در سال ۲۰۰۷ ماریا اشنایدر، بازیگر فرانسوی، به «دیلی میل» گفت که فیلمبرداری صحنه سکس مقعدی در فیلم «آخرین تانگو در پاریس» (۱۹۷۲) به کارگردانی برناردو برتولوچی به گونهای انجام شده که او حس کرده مورد تجاوز قرار گرفته است.
روایت ماریا اشنایدر از فیلمبرداری این صحنه در سال ۲۰۰۷ جنجالی نشد اما کمتر از یک دهه بعد ویدئویی منتشر شد که در آن برتولوچی میگفت که نسبت به کاری که با اشنایدر کرده است «احساس گناه» میکند. این ویدئو مربوط به سال ۲۰۱۳ است و در یک تور مطبوعاتی ضبط شده که در آن برتولوچی ماجرا را شرح میدهد.
این بار اما اعتراف به گناه برتولوچی با جنجال رسانهای همراه شد. در هفته اول ماه دسامبر ۲۰۱۶، بازیگران سرشناس و رسانهها در مورد تجاوزی که هنرپیشه نقش اول زن در فیلم «آخرین تانگو در پاریس» تجربه کرده است ابراز انزجار کردند.
صحنه سکس مقعدی با کره
پال (با بازی مارلون براندو) یک مرد میانسال آمریکایی است که هتلدار است. همسر او خودکشی کرده و او هنوز نمیتواند برای همسرش سوگواری کند. پال برای دیدن آپارتمانی که میخواهد اجاره کند به پاریس آمده که با زنی جوان (جین با بازی ماریا اشنایدر) آشنا میشوند. آنها یک رابطه جنسی سادومازوخیستی و پر خشونت را باهم آغاز میکنند که در آن شرط بر ناشناسی طرفین است؛ قرار میگذارند که هیچ چیز در مورد زندگی شخصی هم نپرسند.
شاید مشهورترین صحنه فیلم آنجاست که پال کره را به عنوان چربکننده به مقعد جین میمالد و به او دخول میکند. پس از دخول، پال از جین میخواهد که همراه با او این جملهها را تکرار کند: «به تو درباره خانواده خواهم گفت. آن نهاد مقدس که قرار است فضیلت را در وحشت پرورش دهد. پشت من تکرار کن. خانواده مقدس، کلیسای شهروندان خوب. کودکان را شکنجه میکنند تا اولین دروغشان را بگویند. جایی که اراده با سرکوب شکسته میشود. جایی که آزادی ترور میشود.»
چرا ماریا اشنایدر حس تجاوز کرد؟
برناردو برتولوچی و مارلون براندو باهم پیش از فیلمبرداری و هنگام خوردن صبحانه به کره روی میز نگاه میاندازند تصمیم میگیرند که پال دستش را در قالب کره کند، کره را به مقعد جین بمالد و صحنه را این طور اجرا کند که انگار دارد به زور از مقعد دخول میکند.
استفاده از کره در فیلمنامه نبوده و از اشنایدر پنهان مانده است. برتولوچی خودش گفته که میخواستم «ماریا مثل یک بازیگر بازی نکند» بلکه «مانند یک دختر بازی کند». این کارگردان در همان کنفرانس خبری سال ۲۰۱۳ گفته است که هدفش این بوده دوربین حس تحقیر واقعی را فیلمبرداری کند.
در واقع خشونتی که اشنایدر در مقام یک بازیگر حرفهای تجربه کرده در سه لایه است:
لایه اول خشونت در نقض قانون کار و چارچوب قرارداد کاری است. او در ۱۹ سالگی به عنوان یک هنرپیشه جوان زن نمیدانسته که حق دارد به وکیلش زنگ بزند و به این موضوع اعتراض کند که کارگردان با او کاری جنسی کرده است که در فیلمنامه نبوده و او با آن کار موافق نبوده و به آن رضایت نداده است.
لایه دوم خشونت جنسی در محل کار است. فلسفه جرمانگاری تجاوز و تعرض جنسی در طی سالها خیلی تغییر کرده و حداقل در دنیای امروزی در کشورهای دموکراتیک موضوع رضایت محوری است. در هر شرایط اگر کنش، رابطه یا آمیزش جنسی با رضایت همراه نباشد و یا فرد این توانایی را نداشته باشد که رضایت دهد (مثلا صغیر باشد، یا مست باشد یا محجور باشد)، آن کنش یا رابطه یا آمیزش تجاوز یا تعرض جنسی محسوب میشود.
خشونت جنسی در محل کار توسط کسی برنامهریزی شده که قدرت بیشتری نسبت به بازیگر دارد: کارگردان فیلم. معمولا در خشونتهای جنسی در محل کار این نابرابری قدرت است که مقدار زیادی سردرگمی ایجاد میکند. به ویژه که در فرهنگ نابرابری جنسیتی، توازن قدرت به نفع مردان در محل کار است که به راحتی میتوانند درخواستهای نابهجای جنسی از زنان را توجیه کنند.
لایه سوم خشونت اما نگاه ضد زن خود کارگردان به هنرپیشه زن است. برتولوچی در یک بازیگر ۱۹ ساله زن این توانایی را نمیدیده که بتواند صحنه تجاوز را در مقام یک بازیگر بازی کند. کارگردان به این نتیجه رسیده است که برای اینکه این زن خوب بازی کند باید «به مفهوم واقعی» مورد تجاوز قرار بگیرد.
برتولوچی پس از جنجالهای هفته اول دسامبر ۲۰۱۶ با انتشار یک بیانیه عمومی توضیح داد که چیزی که اشنایدر از آن خبر نداشته نحوه دخول از مقعد و استفاده از کره بوده، وگرنه متن فیلمنامه تغییری نکرده و مخفی نبوده است. اکنون اشنایدر مرده است و دیگر نیست که ماجرا را از طرف او هم بشنویم اما خود اشنایدر هم گفته بوده که صحنه آمیزش جنسی در فیلمنامه وجود داشته، اما او از نوع خشونت و استفاده از کره بیخبر بوده است.
سوژه جنسی شدن زنان هنرپیشه
فیلم در مورد یک رابطه سادومازوخیستی است. سکس در فیلم هرگز در مورد خود سکس نیست. بلکه در مورد درد است، در مورد درد از دست دادن است (همسر پال خودکشی کرده)، در مورد سوگواری سرکوب شده است، در مورد اختگی جنسی است و هزار و یک تم دیگر که به سکس و قدرت مربوط هستند.
اشنایدر شخصیت زنی را بازی میکند که با میل به این رابطه سادومازوخیستی گرایش پیدا کرده و با اینکه در آن سردرگم است از آن لذت هم میبرد. اینکه این فیلم یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینماست بیدلیل نیست. فیلم در مورد رابطهای است که به هزار و یک سرکوب احساسات و قدرتی که این احساسات را سرکوب کرده مربوط است.
اشنایدر در مقام بازیگر نه تنها ۱۹ ساله و کمسابقه در حوزه هنرپیشگی است، بلکه قبول کرده در فیلمی بازی کند که یکی از جنجالیترین فیلمهای تاریخ سینما در نمایش رابطهای سادومازوخیستی است. اشنایدر گفته است که فیلم موجب شد که همیشه به عنوان هنرپیشهای تصور شود که صرفا سوژهای جنسی است. صحنه دخول مقعدی با کره، موجب شده که اشنایدر دیگر هرگز در فیلمهای دیگر لخت نشود. او گفته که همیشه زندگی حرفهایاش تحت تاثیر این فیلم و نقشی که ایفا کرده قرار داشته است.
در صحنه «کره» کاراکتر جین امکان ندارد که از زیر پال بلند شود. یا مثلا به پال چک بزند و برود. اینجا کاراکتر جین نیست که مورد تجاوز قرار میگیرد. بلکه خود اشنایدر است که مورد تجاوز قرار میگیرد. در فیلمنامه رابطه بین پال و جین یک رابطه بر اساس رضایت نسبی است. جین را کسی به زنجیر نکشیده، خودش است که به سراغ این رابطه سادومازوخیستی – ولو پر از ابهام – میرود. نوع بازیهای جنسی هم دو طرفه است؛ در صحنهای دیگر از فیلم جین است که به پال از مقعد دخول میکند و پال را میکند.
اشنایدر در صحنه دخول از مقعد با استفاده از کره در مقام شخصیت جین عالی بازی کرده است. با اینکه خودش گفته است که گریههایش در این صحنه واقعی بودند و آزار بسیار دیده است، این صحنه تنها یک بار فیلمبرداری شده است. برتولوچی از تجاوزی که به اشنایدر و حقوقش کرده حداقل از لحاظ سینمایی حسابی راضی بوده است.
اشنایدر به عنوان یک زن بازیگر جوان سعی کرده آنطور که باید کاراکترش رفتار کند در این صحنه غیرمنتظره رفتار کند چرا که بیش از هرچیز در محل کار برای او مهم بوده که رضایت کارگردان را کسب کند. این همان نابرابری قدرتی است که موجب میشود زنان بازیگر نه تنها سوژههای جنسی فیلمها شوند بلکه سوژه خشونت جنسی کارگردانانی هم بشوند که کماکان به خود حق میدهند بدون رضایت زنان هنرپیشه، از آنها نقش بیرون بکشند.
چرا روایت اشنایدر از تجاوز جنجالی نشد؟
با وجود اینکه ماریا اشنایدر در سال ۲۰۰۷ به «دیلی میل» گفته بود که در صحنه «کره» او حس کرده که هم براندو و هم برتولوچی به او تجاوز کردهاند، موضوع تجاوز تا زمانی که خود برتولوچی به آن واکنش نشان نداد، جنجالی نشد.
موضوع کافی نبودن یا باور پذیر نبودن روایت خود کسانی که مورد تجاوز جنسی قرار میگیرند، سوژه پژوهشهای بسیار بوده است؛ به ویژه در حوزه دفاع حقوقی، پیشداوریهای هیئت منصفه (در نظامهای قضایی که از هیئت منصفه دارند) و حتی پیشداوریها و خشونتهای پلیس و کادرهای بیمارستانی که قرار است به قربانیهای تجاوز جنسی کمک کنند.
آنچه که به هر حال ثابت شده این است که روایت خود قربانی عملا در دادگاههای قضایی و حتی در دادگاههای غیر رسمی مانند قضاوت پلیس، نگاه کادر بیمارستان و تصمیم خانواده و نزدیکان، به عنوان تنها مدرک کافی نیست.
بیشتر کسانی که خشونت جنسی را تجربه کردهاند، معمولا چندباره در بیان روایتشان قربانی میشوند و حتی گاهی احساس مجرم بودن هم میکنند. به غیر از موضوع سرزنش قربانی برای تجاوز، اعتبار روایت قربانی بارها مورد پرسش قرار میگیرد. در ماتریس تصمیمگیری در مورد روایت قربانیهای تجاوزهای جنسی شاخص جنسیت قربانی، جنسیت مخاطب روایت، سن قربانی، نوع تجاوز، حتی کلیشههای جنسی مورد انتظار در رابطه با برخی نژادها یا ادیان و فرهنگها، همه تاثیرگذارند.
در بین اینها معمولا قربانیای که سنی بین ۱۵-۲۰ سال دارد، زن است و داستان او از تجاوز با کلیشههای مورد پذیرش همخوانی ندارد کمتر از بقیه قربانیها باورپذیر است.
اشنایدر اینجا حتی در وضعیت بدتری هم قرار دارد چرا کلیشه عمومی این است که زنی که قبول کرده در یک فیلم در باره یک رابطه سادومازوخیستی بازی کند آیا انتظار سکس سادومازوخیستی ندارد؟ این پرسشی است که همراه با جنجالهای رسانهای هفته گذشته بارها مطرح شده است. و البته کسانی که این پرسش را مطرح میکنند، پاسخی در رابطه با موضوع رضایت ندارند.
اشنایدر در سال ۲۰۰۷ گفته است که نسبت به صحنه دخول از مقعد با کره، رضایت نداشته است. اما این کافی نبوده که داستان جنجالی و باورپذیر شود؟ حتما میبایستی برتولوچی بیاید و احساس گناهش را بیان کند که روایت اشنایدر ناگهان باورپذیر شود؟
شاید برای همین است که این روزها دادستانها معمولا برای دفاع از حقوق قربانیهای تجاوزهای جنسی در دادگاه به جز روایت خود قربانی، شاهدان دیگر از جمله متخصصها، پزشکها، پرستارها را به دادگاه دعوت میکنند. روایت خود قربانی به اندازه کافی محکمهپسند نیست. شهادت شاهدان دیگر از جمله کسانی که قربانی را بعد از تجاوز دیدهاند، برای باورپذیری عملا مورد نیاز است.
نادیده گرفته شدن روایت اشنایدر از تجاوز جنسی را هم باید در راستای همه این پژوهشها دید: اینکه قربانیهای تجاوزهای جنسی باورپذیر نیستند و اینکه به خاطر تجاوز مورد سرزنش قرار میگیرند.
نه یعنی نه؟
در صحنه تجاوز با کره جین در واکنش به دخول پال به بدنش سه بار میگوید: نه، نه، نه.
هنوز یکی از بزرگترین مشکلات در مورد رضایت به رابطه جنسی این است که «نه» گفتن قربانی شنیده نمیشود. حتی نه گفتن به عنوان جواب مثبت به سکس و رضایت به سکس شنیده میشود. کلیشه نگاه مردسالار به زن این است که به سکس میل دارد اما نه میگوید. این خودش نقشی جنسی است که نگاه مردسالار برای زن متصور شده و بر اساس آن هم از زن انتظار دارد.
اینکه چرا قربانیها در لحظه تجاوزهای جنسی نمیتوانند واکنش منفی بدهند موضوع پژوهشهای بسیار بوده است. تجربه خیلی از زنانی که مورد تجاوز جنسی قرار گرفتهاند این است که در آن لحظه مرزها مشخص نیست. اگر خشونت کلا قدرت کلام را از آنها نگیرد، نه گفتن هم فایدهای ندارد و کسی که دارد تجاوز میکند «نه» را نمیشنود.
به غیر از اینها موضوع پیچیدگی روابط قدرت در سکس هم هست. تماس جنسی بدون رضایت دیگری واقعا لازم نیست همراه با زور، تهدید، و یا یا ناتوانی ذهنی قربانی در عین حس بی پناهی باشد. قربانیهای دیگری هم هستند روزانه مورد تجاوز جنسی قرار میگیرند و نه زوری در کار است و نه تهدیدی بلکه متجاوز از قدرتش سوءاستفاده میکند و دیگری را مجبور میکند که بدون رضایت به کنش جنسی تن بدهد.
شکل «اجبار» لازم نیست زور فیزیکی باشد. اینکه چرا قربانیها به اشکال مختلف اجبار نه نمیگویند واقعا مربوط به شرایط خاص هرکدام از این خشونتهاست.
در این میان مصونیت معمولا از آن مردان متجاوز است. در مورد تجاوز به اشنایدر در فیلم «آخرین تانگو در پاریس» حتی با بیان احساس گناه، عملا اتفاق خاصی برای برتولوچی برای طراحی غیرقانونی یک صحنه تجاوز نخواهد افتاد. برتولوچی کاملا احساس امنیت میکند که بیاید بگوید «من احساس گناه می کنم.» این اعتراف به گناه پس از مرگ اشنایدر خطر چندانی برای این کارگردان ندارد. شاید همین حس امنیت و مصونیت از گناه است که به برتولوچی اجازه میدهد که پس از فیلمبرداری این صحنه به اشنایدر بگوید: «ماریا نگران نباش این فقط یک فیلم است.»
در سال ۱۹۷۲ زمانی که فیلم «آخرین تانگو در پاریس» فیلمبرداری شد، موضوع حدود تجاوز جنسی و خشونت جنسی در محل کار هنوز راه به گفتمانهای حقوقی و نص قانون نیافته بودند. اما اکنون هم که ۴۵ سال از ساخت این فیلم میگذرد، بازیگران زن فیلمهای هالیوودی از جمله گوئینت پالترو، رز مکگاون، شارلیز ترون، اوان ریچل وود، اشلی جاد و هلن میرن و… گفتهاند که در جریان زندگی حرفهایشان مورد خشونت جنسی در محل کار قرار گرفتهاند. بیشتر از همه روایتها در مورد عدم توازن قدرت و استفاده جنسی مردان کارگردان و تولیدکننده از این نابرابری قدرت است.
برتولوچی نهایت میداند که با حرفهایی مانند اینکه دخول واقعا صورت نگرفته و اشنایدر فقط از موضوع «کره» بیخبر بوده، میتواند این تجاوز را توجیه کند. از این روست که احساس امنیت میکند که بیاید و اعتراف به حس گناه کند. با این حال بیان حس گناه پس از سوژه جنسی شدن اشنایدر، تقلیل بازیگریاش به صحنه «کره»، درگیریهای این بازیگر با بیماری افسردگی و در نهایت مرگ او ، فایده چندانی برای زندگی حرفهای و شخصی ماریا اشنایدر نخواهد داشت.
یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینماست ??????????!!!!!!!
geee / 10 December 2016
من اصولا از فیلمهایی که بسیار رکیکه و مدام غرایز بدوی بشری رو با محوریت مردان به نمایش می گذاره بسیار بدم میاد . این فیلم رو سالها پیش شاید تا نصفه دیدم و ادامه ندادم . نمی دونم از چه نظر فیلمی رو شاهکار یا بهترین فیلم تاریخ می دونند!!
zaaaal / 10 December 2016
دیگه کم مونده که زنده زنده هم برشته کنن به بهانه بازی طبیعی. مگه در فیلمهای اسناف بطور طبیعی نمیکشتن؟
باز الان بهتره که هم کره میخوری هم درآمد میلیاردی داری!!!! پول در آوردن هنوزم سخته.
Pasha / 18 December 2016
روح خانم اشنایدر شاد. خیلی غم انگیزه ، هم مارلون براندو و برتولوچی یه جور توهین و تعرض جنسی به خانم اشنایدر کردن اون هم توی نوزده سالگی که هنوز بچه بوده نسبت به سنِ براندو و برتولوچی. هم اینکه خانم اشنایدر در سنِ نه چندان زیاد دچار بیماری سختِ سرطان شده و فوت کرده. بعد حرکتِ برتولوچی هم خیلی زننده اس که بعد از مرگ خانم اشنایدِر اومده این حرف رو زده که احساس گناه میکنم.
میثم / 10 June 2017
ماجراش رو خوندم حالت تهوع گرفتم . نمیدونم چطور فیلم رو دیدن و شاهکار هنری هم معرفیش میکنن
اناهیتا / 27 November 2018
برتولوچی و مارلون براندو برای همیشه از چشمم افتادند. شرم بر چنین ادمهایی. انها متجاوز بودند شما با شخصی با رضایت رابطه دارید خشونت جنسی بدون رضایت به خرجبدهید تجاوز است. تجاوز ، تحاوز است توجیه ندارد. هر رابطه ای بدونرضایت تعرض و تجاوز است. شرم بر چنین افرادی. شرم بر سو استفاده گران. امیدوارم جهنمی باشد و جای برتولوچی و براندو در ان باشد و امیدوارم روح اشنایدر ارامش ببیند.
ارش / 18 August 2019