انتشار صحبتهای اخیر محمد سعیدی، امام جمعه و تولیت قم موجی از واکنشها را در فضای مجازی برانگیخته است. او از روحانیان بلندمرتبه دستگاه حاکمیت بوده و علاوه بر امامت جمعه قم، ریاست شورای فرهنگ عمومی استان قم و ریاست ستاد احیای امر به معروف و نهی از منكر این استان را نیز برعهده دارد.
این روحانی هوادار آیتالله علی خامنهای مدعی است که خواهر ناتنی رهبر انقلاب به یکی از دوستان خود میگوید: “علی خامنهای درهنگام تولد و خروج از رحم مادر، یاعلیگویان به دنیا آمده و قابله در جواب اوگفته علی نگهدارت باشد!”
آقای سعیدی صحبت خود را پی میگیرد تا به این نتیجه برسد که: “مردم! رهبر شما کسی است که در بدو تولد یاعلی گفت و در طول زندگی یاعلی گفت و تو حزباللهی تا ابد باید پشت سر این رهبر یاعلی بگویی.”
در پی این سخنان، دیندارها از انتساب کرامات یا معجزات به آیتالله خامنهای (با این تفاوت که معجزه مختص انبیا است و امامان و اولیای خدا کرامات را انجام میدهند) بسیار خشمگین هستند و راوی این صحبتها را متهم میکنند که احترام دین اسلام را نگه نمیدارد و با طرح این ادعاها دین خدا را مضحکه خاص و عام میکند. مخالفان سکولار آیتالله خامنهای نیز از مدیریت کشور به دست روحانیان خرافهپرست ابراز انزجار میکنند.
یک کاربر در سایت بالاترین مینویسد: “این صلوات فرستادن مردم در پایان آن شرح معجزه واقعاً تلخ است و دردناک و وحشتافزا؛ چطور این مردم تا این حد فریب دینفروشانی نظیر این آخوند پاچهخوار را میخورند و صلوات میفرستند.”
در این زمینه من قصد دارم با استفاده از مفهوم مشروعیت از زاویهای دیگر به تحلیل ماجرا بپردازم. ماكس وبر، جامعهشناس مشهور آلمانی در زمره اولین كسانی است كه به منابع اقتدار و مبانی مشروعیت میپردازد. او اشاره میکند که دولتها برای بقا باید مشروعیت داشته باشند. او به سه نوع اقتدار یا سیادت مشروع اشاره میكند: مشروعیت سنتی، مشروعیت قانونی- عقلانی و مشروعیت فرهی یا کاریزماتیک.
بر اساس آنچه وبر میگوید مشروعیت سنتی ممكن است وراثتی باشد؛ مانند مشروعیت سلطنت در یک خانواده معین و ممكن است آداب و رسوم قبیله باشد؛ مثل آنچه در بین عشایر مرسوم است كه بزرگ قبیله حاكم قبیله است. در ایران نظامهای سلطنتی از این نوع مشروعیت برخوردار بودند. همینطور آیتالله خمینی به عنوان مرجع اعلم زمان شناخته میشد و نظام اسلامی نوبنیاد از این نوع مشروعیت سود میجست.
دوم مشروعیت فرهی ناشی از استعدادها و قابلیتهای فرد است. رهبر کاریزماتیک خلقها را مجذوب قدرت کلام خود میکند. او تودهها را با خود همراه میکند تا به اهدافی بزرگ دست بیابند. قضاوت عمومی جامعه بر این اصل برقرار میشود كه كاریزما (کسی كه محبوب مردم شده است) حق اقتدار و اعمال حاکمیت دارد. رهبران مقتدری چون هیتلر، وینستون چرچیل و آیتالله خمینی از نمونههای رهبران کاریزماتیک هستند.
ماکس وبر در پایان از مشروعیت عقلانی نام میبرد، مشروعیت قانونی، ناشی از پیشرفت جامعه مدنی است كه با ساز و كارهای انتخاباتی و آرای اكثریت تحقق مییابد. دولت دارای مشروعیت قانونی با استفاده از حق انحصاری خشونت، توسط نیروی پلیس به برقراری نظم در داخل میپردازد، توسط دادگاههای عادل و مستقل قانونشکنان را مجازات میکند و به زندان میاندازد و در نهایت با استفاده از مالیاتی که از مردم اخذ میکند خدماتی را ارئه میدهد و همچنین با تشکیل ارتش ملی از مرزهای کشور در برابر هجوم بیگانهها محافظت میکند.
بر این اساس، اگر حكمرانان نتوانند تسلط خود را به یكی از سه طریق یاد شده توجیه كنند وسایل نابودیشان فراهم شده و در صورت تداوم عدم مشروعیت ممكن است سرنگون شوند و نوع اقتدار تغییر کند. حکومتها معمولاً از یک یا از ترکیبی از چند نوع مشروعیت برخوردارند. بیشتر دمکراسیها از مشروعیت قانونی و عقلانی برخوردار هستند. دولتهای مدرن باید بتوانند نیازهای جامعه را فراهم کنند و در جهت رشد اقتصادی و رفاه شهروندان تلاش کنند. دولتها اگر نتوانند به وظایف خود عمل کنند سقوط میکنند و دولت جدید با برنامههای نو جایگزین خواهد شد.
جمهوری اسلامی با شعارهای استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی به پیروزی رسید. در قانون اساسی جمهوری اسلامی چنین آمده است: جمهوری اسلامی نظامی است بر پایه قسط و عدل و استقلال سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی که همبستگی ملی را تأمین میکند. جمهوری اسلامی موظف است آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح، و تسهیل و تعمیم آموزش عالی را مهیا کند. محو هرگونه استبداد خودکامگی و انحصارطلبی و وعدههای چون پیریزی اقتصادی صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینههای تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم بیمه از دیگر وظایف این نظام است.
اما جمهوری اسلامی پس از ۳۲ سال از آرمانهای اولیه انقلاب به شدت دور شده و علاوه بر این، حکومتی بسیار ناکار آمد به نظر میرسد. بر اساس برخی گزارشها رشد اقتصادی ایران در سال گذشته نزدیک به صفر بوده و بانک مرکزی در دوسال گذشته از انتشار برخی از آمارهای مهم اقتصادی سر باز زده است. بیکاری و گرانی از عمده مشکلاتی است که دولت قادر به حل آن نبوده.
علاوه بر این با شدت گرفتن شکافهای درون حاکمیت دو جناح شروع به مچگیری و افشای فساد مالی طرف مقابل کردند.
طرفداران اصولگرای محمود احمدینژاد، خاندان هاشمی را متهم به فساد مالی میکنند و اصلاحطلبان صحبت از تخلفات مالی رحیمی معاون اول رئیسجمهور میکنند. در عرصه روابط بینالملل ایران در انزوا قرار گرفته و با تحریمهای بینالمللی دست و پنجه نرم میکند. کشوری که قرار بود با استعمار مبارزه کند مدتهاست که به قدرتهای استعماری چین و روسیه باج میدهد. روسیه بر سر ساخت نیروگاه هستهای بوشهر هرچه توانست از ایران باج گرفت. با برشمردن این موارد قصد دارم نشان دهم نظام اسلامی پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری با بحران مشروعیت روبهرو شده و نتوانسته این مشکل را رفع کند.
آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی یک مرجع اعلم و یک روحانی سرآمد از نظر دانش فقهی و حوزوی نیست. او حتی تا زمان انتخاب شدن به مقام ولایت تنها حجتالاسلام بود و پس از انتخاب شدن به عنوان رهبری با عنوان آیتالله شناخته شد. پس او مشروعیت سنتی آیتالله خمینی به عنوان یک مرجع مورد وفاق را نداشت. همینطور او کاریزمای سلف خود را هم نداشت. آیتالله خمینی که بسیاری او را با عنوان “امام” خطاب میکردند در دل بسیاری نفوذ داشت و بسیاری از جوانان به عشق او راهی جبهههای نبرد شدند. در این خلع در دوران هاشمی و خاتمی حاکمیت تلاش کرد تا برقراری انتخابات متعدد به حاکمیت مشروعیت عقلانی بدهد. اوج این تلاش در دوران اصلاحات بود که محمد خاتمی با شعار قانونگرایی به قدرت رسید و تلاش کرد تا با شفافسازی، دادن آزادی نسبی به احزاب و مطبوعات کارآمدی نظام را افزایش دهد.
آیتالله خامنهای اما با طرفداری از جناح تندروی اصولگرا و حمایت از انتخابات مناقشه برانگیز دهم ریاست جمهوری و همینطور صدور فرمان سرکوب گسترده معترضان به نتیجه انتخابات ته مانده مشروعیت قانونی/ عقلانی حاکمیت را از بین برد. در نتیجه دستگاه تبلیغاتی حاکمیت قصد دارد تا با انتساب کرامات و معجزات از او یک چهره نورانی و یک رهبر کاریزماتیک بسازد، اما رهبران کاریزماتیک خود توانایی جذب تودهها را دارند و هرگونه تلاش برای خلق یک رهبر کاریزماتیک به شکست میانجامد.
ادعای مضحک آقای سعیدی نشاندهنده عمق بحران حاکمیتی است که قرار بود حکومت مستضعفین و پابرهنگان باشد اما ۳۰ سال پس از پیروزی انقلاب فقر گسترده بیداد میکند و از سویی فساد مالی آقازادهها بسیار عیان است. حکومتی که قرار بود هرگونه استبداد و انحصارطلبی را محو کند نخستوزیر به اصطلاح “دوران امام” را حصر کرده، دهها نشریه منتقد را تعطیل کرده و یکی از استبدادیترین حکومتهای جهان را تشکیل داده است.
حال باید منتظر بود و دید آیا جمهوری اسلامی با اینگونه تبلیغات میتواند مشروعیت از دست رفته را جبران کند یا آنگونه که وبر میگوید حکومت فاقد مشروعیت سقوط خواهد کرد؟
يا علي گفتيم و واژن باز شد…
مهدي / 17 April 2011
اینها برای سرگرم کردن من و شماست. گول نخورید .
کاربر مهمان / 17 April 2011
اينها دنبال ايجاد تنش در منطقه هستند:… با میانجیگری سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان حدود یکصد نفر که از سران و رهبران گروه های جهادی مصری بودند که به همراه القاعده در افغانستان می جنگیدند و هشت سال پیش از افغانستان به ایران فرار کرده بودند به مصرفرستاده شدند..؟!!!
احمدی نژاد و مشايی هم آدمهای فرصت طلب هستند که اگر ايجاب کند وسط صحنه عربی ميرقصند..
امير / 17 April 2011
جالبه شاهزاده رضا پهلوی هنوز پیامی در این مورد صادر نکردند
کاربر مهمان / 17 April 2011
آقا چه کاریه همین مونده که دنیا هم به ریشمون بخنده. اونوقت میگن ایرانیا عجب اوسکولین که این یابوها دارن بهشون حکومت میکنن.
قضیه مثل قضیه ملا نصرالدینه که خونشو دزد میزنه به خونه میگه به کسی نگین چون مالمون که رفت لااقل آبرومون نره
کاربر مهمان / 17 April 2011
به نظرتون مقام معظم رهبری بعد از پریدن به بیرون و فرمودن یا علی چی گفته؟
الف ) دشمن کجاست؟ دشمن.
ب ) آحاد قابله ها باید بصیرت داشته باشند.
ج ) قابله بی شعور چرا اینجوری اوردیم بیرون جسمم ناقص شد.
د ) ننه ننه شمبولم را ببین .
م.یحیی نژاد / 17 April 2011
در پاسخ به دوبیتی محمود احمدی نژاد:
ما از تبار ميمون و گوريل و عنتريم
آويخته چو خايه و نارگيل رهبريم
.
در انتظار موز ولايت نشسته ايم
بوزينه وار بر در و ديوار مي پريم
.
ریدیم روی داروین و اصل تکاملش
بر سر زنان و گریه کنان پای منبریم
.
زوزه کشیم بهر علی اکبر جوان
زاری کنیم و داغدیده بهر اصغریم
.
زجه زنیم و جیغ ز صحرای کربلا
گویی که خود پریده به صحرای محشریم
.
بر اهل کوفه تف بکنیم از سر درخت
بر کافران / عاقلان به دیده تحقیر بنگریم
.
(بر اهل کوفه تف بکنیم سطل سطل و باز)
.
وقت اذان به ساعت جنگل چو در رسید
با قیل و قال چرت خران را ز هم دریم
.
خود را ز هر درخت ز هر سو بیافکنیم
بهر نماز اشهد خود گفته می پریم!
.
با قلب پاک خم شده از صدق در رکوع
با کون لخت سجده به درگاه حق بریم!
.
با آب رودخانه طهارت کنیم و غسل
با سنگ چارگوش همه کون خود دریم
م.یحیی نژاد / 17 April 2011
یه احمقی به اسم آیت الله سعیدی بحث واژن مادر رهبر رو وسط کشید ،اما دیگه شوخی با واژن مکرمه ایشان بسه !!!
به فکر 11 اردیبهشت باشیم…
کاربر مهمان / 17 April 2011
برنامه های مقام معظم رهبری بعد از تولد توسط “جور-ال” پدر سوپرمن بصورت نجوا در گوششان گفته شد.
علی تو باید بزرگ که شدی ، بتمن و اسپایدر من را پیدا کنی و بهشون بگی من سوپرمن هستم. بعد با هم متحد بشین برین برونکا رو شکست بدین بعد می تونی با سیندرلا و پاکوهونتاس ازدواج کنی و سوار دامبو بشی بری با شرک توی مرداب زندگی کی
کاربر مهمان / 17 April 2011
به قول دوستی با یه یا علی دیگه میفرستیمش به همونجایی که ازش اومده
کاربر مهمان / 17 April 2011
داستان از اول اینطور شروع میشه که اسپرم پدر آغا حیدر حیدر میکنه و به سمت تخمک مادر آغا میره طوری که از صدای حیدر حیدر این اسپرم همسایه ها از خواب بیدار میشن
کاربر مهمان / 17 April 2011
کسانی که این داستان را باور می کنند قبلش باور کرده اند که:
مادر امام زمان بدون اینکه با شوهرش تماس داشته باشد (چون امام حسن عسگری همواره در زندان بود) حامله شده بود و تا هنگام زایمان هیچ گونه علایم حاملگی نداشت. به گونه ای که عمه امام زمان شب وضع حمل می گوید این اصلا حامله نیست که بخواد زایمان کنه اما ناگهان امام زمان ختنه شده می پره بیرون و شروع میکنه به سجده کردن و قرآن خواندن…
حالا یک کلمه یا علی گفتن که چیزی نیست.
کاربر مهمان / 17 April 2011
جوک جدید: مسافر هنگام خروج از تاکسی: یا علی! راننده تاکسی: مگه ماشین ** ننه آقاست که میگی یا علی؟
کاربر مهمان / 17 April 2011
سید علی را دست کم نگیرید هر چه از این جانور بگید برمی آید
کاربر مهمان / 17 April 2011
يا علي گفتيم و سكس آغاز شد.
کاربر مهمان / 18 April 2011
چون سید خالی با یک در بکر روبرو شده با یک یا علی در خیبر را کنده! و پرده در را پاره کرده. سید علی هم اب است و هم ابن و هم کورالقدس. برای اینکه با آن محتوات مدفوعه نمی توانسته ببیند.
یا علی سید علی
کاربر مهمان / 18 April 2011
قابل توجه
چون سید علی با یک در بکر روبرو شده با یک یا علی در خیبر را کنده! و پرده در را پاره کرده. سید علی هم اب است و هم ابن و هم کورالقدس. برای اینکه با آن محتوات مدفوعه نمی توانسته ببیند.
یا علی سید علی
دوستان باور کنید باید این مسئله بصورت بسیار جدی مطرح شود، بسیار لخت و عریان. چرا که اگر آنرا شدیدا مطرح نکنیم مثل بسیاری از مزخرفاتی را که به پغمبر مسلمانها و ائمه ی شیعه و معصومین نسبت می دهند اینهم جا خواهد افتاد. ما در برابر تاریخ و نسلهای آینده بسیار مسئولیم.
باکرگی مادر سید علی / 18 April 2011
اخه رضا پهلوی به کی بره به پدر بی عرضه اش که ایران و دو دستی تقدیم ملا ها کرد
کاربر مهمان / 18 April 2011
بالاخره این سایت دارد سایتی واقعگرا می شود. در کوچه خیابان علنا به مقام شامخ نبوت و ولایت علی و سید و امام روح الله خان و روحانیت شیعه تشرشر می کند و تا کنون سایتهای مختلف از انعکاس آنها به دلیل ادب و از این حرفها امتناع می کرده اند. اما امروز کار بجایی رسیده که خود رژیم بخودش و روحانیت بریش همدیگر مواد تخمیری می اندازند. بنا بر این سایتها باید انعکاس دهنده ی واقعی جامعه باشند. امروز روزی ملیونها فحش رکیک به ناموس زهرا و زینب و سکنیه و رقیه و امام حسین و معصومین داده می شود. بنده معتقدم که حتا کسانی که این افراد عرب را مقدس هم می دانند واجب است برای آگاهی این توهین های سزاوار را منعکس کنند. زیرا هشداری برای بیداری. متاسفانه امروز حکومت قاتلان بر قدرت به جایی رسیده که تمامی ارزشهای خودش را هم دور ریخته، بنا بر این راهی غیر از سقوط ندارد. تمامی زیر بناهای این حکومت اسلام بوده است و اینک این اسلام تبدیل به یکی از زننده ترین و ضدبشری ترین و مشمئز کننده ترین فرقه ها در آمده. امروز فوج فوج از اسلام بریده می شوند و به ادیان دیگر و یا بیدینی کامل روی می آورند. من به این سایت و خصوصا بخاطر انتشار شعر یحیی زاده یا نژاد تشکر می کنم.
کاربر مهمان / 18 April 2011
باور کنید تمام حدیث های این اخوندها که در باره امام هایشان گفته اند عین همین دروغی که این اخوند نادان و جنایتکار در باره رهبرش گفته است دروغی بیش نبوده اند و فقط و فقط برای فریب یک مشت انسانهای نادان بیسواد و اسلام زده یا بهتر بگویم ویروس زده بوده است دوران اخر این اخوندها را داریم طی میکنیم بعد از سرنوگونی نه اخوندی میماند نه اسلام دیگر ابرویی دارد 1400 سال سیاهی بس است
کاربر مهمان / 18 April 2011
به قول همین دوستی که نوشته بود همه احادیث و روایات دروغ هستند و در تایید وی. حتما شما هم داستان آن ملا تقی و خر مرحومش را شنیده اید. این داستان در میان آخوندها و فرزندانشان و محافل آنها برای مزاح شنیده میشود اما خالی از حقیقت هم نمیتواند باشد.
یک آخوندی که تولیت یکی از همین امامزاده های دوردست را داشت یک دست نشاده و همکاری داشت به نام تقی که تمام فوت و فن امامزاده داری و امامزاده گری را از ولی خود یاد گرفته بود. اما روزی به این نتیجه رسید که باید به دیاری دیگربرودو در یک صبح نیمه تاریک بارو بنه را بر الاغی نهاد وبه سوی مقصد نامعلومی به راه افتاد. دربین راه الاغش مریض شد و مرد اما چون از یک طرف به الاغ دلبسته بودو از سوی دیگر قادر به کشیدن بارها نبود تصمیم گرفت که در همان محل الاغ را دفن کند که البته با کندن گودالی نسبتا عمیق تا پاسی از شب کارش به درازا کشید. بعد هم که کار تدفین الاغ تمام شد از چشمه آبی که در نزدیکی بود چندتا ظرف آب به روی گور الاغ ریخت و یکی از جندتا شمعی هم که با خود از امامزاده قبلی آورده بود بر مزار الاغ روشن کرد.ساعتی بعد کاروانی ازراه رسید و مردم به سوی نور شمع تقی کشیده شدند. نقی که حالا دستار سیاهی را بر سربسته و در سوگ الاغ از دست رفته نشسته بود متوجه یورش مردم به طرف گور الاغ شد و شنید که مردم دارند به خودمیگویند امامزاده ای در محل پیدا شده. جناب سید تقی هم از این موضوع خوشحال شد و خودراتولیت امامزاده معرفی کردن و به زودی ندر و نیازها از سوی آبادی های اطراف برای شفا دادن به مریض ها و برآورده شدن حاجات به سوی امامزاده جدید سرازیر گشت.
ازآنطرف ولی نعمت تقی که هم آوازه پیداشدن امامزاده ای جدید را در همان نزدیکی ها شنیده بود و هم کاروکسب امامزاده اش کساد شده بود تصمیم گرفت تاامامزاده جدید را از نزدیک ببیند. بدین منظور صبح زود به راه افتاد و تا نزدیکی غروب به محل امامزاده جدید رسید. با کمال ناباوری متوجه شد امامزاده جدیدی به نام سید میر تقی در محل دفن شده و از آن تعجب انگیز تر اینکه شاگرد خودش تقی با دستاری سیاه و عبایی قهوه ای تر در تولیت نشسته و دارد از مراجعین نذر و نیاز میگیرد. به این ترتیب وی متوجه دلیل کسادی بازار امامزاده خود شد و در صدد آمد تا تقی را به استنطاق بکشد. با بی صبری اما از روی احترام شغلی کمی صبر کرد تا آخرین مراحعین از محل رفتند و سپس وارد صحن تولیت شد. در آنجا با تقی سلام و احوالپرسی کرد و از وی در رابطه با پیدایش امامزاده جدید جویا شد. گرچه سید تقی نمی خواست دم به تله بدهد اما ولی نعمت قدیمی اصرار کرد و سرانجام سید تقی داستان مرگ نابهنگام الاغش را و دفن کردن وی و روشن کردن شمع را بازگو کرد. در همین حین آن ولی نعمت به تقی گفت آن امازاده ای هم که من تولیت آنرا دارم مادر همین الاغی بود که تو الان از آن امازاده ساخته ای. وقتی مردم نیاز به امام زاده دارند تا ندرو نیازهاشان بر آورده شود ما که کاری نمی توانیم بکنیم جز اینکه جوابگوی نیاز آنها باشیم.
به امید بیداری مردم ایران
کاربر مهمان / 19 April 2011
مشروعیت نظام برای شما از بین رفته
برای اکثر بازدید کنندگان این سایت شاید از بین رفته
برای قشر روشن فکر مذهبی است که از بین رفته
اما آنچه خودتان بدان اشاره کردید و آن صلواتی است
که بیشینه مردمان این سرزمین را تشکیل داده اند
به علامت تایید سخنان یاوه آن آخوند
فرستاده اند است که این نظام را حالا حالاها مشروعیت میبخشد
بلاهت افرادی که در این سایت ها می آیند و با تریپ! روشنفکری و ظاهر حق بجانب
و متمدنانه فحش های آب دار و ناموسی با چاشنی پرنوگرافیک نثار اسلام
و مسلمین میکنند هم بنظرم کمتر از حماقت آن مردمان صلوات فرست!ساده لوح و خواب زده نیست
تنها مرگ اندیشه و سادلوحی بیشینه توده نیست که ما را همچنان در واپس ماندگی
غوطه ور ساخته بل که این مرگ اخلاق و فراموش کردن الفبای انسانیت از سوی
کثیری از روشن فکر نمایان پر نخوت و متکبر ما هم هست
malek / 20 April 2011
این چه عنوانی است؟! شما هنوز برای نظام مشروعیت قائل هستید یا بودید که بشکند؟! شما که در سخوانده و روشنفکر و تحلیلگر چرا؟! مگر این حکومت مشروعیتی هم داشت یا دارد که بشکند؟! مگر این صلواتها تازگی دارد؟ گویا از یادتان رفته که همین آقای خامنه ای در نماز جمعه در باره ولایت فقیه چیزی گفت، آنها که پایین نشسته بودند صلوات فرستادند و درتایید الله اکبر گفتند ، دو هفته بعد، پس از تندی آقای خمینی به او، در نماز جمعه بعدی، وارونه ی آن حرفها را زد، این بار همان الله اکبر گویان بازهم چند بار الله اکبر گفتند!
آنها که پای منبر اینها می نشینند آدم نیستند، مشتی عوام بی فکرو بی شعورند، همینها به جان مردم بی دفاع می افتند و آنهمه کشتار میکنند. اینها هستند که برای پشتیبانی و تایید حکومت به میدانها می آیند و شعار میدهند. و…
یک نفرشان در آخرین جمعه ی ماه رمضان سال 88 در بلوار کشاورز فریاد میزد و ناسزا میگفت، شاید حدود 60 داشت. به ایشان گفتم مرد حسابی شما با این سنتان دلتان نمی سوزد که به جوانهای مردم تجاوز میکنند و آنها را زیر شکنجه میکشند؟ گناه این بچه ها چیست؟ بقول آقای خمینی پیش از انقلاب « مگر گناه جوانان ما چیست؟ مگر اینها چه میخواهند که اینها را می کشند …؟» . با وقاحت تمام و با عربده فریاد کشید که « بله! ما تجاوز میکنیم، ما شکنجه می کنیم، ما می کشیم و ….». یک نفر دست مرا گرفت و کشید که با اینها بحث نکن که آدم نیستند.
حالا شما تازه از « شکست مشروعیت نظام » میگویید آنهم با سئوال و پس از آنهمه جنایت و خیانت در این سی سال! تهران ـ بابک
کاربر مهمان / 20 April 2011
هم میهن محترم اقای مالک
مشروعیت یا درواقع حقانیت چیزی نیست که ازنظرمن، شما یا آن دیگرانی که صلوات میفرستند بوجود آید. مشروعیت یا در واقع حقانیت یک حکومت به این است که برپایه رای اکثریت ملت برپا باشد و با اراده و خواست اکثریت مردم ادامه یابد. زمانی که اکثریت ملت حکومتی را نخواهند دیگر مشروعیتی بایش نمی ماند، ولو این که عده ای خیال کنند چنین است. بخصوص زمانی که حاکم رسما و در جایی مانند نمازجمعه علیه ملت اعلام جنگ دهد و بروشنی بگوید «اگرخونی ریخته شود … »؛ و در پی آن دست به کشتار ، سرکوب و شکنجه و حتا تجاوز به ناموس مردم بزند، کارهایی که کمتر دشمنی میکند، مگر فرومایه ای مانند صدام.
اگر بخواهیم مشروعیت را با عیار طرفداران یک حکومت بدانیم، دیگر هیچ حکومتی هراندازه ای هم ضدمردمی باشد، بی مشروعیت نخواهد ماند، همه حاکمان جنایتکار از نظر طرفدارانشان مشروعیت دارند. مگر یزید ازنظر طرفدارانش مشروعیت نداشت؟ و … مانند اینها که در تاریخ کم نیستند.
اگر بفرمایش شما بیشینه مردم طرفدار اینها بودند که با یک رفراندم کار مخالفان را تمام میکردند، اگر بیشینه مردم طرفدار اینها بودند که دیگر نیازی به این همه لشکرکشی و سرکوب و کشتار و نیازی به بستن رونامه ها و هزارگونه جنایت دیگر نبود. اگر بیشینه مردم طرفدار اینها بودند که جلوی راه پیمایی «کمینه» را نمی گرفتند و به خاک و خون نمی کشیدند. اگر بیشینه طرفدار اینها بودند که برای یک راهپیمایی این همه هزینه نمی کردند و ازاین روستا و آن شهر با زور و تهیدید و رودربایستی و… مردم را گرد نمی آوردند و به تهران و دیگر شهرهای مورد نظر باصدها ها اتوبوس نمی کشاندند. اگر بیشینه طرفدار اینها بودند که ….
گمان من براین است که شما هم ازسر آزردگی چنین سخنی میگویید و گمان ندارم که به این سخن معتقد باشید که بیشینه مردم اینها را میخواهند. نشانه ای نمی بینیم که بیشینه مردم اینها را بخواهند. رفتار خود حاکمان خلاف این رای را ثابت میکند.
این که میفرمایید کسانی در سایتها فحش های ناموسی میدهند، خوب، حق دارید. نباید چنین ناسزاهایی بنویسند. قرار نیست ما هم مانند آنها رفتار کنیم و حرف بزنیم. نیازی هم نداریم. ولی بی این که بخواهم آن جور ناسزا گفتن را تایید کنم یادآوری میکنم ، وقتی حکومت دهانها را می بندد، زندانهای بانام ونشان و بی نام ونشان را از مردم مخالف پر میکند، آن همه اعدام میکند، شکنجه میکند، به ناموس مردم با آن همه بی رحمی تجاوز میکند و بعد با بی شرمی هرچه تمام تر به عده ای حمله میکند که چرا افشا کرده اید که آبروی ما برود، دیگر توقع دارید مردم در سایتها برایشان صلوات بفرستند؟ آرزومند روزگار خوش برای شما و همه مردم، ( تهران ) ، بابک
کاربر مهمان / 20 April 2011
ببینید جناب بابک عزیز اگر هم بیشینه مردم اینها را نمی خواستند و شعار ما بی شماریم ما
واقعیت می داشت باور بفرمایید مانند حسنی مبارک آقای خامنه ای هم همین روزها می رفت به …
یا دستکم مانند لیبی و یا بحرین درگیری های بین مردم و حکومت در اوج میبود
و اگر نگوییم طی این سی سال لااقل طی این ده سال اخیر طومار ج.ا برچیده میشد
مخالفان این نظام کم نیستند اما بپذیرید که بیشینه هم نیستند
و الا که امکانات سرکوب برای آقای خامنه ای بیشتر و مجهزتر از قذافی نیست
مشکل دقیقا همین جاست که این توهم بعنوان یک بدیهی در میان
اپوزیسیون بوجود آمده که همه مردم این حکومت را نمی خواهند اما هیچ وقت
واقع بینانه نمی نشینیم و تحلیل نمی کنیم که آیا به راستی اینگونه هم هست؟
همیشه آمار راهپیمایی ها را به سخره گرفتیم اما واقعا 9 دی سال 88 را چگونه تفسیر میکنید؟
این یک واقعیت است که کثیری از طرفداران نظام از میان مردم عامی هستند که
که تنها گناهشان نا آگاهی است فریب خوردگان همیشه ی تاریخ
که متاسفنه ما اگر روشنفکر باشیم بجای پیدا کردن راهی و تلاشی برای
آگاهی انان همواره آنها را به هزار و یک جور تهمت ناروا نواخته ایم…به واقع هم اینانند که بی شمارند
جمهوری نااسلامی اگر در هر زمینه و سیاستی نا کارآمد و مخرب بود اما سیاست تزویر
و تحمیق توده را به نحو احسنت انجام داده است و میدهد
مشروعیت را شما یا من چه میدانیم مقوله ای است جدا
گمان نمیکنم از نظر حضرتعالی حکومت شاهنشاهس داری مشروعیت یا حقانیت باشد
که در مقاله حاضر و از دیدگاه جناب وبر دارای مشروعیت است
ترس نظام از برگزاری رفراندوم این نیست که رای برای مشروعیتش کم بیاورد
حالا اگر فرض بگیریم که این نظام اصلا شایستگی و ساز و کار مناسبی برای برگزاری انتخابات داشته باشد
نظام میترسد که آمار مخالفانش که نسبت به سال 58 رشد تصاعدی داشته
به دست خودش امضا شود و این آغاز مرگ ج.ا خواهد بود(میدانید چرا؟!)
بخش پایانی سخنتان هم عذر بدتر از گناه است برادر جان
اینکه من چون شکنجه شدم و زجر کشیده ام و عصبانی هستم
این مجوز را به من نمی دهد که اخلاق و انسانیتم را زیر پا بگذارم
و فحش و متلک های منزجر کننده سکسی بدهم و احساسات مذهبی
هم میهنان خودم را هم به تمسخر بگیرم و به لجن بکشانم آن وقت بفرمایید فرق من
با همین عمله های بسیجی و سپاهی ج.ا چه خواهد بود خاصه آنوقت که خدای ناکرده
بر اریکه قدرت هم سوار بنشینم ؟
malek / 22 April 2011
سر دبیر گرامی
بفرمایید که مطلب من که دیروز یا پری روز! ارسال شد
چه مشکلی داشت که ثبت نگردید؟
کامنت اخیر من جواب به کامنت جناب بابک بود که خطاب
به من نوشته بودند بهر حال کامنت من بهر دلیل حذف شده
کامنت آقای بابک هم به همان دلیل نمی بایست ثبت میشد
اگر مقدور بود به ایمیلم توضیح تان را بفرستید و الا خدانگه دارتان
malek / 23 April 2011