پانتهآ بهرامی- آثار عکاسی سودی شریفی، منعکسکنندهی زندگی شهری در تهران و حامل تضادهای گوناگون است: زندگی سرشار از محدودیتهای مختلف در فضای عمومی و زندگی به نسبت آزاد در فضای خصوصی. تضاد زندگی مدرن با باورهای سنتی و بالاخره نوسان بین واقعیت و خیال.
خانم شریفی، در ۱۷ سالگی، در میانهی دههی ۷۰ میلادی، ایران را ترک گفت و برای ادامهی تحصیل در دانشگاه هیتسون تکزاس به امریکا رفت. او پس از دو دهه، در سال ۱۹۹۹ به ایران بازگشت و ایرانی را بازیافت که بسیار از وطنی که آن را ترک گفته بود، فاصله داشت.
مجموعهای از این هنرمند به نام «ماکسیماتور در ماه جاری- فوریه- در گالری لیلا تقینیا- میلانیهلر در نیویورک برپا شده است.
وقتی وارد فضای این نمایشگاه هنری میشوی، ابتدا خود را در دنیای رنگارنگ و طلایی مینیاتورهای قدیمی مییابی، ولی وقتی به دقت به این آثار مینگری، زنان و دختران و پسران دوران معاصر تهران را در آنها کشف میکنی.
سودی شریفی: در ایران که بودم، یک کتاب مینیاتور به اسم «باغهای خیال» دیدم. وقتی به این کتاب نگاه کردم، دیدم چقدر فیگورهای خیلی کوچک مینیاتور در قرن چهاردهم و پانزدهم با همدیگر در تماس هستند. وقتی در خیابان راه میرفتم، میگفتم چگونه میشود زندگی امروز مردم تهران را نشان داد. فکر کردم اگر بتوانم شخصیتهای قدیمی را با فیگورهای جدید قاطی کنم، تصویر بسیار خوبی شکل میگیرد برای اینکه نشان بدهیم چقدر تضاد وجود دارد.
من بیشتر عکاس هستم، به ایران میروم و پروژههای مختلفی که در ذهنم و در پیوند با ایران دارم انجام میدهم. یکی از این پروژهها به نوجوانان ایران مربوط میشود. از دختران و پسران ایرانی عکس میگیرم. البته بیشتر در خانهها عکس میگیرم. در فضاهای عمومی عکس نمیگیرم، چون در خانهها آزادی بیشتر است و من میخواهم به مردم آمریکا نشان بدهم که داخل خانهها آن چیزهایی که شما توی روزنامه و اخبار آمریکا میبینید، دیده نمیشود.
چون هروقت برنامهای از ایران هست، مقداری زن و مرد را با لباس سیاه نشان میدهند که شعار میدهند. در صورتیکه وقتی وارد ایران میشوید، حتی به عنوان یک امریکایی، کاملاً عقیده و ایدهتان برمیگردد. بهخاطر اینکه زندگی توی ایران خیلی مدرن است. توی تهران همه مدرن هستند و هر اتفاقی اینجا میافتد و راجع به آن میشنوند، کپی میکنند.
«هفتهی مد» یکی دیگر از آثار شماست. در این عکس زنان در یک سو و مردان در سوی دیگر نشستهاند و به زنان مدل مینگرند، اما هم در تماشاگران و هم در مدلها، شخصیتهای قدیم و جدید در کنار هم قرار گرفتهاند. در حقیقت عکسهای جدید خود را در کنار فیگورهای قدیمی مینیاتور به نمایش گذاشتهاید و توانستهاید از این آمیختگی تصاویر جدیدی بیافرینید.
من در تهران که راه میرفتم، قیافههای دختران و پسران ایرانی را با مدلهای جدید مقایسه میکردم و هرسال که به ایران میرفتم، میدیدم یک رنگ خاص مد شده است؛ یک رنگ و شکل دیگر از مانتو، روسری و … مد شده است. فکر میکردم اینها چقدر خودشان را قشنگ درست میکنند. به نظر من، خیابانهای تهران مانند «هفتهی مد» است. برای همین فکر کردم یک «هفتهی مد» درست کنم. بهخصوص که در اینجا مرد و زن هم جدا نشستهاند.
من همیشه فکر میکنم اگر در ایران یک هفتهی مد بگذارند چطوری خواهد بود؟ باید مردها یک گوشه بشینند و زنها گوشهی دیگری. البته الان نیست، هرچه هم هست، خصوصی است.
«عشق باوقار»، یکی دیگر از این آثار است که از عشق بین خسرو و شیرین در شعرهای نظامی الهام گرفتید، اما وقتی در این مینیاتور دقت میکنیم، به جای خسرو، پسر ایرانی امروز تهران را میبینیم که در بیرون قصر به گفتوگوهای عاشقانه با شیرین که دختر مدرن امروز ایران است، میپردازد. بنابراین آثار شما بین ایران قدیم و تهران جدید در نوسان است.
موضوع این کار دخترها و پسرهایی است که جوانند ولی نمیتوانند به همدیگر نزدیک بشوند. خسرو شاهزادهای بوده که آمده دوستش را ببیند. حال این آقا با ماشین جیپ آمده که دوستش را از آن بالا ببیند. انعکاس اتفاقهایی که الان بین دختر و پسرهای جوان در تهران میافتد.
در یکی دیگر از آثار شما استخری میبینیم که زنان برهنه را در قرنهای ۱۴ و ۱۵ نشان میدهد و به ناگهان در کنار این زنان برهنه، میتوانی زنانی را با لباسهای امروزین ببینی…
در مینیاتور اصلی بهرام گور یواشکی خانمهایی را که در استخر در حال بازی هستند، نگاه میکند. این اثر از این نظر برای من جالب بود که در قرنهای چهاردهم و پانزدهم از الان جدیدتر بودهاند و توانستهاند خانمها را لخت بکشند.
الان اما اگر ما میخواستیم دخترخانمهای ایرانی را توی استخر بگذاریم و از آنها عکس بگیریم، نمیتوانستیم آنها را به این شکل نشان بدهیم. باید روسری سر آنان بکنیم و لباس تنشان باشد. به همین دلیل من سر این خانمها روسری کردم و لباس پوشاندم و توی استخر گذاشتم. آنهایی که تماشاچی هستند، از من میپرسند چرا؟ میتوانم بگویم بهخاطر اینکه نمیتوان از خانمی با لباس بیکینی یا مایو و یا لخت عکس گرفت.
در قسمتی از این اثر، آقا با مایو ایستاده و خانم کاملاً پوشیده است. من این عکسها را در دریای خزر و کیش گرفته بودم. برایم خیلی جالب بود. چون در ساحلهای عمومی، مردها با مایو بودند و خانمها مجبور بودند لباس به تن داشته باشند.
این تضادها را که در تهران و شهرهای مختلف دیدم، باعث شد به این فکر بیفتم که یکجوری آنها را نشان بدهم. چون برای خودم عجیب بود. با اینکه خودم ایرانی هستم، برایم عجیب بود. دلم میخواهد مردم سرزمینهای دیگر هم این تضاد را ببینند. برای همین است که عکس میگیرم و این داستانسراییها را انجام میدهم.
جایزهی جمیل
لیلا تقینیا- میلانیهلر، صاحب نگارخانهای که آثار هنری سودی شریفی را به نمایش گذاشته است، نقطهی قوت آثار این عکاس ایرانی را در داستانسرایی میداند.
به گفتهی او، خانم شریفی جزو معدود هنرمندانی است که موزهی ویکتور آلبرت لندن امسال او را برای «جایزهی جمیل» در پیوند با هنرهای اسلامی انتخاب کرده است.
خانم تقینیا میگوید: «الان سودی در فهرست نهایی “جایزهی جمیل” موزهی ویکتور آلبرت هلند قرار دارد که افتخار بسیار بزرگی برای اوست. برای اینکه فقط هفت هنرمند از تمام دنیا انتخاب شدهاند که یکی از آنها جایزه را خواهد برد. آثار هر هفت هنرمند سال دیگر در موزهی ویکتور آلبرت لندن به نمایش گذاشته خواهد شد. جایزهی جمیل یکی از معروفترین جایزههای دنیاست که برای هنرهای اسلامی داده میشود. هنوز اسامی کامل هفت نفر دیگر اعلام نشده است. ما فقط میدانیم سودی قبول شده است، اما نمیدانیم آن شش هنرمند دیگر چه کسانی هستند. ماه مارس این اسامی اعلام میشود. در ماه سپتامبر هم یکی از آنها جایزه را خواهد برد.»
سودی شریفی در مورد «جایزهی جمیل» میگوید: «جایزه جمیل، جایزهای است که آقایی به اسم جمیل که عرب است، آن را به هنرهای خاورمیانه اختصاص داده است. هنرمندان چه از ایران باشند، چه از اروپا و چه از امریکا، در آن شرکت میکنند. البته گالریها آنها را معرفی میکنند.
از میان این هنرمندان ابتدا ۵۰ نفر انتخاب میشوند. من در مرحلهی اول در میان ۵۰ نفر انتخاب شدم. در مرحلهی دوم هم ۱۰ نفر انتخاب شدند که من در میان آنان نیز هستم. از میان ما ۱۰ نفر یک نفر انتخاب میشود که به او ۲۰هزار دلار تعلق میگیرد. این جایزه هر دو سال یکبار اهدا میشود و دو سال پیش هم خانمی ایرانی برندهی آن جایزه شد.»
کدامیک از سری کارهایتان در آنجا به نمایش گذاشته میشود؟
من آثار همین نمایشگاه «ماکسیماتور» را معرفی کردم. مینیاتور به این معنا که مینی یعنی کوچک و «ماکسیماتور»، یعنی من اینها را برداشتهام و با تکنولوژی جدید بزرگ کردهام. مینیاتورهای قدیم را معمولاً با ذرهبین میدیدند. من وقتی آنها را روی کامپیوترم میگذارم، میبینم جزئیات آنها چقدر زیبا هستند، اما هیچکس نمیتواند این جزئیات را کشف کند و خوشش بیاید. بهخاطر اینکه نمیبیند. چشمهای آدم، این جزئیات کوچک را که هنرمندان با دست میکشیدند، نمیبینند.
فکر میکنم من با تکنولوژی جدید، توانستهام مینیاتورهای قدیم را قشنگتر نشان بدهم. بهخاطر اینکه هرکدام از جزییات این مینیاتورها یک زیبایی دارد و بسیار روی آنها زحمت کشیده شده است. این سری کار برای این جایزه معرفی شد و از بین این کارها سه، چهارتا انتخاب خواهد شد.
اکنون خاورمیانه در حال تغییر است. مدرنیته وارد این جامعه شده. الان از طریق اینترنت، تمام اتفاقهایی را که در اروپا و امریکا میافتد، در این جوامع میبینند. باید اینها را تجزیه و تحلیل کنند و بین فرهنگ خودمان و چیزهای جدید یک تعادل برقرار بشود. برای همین، کار من که ترکیبی از کارهای قدیم و جدید است، این تضادها را بیشتر نشان میدهد.
کنون خاورمیانه در حال تغییر است. مدرنیته وارد این جامعه شده?
کاربر مهمان / 27 February 2011