دو طرف این کشمکش یا هم‏چنان مخالف هردو طرف باشد؟

دغدغه جنبش سبز، دمکراسی در ایران و صلح در جهان است. کجای این اختلاف بین آقای احمدی‏نژاد و دوستان ایشان با حلقه رهبری جمهوری اسلامی و گاهی اختلافات این‏ها با سپاه، نسبتی با دمکراسی در ایران یا صلح در جهان دارد؟!

در واقع، دعوا در آن‏جا این است که این اقتدار ولایی در کشور، از آن کی باشد؟ آقای خامنه‏ای و سپاه ترجیح می‏دهند که این اقتدار ولایی در حوزه و حیطه قدرت خودشان باشد. آقای احمدی‏نژاد، مشایی و بیت‏شان هم ترجیح می‏دهند که این اقتدار ولایی از حیطه قدرت آن‏ها خارج نشود. این دعوا هیچ نسبتی با دمکراسی در ایران و صلح در جهان ندارد.

به نظر من، جنبش سبز تا حد اطلاع‏رسانی به مردم حرکت کند. برای این‏که معلوم شود پایه‏های قدرت در جمهوری اسلامی، چه در داخل و چه در رابطه‏اش با جامعه بین‏المللی سست است. لازم است فقط این اخبار منتشر شود؛ در حد آگاهی‌رسانی. ما نباید در این بازی شریک بشویم.

علی‏رغم تاکیداتی آقای آقاتهرانی، به نظر می‏رسد کشمکش جدی است و بخش اندکی پشت سر آقای احمدی‏نژاد باقی مانده‏اند و بیشتر نیروهای سیاسی، به‏ویژه اصول‏گرا از موضع رهبری حمایت کرده‏اند. فکر می‏کنید آقای احمدی‏نژاد با تکیه بر چه چیزی، هم‏چنان روی حرف خود ایستاده است و علی‏رغم تهدیدها و صحبت‏هایی که فرماندهان سپاه و ائمه جمعه کرده‏اند، هم‏چنان به روش خود ادامه می‏دهد؟

کسانی که دو سال قبل قصه رؤیایی رأی ۲۵ میلیونی محمود احمدی‏نژاد را تعریف کردند، باید فکر امروز را می‏کردند. آن‏ها این قصه را تعریف کردند، تا پایان قصه، به سود بقای قدرت مطلقه رهبر جمهوری اسلامی تمام بشود و به حذف کامل اصلاح‏طلبان و همه نیروهای خواهان تغییر، فراتر از اصلا‏ح‏طلبان، در داخل و خارج از کشور، ختم بشود.

اما از قضا، «سرکنگبین صفرا فزود»! داستان این‏جور نشد و انتهای قصه نه به حذف اصلاح‏طلبان و نیروهای خواهان تغییر تمام شد و نه به سود قدرت مطلقه جمهوری اسلامی.

در نتیجه، فکر می‏کنم اگر می‏خواهند این داستان را اندکی مهار کنند، باید رئیس دولت را از توهم رأی ۲۵ میلیونی بیرون بیاورند. اگر واقعیت را نمی‏داند، به او بگویند تا بداند تا چه اندازه اعتبار دارد و جایگاه واقعی خود را در رأی واقعی خود بداند و متوجه بشود که تا چه اندازه، همان رأی اندکی هم که دارد، مرهون اعتبار و حمایت رهبر جمهوری اسلامی است.