بدون شک جمهوری اسلامی ظرفیت تغییر قوانین ضد زن را ندارد و همچنان در جهت حفظ قوانین مربوط به صیغه و چند همسری و دیگر قوانین نابرابر تلاش میکند.اما امروز که گزارشگر ویژه حقوق بشر برای ایران معین شده است، وظیفه او نه تهیه گزارش از زندانیان و اعدامیها و شکنجهشدگان است که این گزارشگر میبایست نسبت به وضعیت زنان در ایران در همه ابعاد و حوزههای حقوقی آنها توجه کند و وضعیت کلیه انجمنهای تعطیل شده زنان و انجمنهایی که در این سالها تایید نشدهاند را رصد کند. چنین گزارشگری بدون توجه به خواستههای معطل مانده زنان در حوزههای مختلف نمیتواند به ابعاد نقض حقوق بشر در ایران دست یابد.
11 April 2011
مادران و همسران، زن هستند و دیگران هیچ
فریبا داوودی مهاجر – مریم مجتهدزاده، رئیس مرکز امور زنان و خانواده ریاست جمهوری چندی پیش از تشکیل ستاد ملی زن و خانواده خبر داد و گفت قرار است اوایل امسال نخستین نشست این ستاد تشکیل شود. وی همچنین گفت که با توجه به اهمیت جایگاه دختران، به عنوان همسران و مادران آینده توجه جدی به کمیته دختران جوان خواهد شد.
اندکی تامل به سخنان مریم مجتهدزاده نشان میدهد که نگاه مسلط در مجموعه دولت محمود احمدینژاد و البته نگاه ۳۲ سال گذشته به زن از منظری است که اهمیت زن را در نقش آن به عنوان مادر یا همسر میداند و چنانچه زن و زنانی خواهان اهمیت به درک هویت زنانه خود باشند، نه تنها فاقد ارزش که زنانی فاقد اهمیت، منحرف و حتی ضد دین و امروزه نیز ضد امنیت ملی خوانده میشوند.
از نگاه حاکمان فعلی ایران زن یا باید مردان را از دامنش به معراج برساند و یا در پشت کوهان شتر از شوهرش تمکین کند و چنانچه همین زن از حقش صحبتی کند زنی متمرد و بدون پایبندی به خانواده، غربزده و بدون قید و بند تلقی میشود.
اما نکته تلخ روایت زنانی که یک عمر فقط مادری و همسری کردهاند و هیچ نقش اجتماعی برای خود نخواستهاند این است که آنها اولین قربانیان اطاعت و تمکین خود هستند. زنانی که بدون استقلال اقتصادی هیچ پشتوانه امنیتی برای یک زندگی توام با احساس امنیت در کنار همسران خود نیستند و در سایه قوانین جاری احساس حقارت را تجربه میکنند. زنانی که تازیانه ازدواج مجدد همسران خود را بر روح و جسمشان تجربه کردهاند و چارهایی به جز سوختن و ساختن ندارند چرا که در صورت طلاق گاهی امکان داشتن یک سرپناه آنهم در شرایطی که بسیاری از آنان در میانسالی به سر میبرند را ندارند. همه ما در میان اطرافیان خود چه بسیار از این زنان را میشناسیم.تعدد زوجات قانونی کردن و موجه نشان دادن خیانت و تحقیر علنی مناسبات خانواده و اساسا تضعیف خانواده است.
جامعه مردسالار برای تداوم منافع مردانه خود قوانین دینی را به عاریت میگیرد تا از زن یک کالای تمام عیار جنسی و در خدمت مرد بسازد و مخالفان چند همسری را متهم ومعتقد به چند شوهری جلوه میدهد تا همچنان بر طبل منافع مردانه بکوبد. علمای دینی همه مردند. قانونگذاران نیز یا مردند یا مواجببگیر مردانند. اجراکنندگان قانون، برپادارندگان امنیت، صاحبان رسانهها، همه آنها که تصمیم میگیرند کتاب درسی بنویسند، صاحبان منبرها و مسجدها و اماکن فرهنگی، هر کجا که نگاه میکنی همه در ید قدرت مردان قرار دارد، آنچنان که رئیس مرکز امور زنان و خانواده چنین جامعهای نیز اهمیت جایگاه دختران را به عنوان یا همسر یا مادر تعریف میکند.
در چنین شرایطی برای آنکه این همسر و مادر، خوب مادری یا همسری کند شورای فرهنگی – اجتماعی زنان در دی ماه ۱۳۸۴ قانون عریض و تطویلی در دهها ماده و بند و صفحه برای تک تک نهادهای اجرایی به تصویب میرساند. قانونی نه برای کارآفرینی و کمک به زنان سرپرست خانوار و نه برای حق حضانت مادر بر فرزند که تنها برای گسترش عفاف و حجاب است.
چه کسی باور میکند قانونگذاران برای توسعه دین مبادرت به وضع چنین قانونی کردهاند وقتی دین به تمامی به حراج گذاشته است. این قانون فقط برای کنترل یک جنس و تسلط کامل یک جنس بر جنس دیگر نوشته شده است. برای تداوم یک سلطه تاریخی پر سود و پر لذت. قانونی که همه عرصههای خصوصی و عمومی را شامل شده و همه نهادها و دستگاهها را تحت نظارت خود انهم برای کنترل عفاف زنان گرفته است.
این نظارت از فیلم و سینما و مطبوعات و کنسرتها و نمایشگاهها و نشریات و کتابها گرفته تا اینترنت و نشستهای فکری و سازمانها و ادارات و اماکن تجاری و تفریحی را شامل میشود.ایجاد سیاستهای هدایتی و استانداردهای فرهنگی برای سواحل دریاها و مناطق ازاد تجاری تا نظارت بر پوشش گردشگران خارجی و کنترل جشنهای سفارتخانههای خارجی و تولید کنندگان البسه همه را در بر میگیرد.
این همه کنترل زنان در همه ابعاد و عرصهها که کنترل هویت جنسی زن را نیز شامل میشود تا جایی پیش میرود که علنا اعلام میکنند که برابری نه تنها به سود زنان نیست که به ضرر زنان است و برای منافع خود زنان این قوانین و دیگر قوانین قانون خانواده را وضع میکنیم. به سود زنان است که همسرانشان زن بگیرند یا نصف پسرها به آنها ارث بدهند با دیه آنها نصف باشد. به سود زنان است که حق طلاق نداشته باشند و شهادتشان نصف مردها باشد. به سود زنان است که قاضی نشوند با از بعضی رشتههای درسی محروم باشند.
آنچه بدیهی است یک زن بدون قدرت، یک زن بدون امکان تغییر است. یک زن منفعل و دنبالهرو که قادر به بهبود وضعیت زندگی خویش نیست. شمع و خورشید و فلک همه در ایران در کارند تا چرخ همچنان به مانند گذشته برای زنان بچرخد و دهها نهاد امنیتی و نظامی و انتظامی همه فعالیتهای آنان را کنترل کند که مبادا زنی از حقوق از دست رفته خود سخن براند. روز جهانی زن خیابانها تبدیل میشود به پادگان. صدهها پلیس و بسیجی مامور کنترل زنان و مردانی میشوند که در دفاع از حقوق انسانی زنان بعنوان یک اصل مسلم دموکراسی خواهی به خیابان آمدهاند تا زن همچنان بدون قدرت باقی بماند. فراموش نکنیم قدرت اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و حتی خانگی برای زن یک فاکتور حیاتی است که جمهوری اسلامی از ان سرباز میزند و زنان امروز یکی از چالشگران جدی این نظام برای کسب قدرت هستند.
زنی که اطاعت نمیکند جامعهای را به نافرمانی از سلطه دعوت میکند. زنی که قوانین دینی حاکم بر خود را غیر عادلانه میداند و در بارهاش حرف میزند و مینویسد و بر ان تاکید میکند حکومت دینی پشتیبان چنین قوانینی را فاقد مشروعیت میداند. زنی که از اتهام بیدینی نمیترسد جامعهای را به نترسیدن دعوت میکند و زنی که با مشکلات بیشمار صحبت از حقوق دیگر انسانها میکند بذر وحدت و همدلی در جامعه میکارد.