اکبر فلاحزاده ـ فردا، بیست و هفتم فوریه، مراسم جایزهی اسکار در در لس آنجلس برگزار میشود. «سخنرانی پادشاه» به کارگردانی تام هوپر که در ۱۲ رشته کاندید اسکار شده است، در صدر فهرست نامزدهای اسکار امسال قرار دارد. این فیلم علاوه بر نامزدی در بخش بهترین فیلم، برای بهترین بازیگر نقش اصلی مرد (کالین فرث)، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (جفری راش) و بهترین بازیگر نقش مکمل زن (هلنا بونام کارتر) نیز نامزد دریافت اسکار شده است.
«سخنرانی پادشاه» داستان مبارزه جورج ششم با لکنت زبانش به کمک یک مربی گفتار درمانی استرالیایی است. جورج ششم از سال ۱۹۳۶ تا ۱۹۵۲ میلادی پادشاه انگلستان بود. مربی گفتاردرمانی رابطهی دوستانهای با جرج ششم برقرار میکند و نه فقط بر گفتار او، که بر افکار و رفتار او نیز اثر عمیق میگذارد. او روش درمان غیر معمولی دارد. از جمله در کنار تمرین تنفس و ادای اصوات، بیمار خود را با دکلمهی بخشهایی از نمایشنامهی هملت تشویق میکند. نطقهای مهم شاه، بهویژه نطق مهم مربوط به جنگ جهانی دوم را با او تمرین میکند. شاه در انتها با همین روش بهبود مییابد.
پیدا شدن دفترچهی خاطرات همین مربی گفتاردرمانی به نوشتن فیلمنامه کمک زیادی کرده است. هر چند تاکنون هیچ فیلمی با موضوع خاندان سلطنتی بریتانیا برندهی اسکار بهترین فیلم نشده، اما امسال به نظر منتقدان این فیلم بخت زیادی برای بردن اسکار دارد.
فیلم سخنرانی پادشاه مورد بحثانگیزترین فیلم برلیناله بود. فیلم شما برای دریافت ۱۲ اسکار نامزد شده. البته سبب حیرت میشود وقتی آدم میفهمد که اینهمه مربوط به فیلمی با موضوع لکنت زبان جرج ششم است.
این پادشاه تقریباً گمنام است. در تاریخ بریتانیا اسم این پادشاه را به صورت زیرنویس در قسمت مربوط به برادرش ادوارد هشتم مینویسند، که جانشین واقعی سلطنت بود.
همان که بعد از تقریباً یک سال از سلطنت کنارهگیری کرد تا با والیس سیمپسون آمریکایی ازدواج کند.
دقیقاً. همسر جرج ششم، یعنی همان ملکه مادر، که در انگلیس بزرگترین نماد سلطنت است. جرج ششم سال ۱۹۵۲، که من خودم هنوز به دنیا نیامده بودم، درگذشت. نسل من از او تنها این را میدانست که او شوهر ملکه مادر بوده؛ و اینکه او در واقع نمیخواست شاه شود و همچنین لکنت زبان داشت.
جالب نیست که نقش را او را به شما دادهاند؟ برای نقش نجیبزادهی انگلیسی که لکنت زبان دارد، نخست هیو گرانت به ذهن میآید.
درست است. چون او در دو فیلم «چهار ازدواج» و «مرگ» خوب ادای لکنت درآورد. اما اینجا مسئله سر چیز دیگری است. هیو لکنت زبان را درنقشهای کمدی ایفا میکند، نه در نقشهای دیگر. تا آنجا که من دریافتهام برای اختلالات زبانی اصطلاحات و تعریفهای تخصصی گوناگون وجود دارد. خود من هنگامی که شبها بعد از فیلمبرداری به خانه میرفتم، زبانم کمی میگرفت. اما متخصصان مرا از نگرانی درآوردند، چون این مربوط به فشار زیادی بود که در جریان کار به زبانم آمده بود.
موضوع این فیلم بیماری خاص پادشاه است: درست زمانی که مردم در خطر درگیری در جنگ جهانی دوم هستند، او نمیتواند برایشان سخنرانی کند.
بله. البته او با کمک مربیاش بر این مشکل فائق میآید. مشکل اینجاست که او در حافظهی تاریخی مانند دیگر شخصیتهای این دورهی تاریخی جاافتاده نیست. چه کسانی را میبینیم وقتی فیلمهای تاریخی مربوط به این برهه را تماشا میکنیم؟ همیشه چرچیل، هیتلر، روزولت. اینطور نیست؟
کاملاً. فقط در آلمان شاید همین سه اسم جاهاشان در این ردیف با هم عوض شود.
ولی همیشه همین افراد مطرحاند. این یک نوع بتسازی تاریخی است. علتش هم این است که این افراد راویان و سخنرانان بسیار ماهری بودند. آنها درست مانند ستارههای موسیقی پاپ مردم را دور خودشان جمع میکردند. سخنرانیهای معروف روزولت، ادا و اطوارهای تئاتری موسولینی و هیتلر، و نفوذ سخنرانیهای چرچیل و استالین بر تودههای مردم، به آنها قدرت میداد. اما جرج ششم از این لحاظ ناتوان است. به اعتقاد من به همین دلیل هم او در کتابهای تاریخ جای در خور اعتنایی ندارد.
آیا اینطور نیست که خیلی از انگلیسیها یک رابطهی وسواسگونه با زبانشان داند؟ زبان و لهجه نشان تشخص طبقاتی است.
همینطوراست. ما در این مورد در رابطه با این فیلم زیاد تحقیق کردیم. مسئلهی ما لکنت زبان نبود، بلکه این بود که چگونه این طبقهی اجتماعی اعیانی سال ۱۹۳۷ سخن میگفته است. اینها جزئیاتی است که معمولاً کنار گذاشته میشوند، چون توجه را از داستان اصلی منحرف میکنند. ولی ما به آنها نه از بابت صحتشان، بلکه به این علت توجه کردیم که این زبان طبقهی خاصی را نمایندگی میکرد. آهنگ این زبان باری از نظم و انظباط، سلطه و در عین حال محظوریت دارد. برای ابراز اینهاست که شخصیت من در این فیلم، که همان پادشاه باشد، تقلا میکند.
ولی این تقلا گویا علت لکنت زبان او نیست. ظاهرا پرستارش در کودکی به او غذای کافی نداده. او چپدست بوده، اما مدام تمرینش میدادند که راستدست شود. در بچگی به علت کج راه رفتنش میبایست تمرینات سختی میکرد. گذشته از اینها پدرش هم خیلی زورگو بوده.
اینهمه درست. اما راجع به علت دقیق لکنت زبان بحث تا امروز ادامه داشته. لکنت همیشه علت روانی دارد. اما مزید بر علت میشود وقتی آدمی که در برقراری رابطه با دیگران مشکل دارد، بنا به شرایط زندگیاش گوشهگیر هم بشود.
چرا انگلیسیها هنوز هم به این تقسیم طبقاتی زبان اصرار دارند؟
البته همه اینطور نیستند. خیلی از انگلیسیها مخالف این تقسیمبندیها هستند. این تقسیمات حقیقتاً به جامعهی ما آسیب میزند.
اما خود شما هم لهجهتان اشرافی است. لابد به خاطر این لهجه در مدرسه سر به سرتان میگذاشتند، مگر نه؟
همینطور است. اما این چندان مهم نبود. البته من هم نمیخوردم و سعی میکردم بامبولی پیدا کنم و تلافی کنم. بااینهمه سعی میکردم با بچهها قاطی شوم و از آنها متمایز نباشم.
برای آماده شدن برای ایفای این نقش، فیلمهای تاریخی جرج ششم را دیدید. چه چیزی در این فیلمها نظرتان را جلب کرد؟
اینکه ما چقدر کم به هم شباهت داریم.
جرج ششم موهای بلوند داشت و چشمهایش آبی بود. خیلی هم حساس به نظر میرسید.
ابتدا اصلاً سعی نکردم قیافهام را به او شبیه کنم. من در شخصیت او اعتماد، تواضع و شرافتی یافتم که برای کسبش باید سخت کوشید. او با وجود ضعفی که در سخن گفتن داشت، میبایست در انظار ظاهر میشد و وظایفش را انجام میداد. من در رفتار او یک جور معصومیت کودکانه هم یافتم.
آیا بهعنوان یک انگلیسی کمی احساس احترام به شما دست میدهد که نقش شاه را بازی کنید، هرچند یک شاه تقریباً فراموش شده باشد؟
راستش نه. این نخستین شاهی است که من نقشش را بازی کردهام.
شاهان امروزه قدرتی ندارند. اما چرا مردم هنوز هم به آنها توجه دارند؟
اگر دقیقتر نگاه کنیم میبننیم که چندان هم توجهی هم به آنها ندارند. زندگی سلطنتی ابزاری است برای روایت. درامی که در چارچوب زندگی سلطنتی روی بدهد، تماشاگر بیشتری خواهد داشت. اگر آنتونیوس و کلئوپاترا دو تا آدم معمولی بودند، داستانشان شاید باز از نظر محلی جالب میبود، اما در سطح جهانی چنگی به دل نمیزد. داستانی که در دربار روی میدهد نظر تمام دنیا را به خود جلب میکند. داستان فیلم ما هم البته چندان سلطنتی نیست. داستان دو مرد است که یکیشان تسلیم شده، و دیگری که دارای خیالپردازی، حرارت و توانایی لازم هست تا آن دیگری را نجات بدهد.
امروزه سلطنت برای مردم انگلیس چه جایگاهی دارد؟
نمیدانم. من به این چیزها کاری ندارم. اما فکر میکنم که خانواده سلطنتی در حال حاضر نزد مردم محبوب است. البته این احساس من است، بدم نمیآید که نظرسنجی شود و نظر همه مردم را در این مورد بدانم.
اوقاتی که به بازی در فیلم مشغول نیستید، آیا کارهای سیاسی اجتماعی میکنید؟
بله.
چه موضوعاتی برای شما تکاندهنده هستند؟
تکاندهندهترین تراژدیهایی که میشناسم، به پناهندگان سیاسی مربوط هستند. انسانهایی که هست و نیستشان را از دست دادهاند و به هرچه بر آب شناور باشد چنگ میزنند. تفاوت غیر قبل باور در جامعه ما این است که ما اینوریم و آنها آنور.
اشارهتان به تونسیهایی است که به جزیرهی لامپدوسای ایتالیا پناه آوردهاند؟
من چیز زیادی از آنها نمیدانم، در اخبار خواندم که به آن جزیره رسیدهاند. فکر میکنم بقیهی کشورهای اروپایی به مسئلهی پناهندگان اعتناء نکنند و بگویند به ما مربوط نیست. اگر بخواهیم دقیق بسنجیم، ببینیم یک جامعه تا چه حد متمدن است، باید ببینیم چطور با اقشار ضعیف، بیماران، مهاجران و کودکان رفتار میکند.
شما سال قبل نامزد دریافت اسکار شدید. اما امسال بهترین شانس دریافت آن را دارید. حال آمدیم و بد آوردید و اسکار نگرفتید. چه واکنشی نشان میدهید؟ منظورم لحظهای است که اسم برندگان را اعلام میکنند.
فکر نمیکنم واکنشم با دفعات قبل که نامزد شدم، اما برنده نشدم، فرق داشته باشد.
منبع:
هفتهنامهی آلمانیزبان زوددویچه سایتونگ
این فیلم را که دیدم همه جا به دنبال یک مصاحبه در موردش بودم که شکر خدا اینجا پیدا کردم. ممنون .
کاربر مهمان / 15 December 2011
“فکر میکنم بقیهی کشورهای اروپایی به مسئلهی پناهندگان اعتناء نکنند و بگویند به ما مربوط نیست. اگر بخواهیم دقیق بسنجیم، ببینیم یک جامعه تا چه حد متمدن است، باید ببینیم چطور با اقشار ضعیف، بیماران، مهاجران و کودکان رفتار میکند.” این جمله مهم رو باید با طلا نوشت.
قدر انسانهای روشنفکری مثل همین کالین فرث که از پناهنده ها دفاع کنند رو باید دونست.
کاربر مهمان / 21 December 2011