هرزه‌انگاری، هرزه‌نامی یا هرزه‌خوانی، اصطلاح چندان شناخته شده‌ای در زبان فارسی نیست، هرچند این پدیده به اندازه نفوذ فرهنگ نابرابری و تبعیض جنسی و جنسیتی و قومی و فرهنگی، قدمت دارد. این نوشته به تعریف این رفتار، بررسی یک نمونه مشهور هرزه‌نامی و ارائه راهکارهایی برای مقابله با آن می‌پردازد.

slut shaming به معنای هرزه‌خوانی، هرزه‌نامی یا هرزه‌انگاری، شکلی از بدنامی اجتماعی است که بیشتر درباره زنان، دختران یا همجنسگرایانی به کار برده می‌شود که خلاف هنجارهای اجتماعی رفتار می‌کنند. هنجارهای اجتماعی الگوهایی هستند که بنا بر نوع سیستم حکومتی، فرهنگی، دینی یا باورهای سنتی مربوط به هر جغرافیایی به جامعه دیکته می‌شود. به طور مثال، نحوه لباس پوشیدن، روش صحبت کردن، نوع و شکل روابط جنسی، روابط جنسی پیش از ازدواج، داشتن روابط جنسی بدون قاعده و متعدد، و هزاران موارد مشابه بنا به جنسیت یا موقعیت فردی، خانوادگی و حتی اجتماعی افراد، نقد و یا قضاوت شده، مورد سرزنش می‌گیرد. به بیانی ساده‌تر، تن فروشی یا فاحشه‌گری که براساس همان هنجارهای اجتماعی تعریف و آسیب شناسی شده است، برچسب یا ننگی ست بر تمام رفتارهایی که مورد پسند جامعه نیست. خطاب قرار دادن زنانی که بدن‌شان را به صورت کامل نمی‌پوشانند و از لباس‌های کوتاه و باز استفاده می‌کنند به نام اغواگر یا بی‌بند و بار یکی از هزاران نمونه‌ای ست که می‌توان به آن اشاره کرد.

یک تجربه

سایت دیلی میل، ویدئویی از یک آزمایش اجتماعی درباره پدیده هرزه-خوانی منتشر کرده است. در این ویدئو که هدف از ضبط آن تجربه و آزمایش برخوردهای اجتماعی با پدیده هرزه‌خوانی یا هرزه‌انگاری‌ست، زن جوانی با پوشیدن تاپ نیم‌تنه‌ای ابتدا جلوی یک بانک و سپس در میدانی که رهگذران نشسته‌اند ظاهر شده و به انتظار می‌ایستد. در قسمت اول این ویدئو، مردی با یک برنامه از پیش تعیین شده با صدای بلندی او را فاحشه خطاب کرده و به نحوه لباس پوشیدن او در یک مکان عمومی اعتراض می‌کند. فحاشی مرد با اعتراض زنان رهگذر روبه‌رو شده و با حضور مامورین پلیس تمام می‌شود. مامور پلیس با توضیح اینکه آزار دادن و صدمه زدن به افراد در یک مکان عمومی به دلیل متفاوت رفتار کردن‌شان یک رفتار و برخورد قانونی نیست، مرد فحاش را مجبور به عذرخواهی می‌کند.


در قسمت دوم ویدئو، در میدان پرجمعیتی مردی دیگر با فاحشه خطاب قرار دادن همان زن قیمت او را می‌پرسد. مرد در گفتاری فحاشانه ادعا دارد مردم نباید متعجب باشند که چرا عده ای مورد سوءاستفاده یا تجاوز قرار می‌گیرند در حالی ‌که برخی زنان مثل ولگردها لباس می‌پوشند. ادعاهای مرد فحاش با اعتراض حاضران مواجه می‌شود و او در جواب این اعتراض از حق آزادی بیان سخن می‌گوید. مرد رهگدری که شاهد ماجراست پا پیش می‌گذارد تا مرد فحاش را دعوت به آرامش کند. مرد فحاش از او می‌پرسد: آیا تو دلال این زن هستی؟ اما وقتی با اعتراض زنی رهگذر روبه‌رو می‌شود، او را هم فاحشه خطاب می‌کند. این زن  که اتفاقا لباس پوشیده‌ای بر تن دارد، مثل زنی که تاپ نیم‌تنه پوشیده است به اعتراض اکتفا نمی‌کند چرا که از آزمایشی بودن این فحاشی خبر ندارد و با شیشه آبجویی که در دست دارد بر سر مرد می‌کوبد. مرد فحاش نقش بر زمین می‌شود و آزمایش با اعمال خشونت به پایان می‌رسد.

سوال اینجاست که آیا خشونت روش مناسبی برای مقابله با مردی‌ست که از روش فحاشی و هرزه خوانی در ملاء عام علیه یک زن رهگذر استفاده می‌کند؟ یا اصولا خشونت روش مناسبی برای کنترل رفتارهای جنسیت زده است؟

بازخوانی یک پرونده

در سال ۱۹۹۸ پرونده‌ای که به «رسوایی جنسی بیل کلینتون» معروف است، زندگی زنی به نام مونیکا لوینسکی را دچار عواقب هرزه انگاری و تحقیر در فضای آنلاین می‌کند. او دختری ۲۲ ساله است که برای سپری کردن یک دوره کارآموزی وارد کاخ سفید می‌شود. طبق ادعاهای امروز لوینسکی، این زن جوان به خطا عاشق رییس خود یعنی رییس جمهوری وقت آمریکا بیل کلینتون شده، وارد رابطه‌ای می‌شود که براساس هنجارهای اجتماعی نامشروع است.

استخدام رسمی لوینسکی در دفتر امور قانونگذاری این فرصت را فراهم می‌کند که او ۹ بار با بیل کلینتون معاشقه داشته باشد، که البته هیچ‌کدام این معاشقه‎ها به همخوابگی ختم نشده است. لوینسکی بعد از استخدام در پنتاگون در مورد این رابطه  نامشروع با دوست و همکارش لیندا تریپ سخن می‌گوید. لیندا تریپ با سوءاستفاده از اطمینان لوینسکی صدای او را ضبط می‌کند و ۲۰ ساعت صدای ضبط شده او را درباره روابطش با بیل کلینتون در اختیار خبرگزاری‌ها قرار می‌دهد.

پس از افشای این نوارها و تشکیل پرونده توسط دادستان ویژه، صدای لوینسکی در مقاطع مختلف تحقیقات برای خودش پخش می‌شود. او باور دارد شرم شنیدن صدا و گفته‌های خودش از ابعاد و جزئیات یک رابطه پنهان  اولین ضربه پس از افشای خصوصی‌ترین بخش زندگی او بوده است. چند هفته بعد جزئیات کامل آن نوار از تلویزیون پخش شده و به صورت آنلاین در اختیار مخاطبین قرارداده می‌شود.

متعاقب این انتشار، تحقیر و هرزه انگاری در فضای عمومی زندگی را بر لوینسکی جوان سخت و طاقت فرسا می‌سازد. او که باور دارد  اولین قربانی تحقیر و افشا در فضای آنلاین است، دزدیده شدن کلمات، عملکرد، سخنان، عکس اشخاص، و انتشار عمومی آنها را بدون اجازه، بدون زمینه و بدون دلسوزی صرف نظر از اینکه آنها در جایگاه قربانی خطایی مرتکب شده باشند یا نشده باشند، دردی مشقت بار می‌داند. بعد از اتمام دادگاه و خاتمه فشارها  از جانب هر دو حزب آمریکا، لویسنکی تصمیم می‌گیرد به بهانه ادامه تحصیل و در حقیقت برای فرار از فشار تحقیر به لندن مهاجرت کند. او تا مدت‌ها پس از اتمام دوره تحصیلی و بازگشت به آمریکا با در دست داشتن یک رزومه خوب کاری و البته تحصیلات عالیه هیچ کجا استخدام نشد.

در حقیقت پرونده ای که به تعبیر برخی توسط جمهوری‌خواهان افشا شده بود تا رییس جمهوری دموکرات آمریکا را متهم و از قدرت برکنار کند، با شکست مواجه شد و تنها لوینسکی را در جایگاه یک قربانی از حضور دوباره در عرصه‌های حرفه‌ای محروم کرد. صدمات روحی و روانی‌ای که از انتشار خصوصی‌ترین جزئیات زندگی لوینسکی بر او و خانواده اش وارد شد، روال زندگی را بر آنان طاقت فرسا کرد و از سوی دیگر قضاوت و تحلیل رابطه نامشروع و خودخواسته در رسانه‌ها و فضای آنلاین آبروی حرفه‌ای او را به شدت تحت تاثیر قرار داد و مانع پیشرفت دوباره او شد.

لویسنکی معتقد است در زمان رابطه با بیل کلینتون توسط او آزار داده نشد اما پس از رسوایی و افشا برای حفاظت از مقام او قربانی شده است. با این حال او مبالغ پیشنهادی هنگفتی را که برای سخنرانی کردن درباره رسوایی جنسی کلینتون پیشنهاد شده بود رد کرد.

مونیکا لوینسکی پس از ۱۰ سال سکوت، زمانی تصمیم گرفت از تجربیات خود بگوید که تراژدی خودکشی تایلر کلمنتی پسر همجنسگرای ۱۸ ساله‌ آمریکایی بسیاری از جمله او و مادرش را به شدت تحت تاثیر قرار داده بود. انتشار ویدئویی توسط دوست تایلر کلمنتی از عشق بازی او با یک مرد در فضای مجازی، سبب شد کلمنتی از بالای یک پل خودش را پرتاب کند و بمیرد. لوینسکی طی مکالمه ای تلفنی با مادرش درباره این فاجعه متوجه می‌شود والدینش در زمان بررسی پرونده رسوایی و البته مدتی بعد از آن دچار هراس بوده‌اند که مبادا فشار هرزه خوانی رسانه ها سبب شود دخترشان دست به خودکشی بزند.

لویسنکی با مرور شب‌های سال ۱۹۹۸ و یادآوری دوباره شب‌هایی که مادرش در کنار تخت او می‌نشست یا او را مجبور می‌کرد در حمام را باز بگذارد و دوش بگیرد، به عمق رنج خانواده‌اش پی می‌برد. لوینسکی تصمیم می‌گیرد در جایگاه اولین قربانی تحقیر در فضای آنلاین و در همدردی با خانواده سمبل و قربانی مزاحمت‌های سایبری، تایلر کلمنتی، از وسعت صدمه‌ها و آسیب‌هایی که به قربانیان وارد می‌شود پرده بردارد. او در سخنرانی‌هایش همزمان با اشاره به مزایای اینترنت، آمار  تحقیر، مزاحمت و هرزه انگاری در فضای مجازی را برشمرده و از ابعاد هزینه‌هایی که قربانیان افشا شده در فضای مجازی دچار می‌شوند سخن می‌گوید.

لوینسکی طی سخنرانی در سازمان «تد»، به حق آزادی بیان و مسوولیت انسان‌ها در قبال سخنان‌شان اشاره می‌کند و می‌گوید: «ما درباره حق آزادی بیان‌مان زیاد صحبت می‌کنیم. اما ما نیاز داریم بیشتر درباره مسوولیت‌مان نسبت به حق آزادی بیان صحبت کنیم. همه ما می‌خواهیم شنیده شویم، اما اجازه بدهید تفاوت بین با مفهوم صحبت کردن و صحبت کردن برای  جلب توجه را بپذیریم. اینترنت شاهراهی ست برای شناسایی به صورت آنلاین، نشان دادن همدلی به دیگران به همه سود می‌رساند و به ساختن دنیایی امن‌تر و بهتر کمک می‌کند. ما نیاز داریم با شفقت به صورت آنلاین ارتباط برقرار کنیم. اخبار را با شفقت تحلیل کنیم و با شفقت کلیک کنیم.»

 او در انتهای سخنرانی‌اش تاکید می‌کند همه ما لایق شفقت و زندگی کردن به صورت آفلاین و آنلاین در دنیایی با شفقت بیشتر هستیم.

روش‌های برخورد با هرزه‌خوانی و مزاحمت‌های سایبری

هدف از مرور داستان زندگی مونیکا لوینسکی تنها اشاره به هرزه انگاری و برشمردن ابعاد آسیب‌های این رفتار جنسیت‌زده نیست. آمارها و تحقیقات نشان می‌دهند وارد شدن به سامانه عظیم اینترنت، دستیابی نامحدود به اطلاعات در کوتاه‌ترین زمان ممکن، پدیده تحقیر در فضای عمومی و مزاحمت‌های سایبری، استفاده ناصحیح از این ابزار علیه اشخاص یا به منظور افشای خصوصی‌ترین بخش‌های زندگی کاربران، عده بسیاری را به گونه‌های مختلفی قربانی کرده است. حتی گاه اینترنت و فضای مجازی و آنلاین به عنوان ابزاری برای آزار دادن، صدمه زدن، و تحقیر گروه‌های مختلف از جمله زنان، همجنسگرایان، اقلیت‌های قومی و مذهبی استفاده می‌شود.

از این رو فعالان مدنی بسیاری در تلاشند تا با اعتراض به قربانی گرفتن انقلاب دیجیتالی آسیب‌های استفاده از این ابزار نامحدود را به حداقل برسانند. تلاش برای وارد کردن سیستم قضایی در کنترل این آسیب‌ها یکی از روش‌هایی ست که فعالان مدنی در پیش گرفته‌اند.

هر چند در قوانین قضایی بسیاری از کشورها مانند آمریکا مزاحمت سایبری جرم جنایی تعریف نشده است اما در مواردی که به عنوان زورگیری مجازی شناخته شود، ابزار تعرض و موجبات ارعاب و آزار را فراهم کند، تحت تعقیب قانونی قرار می‌گیرد.

در کشورهای اسکاندیناوی مانند سوئد، سیستم قضایی با هدف کاهش دادن آمار جنایت، دلایل و ریشه‌های جرم را شناسایی کرده، با در پیش گرفتن روش‌های توانبخشی مجرمین را با وضعیتی متفاوت به سطح جامعه بازمی‌گرداند. عده‌ای از مسئولان سیستم قضایی این کشور معتقدند بسیاری از جرایم یک شبه ظاهر نمی‌شوند، بلکه طی سال‌ها توسعه پیدا می‌کنند، پس می‌بایست از پایه و روزهای نخست به این ریشه‌ها و علل رسیدگی شود. در حقیقت پیشگیری از وقوع جرم یکی از اهداف دراز مدت مسئولان این کشور است. همین امر سبب شده از سال ۲۰۰۴ زندان‌های بسیاری در سوئد بسته شود و تعداد مجرمان به شدت کاهش پیدا کند.

دستاورد چنین روشی در سیستم قضایی و اداری یک کشور نسبتا موفق، می‌تواند الگویی جهانی برای پیشگیری و برخورد مناسب با جرایم گوناگون باشد. رفتارهای جنسیت‌زده‌ای همچون هرزه انگاری یا هرزه‌خوانی با آموزش صحیح از دوران کودکی و تعریف درست از جنسیت برابر و جایگاه یکسان انسان‌ها فارغ از تفاوت‌های بیولوژیکی قابل پیشگیری یا حتی درمان است. همچنین مطالعه درباره آسیب‌های انواع مزاحمت‌های سایبری و تحقیر در انظار عمومی با بررسی کردن نمونه‌های عینی و همچنین توضیح و تشریح عواقب قانونی این گونه مزاحمت‌ها و زورگیری‌های سایبری، جزو اولین قدم‌هایی‌ست که می‌توان پیش گرفت تا با امکان ناامنی آنلاین و عواقب آن، برخوردی پیشگیرانه کرده باشیم.

در حقیقت، آموزش مطلوب  و فرهنگ‌سازی یکی از بهترین روش‌های پیشگیری جرم و جنایت شناخته می‌شود که می‌تواند همراه با حس همدردی و شفقت امنیت جامعه را به صورت آنلاین و آفلاین تضمین کند. این میان، وظیفه فعالان برابری‌خواه شاید این باشد که الگوهای برابر زیستن و منافع همگانی آن را به طور مداوم تدریس و تشریح کنند و در ایجاد فضایی امن، وقوع هر گونه جرم یا تبعیضی را پیشگیری و برابری را نهادینه کنند.