مسعود نکوبخت- داریوش مهرجویی از کارگردانان تاثیرگذار موج نو سینمای ایران است. در نظر بسیاری از صاحبنظران، آثار مهرجویی از نظر تاریخی به دو دوره تقسیم میشود: دوره نخست: پیش از انقلاب با فیلم «گاو» و دوره دوم، پس از انقلاب با فیلم «هامون». این حقیقت دارد که مهرجویی با این دو فیلم تأثیر بهسزایی در سینمای روشنفکرانهی ایران گذاشت اما در زندگی پر نشیب و فراز هنری او، نقاط عطف دیگری دیده میشود که از طریق آنها و فارغ از تقسیمبندیهای تقویمی میتوان بیشتر به شخصیت مهرجویی نزدیک شد.
زندگینامه و آغاز به فیلمسازی
مهرجویی بیست ساله بود که برای ادامهی تحصیل به آمریکا رفت. نخست به تحصیل در رشتهی سینما روی آورد اما خیلی زود سینما را رها کرد و به فلسفه پرداخت و از دانشگاه «یو سی ال ای» لسآنجلس لیسانس فلسفه گرفت و سپس به تهران بازگشت. در سال ۱۳۴۶ نخستین فیلم خود به نام «الماس ۳۳» که فیلمی بسیار پرهزینه بود را ساخت. داستان فیلم چیزی خارج از عرف سینمای آن زمان نبود. این فیلم فروش متوسطی کرد و با توجه به هزینهی بالای ساخت آن، شکستی تجاری محسوب میشد. مهرجویی خودش در اینباره میگوید: «فیلم بسیار احقمانهای بود، پر از کشت و کشتار و بسیار طولانی که در آخر هم ورم کرد و ترکید. در حرفهی من درها آنچنان باز نیست و کار فیلم ساختن مثل نوشتن و نقاشی کردن نیست و با سرمایه سر و کار دارد.»
چرخش بزرگ سینمای ایران
مهرجویی سال ۱۳۴۸ با همکاری غلامحسین ساعدی فیلمنامهی «گاو» را از روی یکی از داستانهای کوتاه «عزادارن بیل» نوشت و کارگردانی کرد. خودش در اینباره میگوید: «بعد از «الماس ۳۳» به فکر ساخت یک کار دیگر بودم. با ساعدی در میدان توپخانه قدم میزدیم و او هم دربارهی «عزاداران بیل» حرف میزد و اینکه داستان «گاو» این مجموعه قابلیت فیلم شدن را دارد و اینطور بود که کار آغاز شد.»
داستان «گاو» در یک روستا اتفاق میافتد جاییکه «مش حسن» همهی امید زندگیاش به تنها گاوی است که در طویلهاش دارد. روزی «مش حسن» به شهر میرود و گاو به علت نامعلومی میمیرد.
روستاییان لاشهی گاو را در چاه میاندازند و پس از بازگشت مش حسن، وانمود میکنند که گاو گریخته است ولی او باور نمیکند و اعتقاد دارد گاو را اهالی روستا ذبح کردهاند. از آن پس، حال مش حسن دگرگون میشود و خود را گاو میپندارد. سرانجام روستاییان تصمیم میگیرند او را برای مداوا به شهر ببرند ولی «مش حسن» در میانهی راه میگریزد و در درهای سقوط میکند و میمیرد.
در این فیلم با گونهای از مسخ کافکایی روبرو هستیم، مسخی که دلائل و ریشههای آن به مانند مسخ کافکا، انتزاعی نیست و برای هر بینندهای قابل لمس است؛ مسخی که در تنهایی، فقر و عشق ریشه دارد و میتوان حتی آن را بهعنوان درد مشترک بشری و یک موضوع جهانگیر به شمار آورد.
فیلم «گاو» در رآیگیری که منتقدان سینمایی ایران در سالهای ۱۳۵۱، ۱۳۶۷، ۱۳۷۸ انجام دادند، بهعنوان بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران شناخته شد.
فیلم «گاو» در جشنوارههای مختلفی به نمایش در آمد و جوایز بسیاری را از آن خود کرد از جمله جایزهی نخست بازیگری برای عزتالله انتظامی در جشنوارهی شیکاگو و فیلم برگزیدهی منتقدان در جشنوارهی ونیز. علاوه بر این «گاو» مورد توجه رهبران زمانهای مختلف ایران نیز قرار گرفت. در همین رابطه احسان نراقی گزارش میکند که محمدرضا پهلوی شخصاً فیلم «گاو» را دید و پیام آن را نیز دریافت کرد و همینطور روحالله خمینی مینویسد: «من غالباً فیلمهایی که خود ایرانیها درست میکنند، به نظر بهتر از دیگران است، مثلاً فیلم گـاو آموزنـده بود.»
این گفتهی خمینی شاید دلیلی بود تا انقلابیون کمی از فشار و ترور فیلمسازان در سالهای تیرهی دههی شصت بکاهند.
حکایتی بیاعتنا از طبقهای قربانی
«پستچی» سومین فیلم سینمایی مهرجویی و با بازیگری استادانهی علی نصیریان در سال ۱۳۵۱ است. این فیلم در زمان خود موفقترین ساختهی داریوش مهرجویی در محافل جهانی به حساب میآمد. فیلم به جهت تابوشکنیاش در محافل سینمایی خارجی بسیار مورد توجه قرار گرفت. داستان «پستچی» را شاید بتوان با داستان فیلمهای پازولینی مقایسه کرد. در این فیلم هم همهی شخصیتها به گونهای قربانی زندگی میشوند.
تقی که یک پستچی است با همسر زیبایش، منیر در یک خانهی اربابی در شمال کشور زندگی میکند. تقی دچار ناتوانی جنسی است و تحت نظر یک دامپزشک قرار دارد که برای بهبود حالش داروهای گیاهی به او میدهد. برادرزادهی ارباب که قصد دارد املاک عمویش را به محلی برای پرورش خوک تبدیل کند، با منیر آشنا میشود و با او رابطه برقرار میکند. وقتی تق از رابطهی همسرش با برادرزاده اربابش آگاه میشود، به جنگل پناه میبرد و خود را پنهان میکند. همسرش به جنگل میرود و میکوشد تقی را به خانه بازگرداند. تقی، منیر را با ضربات چاقو از پا در میآورد و بر سر جنازهی او به انتظار پلیس مینشیند.
مهرجویی درباره این فیلم میگوید: «شاید تقی نمایندهی یک طبقه اجتماعی باشد ولی فیلم به بررسی کل این طبقه اجتماعی میپردازد.»
در کارنامه فیلمسازی مهرجویی دو فیلم طنز «آقای هالو» و «اجارهنشینها» وجود دارد که از آن میان «اجارهنشینها» را میتوان از موفقترین فیلمهای کمدی تاریخ سینمای ایران دانست. مهرجویی یکی از دلائل ساخت این فیلم را خستگیاش نسبت به مسائل جدی و فلسفی ذکر کرده است. با اینهمه این فیلم چه از لحاظ داستان و چه ساختار سینمایی، تجربه موفقی در سینمای کمدی ایران بود.
تداخل عشق فلسفی با عشق روزمره
اما شاید بتوان فیلم «هامون» را که در سال ١٣۶٩ ساخته شد موثرترین فیلم مهرجویی دانست. فیلمی که به جهت ترکیب مسائل فلسفی و جهانبینی با زندگی روزمره، بیشترین تأثیر را روی طبقه متوسط و روشنفکر نسل بعد از انقلاب گذاشت. «هامون» از لحاظ ساختار سینمایی، اوج بلوغ هنرمندی است که خود را در عین مؤلف بودن، در کنار تماشاگر احساس میکند. این حس همذاتپنداری با یک طبقه و نه نمایندهی یک طبقه، در تمامی عوامل فیلم رخنه کرده است تا جاییکه بازی هنرمندانهی «خسرو شکیبایی» در این فیلم به مانند یک تیپ و کاراکتر ماندگار میشود.
بیتردید مهرجویی هنرمندی است که با آثارش همگی را شگفتزده میکند؛ چه هنگامیکه فیلمهای ناموفق میسازد و چه زمانی که آثارش مورد تحسین همگان قرار میگیرد. شاید زندگی هنری او آینهای باشد از زندگی همهی انسانها با فرازو نشیبهایش، ترس، دلهره، شکست و همینطور خندهها و پیروزیهایش از نوع شور و شوق مش حسن و هیجانش زمانی که گاوش را میشورد، یا مانند هامونی که در تور ماهیگیری از خفه شدن نجات مییابد.