غلامحسين محسنی اژهای، دادستان کل ايران گفته است افرادی در قوه قضائيه به دليل آشنا نبودن با شرايط زمان با جريان «فتنه» همراهی کردهاند.
محسنی اژهای توضيح بيشتری در اين باره نداده است.
مقامات حکومت ايران از جنبش مخالفان (جنبش سبز) به عنوان «فتنه» نام میبرند.
به گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، محسنی اژهای امروز در همايش دادستانهای عمومی، انقلاب و نظامی کل کشور خطاب به دادستانها گفت: «جايی که میخواهيم حرف بزنيم، مطلبی را بنويسيم يا ارسال کنيم بايد حواسمان به کاربرد واژهها باشد. مثلاً در کيفرها، احکام، نامهها و استعلامات مراقب باشيم زيرا در دنيا سوءاستفاده میشود و بايد جوری عمل کنيم که سوژه دشمن قرار نگيريم.»
وی افزود اگر پروندهها را به درستی مديريت نکنيم، بايد هزينه بپردازيم.
محسنی اژهای همچنین گفت: «خواهش من اين است که در کنار مبارزه با مجرمان خطرناک، نهايت تلاش، دقت و مراقبت صورت گيرد و دادستانها نظارت کنند تا کسانی که ضرورت ندارد، به زندان نروند.»
ابراهیم رئیسی، معاون اول قوه قضائیه نیز امروز در این همایش گفت: «وضعيت ما در رابطه با زندانها میطلبد که جمعيت کيفری را کاهش دهيم.»
وی افزود: «در مواردی که قانون صراحت دارد، حتماً بايد قرار بازداشت صادر کرد. اما در مواردی که میتوان قراری صادر نکرد که منجر به بازداشت شود، در آنجا دست دادستانها باز است. دادستانها در مواردی که میتوانند بازداشت نکنند، اين کار را انجام ندهند.»
رئیسی گفت: «در ارتباط با مسأله بازداشت اگر امروز میتواند وضعيت کسی روشن شود و به فردا نيفتد، حتماً بايد اين اتفاق بيفتد. بازداشت، امر خلاف اصل است و فقط بايد به حد ضرورت صورت گيرد.»
امروز همچنين غلامحسين اسماعيلی، رئيس سازمان زندانهای ايران در همايش دادستانهای کل کشور از افزايش زندانيان انتقاد کرد.
وی گفت: «در يک سال و نيم گذشته ۵۵ هزار نفر به آمار زندانيان کشور اضافه شده، اين در حالی است که حتی ۵۵ متر هم به فضای زندانها اضافه نشده است.»
به گفته اسماعيلی در حال حاضر در زندانهای سراسر ایران بيش از ۲۲۰ هزار نفر زندانی وجود دارد.
اسماعيلی مهرماه سال جاری نیز گفته بود زنان ٣/٥ درصد از زندانيان و مردان ٩٦/٥ در صد را تشکيل میدهند.
من چیزی از این متن نفهمیدم. کاش یکی آنرا به زبان فارسی صحیح و قابل فهم ترجمه میکرد.
کاربر مهمان / 03 March 2011
این موجودات کم فهم همینقدر توان درک ندارند که بدانند همه بخشهای حاکمیت از سپاه و بسیج و قوه قضاییه و دیگر ارکان نظام همراه حقیقی اینها نیستند و ان شاءالله به زودی کمرشان در زیر ضربات خردکننده ملت بزرگ ایران خرد خواهد شد.
کاربر مهمان / 03 March 2011
نقل از نوشته آقای عبد العلی بازرگان
اگر در آن نظام مخالفين را مىگرفتند، در اين نظام نخست وزير و رئيس دو دوره مجلس را حاكميت مىرُبايد و نمىگويد آنها را كجا برده و چه بلائى سرشان آوردهاند
دادگاه نظامى ارتش شاهنشاهى واقع در عشرت آباد (پادگان ولى عصر فعلى متعلق به سپاه پاسداران) كه در سال ۱۳۴۲ به پرونده ۹ نفر از رهبران نهضت آزادى به جرم اقدام عليه امنيت كشور و ضدّيت با مقام سلطنت رسيدگى مىكرد، در تاريخ ۱۶ ديماه همان سال قرار محكوميت آنان را كه از جمله شامل ده سال زندان براى هريك ازمرحومان مهندس بازرگان و آيت الله طالقانى بود اعلام كرد. پس از قرائت رأى دادگاه توسط منشى، درحالى كه همه تماشاچيان، رئيس دادگاه، دادستان و دادرسان به احترام تشريفات ابلاغ حكم ايستاده بودند، مرحوم طالقانى از صندلى خود، كه هيچگاه هنگام ورود مقامات دادگاه، به بهانه پا درد! بلند نمىشد، مردانه برخاست و درسكوت و بهتزدگى ناشى از چنين حكمى (كه در آن زمان بسيار سنگين بود و امروز البته جاى شكر دارد!)، با صداى رسا و انذار و اخطارى كه افسران و سربازان نگهبان را ميخكوب كرده و قدرت هر عكسالعملى را از ايشان سلب كرده بود، آيات هشدارآميز ابتداى سوره “والفجر” را، در حالى كه اشك احساس وانقلاب روحى از گونه برخى حضار سرازير بود، به شرح زير تلاوت و ترجمه كرد!
سوگند به سپيده صبح، به شبهاى دهگانه (كاملا تاريك)، به افزايش و كاهش (تغييرتدريجى طول شب و روز= رويش وريزش حق وباطل)، به شب، در واپسين لحظات رفتنش. آيا دراين پديدهها پيام سوگندى براى خردمندان هست!؟ آيا نديدى پروردگارت با قوم عاد چه كرد؟ و نيز (با پايتختشان) اِرَم، كه (قصرهائى با) ستونهاى بلند داشت، كه نظيرش در ساير شهرها ساخته نشده بود؟ و با قوم ثمود، كه كوهها را (براى احداث بنا) مىبريدند، و با فرعون، كه داراى اهرامى كوه مانند بود. همانها كه در شهرها سر به طغيان (بخوانيد ولايت مطلقه) برداشتند و بسيار تبه كارى (استبداد) كردند. پروردگارت تازيانه عذاب را بر سر آنان فرود آورد ( تماماً سرنگون شدند).”
دادگاهِ آن ۹ نفر در دوران طاغوت، با ۱۴ نفر وكيل مدافع تسخيرى از افسران آزاده و ميهن دوست، در۱۰۹ جلسه! (۲۷ جلسه بدوى و ۸۲ جلسه تجديد نظر) و جمعاً (دادگاههاى بدوى و تجديد نظر) هشت ماه و نيم! به طول انجاميد. مردم عادى با اسمنويسى مىتوانستند در آن دادگاه، كه در وقت تنفس تبديل به ديدار با مردم مىشد، شركت كنند.
اين شرايط را با دوران طاغوت بعدى مقايسه كنيد كه دادگاههاى چند دقيقهاى، بدون حضور وكيل و خانواده و امكان دفاع مكفى و اغلب با حضور بازجويان در پشت سر متهم برگذار مىشود. اگرطاغوت تاجدار در آن روز طالقانى و دبيركل نهضت را به حداكثر مجازات دهساله محكوم مىكرد، در دوران بزرگ عمامه داران! عماد بهاورعضو جوان همين حزب به جرم نوشتن يك مقاله تحليلى به ۱۰ سال حبس قطعى و ۱۰ سال محروميت پس از حبس از فعاليت در احزاب، رسانهها و فضاى مجازى محكوم مىشود!!
اگر در آن نظام مخالفين نظام را مىگرفتند، در اين نظام نخست وزير دوران ۸ ساله جنگ و رئيس دو دوره مجلس را كه مدافع نظام، ولى مخالف ديكتاتورى هستند، حاكميت “شب گونه” پنهانكار و بىقانون مىرُبايد و نمىگويد آنها را كجا برده و چه بلائى سرشان آوردهاند!! از رؤساى جمهور، نخست وزيران و رؤساى مجلسش، از ابتداى انقلاب تا كنون، صرفنظر ازدرگذشتگان، همگى كه از پايه گذاران انقلاب بودند، مغضوب و مطرود واقع شدهاند وبه قول يكى از محكومشدگان، تنها على مانده است و حوزه امنيتىاش!
آن هشدار و انذار مرحوم طالقانى به رژيمى كه آزادى بيان و قلم را پاس نمىداشت و همه را پيرو منويات ملوكانه مىخواست، اما حتىالمقدور رعايت ظواهر مىكرد و با پنبه سر مىبريد، ۱۵ سال بعد با انقلاب ۱۵ بهمن سال ۱۳۵۷ تحقق يافت. آنهائى كه دستاوردهاى با شكوه انقلاب را به حساب خود واريز كرده و ملت را از چاله به چاه انداختهاند، اينك بيش از دو برابر چنان سرآمدى مهلت گرفته، دهها برابرستم كرده و صدها برابر جان جوانان اين ميهن را گرفتهاند. هشدارهاى آن روز مرحوم طالقانى از سوره فجر، خطاب به خطاكاران امروزى نيز هست و دير يا زود گريبان اينان را هم، هرچند مانند اسلاف خود باور نمىكنند، خواهد گرفت. اين قانون خداست كه اگر دير و زود دارد، سوخت و سوز ندارد!
قدرتهاى حاكم بر جوامع بشرى، اگر قالبهاى ذهنى اسارت در زمان و مكان را بشكنيم و از افقى بالاتر به سير تحولات سياسى نگاه كنيم، همچون بقيه پديدههاى زنده، ظهور و زوال، فراز و فرود و ميلاد و مرگى دارند، و در معرض انواع آفات و بيمارىهاى ويژه قدرت هستند. ديكتاتور سوريه “بشار اسد” موج تحولات اخير در كشورهاى همسايه را “شيوع بيمارى در منطقه” خوانده است و خبر ندارد اين بيمارى كبكهاى سر زير برف كرده را نيز از كبكبه و دبدبه خواهد انداخت!
تفاوت مرگ حكومتهاى استبدادى ستمگر با مرگ موجودات مشهود ما در طبيعت، يكى در نامشخص بودن زمان و تابعيتش از عملكرد ملت و متوليان است و ديگرى تشخيص آثار بيرونى آن است؛ چشم ظاهر ما با زرد شدن برگ درختان و چين و چروك پوست صورت و خميده شدن پشت، علائم رفتن را رؤيت مىكند، چشم باطن مىخواهد كه با ايمان به چهار فصل طبيعت، زمستان و مرگ مستبدين را كه نشانى از پائيز در ظاهر ندارد، دراوج بهار “بگير و ببندها” و تابستان تركتازىشان ببيند.
گذشتگان كه اين گردش روزگار را تجربه كرده بودند، چه نيكو اين عزت و ذلت و اوج و افتادن را نشان دادهاند: “فواره چون بلند شود سرنگون شود”! براى امثال ما كه در عمر خود حداقل دو بار شاهد فرود فواره قدرت در داخل و خارج مرزهاى خود بودهايم، چه جاى ترديد است براى تكرارآن در مورد ديگر ستمگران؟
چه كسى باور مىكرد فقط هفت سال پس از جشنهاى باشكوه تاجگذارى و تغيير تاريخ هجرى به شاهنشاهى و نداى از موضع اطمينان واستحكامِ: “كوروش آسوده بخواب كه ما بيداريم”، گويندهاش با همه قدرتهاى پشتيبان داخلى و خارجى، ساواك و ارتش ۴۰۰ هزار نفرى و ابر قدرت آمريكائى به خواب ابد برود و براى خوابگاهش جاى مناسبى نيابد!؟
چه كسى باور مىكرد، ابر قدرت ديگرى كه هفتاد سال در پس پرده آهنينش ميليونها مخالف را به مسلخ برده بود، به رغم تسخير فضا و تجهيز قوا و تسلط بر بخش عمدهاى از جهان روزگاررونق خود، كاخ استبدادش بدون تهاجم خارجى، روى ستونهاى ازسنگدلى و ستم سازمان يافته دستگاههاى امنيتى سقوط كند و جمهورىهاى به ظاهر متحدش متفرق و مستقل شوند؟
آنها كه بزرگترين زرادخانه اتمى جهان را داشتند، با ديكتاتورى به كجا رسيدند كه مدعيانى با توليد انرژى اتمى در زيرزمين خانهشان و با خريد تجهيزاتى با پول نفت از اين و آن بخواهند با زورگوئى دوام بياورند؟ حيف كه نه حاكمان از هلاكت ستمگران عبرت مىگيرند و نه حافظههاى بسيارى ازمردم اين حوادث و تحولات را حاضر و هميشگى مىدانند.
درك اين حقايق چندان هم به فلسفه و جامعه شناسى و تاريخ وابسته نيست، مىگويند: آفتاب آمد دليل آفتاب”! همين كه در طول تاريخ هيچ مستبدى براى هميشه نمانده و نظامات سركوبگر، به رغم قدرت روز افزونشان، سرنگون گشته و ملتهاى مقاوم و مصمم همواره پيروز شدهاند، روشنترين دليل و اميدبخشترين پيام براى ملتهاى تحت ستم است.
آنكه شب و روز طبيعت را در تداوم يكديگر قرار داده تا در تغييراتش حركت وحيات پديد آيد، ظلمت ظلم و نورِ آگاهى و عدالت طلبى را وسيله رشد آدميان قرار داده تا به كمال نائل آيد. همچنان كه اصالت با نور است و هر كجا چراغى نيست تاريكى حاكم مىشود، اصالت و آينده با ملتهاست، همين كه روشن شوند، شب پرستان پنهان مىگردند. آنكه به طلوع فجر و صبح صادق باور يقينى دارد، از درازى شب تيره نوميد نمىشود و واپسين لحظات شب را به انتظار و اميد طلوع فجرمىنشيند.
قانون خدا در طبيعت و تاريخ يكسان است. اين مشابهت را همان طور كه در سوره «فجر» از زبان مرحوم طالقانى نقل كرديم، با سوگند به سه هنگام شب، و سه حاكميت شب گونه در تاريخ ( قوم عاد، قوم ثمود و قوم فرعون) بيان كرده تا ملتهائى كه در “ظلمت” ظالمين زندگى مىكنند، مطمئن باشند در تاريكى بسى اميد است، پايان شب سيه سپيد است.
موعد آنها صبح است، آيا صبح نزديك نيست؟ (هود۸۱)
سوگند به صبح هنگامى كه با تنفس مىدمد، اين سخن قطعى رسولى كريم است. (تكوير۱۸)
با تشکر از آقای عبد العلی بازرگان
عبد الله / 03 March 2011
اینها از مولاشان ارث برده اند، آنقدر آدم می کشند تا خسته شوند و از خستگی آدمکشی بمیرند. مولاشان نیز آنقدر سر برید تا سرانجام سرش را بریدند. خامنه ای نیز از این راه مبرا و جدا نیست که نیست!
شوق دیدار / 03 March 2011
با دوستان اروپايی و ايرانی ام در يکي ازدانشگاههای معتبر اروپا صحبت ميکردم يکی از دوستان گفت که چرا عربهای مسلمان به هر جا حمله ميکردند مردان را بجرم کافر بودن ميکشتند اما زنهاي جوان و دختران را براي تمتع جنسي و اموال آنها را با خود ميبردند.گفتم اگر راهزنان به قصد تجاوز به زنها و غارت به خانه شما وارد شوند چه کسانی ميتوانند با آنها مقابله کنند گفت مردان .گفتم بدين دليل عربهای مسلمان مردان را ميکشتند و زنها را با خود ميبردند.دوست اروپايی ام گفت که حالا می فهمد که چرا آنها به اروپا حمله کردند و اينهمه کشتند مردمی را کشتند که عميقاً به gud خدا متعقد بودند.دوست ايرانی ام گفت موقع حمله اعراب به ايران مردم ايران معتقد ترين مردم به خداوند بودند بنابراين عربها مسلمان هر جا در ايران و چه در اروپا پيروان خدا را ميافتند به قتل ميرساندند و هولناکترين جنگها از جمله جنگهای صليبی را باعث شدند.دوست اروپای ام گفت که برای رسيدن به پول و زن نيازمند يک ايدولوژی بودند که کشتن و غارت را توجيح و هدفمند کند.وگرنه بسيار احمقانه و غير قابول است که مردمان عميقاًمعتقد به خدا را بکشند ،زنان و دختران آنها را برای تمتع جنسي،برده و غيره با خود ببرند اموال مردم را غارت کنند تا مردم اين کشورها راکه معتقد به خدا کنند!.
کاربر مهمان mani / 04 March 2011
مطالب اقای بازرگان یک سند خوب برای همه انانی است که مخالف نظام شاهنشاهی بوده و هستند.اگر توجه شود ،هیچ مطلبی از اربابان شاه، امپریالیزم امریکا و استعمارگران و صهیونیزم که عامل کودتا و نگهداشتن شاه بر مسد قدرت بودند،بیان نگشته است.در صورتی که ج.ا.ا.٣٢سال از نعمت حمایت غارتگران و جنایت پیشگان غربی محروم بوده و حتی از انان در زمینه سیاسی-اقتصادی و صنعتی زخمهای مهلکی هم بر تن دارد.اقایان بازرگان و طالقانی هم مسلمان بودند.
در زمان شاه به دلائل گوناگون امکان زندانی کردن و اعدام به این شدت نبود.وجود سیستم مارکسیست-لنینیستی در روسیه و انتقاد به زندانی کردن سیاسیون و بهره وری از ان علیه نظام سرمایه داری،نفوذ حزب توده در تمام دستگاهها،امید جوانان لائیک برای برقراری جمهوریهای خلقی،موانع اصلی بازدارنده بودند.کمک اقتصادی از طریق خرید نفت توسط غرب ،برای شاه اعتبار کاذب ایجاد کرده بود و سهمی از این غارت(منابع)نفتی هم به مردم می رسید.مردم در ان زمان دسترسی به اطلاعات نداشتند و قادر به دفاع از حقوق حقه خویش هم نبودند.هر کسی هم مخالف نظام شاهنشاهی بود میگرفتند و اگر سازمانی بود حالش را ه جا می اوردند.همانطور که کلیه مبارزان مسلح را کشتند.
امریکا و غرب و در بعضی مواقع حتی با کمک روسها ،هر چه توانستند علیه ج.ا.ا انجام دادند تا نظامی دست نشانده ای را جایگزین ان کنند.خوشبختانه تا به امروز موفق نشده اند.متاسفانه جمهوری اسلامی هم به علت توهمات مذهبی و امید خالی به خداوند،به امور سیاسی و سیاستمداری بی توجهی کرد و گمان داشت که با زور و شمشیر میشود مملکت داری کرد.
همچنین سیاسیون مخالف رژیم هم با همدست شدن با اجانب(غربی و شرقی)اشتباه بزرگی را مرتکب شدند که جنبش دمکراسی خواهی ایران را به سوی شکست سوق داد.
اینکه هیچ ظلمی به مقصد نهائی نمی رسد را ج.ا.ا. بهتر از همه میداند.ولی باید راه معقولی پیش پایش گذاشت تا مجبور به رفتار وحشیانه نگردد.ضمنا زورگوئی امریکا و متحدینش هم رو به پایان است.
کاربر مهمان / 04 March 2011
آنچه از این نوشته و گفته مستفراغ می شود این است که گویی آقایان واقعا داد استان هستند، یعند داد می ستانند، اما داد استاندن اینها بدینگونه است که چنان شکنجه کنند و دمار از روزگار دوستان قدیم خود درآورند که داد آنها را نیز درآورند و بستانند، داد و فریاد و نعره از درد ولایت ضد بشری ولایت امیر مومنان. و البته یک نکه ی ظزیف در کارهای اکبر گنجی هست و آن سلطان نامیدن خامنه ای ست تا امامان خونریز و میرغضبان پیامبر از امیر مونان را که همچون آب نوشیدن سر می برید را از آدمکشی خامنه ای مجرا و مبرا کند. گنجی برای اینکه به امامتی که در سرتاسر تاریخش غیر خون نریخته و غیر از خون شربتی ننوشیده اعاده حیثیت کند. گنجی بسیار زیرکانه خامنه ای را سلطان می نامد و حتا در نوشته اخیر خود آنرا دقیقا بیست بار تکرار می کند تا در ذهن خواننده آنرا جابیندازد که خامنه ای امام نیست و سلطان است. در صورتیکه خامنه ای واقعا امام است و رونوشت برابر با اصل شخص شخیص علی ست. در این مورد امام بودن خامنه ای باید راستی و درسای حسین شریعتمداری در علی زمان نامیدن خامنه ای تبریک گفت. البته خامنه ای امیر مونان و سید سالاران و ولایت امر مسلمین و حتا مومنین است در زمان اینترنت. ولی در اینکه سید علی خامنه ای هیچ فرقی با علی ابن ابی طالب ندارد شکی نیست و در این ماجرا صد در صد حق با مصباح یزدی و طائب و جنتی و فرماندهان سپاه است. بنا بر آنچه گفته شد خامنه ای نیز مرگی غیر مرگ اصل خود که علب ابن ابی طالب باشد نخواهد داشت.
شرف خراسان / 04 March 2011
پروفسور اژه ای فرموده اند در کاربرد کلمات و واژه ها حواسمان باشد تا مورد سوء استفاده دشمن قرار نگیرد ولی هنگام صدور رای اعدام یادشان می رود که اعدام مهمترین سوژه است برای دشمنان حکومت اسلامی.
بیشتر مردم عامی و عادی ایران باور دارند که اینها خلاف راه اسلام حرکت می کنند و چهره اسلام را خراب کرده اند در صورتی که اگر تاریخ واقعی اسلام را مطالعه فرمایند درک خواهند نمود که بیشترین تلاش این جماعت رسیدن به اسلام اصیلی است که در آن زنان و کودکان ایرانی را به صورت گروهی کشته یا پس از اسارت در بازار شام می فروخته اند.
تلاش آنها در رسیدن به اسلام نابی است که کشتن هر ایرانی قدمی بود در راه بهشت و تجاوز به غیر مسلمانان ایرانی نه تنها حکم شرعی نداشت بلکه دارای صواب هم بود.
همه اینها برآمده از کین سلمان علیه ایرانیان بود. و اینان پیروان راستین هم آنانند و اگر تا به حال موفق به اجرای کامل آن نشده اند به گمان خودشان وجود دشمنان داخلی و خارجی بوده است. در حالی که فراموش کرده اند ایرانیان پارسی در طول 14 قرن هرگز از اینان شکست نخورده اند و این رویای باطل خلیفه خامنه ای هم به گور خواهد رفت.
ساسان / 05 March 2011