زن بالابلند است و جوان. زیبایی محزونی دارد. همسرش را دوماه قبل در تصادفی جانکاه از دست داده و حالا فهمیده دوماهه باردار است. حال خرابی دارد. پشتوانه مالی چندانی ندارند. همسرش کارمند ساده‌ای بوده در یک اداره دولتی و خانواده‌اش هم سنتی و کم بضاعت هستند. خودش هم زنی است برآمده از فرهنگی مردسالارانه. دانشگاه نرفته، مهارتی برای امرار معاش نمی‌داند. پیشتر به واسطه محدودیت‌های همسرش و حالا پس از او به واسطه سختگیری‌های هر دو خانواده مجال کار کردن و امرار معاش را نخواهد یافت و دیر یا زود ناچار خواهد بود به ازدواج دوم تن دهد یا تا ابد تنها بماند. کسی از حاملگی اش با خبر نیست جز همسر دوست نزدیک شوهر. می‌خواهد بچه را «بیندازد» تا او را با به دنیا آوردنش شریک بدبختی خود نکند. می‌گوید: «آنقدر خودخواه نیستم که فقط به خودم فکر کنم. بعضی‌ها می‌گویند بچه‌ام یادگاری از شوهرم است ولی وقتی که دیگر نیست چه فایده ای دارد؟»

Pregnant Woman in Hospital Room

سیاست‌های حکومتی در جامعه ایران در سال‌های اخیر همواره بر این مبنا بوده که خانواده‌ها را به افزایش جمعیت، تشویق به ازدواج حتی به صورت موقت و فرزندآوری وادارد. در مواردی حتی مسئله‌ وازکتومی و توبکتومی را به عنوان اقدامات پزشکی غیرقانونی مطرح کرده و دسترسی زنان و مردان را به ابزارهای پیشگیری محدود کرده است. این اقدامات همگی بی‌توجه به عواقبی همچون شیوع بیماری‌های مقاربتی، بارداری زنانی که ازدواج رسمی نداشته یا حتی در زمان ازدواج موقت باردار شده بودند و به عنوان مادران مجرد با مصائب بی‌شماری در جامعه مواجه می‌شدند اتفاق افتاده است. نتیجه اما چیست؟

سقط جنین ممکن است خودبه‌خود رخ دهد، به دلایل پزشکی انجام شود و یا انتخابی باشد. در موارد اول و دوم بحث و جدلی در کار نیست اما سقط جنین انتخابی یکی از چالش‌های دولت‌ها با مردم است. در ایران این موضوع پیچیده تر هم هست چرا که علاوه بر ابعاد حقوقی ابعاد شرعی و عرفی هم دارد. آمارهای رسمی در ایران نشان می‌دهند بخش زیادی از زنان به دلایل متعدد خودشان تصمیم می‌گیرند که جنین خود را سقط کنند.

واقعیت این است که سیاست‌های حکومتی در ایران بدون تلاش برای بهبود وضعیت اقتصادی، اصلاح قوانین حمایت از خانواده و البته آموزش‌های مدنی نه تنها نتوانسته منجر به فرزندآوری شود، بلکه نتیجه‌ای معکوس داشته و حتی پاداش‌های مالی یک میلیون در ازای هر فرزند نتوانسته است مردم را مجاب کند تا دست از سقط جنین بکشند یا حداقل این رویداد سیر نزولی بیابد.

در قوانین ایران تنها سقط جنین قانونی از نوع درمانی است. سقط درمانی هنگامی ضرورت دارد که بنا به دلایل پزشكی ادامه بارداری برای مادر خطرناك باشد و البته سقط پیش از حلول روح صورت پذیرد .بر اساس ماده واحده مصوب ۱۰/۰۳/۱۳۸۴ مجلس شورای اسلامی؛ سقط درمانی باید با تشخیص قطعی سه پزشك متخصص و تایید پزشكی قانونی در مواردی که عقب ماندگی یا ناقص‌الخلقه بودن جنین تشخیص داده شده یا خطر مرگ مادر را تهدید می کند، با رضایت زن انجام شود تا مجازات و مسوولیتی متوجه پزشك مباشر نباشد.

این میان اما سقط انتخابی در جامعه ایران کم رخ نمی‌دهد. کافی است در میان نزدیکان و آشنایان پرس و جو کنید یا سری به روزنامه‌ها و سایت‌های اینترنتی بزنید. براساس آمار رسمی منتشر شده در رسانه های داخلی ایران، آمار مراجعان برای سقط جنین به مراکز پزشکی در طول ۱۰ سال گذشته رشد صعودی داشته و از در هزار و ۹۲۹ مورد در سال ۸۵ به ۹ هزار و ۹۵۵ مورد در سال ۹۴ رسیده است.

آمار غیر رسمی منتشر شده اما رقمی هولناک دارد. سایت فرارو در اردیبهشت ماه سال جاری آمار سقط جنین در ایران را چیزی بیش از ۲۲۰ هزار مورد اعلام کرده و از قول حسین مروتی پژوهشگر بحران جمعیتی گفته است در سال ۹۴ بیش از ۲۲۰ هزار مورد سقط جنین رخ داده که کمتر از ۶ هزار مورد از آنها قانونی بوده است.

عمده‌ترین دلایل سقط جنین در ایران چیست؟

برخی گمان می‌کنند عمده ترین دلایل زنان برای سقط جنین بارداری‌های خارج از چارچوب ازدواج است، یا بارداری‌هایی که در نتیجه ازدواج‌های موقت اتفاق می‌افتند؛ چرا که این بچه‌ها عموما از سوی مردان رابطه پذیرفته نشده و زنان نیز به تنهایی قادر به حل و فصل مصائب آن نیستند.

abortion1

«رویا» زنی است که چند سال قبل در پی یک رابطه طولانی با دوست پسرش باردار شد. تنها فرزند خانواده‌اش بود و می‌ترسید اگر جنین را سقط کند به گفته خودش «مثل مادرم یکه‌زا باشم.» موضوع را با پارتنرش درمیان گذاشت و خواست حالا که این‌همه سال از رابطه‌شان گذشته و او هم باردار شده است، ازدواج کنند. پسر اما زیر بار نرفت و مسئولیت بچه را بر عهده نگرفت. همین امر موجب شد رویا راهی جز سقط جنین نداشته باشد و بعد از این رویداد هم رابطه عاشقانه‌اش تحت تاثیر این اتفاق پایان یافت.

اما آیا این تنها دلیل سقط جنین انتخابی است؟

دکتر حسین مروتی می‌گوید بر خلاف تصور عموم مردم، علت عمده‌ی سقط جنین، روابط نامشروع نیست. اکنون بیش از ۹۰ درصد آمار سالانه‌ سقط مربوط به والدینی است که خودخواسته تصمیم به سقط جنین می‌گیرند؛ به دلایلی که کاملا متفاوت از باور عموم است. محدود شدن فعالیت‌های اجتماعی، بارداری در دل روابط پرتنش و رو به فروپاشی و مسائلی از این قبیل…

ثریا یکی از زنانی است که فرزند دومش را سقط کرده است. یک استاد دانشگاه که مدت‌ها رابطه‌ای مریض و پرخشونت را تحمل کرده بود و حالا در آستانه طلاق باردار شده بود، از یادآوری خاطره تلخ این اتفاق به هم می‌ریزد و می‌گوید: «من تصمیم قطعی به جدایی داشتم و آن بارداری ناشی از تجاوز همسرم به من بود. هیچ مهری به او نداشتم و آنقدر آزار دیده بودم که فکر اینکه یک لحظه بیشتر با او در خانه سرکنم دیوانه‌ام می‌کرد. مطمئن بودم اگر دادگاه موضوع بارداری من را بفهمد طلاق را تا چندماه پس از به دنیا آمدن فرزندم به تعویق می‌اندازد و این برای من یعنی فاجعه…»

مرضیه در طول زندگی زناشویی‌اش پنج بار با انتخاب خود و پنهان از همسرش و خانواده اقدام به سقط جنین کرده است. او دو فرزند ۱۵ و سه ساله دارد و در پاسخ به این سوال که چرا انتخابش پنج بار سقط جنین بوده می‌گوید: «من آمادگی بچه‌دار شدن را به لحاظ ذهنی نداشتم. چون تصور می‌کردم فعالیت های اجتماعی‌ام را محدود می‌کند. حقیقتش را بخواهید این تصورم اشتباه نبود. به هر حال با به دنیا آمدن فرزند اولم شدیدا محدود شدم. من که تا پیش از آن در محیط کار همواره از اولین داوطلبان اجرای پروژه‌ها بودم بعد از تولد بچه اولم به کلی در محاق فرو رفتم. دست و پایم بسته شد. همسرم اصلا همکاری نمی‌کرد. به تنهایی باید هم نقش همسری و آشپزی و تمیزکار خانه را انجام می‌دادم هم باید به امور بچه می‌رسیدم. به تدریج جای بچه قنداقی و نوزادم شد روی میز کار یا روی میز کنفرانس در جلسات. از طرفی تحت فشار عاطفی و عصبی بودم. دست تنها بودم و احساس ناامنی می‌کردم و اضافه بر آن افسردگی بعد از زایمان، شلختگی اوضاع و احوال خانه و بی‌توجهی به سر و وضع خودم مزید بر علت شده بود. به همین دلیل برای تجربه فرزندآوری دوم ترسان بودم.»

مرضیه معترف است که در زمینه پیشگیری برای اینکه اساسا جنین تشکیل نشود تلاش‌هایی داشته اما موفق نبوده است؛ «متاسفانه به قرص حساسیت شدید داشتم و همسرم هم حاضر به استفاده از کاندوم نبود. برای همین هم هر بار به علت اشتباه در محاسبه، باردار می‌شدم و از ترس تجربه تلخ بچه اول و تنهایی که برای نگهداری از او حس می‌کردم و می‌دانستم روی کمک و همراهی همسرم هم نمی‌توانم حساب کنم، به فکر سقط موارد بعدی می‌افتادم و آن را هم عملی کردم.»

موضوع تنهایی و عدم همکاری همسران شاید دغدغه ذهنی زنان بسیاری باشد. کسانی که به دلیل رفتارهای نادرست همسران، عدم همراهی آنها و ترس از محدود شدن فعالیت‌های اجتماعی‌شان نسبت به داشتن فرزند بی‌میل بوده و در صورت بارداری گزینه سقط جنین را انتخاب می‌کنند تا به نوعی جلوی اتفاقات ناخوشایند بعدی را بگیرند.

ناهید امیرناصری، روانشناس و مشاور امور خانواده در این‌باره می‌گوید: «من مراجعان زیادی دارم که به واسطه انجام سقط جنین دچار عذاب وجدان شده‌اند یا در مرحله  تصمیم‌گیری برای سقط هستند و نمی‌توانند آن را عملی کنند. اغلب آنها از بابت فرزندآوری وحشت زده‌اند. به این دلیل که باید دست تنها به امور برسند. درواقع اگر خانواده درگیر مسائل اقتصادی و معیشتی نباشد بخش زیادی از وحشت مادرها برای بچه‌دار شدن و میل به سقط جنین از همین تنهایی ریشه می‌گیرد. این که اغلب مردهای ایرانی فرهنگ همراهی ندارند. جالب است وقتی با همسران این مراجعان صحبت می‌کنم متوجه می‌شوم که اگر کمکی هم می‌کنند احساسشان این است که کار اضافه‌ای انجام داده و لایق تقدیرند. در حالی که به وضوح در فرهنگ مردم غرب می‌بینیم که بی‌هیچ منت و میل به تقدیری، مردها وظیفه عادی خود می‌دانند که نیمه‌شب بیدار شوند و بچه را رتق‌وفتق کنند. به همین علت هم مادر احساس گناه و تشکر مدام نمی‌کند، یعنی این رفتار اصلا به عنوان کمک یا محبت تعریف نشده، یک جور اجرای نقش عادی و طبیعی است که بین دو طرف به یک نسبت حالا با کمی اغماض بیشتر برای زن، تعریف شده است.»

فاطمه یکی دیگر از زنانی است که در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمده اما به دلیل آنچه آن را تناقض‌های درونی خود با محیط پیرامون می‌خواند از فرزند دار شدن امتناع می‌کند و یک تجربه سقط جنین در پنج هفتگی را هم از سر گذرانده است. او درباره تصمیمش می‌گوید: «من اصلا در تصمیم‌گیری مردد نبودم. به هیچ وجه برایم سخت نبود. من در کودکی از رفتارهایی که به‌عنوان فرزند دختر در خانواده با من می‌شد راضی نبودم. بزرگتر که شدم بارها از مادرم پرسیدم چرا وقتی اینقدر از بودن من ناراضی است من را به دنیا آورده است؟

من در کودکی زیاد حرف می‌زدم؛ مثل الان. مدام به من می‌گفتند رادیو. یک خانم همسایه داشتیم که دیوار به دیوار ما بود. مدیر مدرسه بود. زنی درشت اندام با صدای خیلی کلفت و بلند. همیشه هم با داد و بیداد حرف می‌زد. وقتی مادرم من را حامله بود به خاطر  ویار برای  مادرم غذا می‌آورد. هر وقت سر و صدا می‌کردم به من می‌گفتند مادرت سر تو از نسرین لقمه گرفته و صدای تو به او رفته است. من و همه بچه‌های کوچه از آن زن می‌ترسیدیم؛ برای همین هم همیشه از صدای خودم بدم می‌آمد.»

فاطمه معتقد است هر حرف ساده بزرگترها می‌تواند دنیای یک بچه را عوض کند: «برای  همین راستش از بچه‌دار شدن می‌ترسم. فکر می‌کنم گاهی یک لغت ساده و بی‌منظور بزرگترها چه تاثیر عمیقی دارد، پس تا روزی که مطمئن نشوم با خودم در این‌باره به صلح رسیده‌ام نمی‌توانم فرد دیگری را به دنیا بیاورم. مادرم هیچ‌وقت برای چرایی به دنیا آوردن من پاسخی نداشت اما من می‌خواهم وقتی بچه‌دار شوم که اگر پرسید چرا؟ پاسخ قانع کننده‌ای برایش داشته باشم.»

انتخاب سقط جنین به‌عنوان راه حل در مواجهه با مشکلات مختلف به‌خصوص در جوامعی مثل ایران که وجهه عرفی- شرعی تصمیمات انسان‌ها از وجوه حقوقی آن دست و پا گیرتر است پیچیده و پر سوال است. کارشناسان، پزشکان و عموم مردم رویکردهای متعددی در مواجهه با آن دارند. رویکرد «حق محور» تلاش می‌کند برای تعیین حق و حقوق زن و کودکی که هنوز به دنیا نیامده استدلال بیاورد. برخی تلاش می‌کنند شادمانی مادر در برابر شادمانی کودک را قیاس کنند و عده‌ای نیز به دنبال دریافت این مسئله هستند که یک زن بعنوان انسان خودش را چگونه می‌فهمد و برای رضایت از زندگی خود به‌دنبال چیست؟

«سقط جنین انتخابی» از سوی حاکمیت جرم است. اتفاقی است که حاکمیت در ایران بابت انجام ندادنش به خصوصی‌ترین امور خانواده‌ها سرک می‌کشد. بی‌آنکه تغییری در وضعیت اسفبار اقتصادی و بهداشتی جامعه بدهد، دسترسی خانواده‌ها را به وسایل پیشگیری بارداری‌های ناخواسته محدود می‌کند، هیچ تلاشی برای آموزش و ترغیب مردان به همیاری و همکاری با زنان در این زمینه نمی‌کند، پیشنهادات مالی ناچیز می‌دهد در برابر فرزندآوری و ازدواج موقت را ترویج می‌کند بی آنکه تلاشی برای آموزش مسئولیت‌پذیری مردان کرده باشد و مثل همیشه توقع دارد معجزه‌ای رخ دهد و همه مشکلات را حل کند.

در چنین شرایطی، رویکردهای فمنیستی با اینکه به دلیل نقد رفتارهای مردسالارانه با موانع متعددی روبه‌رو هستند، تلاش می‌کنند نقش زن را به‌عنوان تصمیم‌گیرنده در این زمینه پررنگ‌تر کرده و  علیرغم مخالفت‌های حاکمیت به زنان، حقوق اولیه آنها از جمله حق مالکیت بر بدن را آموزش دهند. برابری خواهی در انجام وظایف پدر/مادر/ همسری را ترویج کند و به جای انتظار معجزه و پاک کردن صورت مسئله در آگاه کردن جامعه زنان بر حقوقشان بکوشد؛ رویکردی که به نظر می‌رسد دست کم در میان بخشی از زنان تحصیل‌کرده و مستقل مورد استقبال قرار گرفته است.