مریم قهرمانی- گفتوگوی تنانه که من آن را معادل بهتری برای واژه Body language میدانم، نظامی از نشانههای ناخودآگاهی است که فرد را بیپرده با دیگری ارتباط میدهد. این پرده به همان دیواری اشاره دارد که فرد بین خود و دیگری میکشد و در پس آن پنهان میشود. از زمانیکه زبان به چیزی فراتر از واژههای گرفتار در تعاریف تجویزی ارجاع داده شد، هر نظام نشانهشناختی به متنی تبدیل شد که در بطن نظامهای دیگر و در تعامل دائمی با آنها قرار دارد. بر این مبنا تن و روان نیز تبدیل شدند به متونی قابل تأویل؛ نظامی از استعارههای پیوسته و چیزی بیش از سوختوساز (متابولیسم) حیاتی.
این نوشته درصدد است تاویلی از خودآرایی فرد در نظام گفتگوی تنانه ارائه کند. بیواسطهترین نیت در خودآرایی تمایل به دیده شدن است. دیده شدن خود در خود و در غیر خود که این خود به لذت میانجامد. لذت از دوست داشتن خود و در نظام چندگانهی بیرون از خود، «آرایی» در تعامل با تعاریف در حال نوسان از زیبائی و تناسب، بهطور پیوسته در تغییر و تبدیل و نمود به شکلها و گونههای مختلف است.
بسته به شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، تاریخی و محیطی، گونههای متنوعی از آرایش بدن (بدن در اینجا به کل مجموعهی ظاهر فرد اشاره دارد) در بین افراد وجود دارد. اینکه چه عاملی به یکباره موج تمایل به نوعی آرایش را در افراد سبب میشود و این مسئله در مکان و زمانی خاص شیوع پیدا میکند و اینکه به یکباره هر مسئلهی شایعی اعتبار خود را در میان افراد از دست میدهد به پاسخ تنانهی فرد به عوامل و شرایط زمینه اشاره دارد. به چیزی بیرون از خود با همان نیت من دیدنی هستم هر چیزی که بخواهی همان میشوم، پس نگاهت را از من برندار؛ یا پاسخی به محدودیتهای تعریف شده در زمینهی خود: از من خواسته میشود که بخشی از بدنم را پنهان کنم یا به صورتی که میخواهند نشان دهم.
در پاسخ به محدودیتها، نمود این مسئله به تأمل بیشتری نیازمند است. چیزی که امروزه تحت شرایط تعاریف پوشش اجباری برای مردان و زنان ایرانی در گفتوگوی تنانهی آنها صورت میگیرد: من تا آنجا که جا دارد بخشی از موهایم را از زیر روسری بیرون میریزم. تا آنجا که جا دارد لباسم را به تن میچسبانم و تا جائیکه امکان دارد صورتم (تنها امکانی را که برای نمایش به من داده شده) را نقاشی میکنم.
این اعتراض پنهان جوانان ایرانی است در پاسخ به چیزی که وادار به انجامش هستند.
آرایش صورت خود به تنهایی زبانی برای گفتوگوست. گونههای متنوع خطوط و رنگهایی که باعث برجستگی یا فرورفتگی اجزاء صورت میشوند نمونهی بارزی از ارسال پیام درونی فرد به دیگری هستند. تمایل به استفاده از خطوط و سایههای اغراقآمیز دور چشم علاوه بر عوامل خارجی میتوانند ناشی از احساسات درونی فرد نسبت به وضعیت ظاهری خود باشند. تمایل به انجام جراحیهای زیبائی نمایانگر اعتراف درونی فرد به نقصان وضعیت ظاهری خود و تلاش در پوشاندن یا تغییر آن به وضعیت مطلوبتر است. حال اینکه تعریف این نقصان نیز در ارتباط و تعامل دائمی با عوامل خارجی دیگری، پیوسه در حال تغییر و تبدیل است .
براین مبنا موضوع خودآرایی، فرد را در پرسش و پاسخی دائمی با بیرون از خود نگه میدارد و تأویل و تفسیر اشکال متنوع بروز آن نیز بر همین مبنا میتواند در توصیف و تحلیل شرایط و عوامل بیرونی محرک آن مفید واقع شود. نمود هر شکل جدید بر بستری از علل و عوامل بوجود آورنده آن قرار میگیرد و خود بستری میشود برای ظهور تغییرات آتی و این درهم تنیدگی، در زنجیرهای ناگسسته، بیآغاز و بیانجام، همواره وجود داشته است.
برای آشنایی بیشتر با نوشتههای مریم قهرمانی منتقد ادبیات و سینما میتوانید به آدرسهای زیر رجوع نمایید
• http://www.bulletpoint.blogfa.com
• http://www.fm1355.blogfa.com
• http://www.2327311.blogfa.com
• http://www.mumad.blogfa.com
و جز این است داستان ِ نوشتنهای منتقدان؟ نگاهت را از من برندار!!!ء
کاربر مهمان / 16 February 2011
مطلب بسیار خوبی بود.
اما مشکل بزرگی که فکر می کنم، این مطلب دارد این است که مثال ها و مصداق های محدود و مشخصی را می خواهد به حوزه نامحدود و نامشخصی از انسان ها تعمیم بدهد. در این مقاله کوتاه، بارها از «فرد» ، «افراد»، «من» و «خود» اسم برده می شود. آشکارا در می یابیم که منظور از این «فرد» یا «خود» ، یک خود زنانه (مؤنث) است. مثال هایی که ذکر می شوند در باره بیرون ریختن مو از زیر روسری، لباس را به تن چسباندن و نقاشی صورت،-تنها مکان برای نمایش-، اینها همه بخش هایی از گفتگو های تنانه «زنان » جامعه ایرانی هستند.
به نظر من ، اگر در ابتدای مقاله به طور جداگانه مثال هایی برای مردان و زنان جامعه ارائه می شد، آنگاه مفهوم «فرد» یا «افراد» ، می توانست گروههای بیشتری از جامعه را در خود بگنجاند. مخصوصا که « زبان تن» به واسطه تنانه بودنش، با جنسیت انسان رابطه مستقیم دارد و چه بسا در کند و کاو گفتگو های تنانه مردان، راستی هایی به مراتب بیشتر از نوع زنانه اش کشف کنیم. در عین حال نتیجه ای مشترک به دست بیاید و با اعتماد به نفس بیشتری واژه «فرد» را به کار بگیریم.
کاربر مهمان / 16 February 2011