شهرنوش پارسی‌پور – نخستین باری که گلناز امین را دیدم بهار سال ١٩٩٢ میلادی در لوس آنجلس بود. در پائیز سال قبل از آن در ایران بودم که بنیاد پژوهش‌های زنان ایران از من دعوت به عمل آورد که در سومین نشست این بنیاد در لوس آنجلس شرکت کنم. دعوت را پذیرفتم. دعوت‌های دیگری نیز از من به عمل آمد که همه را پذیرفتم. اما در اسفندماه‌‌ همان سال دوباره به زندان افتادم. این ماه اسفند مصادف شده بود با یکی از عزاداری‌های مذهبی.

حالا به یاد نمی‌آورم ماه رمضان بود و یا ماه محرم. در عین حال تعطیلات عید نیز به این مجموعه تعطیلات اضافه شده بود. و تقریبا یک ماه کامل عزاداری و تعطیلات عید باعث شد تا کار رسیدگی به پرونده من به تعویق افتد. در نتیجه برنامه ریزی سفر من که بنا بود در آغاز به آلمان بروم و سپس به سوئد و از آنجا به آمریکا تغییر شکل داد. دوران سفر به آلمان و سوئد را در زندان بودم و چند روز پیش از آغاز کنفرانس سه روزه بنیاد آزاد شدم. کبودی ناشی از ضربه هائی که یکی از ماموران جمهوری اسلامی به صورتم کوبیده بود هنوز باقی بود و قیافه غم انگیزی پیدا کرده بودم. مجبور بودم به سویس بروم تا بتوانم از سفارت آمریکا ویزا بگیرم. این بخش از برنامه نیز به یاری دوست نازنیم، روانشاد الهه سمیعی به انجام رسید. به خاطر می‌آورم که در هواپیمای سویس ایر که مرا به لوس انجلس می‌برد از آرامش عجیبی برخوردار بودم. پس از سال‌های دراز که زیر بار فشار روانی بودم اینک بر فراز اقیانوس اتلس به حرکت‌های دلقکی نگاه می‌کردم که از طریق تلویزیون مدار بسته با انجام حرکات ورزشی نشسته به مسافر این راه دور فرصتی می‌داد تا خستگی عضلانی را برطرف کند.

و در همین شهر لوس انجلس بود که گلناز امین را درمیان خیل دوستان آینده دیدم. این مقدمه‌ای شد برای آغاز یک دوستی عمیق و دراز مدت. در رسیدن به لوس آنجلس متوجه شدم که سه زن ایرانی، هما سرشار، افسانه نجم ابادی و گلناز امین بنیانگزاران بنیاد پژوهش‌های زنان ایران هستند. در عمل اما دو تن از آنان، یعنی هما سرشار و افسانه نجم ابادی از ادامه کار خودداری ورزیدند، اما گلناز امین کار را با علاقه ادامه داد و اینک در بهار سال ٢٠١١ بیست و دومین اجلاس این بنیاد در هلند برگزار خواهد شد. گلناز امین با پشتکار، علاقه و پای زنی قابل تحسینی کار برگزاری این کنفرانس‌ها را ادامه می‌دهد. اینک اما در بهار سال نود و دو او زنی بود باریک اندام و بسیار خوش لباس که لبخند از لبانش محو نمی‌شد. او در جریان برگزاری سومین کنفرانس بنیاد پژوهش‌ها میهماندار من بود و ‌‌نهایت محبت را در حق من روا داشت، که البته او تنها نبود و تمامی دوستانی که در این کنفرانس شرکت داشتند همین محبت را در حق من روا می‌داشتند. به گفته یکی از آن‌ها هفتصد دلار پول تلگراف هائئ شده بودکه آن‌ها بتوانند مرا از ایران و از زندان خارج کنند. در همین سال در جریان سفرهای متعدد به شهرهای مختلف آمریکا در بوستون که مکان زندگی گلناز امین بود که یک بار دیگر او را دیدم و در خانه زیبایش با او ناهار خوردم.

دوسال بعد دوباره در آمریکا بودم و این بار برای همیشه. لطف گلناز امین باز همیشه شامل حالم بوده است. گلناز زنی ست جدی و کوشا. او که از جمهوری اسلامی صدمه زیادی خورده و پدرش را در این رابطه از دست داده است باور دارد که باید کار کرد و کارکرد و کار کرد. آنان که با کنفرانس‌های بنیاد پژوهش‌های زنان آشنائی دارند می‌دانند که این بنیاد با چه نظم و دقتی جلسات خود را برگزار می‌کند.

بنیاد هرساله مبانی موضوعی نوینی را در رابطه با زنان مطرح می‌کند و سخنرانان برگزیده‌ای نظریات خود را در اختیار عموم قرار می‌دهند. گلناز امین همیشه در تمام این کنفرانس‌ها حضور دارد. پادرد شدید او نیز حتی قادر نیست این زن پرکار را از پای درآورد. من در برخی از این کنفرانس‌ها شرکت داشته‌ام. البته همیشه با لطف گلناز امین که یا مرا دعوت کرده است و یا اگر کنفرانس در نزدیکی محل زندگی من بوده است ترتیب شرکت رایگان مرا داده است. تا آنجا که به خاطر دارم در نوزدهمین کنفرانس بنیاد بود که مرا به عنوان زن برگزیده سال معرفی کردند. بدون شک حضور گلناز امین در این گزینش نقش داشته است. آن روز را که معرفی شدم به خاطر سپرده‌ام. به خوبی به یاد می‌آورم که گلناز با نگرانی مراقب بود تا همه کار‌ها به خوبی جریان داشته باشد. این کنفرانس در نزدیکی واشینگتن برگزار می‌شد. بنیاد خرج تهیه فیلمی مستند درباره مرا نیز تقبل کرده بود و مرضیه وفامهر فیلم را ساخته بود که با تشویق حاضران روبرو شد.

اما چند سال پیش از این کنفرانس، در سال دوهزار و سه که در رودایلند، در شهر پرووینس زندگی می‌کردم گلنار چندین بار از بوستون به دیدارم آمد. به اتفاق از کاخ هاثی دیدنی این منطقه بازدید می‌کردیم. گاهی نیز به سراغ عتیقه فروشی‌های دیدنی و جالب این منطقه می‌رفتیم. برطبق توضیح گلناز امین این عتیقه فروشی‌ها در سراسر امریکا بی‌همتا هستند. البته ما خرید چندانی نمی‌کردیم، اما تماشای این مجموعه آثار هنر بشری بسیار قابل تامل بود.

گلناز امین در خانواده‌ای بهائی به دنیا آمده است، اما هرگز ندیده‌ام که تعصب مذهبی داشته باشد. او هرگز داعیه مذهبی نداشته است. پدر او، مهدی امین امین در دوران جمهوری اسلامی اعدام شده است. می‌دانیم که بهائیان در جمهوری اسلامی به شدت تحت تعقیب هستند. هنگامی که می‌خواستم این نکته را بنویسم روز سیزدهم ماه دسامبر بود. فکر کردم شاید گلی امین علاقه‌ای به طرح این مسئله نداشته باشد. چون بسیار کم دیده‌ام که او درباره این حادثه دلخراش گفتی در میان آورد. پس به او تلفن کردم. هنگامی که مسئله را مطرح کردم بسیار منقلب شد. ظاهرا در‌‌ همان تاریخی زنگ زده بودم که پدر گلی اعدام شده بود. این مسئله مرا هم شگفت زده کرد.

و باز بیشتر شگفت زده هستم که این همه اعدام از برای چیست؟ چرا باید از بهائیان یا صاحبان دین‌ها و اندیشه‌های دیگر ترسید؟ روشن است که جمهوری اسلامی مردم ایران را صغیر می‌داند. و از این وحشت دارد که مردم، یعنی گوسفندان گله او رمه خود را ترک کنند. امروزه روز در در زمانه‌ای هستیم که صاحبان عقاید و ادیان مختلف بیش از پیش به یکدیگر نزدیک می‌شوند. دلایل متعددی وجود دارد که باعث می‌شود تعصبات مذهبی فروکش کند. اما در ایران هنوز این باور وجود دارد که همه باید عضو یک گله معین باشند. چنین است که بهائیان را اعدام می‌کنند و مسحیان ترور می‌شوند.

گلناز امین با پای زنی قابل تحسینی بنیاد پژوهش‌های زنان ایران را اداره می‌کند. هرگز ندیده‌ام از پدرش سخنی بگوید و یا در این مورد گله و شکایتی بکند. اما باید در کار برگزاری کنفرانس‌های این چنینی باشید تا بدانید چه کار سختی ست. کنفرانس هرساله در یکی از شهرهای جهان برگزار می‌شود. اهالی آن شهر به ویژه زنان در کار برگزاری کنفرانس همکاری می‌کنند. هرساله پس از بحث‌های زیاد موضوعی به عنوان طرح گفتگوهای سال بعد انتخاب می‌شود. در طی سال افرادی که علاقمند به شرکت در کنفرانس هستند سخنرانی هائی تهیه می‌کنند. نظم و ترتیب کنفرانس‌های بنیاد رشک برانگیز است. آیا اینکه پدر گلناز امین اعدام شده است عاملی در پای زنی او در ادامه این کار سترگ است؟ شاید به راستی گلناز در جستجوی پیدا کردن راهی بوده است تا خاطره پدر را گرامی دارد. اما هرگز دیده نشده است که در جریان کنفرانس از بهائیان سخنی در میان آید. یا گلناز امین پافشاری داشته باشد تا دیده شود. پس مرگ دلخراش پدر انگیزه اصلی گلی در ادامه دادن این راه خطیر نیست. تنها می‌توان گفت که او زنی ست سرسخت که کار خود را دوست می‌دارد. جهان از کمبود افرادی که صادقانه و با علاقه مسیری را دنبال می‌کنند رنج می‌برد. گفته می‌شود که اگر با علاقه و از سر وظیفه‌شناسی کاری، ولو کاری کوچک را ادامه دهیم به نتایج بزرگی خواهیم رسید. بدون شک گلی امین جزو آن دسته از مردمانی ست که سر خود را با آسودگی و وجدان پاکیزه بر بالش می‌گذارند.

یاد او گرامی باد و امید آنکه روزی این کنفرانس در ایران برگزار شود تا هموطنان داخل کشور بتوانند در آن شرکت کرده و بدون وحشت حرف بزنند. تا آن روز بیاید گلی دارد صبورانه کار می‌کند. کنفرانس این بنیاد مکان برخورد دوستان فعالی ست که هرساله با دست پر راهی این کنفرانس می‌شوند.