محمود خوشنام ـ کمی هم از آهنگسازان و تنظیم‌کنندگان ترانه‌ها- و ترانه‌های اعتراض بگوئیم که دست کم پنجاه در صد از توفیقی که به‌دست آورده‌اند، مدیون ذوق، احساس و توانائی‌های تکنیکی آن‌هاست. شمار آهنگسازان، از‌‌ همان سال‌های نخست فعالیت گروه طنین چیزی کم از شمار ترانه‌سرایان نبود. نام‌هائی که در خاطره مانده، این‌هاست: پرویز اتابکی، پرویز مقصدی، بابک افشار، محمد اوشال، واروژان، اسفندیار منفردزاده و بابک بیات.

پروراندن عاشقانه‌ها و بیان متن‌های اعتراضی

هر کدام از این آهنگسازان و تنظیم‌کنندگان ترانه‌ها سر و کارشان با ترانه‌های اعتراض نیز افتاده است، ولی معروف‌ترین اعتراضی‌‌ها را باید در وهله‌ی اول در ترانه‌هائی با موسیقی برانگیزاننده منفردزاده جست‌وجو کرد. موسیقی او‌‌ همان‌قدر در پروراندن عاشقانه‌ها تواناست که در بیان متن‌های اعتراضی. او از «دیگه اشکم واسه من ناز می‌کنه» گرفته، تا «صدای بی‌صدا» و «جمعه» توانائی‌ همه جانبه‌ی خود را نشان داده است.

امتیاز دیگر در آهنگسازی «اسفندیار» توانائی او در تصویرسازی‌های صوتی است. چیزی که «فیلم» را نیز عرصه‌ای برای عرضه‌ی خود قرارداد. گمان می‌کنیم شمار فیلم‌هائی که اسفندیار برای آن‌‌ها موسیقی نوشته از شمار ترانه‌ها بیشتر باشد. ولی به هر حال تصویرسازی وجه مشترک میان آن دوست. او در «شبانه»‌ی معروف خود که بر روی شعری از «شاملو» نهاده، و با تصویر فضائی مرگ‌زده، پا به پای شاملو، حرکت می‌کند. پیش‌درآمد ترانه نیز با صدای سم اسبان کالسکه مرگ در آمیخته، و با نفیر جغد، گوش‌ها را برای شنیدن سوگنامه‌ی شاملو آماده می‌سازد.

«کوچه‌ها باریکن

دکونا بسته‌س

خونه‌ها تاریکن

طاقا شکسته‌س

از صدا افتاده تار و کمونچه

مرده می‌برن کوچه به کوچه…

بال پرواز شعر

اسفندیار، در گفت‌و‌گویی از نقش مهم آهنگ در رساندن پیام شعر تا دور‌ترین نقاط دنیا گفته است: «با ترانه، شعر، بال پرواز می‌گیرد. این است که شعرهائی که بار اجتماعی داشت به محض اینکه با موسیقی تلفیق می‌شد و به صورت ترانه درمی‌آمد، (در صورتی که موسیقی همرنگ و همسان با شعر می‌بود)، آن را پرواز می‌داد، پروازی بلند و نامحدود بسیار فرا‌تر از مرز خوانندگان کتاب شعر…»

اسفندیار معتقد است، سال‌ها پس از انقلاب به دلائل مختلف ترانه با بار اجتماعی خیلی کمتر تولید شد، هر چند که سانسور و مانعی هم در کار نبود. او می‌گوید: «در واقع نیروی ادامه آن کار از میان رفته بود؛ بیرون از ایران عمدتاً. در آن سال‌ها، دنبال خوشگذرانی بودند و مردم دنبال مسائلی با بار اجتماعی نمی‌رفتند. »

اسفندیار منفردزاده ولی خود، خط اعتراض را در آهنگ‌هایش، چه در فیلم و چه در ترانه ترک نکرده، اگر چه او نیز، به‌‌ همان دلائلی که می‌گوید نتوانسته تمامی نیروی آفریننده خود را به کار بیندازد.

کاشف صداها

یکی دیگر از آهنگسازان توانای طنین که برخی از معروف‌ترین ترانه‌های نمادین پیش از انقلاب از آن اوست، «واروژ هاخبندیان»، شهره به «واروژان» است که او را پدر ترانه‌سازی نوین ایران نام نهاده‌اند. شاید مهم‌تر از آهنگ‌سازی، دست توانای او در تنظیم آهنگ‌های دیگران بود. ساده‌ترین و‌گاه سخیف‌ترین آهنگ‌ها، به نیروی تنظیم او، به ترانه‌ای دلنشین تبدیل می‌شد. حسن کار این بود که خودش هم، به کار تنظیم بیشتر از آهنگسازی علاقه نشان می‌داد و مهر زیبائی‌شناسانه‌اش بر روی انبوهی از ترانه‌های موفق نشسته است. «بوی خوب گندم» – با شعر شهیار قنبری، «پل» با شعر ایرج جنتی عطائی، از بهترین آهنگ‌ها و «کویر» و «دو پنجره» با شعر اردلان سرفراز، از بهترین تنظیم‌های بازمانده از اوست. شهیار قنبری از سر احساس مطلبی درباره واروژان در «دریا در من» آورده است که تکه‌ای از آن را که اشاره بر توانائی‌های تنظیمی او دارد به نقل می‌آوریم: «تو کاشف صدا‌ها بودی… آکورد‌ها را به درستی و زیبا‌تر از همه «هجی- می‌کردی». زیبا‌ترین پرده‌ها را، با صداهائی که دست‌آموز تو بودند، رنگ می‌زدی: صداهای آزاد، صداهای زخمه‌ای، صداهای مالشی، صداهای وزیدنی؛ همه خانگی تو بوده‌اند…»

جنگل، خونه و بن‌بست

بابک بیات، یکی دیگر از آهنگسازان اعتراضی بود که بیش از همه بر روی شعرهای ایرج جنتی عطائی آهنگ نهاده و یا آهنگی از او را ایرج، به ترانه برگردانده است. این دو تا پایان عمر بابک، زوج هنری باقی ماندند. هر چند که یکی در ایران مانده و دیگری به انگلستان کوچ کرده بود. «جنگل»، «خونه» و «بن‌بست» از ترانه‌های نمادین معروفی است که آهنگ بیات را با خود دارد.

یادی هم باید از بابک افشار کرد که در ساخت و پرداخت چند ترانه‌ی اعتراضی نقش داشته است. آهنگ‌های «قصه دو ماهی»، «نفرین نامه» (با متن شهیار) و «نمی‌خوام مثل همه گریه کنم» (با متن ایرج) از آن جمله است.

ترانه‌ی امروز:

«شبانه» (کوچه‌ها باریکن) با صدای فرهاد را می‌توانید از طریق پلیر زمانه بشنوید