«و من در درون خود برخی از روزها چنان تسلط شر را حس میکنم که به نظرم میآید که فرمانروای شر در آن، در کار ساختن طبقهای از دوزخ است.»
آندره ژید، هنوز با آن شخصیتی که ناماش بر هر کتابی که میدرخشید، برتری خارقالعادهای به آن اثر میبخشید، چند سالی فاصله داشت که اولین تجربهاش را در دنیای رمان منتشر ساخت: «سکهسازان» اثری که در همان اولین نگاه نشان میداد دنیایی ورای آثار کلاسیک فرانسهی آن زمان در خود نهفته دارد.
وقتی آندره پل گیوم ژید در ۱۹۵۱ میلادی از این دنیا رفت، ناماش در میان پرآوازهترینها در فرهنگ و ادبیات فرانسه بود. رماننویس، منتقد و فیلسوف، در ایران با شاهکاراش «مائدههای زمینی» سالهاست که مورد توجه دوستاران ادبیات قرار دارد.
«سکهسازان» را حسن هنرمندی، حدوداْ ۳۰ سال پیش برای اولین بار منتشر ساخته بود. نسخهی منتشر شدهی کنونی، «بر اساس ترجمهی تجدید نظر شدهی کامل» که بر شروع کتاب نوشته شده، به دست خوانندهی فارسی رسیده است.
«شاید دشواری بیاندازهای که در پیش بردن کتابم دارم، حاصل طبیعی یک عیب اولیه باشد. گهگاه معتقد میشوم که حتی اندیشهی این کتاب پوچ است و هیچ نمیفهمم چه میخواهم. این کتاب، یک مرکز ندارد که همهی تلاشهای من بر گرد آن متمرکز گردد. بلکه به طریق بیضی، تلاشهای من بر گرد دو کانون، در نوسان است. »
از یکسو، حادثه، واقعه و معلومات خارجی و از سوی دیگر تلاش داستاننویس برای اینکه با این مواد کتابی بنویسد. موضوع اصلی و مرکز جدیدی که قصه را از محور خود جدا میکند و آن را به سوی دنیای تخیل میکشاند این است. بر روی هم، این دفتری که سرگذشت کتابم را در آن مینویسم، پیشبینی میکنم که کاملاً در کتابم قرار خواهد گرفت و برای خشم زیاد خواننده آن را مرکز توجه اصلی قرار خواهم داد.» (صفحهی ۴۴۱ کتاب.)
«سکهسازان» برای خشمگین کردن خواننده نوشته شده است، این را خود آندره ژید هم معترف بود. کتابی که ۳۵ شخصیت دارد و هیچگونه هستهی مرکزی که روایت بر روی آن استوار نمیشود و نظمی کلاسیکوار به داستان نمیبخشد، به راستی میتواند خوانندهی خود را سردرگم، آشفته و عصبی بر جای گذارد.
داستان، از دو مقاله (که در بخش پیوستهای کتاب آمدهاند) الهام گرفته است: یکی داستان یک شبکه که در سالهای پیش از جنگ جهانی اول، با توجه به گرایشهای آنارشیستی که داشته، اقدام به ضرب سکههای طلای جعلی و سپس پخش آن از طریق جوانان ناآرام آن زمان داشته است (مدتی این کار را میکردند تا شبکه شناسایی شد.) و دومین مقاله، داستان نوجوانی است که با دوستاناش گروهی شیطانپرست تشکیل داده بودند و تفکراتشان، آخر سر به خودکشی یکی از آنها منجر میشود.
آندره ژید، این دو داستان متفاوت را که به فاصلهی دو سال از هم روی دادهاند، با هم ترکیب میکند تا بتواند رمان خود را بنویسد: اتفاقاتی که در پنج ماه پیاپی برای ۳۵ شخصیت داستان میافتد و فصلهایی که به صورت موازی، هر کدام از زبان یکی یا چند شخصیت خاص بیان میشوند؛ خوانندهی را به دنیای رمان هدایت میکنند.
داستان کتاب از زبان «برنار» شروع میشود. در روزی که او نامههای مخفی مادراش را خوانده و فهمیده پسر پدرش نیست. آشفته، بدون اینکه با کسی حرفی بزند یا از کسی توضیحی بخواهد، خانهاش را برای همیشه ترک میکند.
خروج او از خانه، سرآغاز عصر آشفتهای است که رمان سعی در نشان دادن آن دارد: سالهایی که سرانجام جنگ اول جهانی را ساختند. سالهایی که گرایشهای افراطگرایانه، در هر بخش از زندگی جوانان، خود را نشان میداد: در ادبیات، در زندگی و حتی در مرگ.
این دقیقاً همان سالهایی است که بهترینهای ادبیات قرن بیستم متولد شدند: سورئالیسم، امپرسیونیسم، اکسپرسیونیسم و… و این آشفتگی، در کنار میل بیپایان برای جدا شدن از هر چه که هست، واقعیتی است که در لابهلای متن رمان، خود را مرتب نشان میدهد: کسی دیگر باوری به سنتها و فرهنگهای گذشته ندارد. نوعی میل به جنون، و میل به فرار، در همه مشهود است: هیچ کسی، ورای ظاهر آرام و پر از اعتماد به نفس خود، لحظهای آرامش ندارد.
برنار، نماد کل این آشفتگی است که در اولین فصل رمان، با فرار خود برای همیشه از خانه، وضعیت جامعهای که ژید وصف میکند را به صورت خوانندهی خود میکوبد: آن هم در کنار جملههای ساده و خونسرد و طولانی که ژید برای نوشتن نثر خود استفاده کرده است.
در این دنیای در هم ریخته است که ماسک ژید خود را در رمان نشان میداد: ادوار، نویسندهای که بیشتر وقتها را در سفر میگذراند و وقتی که در رمان ظاهر میشود که از سفر انگلستان خود بازگشته است. او چشمی است که رمان را نظاره میکند، آن را نقد میکند و در لحظه به میان کتاب میپرد تا دریچهای تازه در مفهومی که رمان دارد میسازد، نشان بدهد.
به قول ادوار:
«چیزی برایم پیش نیامده که در آنجا نداده باشم و نخواسته باشم در آن وارد سازم: هر چه میبینم، هر چه میدانم، هر چه زندگی دیگران و خودم به من میآموزد. »(صفحهی ۸ کتاب.)
او آرامترین و در عین حال، ناآرامترین شخصیت کل رمان است: دنیای بیرونی او نشانی از اعتمادبهنفس بیش از حد و آرامشی ماسکوار دارد. دنیای درونی او پر از سؤالهای بیپاسخ است و تردید و آشفتگی. ادوار نشان میدهد که در هیچ نقطهای جایی برای آرامش باقی نمانده است.
دنیایی که ژید میسازد، الزاماً تمام آنچه در دنیای واقعی اتفاق میافتد، نیست. بلکه همه چیز از ورای عینک نقد و ریزبینی او میگذرد تا آن چیزی ساخته شود که ما میخوانیم. برای همین است که ژید خود را تسلیم سیستم کلاسیک رماننویسی نمیکند و هر وقت که احساس کند وارد جریان ملایم نگارش وقایع شده است، بلافاصله صحنه را عوض کرده و تصویر تازهای میسازد تا ذهن خوانندهاش را همیشه در چند جبهه درگیر مشکلات مورد نظر خود نگه دارد. طوری که خواننده آرام نگیرد.
کتاب، به همین دلیل، سخت خوانده میشود و درک آن هم، نیاز به گذشت زمان و فاصله گرفتن خواننده، از دنیای سرد و آشفتهی شخصیتهای کتاب دارد. «زندگی از هر سو طعمههای ماجرا بر ما عرضه میکند. اما نادر است که این ماجراها آن چنان که یک داستانپرداز عادت به توالی دادن آنها دارد نمایان شوند و به دنبال هم قرار گیرند.»(صفحهی ۴۶۰ کتاب)
جامعهای که ژید نشان میدهد، دارد از هم میپاشد، تقریباً چیزی در آن نمانده است: پدر و مادر پسری که بزرگش کردهاند، ترکشان کند و خیلی راحت آن را قبول میکنند. پسر فراری، منشی یک نویسنده میشود و خود را به جریان مواج فرهنگ میسپارد و از هیچ چیز نمیهراسد: چون پدر بچه جرأت روبهرو شدن با فرزند ناخلف خود را ندارد و… و از این دست داستانها بسیار در کتاب دیده میشود.
نابودی غمانگیز یک اجتماع، در تمام صفحات کتاب هست: واقعیتی که خود را بعد از به پایان رسیدن رمان نشان میدهد. در سالهایی که جنگ جهانی اول اتفاق افتاد.
«دو ملوان، یکی مجهز به تبر و دیگری با یک کارد مطبخ، میدانی چه میکردند؟ انگشتان و مچ شناگرانی را که به کمک طناب سعی میکردند سوار قایق ما بشوند، میبریدند. یکی از این دو ملوان، (دیگری سیاهپوست بود) به طرف من که از سرما و وحشت و اضطراب دندانم بههم میخورد برگشت و گفت: «اگر فقط یک نفر بیشتر سوار شود، همهی ما نفلهایم. قایق پر است.» و بعد اضافه کرد که همیشه هنگام غرق شدن کشتی مجبورند این کار را بکنند. اما البته صدایش را هم در نمیآورند.» (صفحهی ۸۵ کتاب)
انحراف، پایهی این کتاب را میسازد. برنار، فرزند پدرش نیست. این شروع روایت جسمانی کتاب هم هست: آدمهای جامعهای که ژید آنها را توصیف میکند، خود را به دست باد سپردهاند. در لابهلای رمان، صحبت از خانهای میشود که بچههای دبیرستانی، در آن به هر نوع سکسی دست میزنند.
کتاب فضای آلودهی جامعه را ترسیم میکند و در این کار، موفق هم عمل کرده است.
آرمان میگوید که: «در اینجا خفه میشویم، میترکیم… در این خانواده، هر کسی پنهانی خود را به هوسهای خویش میسپارد… و به دنبالهی آن،» بابا بزرگ متوجه چیزی نیست. مامان سعی دارد چیزی نفهمد. پدرم خود را به خدا میسپارد: کارش آسان است «صفحهی ۱۰ کتاب»
«سکهسازان» شروع خیرهکنندگی آندره ژید است. رمانی است جذاب و گیرا، با این حال از نقاط ضعف آزاردهندهای هم رنج میبرد. اول از همه ترجمه است که خود را نشان میدهد: نثر این کتاب متعلق به گذشته است. با گذشت زمان از ترجمهی کتاب، انتظار میرود که ویرایش منتشر شده؛ جلوههایی از زبان روان فارسی امروزی را در خود داشته باشد. اما در شناسنامهی کتاب، نامی از ویراستار نیامده و صرفاً در صفحات داخلی کتاب قید شده: «بر اساس ترجمهی تجدید نظر شدهی کامل.» حال ذکر نشده که این تجدید نظر در چه زمانی رخ داده است؟ همان سالها که کتاب برای اولین بار منتشر شده یا در سال ۱۳۸۶ که کتاب دوباره به پیشخوان کتابفروشیها راه یافته است؟ نثر قدیمی و نفسگیر کتاب، عصبیکننده است و مهمترین مشکل کتاب را میسازد.
مشکل دیگر کتاب، در طولانی بودن آن است. کتاب، به صورت اصلی، بالزاکوار و فرانسوی نوشته شده است: لبریز از جملات توصیفی و دیالوگهای طولانی بیمورد. این مسأله هم ضربهای هولناک به بدنهی کتاب میزند: به پایان بردن این کتاب کار راحتی نیست.
«سکهسازان» کتاب مهمی است. چاپ مجدد آن بعد از سالها اتفاق فرخندهای است. حضوری از ژید را به ما هدیه میدهد که زیبا است: با چهرهای جستوجوگر از ژید روبهرو هستیم: پر جنب و جوش و پر از سؤالهای تازه، و در تلاش برای ترسیم دنیایی که خوب میشناسد.
«نیاز همواه بیشتر به پس رفتن برای توضیح هر حادثهای. کمترین حرکت توجیه بینهایتی را میطلبد. مدام از خود میپرسم: آیا چنین تلاشی از طریق هدفهای دیگر ممکن است فراهم آید؟ هر بار باید بپذیرم که نه؛ که کمتر از همهی اینها نباید باشد – و از همهی اینها دقیقاً و من اینجا نمیتوانم کمترین عدد را تغییر دهم مگر آنکه به زودی حاصل کار غلط در آید.
نکته برای من این نیست که چگونه میتوان موفق شد؛ بلکه چگونه دوام یافتن مهم است.
از دیرباز من دعوی ندارم که جز در مرحلهی تجدید نظر در ادعانامهی خود برنده شوم. من فقط برای آن مینویسم که دوباره خوانده شوم.» (صفحهی ۴۴۰ کتاب)
شناسنامهی کتاب:
سکهسازان، همراه با «یادداشتهای سکهسازان» آندره ژید. حسن هنرمندی. تهران: نشر ماهی. چاپ دوم (چاپ اول ناشر): پاییز ۱۳۸۶. تیراژ ۲۰۰۰ نسخه. ۴۷۹ صفحه. ۵۷۰۰ تومان.