کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، طی بیانیهای از ایران خواست که میرحسین موسوی و مهدی کروبی، رهبران مخالفان دولت را هرچه سریعتر. بدون قید و شرط آزاد کند.
در این بیانیه که در وب سایت پارلمان اروپا منتشر شده، توضیحات دولت ایران درباره این موضوع «غیرقانع کننده» عنوان شده و آمده است: «توضیحان دولت ایران به این پرسش پاسخ نمیدهد که چرا این دو نفر اجازه ندارند به طور عادی با دیگران تماس برقرار کنند.»
دولت ایران میگوید که بازداشت این دو رهبر مخالفان به دلیل «حفاظت از جان آنها» انجام شده است.
این بیانیه حاکی از آن است که برخی مقامات اتحادیه اروپا در تماس با مقامات ایرانی و سفرای جمهوری اسلامی در اروپا خوهان ارائه توضیح درباره بازداشت میرحسین موسوی و مهدی کروبی شدهاند.
بنا به این بیانیه «آزادی فوری و بیقید و شرط رهبران مخالف در ایران این باور که بازداشت آنان عامل فشار بر مخالفان سیاسی در کشور است، را از بین خواهد برد.»
کاترین اشتون چندی پیش نیز طی بیانیهای با اعتراض به حصر خانگی رهبران مخالفان دولت، خواهان پایبندی ایران به رعایت حقوق شهروندی مندرج در کنوانسیونهای بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی شده بود.
جی کارنی، سخنگوی کاخ سفید نیز اسفند ٨٩ بازداشت میرحسین موسوی و مهدی کروبی را «غیرقابل پذیرش» خواند و خواهان آزادی آنها شد.
میرحسین موسوی و مهدی کروبی به همراه همسرانشان از ۲۵بهمن ۱۳۸۹ در حصر خانگی بهسر میبرند.
بازداشت خانگی رهبران مخالفان مورد اعتراض مراجع برخی از مراجع تقلید شیعه و فعالان سیاسی از جمله آیتالله اسدالله بیات زنجانی، آیتالله علیمحمد دستغیب و آیتالله یوسف صانعی از مراجع تقلید منتقد حکومت و همچنین محمد خاتمی، رئیسجمهور پیشین ایران قرار گرفت.
یاسر خمینی نوه آیتالله روحالله خمینی، رهبر پیشین ایران، نیز سوم فروردین ماه جاری بازداشت خانگی میرحسین موسوی و مهدی کروبی رهبران مخالفان را محکوم کرده و آن را «غیرقابل قبول» خواند.
با سلام و تشکر بابت نصب این نظر
دررابطه با حملات ناتو به لیبی به خوبی قابل درک است که پس از سقوط هواپیمای پان امریکن در سالهای 1980 امریکا به دنبال یک دریچه فرصت طلایی بود -که با حرکت اعتراضی مردم در هفته های اخیر به وجود آمد- تا حساب معمر قذافی را برسد. آقای قذافی هم خودش میدانست که اگر روزی چنین فرصتی پیدا شود حسابش با کرام الکاتبین است. وقتی رهبر یا دولت یک کشور پارا از عرف دیپلماتیک معمول و رایج فراتر میگذارد و از دستگاههای دولتی برای انجام مقاصد فردی و گاه غیر انسانی استفاده میکند مسلم است که کشورهای دیگر در انتطار همان فرصت طلایی خواهند نشست تا فرارسد که هم اکنون قرا رسیده و امریکا در حال بهره برداری بهینه از این قرصت است. میبینیم که امریکا به هیچوجه خواهان نابودی نظامی رهبر منفور لیبی نیست اما با هدف قرار دادن ماشین نظامی وی به مخالفین قذافی این فرصت را میدهد تا آنها بتوانند بر فتوحات خود بیفزایند و سرانجام رهبر خودپسند لیبی توسط خودمردم از صحنه سیاست دنیا بیرون گذاشته شود. به همین میگویند سیاست که متاسفانه دولتمردان ایران در سی سال اخیر از آن غافل مانده اند و در هر فرصتی دوستان را به دشمن و طرقداران را به مخافان دولت تبدیل کرده اند.
این وقایع اخیر خاورمیانه هشداری است به دولتمران ایران که در سی سال اخیر از هیچ فرصتی برای ایچاد جو دشمنی، تقابل و عدم اعتماد فروگزار نکرده است. همین چندروز پیش بود که اداره حقوق بشر سازمان ملل تصمیم به تحقیق در باره نقض حقوق بشر در ایران گرفت و علاءالدین بروجردی هم نظر داد که این هییت را به ایران راه ندهند. خوب شما که فکر میکنید حسابتان پاکست از محاسبه شما را چه باک است که این چنین کشور و مردم کشور را در تقابل با دنیا قرار میدهید؟
دولتمردان ایران یا نمیدانند یا اینکه نمیخواهند بدانند که نه تنها زوری و قدرتی ندارند بلکه هرآن ممکن است همین خورده زوری هم که تصور میکنند دارند به کلی از دست بدهند که اخیرا تا حدودی چنین هم شده است. متاسفانه وقتی این موضوع را خواهند فهمید که منطقه ممنوعه پرواز بر فراز ایران اعلام شود که دیگر راهی جز فرار یا خود کشی یا اعدام برایشان باقی نخواهد ماند.
سی و دوسال پیش ما مردم ایران انقلابی را به ثمر رساندیم که در تمام خاورمیانه یا شاید در دنیا ما رادر جایی بس والا و درخورمان گذاشت اما افسوس که این مقام بسیار زودگذر بود و انجصارطلبی عده ای خود محور و خود پسند به تدریج پایگاه مردمی ساختمان انقلاب را به تدریچ باریکتر کرد و امروز جز پوسته پیازی از آن باقی نمانده است.
با بروز وقایع آزادیخواهی در کشورهای مسلمان در ماههای اخیر ایران میتوانست موقعیتی بسیار ارجح نسبت به دیگر کشورها داشته باشد که با ندانم کاری سردمداران ج.ا. متاسفانه این فرصت طلایی دارد به کلی از دست میرود. با تجربه انقلاب 57 ایران میتوانست سردمدار نهضتهای مردمی در تمام خاورمیانه باشد ولی با تقلب انتخاباتی دوسال پیش و جداکردن و کنارگذاشتن قسمت بزرگی از جامعه به عنوان “ضد انقلاب و محارب و دشمن فرضی و…” این بیماری خانمانسوز که شاید کشورسوز نام بهتری برای آن باشد ایران را در نقطه ای بسیار ضعیف و بی مصرف قرار داد. دستاوردها و تبعات جنبش های مردمی در دنیای عرب میتوانست برای ایران بیش از اینها باشد که هم اکنون به نظر میرسد.
اگر رهبران ایران دست از این کودک صفتی خود بر میداشتند و بدون قید و شرط همه زندانیان سیاسی را آزاد میکردند و کشور را با یکپارچگی و همصدایی به دنیا معرفی میکردند کشور امارات خیلی زودتر از مالکیت سه جزیره خلیج پارس دست برمیداشت و بحرین هم که تا 50 سال پیش جزیی از ایران بود تا کنون دود به مام وطن پیوسته بود.
افسوس که رهبران ایران با به کارگیری ارتش و سپاه برای سرکوب مردم خود به دو دلیل عمده موقعیت ایران تضعیف کرده اند. اول اینکه با به کارگیری نیروهای سرکوبگر به دنیا نشان میهند که ایران یکپارچگی سیاسی و اجتماعی ندارد و نمیشود روی آن حساب کرد و دوم اینکه دینا به این نتیجه رسیده که این حکومت مردمی نیست و راه را برای نفوذ نیروهای خارجی هموار میکند.
اما راه حل چیست؟
مردم ایران با این دولت خیلی ارام بوده اند و تا کنون سعی در براندازی حکومت نکرده اند اما چنانچه این ملامتها و برچسب زدنهای پوشالی ادامه پیدا کند سرانجام مردم به نقطه عطف غیر قابل بازگشتی خواهند رسید که دیگر هیچ دعایی یا نفرینی یا لابه ای قادر به بازگرداندن آنان نخواهد بود.
اولین اقدام برای برونرفت از این حالت اضظراری آزادی بدون قید و شرط تمام کسانی است که در جریانات دوسال اخیر آسیب دیده اند. هریک از این افراد خویشان و نزدیکانی دارند که آنها هم دوستانی داند و آن دوستان هم آشنایانی دارند که در خلوت خانه های خود از ظلم و استبداد دولت با یکدیگر میگویند و سرانجام افکار عمومی به صورت جمعی بر علیه دولت خواهد چرخید.
دومین اقدام اینست که از این افراد آسیب دیده در انظار عموم عذرخواهی شود تا یکپارچگی اجتماعی و سیاسی به کشور بازگردد. با این دودستگی و چنددستگی موجود موقعیت کشور ضعیفتر و بی اساس تر شده و جایی برای سردمداری ایران در این مقطع حساس در تمام خاورمیانه نمیگذارد.
سومین اقدام مهم و بسیار ضروری اینست که دولت کنونی خود کنار برود (استعفاء بدهد) و راه را برای یک انتخابات کاملا بی طرف باز کند. هرچه دولت آقای احمدی نژاد به بقای خود ادامه دهد پایه های قدرت ایران ضعیفتر خواهد شد و سرانجام سهم ایران در هدایت جنبشهای خاورمیانه به هیچ خواهد رسید.
چهرمین اقدام که جنبه وسیعتروعمومی تری دارد اینست که قانون اساسی کشور بازنگری شود و به نحوی نگاشته شود که قدرت اجرایی دولت در دست مردم باشد. با این حساب مقام رهبری و مجلس خبرگان رهبری بایستی حذف شوند و رییس جمهور واقعا انتخابی زمام اور را برای 4 سال دردست گیرد و در صورتیکه مردم وی را برای دوم بار و آخرین بار انتخاب کنند وی میتواند برای 8 سال رییس جمهور باشد.
به امید بیداری همه سردمداران ایران
کاربر مهمان بی نام و نشان / 26 March 2011