انتشار صحبت‌های اخیر محمد سعیدی، امام جمعه و تولیت قم موجی از واکنش‌ها را در فضای مجازی برانگیخته است. او از روحانیان بلندمرتبه دستگاه حاکمیت بوده و علاوه بر امامت جمعه قم، ریاست شورای فرهنگ عمومی استان قم و ریاست ستاد احیای امر به معروف و نهی از منكر این استان را نیز برعهده دارد.

این روحانی هوادار آیت‌الله علی خامنه‌ای مدعی است که خواهر ناتنی رهبر انقلاب به یکی از دوستان خود می‌گوید: “علی خامنه‌ای درهنگام تولد و خروج از رحم مادر، یاعلی‌گویان به دنیا آمده و قابله در جواب اوگفته علی نگهدارت باشد!”

آقای سعیدی صحبت خود را پی می‌گیرد تا به این نتیجه برسد که: “مردم! رهبر شما کسی است که در بدو تولد یاعلی گفت و در طول زندگی یاعلی گفت و تو حزب‌اللهی تا ابد باید پشت سر این رهبر یاعلی بگویی.”

در پی این سخنان، دین‌دارها از انتساب کرامات یا معجزات به آیت‌الله خامنه‌ای (با این تفاوت که معجزه مختص انبیا است و امامان و اولیای خدا کرامات را انجام می‌دهند) بسیار خشمگین هستند و راوی این صحبت‌ها را متهم می‌کنند که احترام دین اسلام را نگه نمی‌دارد و با طرح این ادعاها دین خدا را مضحکه خاص و عام می‌کند. مخالفان سکولار آیت‌الله خامنه‌ای نیز از مدیریت کشور به دست روحانیان خرافه‌پرست ابراز انزجار می‌کنند.

یک کاربر در سایت بالاترین می‌نویسد: “این صلوات فرستادن مردم در پایان آن شرح معجزه واقعاً تلخ است و دردناک و وحشت‌افزا؛ چطور این مردم تا این حد فریب دین‌فروشانی نظیر این آخوند پاچه‌خوار را می‌خورند و صلوات می‌فرستند.”

در این زمینه من قصد دارم با استفاده از مفهوم مشروعیت از زاویه‌ای دیگر به تحلیل ماجرا بپردازم. ماكس وبر، جامعه‌شناس مشهور آلمانی در زمره اولین كسانی است كه به منابع اقتدار و مبانی مشروعیت می‌پردازد. او اشاره می‌کند که دولت‌ها برای بقا باید مشروعیت داشته باشند. او به سه نوع اقتدار یا سیادت مشروع اشاره می‌كند: مشروعیت سنتی، مشروعیت قانونی- عقلانی و مشروعیت فرهی یا کاریزماتیک.

بر اساس آن‌چه وبر می‌گوید مشروعیت سنتی ممكن است وراثتی باشد؛ مانند مشروعیت سلطنت در یک خانواده معین و ممكن است آداب و رسوم قبیله باشد؛ مثل آن‌چه در بین عشایر مرسوم است كه بزرگ قبیله حاكم قبیله است. در ایران نظام‌های سلطنتی از این نوع مشروعیت برخوردار بودند. همینطور آیت‌الله خمینی به عنوان مرجع اعلم زمان شناخته می‌شد و نظام اسلامی نوبنیاد از این نوع مشروعیت سود می‌جست.

دوم مشروعیت فرهی ناشی از استعدادها و قابلیت‌های فرد است. رهبر کاریزماتیک خلق‌ها را مجذوب قدرت کلام خود می‌کند. او توده‌ها را با خود همراه می‌کند تا به اهدافی بزرگ دست بیابند. قضاوت عمومی جامعه بر این اصل برقرار می‌‌شود كه كاریزما (کسی كه محبوب مردم شده است) حق اقتدار و اعمال حاکمیت دارد. رهبران مقتدری چون هیتلر، وینستون چرچیل و آیت‌الله خمینی از نمونه‌های رهبران کاریزماتیک هستند.

ماکس وبر در پایان از مشروعیت عقلانی نام می‌برد، مشروعیت قانونی، ناشی از پیشرفت جامعه مدنی است كه با ساز و كارهای انتخاباتی و آرای اكثریت تحقق می‌یابد. دولت دارای مشروعیت قانونی با استفاده از حق انحصاری خشونت، توسط نیروی پلیس به برقراری نظم در داخل می‌پردازد، توسط دادگاه‌های عادل و مستقل قانون‌شکنان را مجازات می‌کند و به زندان می‌اندازد و در نهایت با استفاده از مالیاتی که از مردم اخذ می‌کند خدماتی را ارئه می‌دهد و همچنین با تشکیل ارتش ملی از مرزهای کشور در برابر هجوم بیگانه‌ها محافظت می‌کند.

بر این اساس، اگر حكمرانان نتوانند تسلط خود را به یكی از سه طریق یاد شده توجیه كنند وسایل نابودی‌شان فراهم شده و در صورت تداوم عدم مشروعیت ممكن است سرنگون شوند و نوع اقتدار تغییر کند. حکومت‌ها معمولاً از یک یا از ترکیبی از چند نوع مشروعیت برخوردارند. بیشتر دمکراسی‌ها از مشروعیت قانونی و عقلانی برخوردار هستند. دولت‌های مدرن باید بتوانند نیازهای جامعه را فراهم کنند و در جهت رشد اقتصادی و رفاه شهروندان تلاش کنند. دولت‌ها اگر نتوانند به وظایف خود عمل کنند سقوط می‌کنند و دولت جدید با برنامه‌های نو جایگزین خواهد شد.

جمهوری اسلامی با شعارهای استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی به پیروزی رسید. در قانون اساسی جمهوری اسلامی چنین آمده است: جمهوری اسلامی نظامی است بر پایه قسط و عدل و استقلال سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی که همبستگی ملی را تأمین می‌کند. جمهوری اسلامی موظف است آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح، و تسهیل و تعمیم آموزش عالی را مهیا کند. محو هرگونه استبداد خودکامگی و انحصارطلبی و وعده‌های چون پی‌ریزی اقتصادی صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه‏های تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم بیمه از دیگر وظایف این نظام است.

اما جمهوری اسلامی پس از ۳۲ سال از آرمان‌های اولیه انقلاب به شدت دور شده و علاوه بر این، حکومتی بسیار ناکار آمد به نظر می‌رسد. بر اساس برخی گزارش‌ها رشد اقتصادی ایران در سال گذشته نزدیک به صفر بوده و بانک مرکزی در دوسال گذشته از انتشار برخی از آمارهای مهم اقتصادی سر باز زده است. بیکاری و گرانی از عمده مشکلاتی است که دولت قادر به حل آن نبوده.
 

علاوه بر این با شدت گرفتن شکاف‌های درون حاکمیت دو جناح شروع به مچ‌گیری و افشای فساد مالی طرف مقابل کردند.

طرفداران اصول‌گرای محمود احمدی‌نژاد، خاندان هاشمی را متهم به فساد مالی می‌کنند و اصلاح‌طلبان صحبت از تخلفات مالی رحیمی معاون اول رئیس‌جمهور می‌کنند. در عرصه روابط بین‌الملل ایران در انزوا قرار گرفته و با تحریم‌های بین‌المللی دست و پنجه نرم می‌کند. کشوری که قرار بود با استعمار مبارزه کند مدت‌هاست که به قدرت‌های استعماری چین و روسیه باج می‌دهد. روسیه بر سر ساخت نیروگاه هسته‌ای بوشهر هرچه توانست از ایران باج گرفت. با برشمردن این موارد قصد دارم نشان دهم نظام اسلامی پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری با بحران مشروعیت روبه‌رو شده و نتوانسته این مشکل را رفع کند.

آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی یک مرجع اعلم و یک روحانی سرآمد از نظر دانش فقهی و حوزوی نیست. او حتی تا زمان انتخاب شدن به مقام ولایت تنها حجت‌الاسلام بود و پس از انتخاب شدن به عنوان رهبری با عنوان آیت‌الله شناخته شد. پس او مشروعیت سنتی آیت‌الله خمینی به عنوان یک مرجع مورد وفاق را نداشت. همینطور او کاریزمای سلف خود را هم نداشت. آیت‌الله خمینی که بسیاری او را با عنوان “امام” خطاب می‌کردند در دل بسیاری نفوذ داشت و بسیاری از جوانان به عشق او راهی جبهه‌های نبرد شدند. در این خلع در دوران هاشمی و خاتمی حاکمیت تلاش کرد تا برقراری انتخابات متعدد به حاکمیت مشروعیت عقلانی بدهد. اوج این تلاش در دوران اصلاحات بود که محمد خاتمی با شعار قانون‌گرایی به قدرت رسید و تلاش کرد تا با شفاف‌سازی، دادن آزادی نسبی به احزاب و مطبوعات کارآمدی نظام را افزایش دهد.

آیت‌الله خامنه‌ای اما با طرفداری از جناح تندروی اصول‌گرا و حمایت از انتخابات مناقشه برانگیز دهم ریاست جمهوری و همینطور صدور فرمان سرکوب گسترده معترضان به نتیجه انتخابات ته مانده مشروعیت قانونی/ عقلانی حاکمیت را از بین برد. در نتیجه دستگاه تبلیغاتی حاکمیت قصد دارد تا با انتساب کرامات و معجزات از او یک چهره نورانی و یک رهبر کاریزماتیک بسازد، اما رهبران کاریزماتیک خود توانایی جذب توده‌ها را دارند و هرگونه تلاش برای خلق یک رهبر کاریزماتیک به شکست می‌انجامد.

ادعای مضحک آقای سعیدی نشان‌دهنده عمق بحران حاکمیتی است که قرار بود حکومت مستضعفین و پابرهنگان باشد اما ۳۰ سال پس از پیروزی انقلاب فقر گسترده بیداد می‌کند و از سویی فساد مالی آقازاده‌ها بسیار عیان است. حکومتی که قرار بود هرگونه استبداد و انحصارطلبی را محو کند نخست‌وزیر به اصطلاح “دوران امام” را حصر کرده، ده‌ها نشریه منتقد را تعطیل کرده و یکی از استبدادی‌ترین حکومت‌های جهان را تشکیل داده است.

حال باید منتظر بود و دید آیا جمهوری اسلامی با اینگونه تبلیغات می‌تواند مشروعیت از دست رفته را جبران کند یا آنگونه که وبر می‌گوید حکومت فاقد مشروعیت سقوط خواهد کرد؟