شلیک تیر مستقیم… عبور ماشین‌های ذره‌پوش عراقی از روی افراد… این‌ها صحنه‌های دلخراشی است که برای ما ایرانیان در طول دوسال گذشته به صحنه‌هایی آشنا تبدیل شده است. صرف نظر از دیدگاه، عملکرد و اختلافاتی که شاخه‌های مختلف فکری با سازمان مجاهدین خلق دارند، تقریباً بیشتر افراد، گروه‌های سیاسی و سازمان‌های مستقل حقوق بشری حمله وحشیانه و جنایتکارانه دولت نوری مالکی به کمپ اشرف و افراد بی‌دفاع ساکن آن را محکوم کرده‌اند و مصداق بارز نقض حقوق بشر و جنایت علیه بشریت نامیده‌اند.

حمله اخیر نیروهای تحت امر دولت نوری مالکی، نخست وزیر عراق و نزدیکی این دولت و افراد آن به حکومت جمهوری اسلامی، روشن‌کننده این تصمیم است که دولت آقای مالکی به هر قیمت که شده نمی‌خواهد مجاهدین در عراق بمانند؛ حتی با عبور از حمام خونی که بیشتر کشته‌شدگان آن را مجاهدین تشکیل خواهند داد.

اکبر گنجی، روزنامه‌نگار و پژوهشگر در مقاله‌ای که در سایت بی‌بی‌سی فارسی منتشر شده، بر این باور است که خروج مجاهدین از اردوگاه اشرف و حضور آن‌ها در کشورهای غربی باعث از بین رفتن کنترل سازمان بر اعضای خود خواهد شد و آنها در شرایط جدید چه بسا به زندگی روزمره خود بپردازند و از فعالیت در سازمان به صورت حرفه‌ای باز بمانند.[۱]

ممکن است این نظر درست باشد، اما به‌نظر می‌رسد سازمان مجاهدین با وجود منابع مالی محکم، کمترین نگرانی‌ای در این زمینه داشته باشد و لازم است به مسئله از زوایای مختلف پرداخته شود.

اهمیت اردوگاه اشرف برای مجاهدین

لازم است آن‌چه اردوگاه اشرف را برای مجاهدین حایز اهمیت و به موضوعی حیاتی برای سازمان تبدیل کرده است، از دو بعد مورد توجه قرار داد:
۱. بعد تبلیغاتی و انگیزشی برای سازمان و اعضای آن
۲. جنبه استراتژیکی اردوگاه اشرف برای مجاهدین

در مورد دیدگاه نخست لازم است توضیح دهم با توجه به نگرش مسلحانه این سازمان در گذشته، خروج از عراق یعنی کنار گذاشتن شاخه نظامی این سازمان و از نظر رهبری مجاهدین یعنی کشیدن دندان‌های شیری جنگی. این موضوع با خلع سلاح اعضای آن در کمپ اشرف توسط نیروهای آمریکایی، خود ضربه‌ای به روحیه و توان این سازمان وارد کرده است و انگیزه اعضای آن را برای ماندن در چنین شرایطی، دچار مشکل خواهد کرد.

مجاهدین از سال ۱۳۶۵ تاکنون که در عراق ساکن شدند، از حضور خود در کنار مرزهای غربی ایران، استفاده تبلیغی کرده‌اند تا خود را حداقل در مقابل بخشی از هیئت حاکمه تندرو و تاثیرگذار آمریکا، آلترناتیو اصلی نشان دهد.

از بعد استراتژیکی اما رهبری سازمان مجاهدین خلق می‌خواهد از اردوگاه اشرف به عنوان پایگاهی برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، استفاده کند. تنها شرایطی را تصور کنید که حکومت تمرکز و کنترل خود را به وسیله شورش‌های سراسری و احتمالاً حمله خارجی یا جنگ داخلی از دست بدهد. کادر رهبری مجاهدین بر این تصور است که با استفاده از نیروهای آموزش دیده خود در پشت مرز‌ها، نخستین گروه از مخالفان سیاسی حکومت ایران خواهد بود که از دروازه‌های کشور عبور می‌کند و کنترل و هژمونی سیاسی خود را در کشور اعمال و سپس خود را به عنوان نیرویی جایگزین در آینده سیاسی ایران معرفی می‌کند.

حمله به اردوگاه اشرف در شرایطی صورت می‌گیرد که مجاهدین توسط نیروهای خود در شورای ملی مقاومت (شاخه سیاسی سازمان مجاهدین خلق) به شدت به دنبال حذف نام خود از فهرست تروریستی وزارت امور خارجه آمریکا هستند. از طرفی جمهوری اسلامی، به شدت نگران اوضاع خاورمیانه در پی موج قیام‌های آزادیخواهانه مردم منطقه و خط سیر این قیام‌ها است که ممکن است به ایران نیز منتهی شود.

دلایل حمله به اشرف

جمهوری اسلامی به خوبی می‌داند به زودی این موج اعتراضی در ایران پایه‌های حکومت اسلامی را تکان خواهد داد. چه بسا در صورت سرکوب شدید مردم توسط حکومت و با توجه به دکترین جدید اوباما (یعنی حمایت از مردم تحت سرکوب حکومت‌های دیکتاتوری حتی به وسیله قوای نظامی؛ و این‌که چنانچه مردم کشوری در معرض قتل عام قرار گیرند، برای جلوگیری از فاجعه انسانی مداخله خواهد کرد)، این موج اعتراضی می‌تواند وضعیتی همانند لیبی در ایران به وجود آورد. از این‌رو وجود نیروهای چریکی مخالف در پشت مرزهای غربی ایران به نگرانی‌های جمهوری اسلامی افزوده است.

شکی نیست، این حمله با فشار و توصیه‌های شخص رهبر جمهوری اسلامی و دستگاه دیپلماسی حکومت انجام گرفته است تا کمی از این نگرانی در نزد سردمداران حکومت بکاهد. با وجود حضور رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا در عراق، بی‌گمان آمریکایی‌ها از حمله به این اردوگاه آگاه بوده‌اند. در این صورت این‌که چرا در مقابل این فاجعه انسانی اقدامی انجام نداده‌اند خود جای بحث و تأمل دارد؟!

جلوگیری از فاجعه‌

با توجه به سخنان مریم رجوی در اورسولواز فرانسه و تأیید غیر مستقیم او به خروج نیروهای مجاهدین از عراق، این نظریه قوی‌تر خواهد شد که مجاهدین به این بینش رسیده‌اند که دیگر جایی در عراق نخواهند داشت و باید برای همیشه شاخه نظامی خود را کنار بگذارند و رویکرد سیاسی خود را تقویت کنند. به نظر می‌رسد سازمان مجاهدین به دنبال راه حلی است تا خروج خود از عراق را برای اعضای خود قابل حل و هضم کند. رهبری سازمان بر این مسئله واقف است که حمله بعدی نیروهای عراقی شدید‌تر و گسترده‌تر خواهد بود و چه بسا با کمک و حمایت نیروهای دوست و برادر خود جمهوری اسلامی، انجام شود. بازهم به نظر می‌رسد هزینه ماندن در عراق برای مجاهدین، قیمت گزافی- برابر با جان اعضای این سازمان در اردوگاه اشرف- خواهد شد. تعیین ضرب الاجل از طرف دولت عراق برای خروج نیروهای مجاهدین تا پایان سال میلادی و این که خروج این افراد نیاز به زمان دارد، احتمال وجود خطر را برای اعضای اردوگاه اشرف افزایش می‌دهد.

در شرایط کنونی، این وظیفه اصلی تمامی افراد، گروه‌های سیاسی و سازمان‌های مستقل حقوق بشری است که با فشار بر دولت‌های غربی، به ویژه آمریکا، راه را برای خروج این سه هزار و 400 نفر که بنا به مقتضیات زمانی و مکانی و در پی استراتژی غلط رهبران سازمان مجاهدین در عراق مانده‌اند، هموار کنند. لازم است افراد و گروه‌های سیاسی از کینه‌توزی‌ها و اختلافات گذشته خود برای نجات اعضای این سازمان که تنها بر اساس آرمان‌ها و باورهای انسانی خود به این سازمان پیوسته‌اند و در سیاست‌های گذشته آن نقشی نداشته‌اند، دست بردارند. بپذیریم حکومت جمهوری اسلامی با هم پیمان عراقی خود در پی فاجعه‌ای انسانی در عراق و در اردوگاه اشرف است.

پی‌نوشت:
۱. نگاهی دیگر: مساله اشرف؛ مجاهدین خلق، دولت ایران و مخالفان. اکبر گنجی