امین بزرگیان − برگزاری جام ملت‌ها در رشته فوتبال فرصتی است که به اهمیت این ورزش در زیست-جهان انسان امروزی و همچنین نقش بی بدیل این پدیده در مناسبات سیاسی-اجتماعی جهان جدید نگاهی دوباره بیندازیم.”ملیت” و”هویت” امروزه بسیار وامدار فوتبال هستند. مسابقات بین المللی فوتبال، برای دولت‌ها بسیار “پراهمیت” و “ضروری” و به عبارت دیگر”حیاتی” اند. سرمایه گذاری جنون آمیز دولت‌ها برای موفقیت در بازی‌های بین المللی از این اهمیت خبر می‌دهد.

یک

بخشی از جذابیت فوتبال بیشک ناشی از حضور عینی “بدن” در استادیوم‌ها و جلوی دوربین‌های تلویزیونی است. “بدن” در فوتبال، به طور کامل “نمایش” داده می‌شود و از قواعدی پیروی می‌کند. شاید بتوان گفت فوتبال جایی است که “بدن” اعتبار از دست رفته‌اش در دنیای مدرن را بار دیگر به دست می‌آورد.

بدن در وضعیت جدید در برابر قدرت “تکنولوژی” و “قانون”، هضم و سرکوب شد و به”ذهن” تقلیل یافت. در واقع بدن در دوره جدید تبدیل به پوسته‌ای شد که تنها از “ذهن” مراقبت می‌کرد. کارهای سخت بدنی مرسوم در دنیای سنت، به تکنولوژی محول و تحت انقیاد “قانون”، بدن پنهان شد.

در زمین‌های کشاورزی، بدن آزاد و رها به نظر می‌رسید و میزان توانایی و قدرتش، میزان محصول و درآمد را تعیین می‌کرد. حتی از بدن حیوانات نیز همین تعبیر وجود داشت. اما در دنیای جدید، قانون و تکنولوژی، بدن را محدود و تضعیف و آن را تبدیل به “هدف مصرف” کرد. در وضعیت پیشین، بدن “ابزار مصرف” بود، یعنی وسیله‌ای بود که برای تولید و سپس مصرف به کار برده می‌شد (سوژه تغییر)، اما در دوره متأخر، این مصرف بود که بدن را صورت بندی کرد، تنظیم کرد، آرایش کرد و لاغر کرد تا مصرف کند (ابژه تغییر). به عبارتی دیگر بدن، “هدف مصرف” شد.

اما فوتبال جایی است که بدن باز به اعتبار گذشته‌اش برمی‌گردد و سوژگی خود را احیا می‌کند. ساق پای بازیکنان مطرح فوتبال، بیمه می‌شود و بازوها در معرض نمایش قرار می‌گیرد.

دو

فوتبال به غیر از رجعت مجدد به “بدن”، با بهره‌گیری نامتعارف از اعضای آن، اهمیتش را دو چندان می‌سازد. قوانین فوتبال دست را تبدیل به “تابو” می‌کنند و با اصرار بر استفاده از پا، سویه‌های پنهان و مغفول توانایی این عضو بدن را آشکار می‌سازند. به عبارت دیگر، قوانین و مقررات با نظارت داور، به بدن، قاعده و نظم می‌دهند و این همان مکانیسم “تمدن” است.

به تعبیر نوربرت الیاس، تاریخ متمدن شدن، تاریخ تربیت و تنظیم بدن است. او در مقایسه‌ای که میان جوامع پیشین و جوامع امروزی می‌کند به این جمع‌بندی می‌رسد که در جوامع قدیمی، بدن مردم تحت قیود نبود، رها و آزاد بود و مردم کمتر دچار شرم و حیا می‌شدند. با پیشرفت جوامع، شیوه‌های بروز و ظهور بدنی، انضباط بیشتری یافت و با سخت‌گیری¬های منظم ‌تری همراه شد.

پس می‌توان گفت که در فوتبال، افراد ضمن اینکه با بدن‌های حریف در مبارزه هستند، با بدن خودشان هم مبارزه یا به عبارت رایج‌تر رقابت می‌کنند، مبارزه علیه تمنیات و امیال بدن. در فوتبال در عین اینکه بدن بار دیگر (همچون گلادیاتورها) به گونه‌ای “عینی” عرضه می‌شود، اما (برخلاف گلادیاتورها) به گونه‌ای “عینی” نیز توسط قانون، تنظیم می-شود.

فوتبال نمادی از تمدن است: انضباط ، کنترل بر نفس ودرعین حال هماهنگی با دیگران، تقسیم وظایف و کار.

سه

برخی ورزش‌ها، انجام می‌شوند جهت “متمایز شدن”. پی‌یربوردیو در مقالۀ ” کنش‌های ورزش، کنش‌های اجتماعی” می‌گوید: “ورزش‌هایی مثل تنیس، سوارکاری، قایقرانی و گلف بی‌شک امروزه نیز بخشی از محبوبیت‌شان را مرهون کارکرد متمایزکننده و دقیق‌تر بگویم، مرهون دستاوردهایی هستند که در زمینۀ ایجاد تمایز به بار می‌آورند.”

اشاره روشنفکر معاصر فرانسوی گویای این است که امروزه “ورزش” و نوع آن تبدیل شده است به “سرمایۀ اجتماعی”، به این معنا که نوع ورزش برای فرد، سازنده یا تأمین‌کنندۀ بخش قابل توجهی از منزلت اجتماعی است. فرد با ورزشی که انجام می‌دهد یا مسابقاتی که پیگیری می‌کند، تلاش دارد طبقه اقتصادی یا فرهنگی خود را نشان دهد و خود را از بقیه متمایز سازد.

این واقعیت البته در درون یک “متن اجتماعی” قابل ارزیابی و در جوامع متنوع، متغیر است. به عنوان مثال ورزش “بسکتبال” در جامعه آمریکا همچون راگبی، بسیار عمومی و بیشتر مورد استقبال طبقات محروم و متوسط روبه پایین جامعه است در حالی که در ایران، بسیار محدود و ورزشی دانشگاهی و مربوط به طبقات مرفه است.

چهار

برخی ورزش‌ها از محبوبیت بیشتری برخوردارند، همچون فوتبال. این محبوبیت همچون هر نوع محبوبیت دیگری “ساخته” می‌شود.

“محبوبیت” اساسا، به گفته تئودور آدورنو، ساخته می‌شود و مصنوعی است. ساختن محبوبیت ارتباط تنگاتنگی دارد با “تولید انبوه”. تولید انبوه، نیاز انبوه و سپس تقاضای انبوه می‌سازد.آن چیزی که در “صنعت فرهنگ ‌سازی” سازندۀ تقاضای نامحدود است، عرضه نامحدود می‌باشد.

البته تولید محبوبیت مکانیزمی پیچیده و طولانی دارد.محبوبیت از طریق “نمایش” ساخته می‌شود. فوتبال همچون موسیقی محلی در فرآیند “نمایش” تغییر ماهیت داده و به گونه‌ای دیگر، عرضه و محبوب می‌شود. موسیقی محلی در کارخانه صنعت فرهنگ‌سازی، به تولید انبوه می‌رسد، تغییر شکل می‌دهد و سپس مدام نمایش داده می‌شود و ماهیت جدیدی پیدا می‌کند، همچون موسیقی‌های راک و جاز.

در دوره زوال فرهنگ وهنر، نمایش مدام فوتبال و حضور “شومن”‌های متعدد و متنوع (صنعت فرهنگ فوتبال‌سازی) در قالب گزارشگر، کارشناس و ….، این ورزش را تا این میزان پراهمیت و حیاتی ساخته است که کمتر کسی را می‌توان پیدا کرد که دیگر بدون آن، زیست – جهان خود را بسازد .

پنج

مسابقات بین المللی فوتبال، برای دولت‌ها بسیار “پراهمیت” و “ضروری” و به عبارت دیگر”حیاتی” اند. سرمایه گذاری جنون آمیز دولت‌ها برای موفقیت در بازی‌های بین المللی از این اهمیت خبر می‌دهد. فوتبال به سبب تولید انبوه روزنامه‌های ورزشی و برنامه‌های متعدد تلویزیونی و رادیویی حاکم عرصۀ عمومی شده است. درواقع فوتبال، سیاست را در عرصه عمومی بلعیده است. میل پیروزی ملی وعمومی ، به خواست امر مسلط و توسط رسانه ، تماما به مسابقات ورزشی وبالاخص فوتبال ،”تصعید” یافته است. این میل در شرایط ثبات درچیزی مثل فوتبال خود را می‌نمایاند، و دردوران جنگ به شکلی دیگر.

میل به پیروزی یاغلبه ولزوم وجود مفهومی “دشمن”، عنصر سازنده مفهوم دیگری است به نام “ملیت”. می‌توان به جرأت گفت که ملیت درعصر”جهانی شدن” درزمین فوتبال منعکس می‌شود، و با افراختن پرچم (نشان ملیت) به نهایت می‌رسد. اگر فرض جامعه شناسان سیاسی رابپذیریم که “دنیای جدید با پیدایش دولت – ملت‌ها شکل عینی می‌گیرد”، آنگاه اهمیت فوتبال برای دولت‌ها راحت تردرک می‌شود.

به غیر از ملیت، “هویت” نیز خود را در فوتبال بازتولید واحیا می‌کند. فوتبال آینۀ بروز”دیگری” است ولزوم برخورداری ازهویت متمایزکننده − دیگری. دیگریِ تولید شده برای ما در مسابقات بین المللی ، عینی‌ترین نوع “دیگری” هستند که حس “تمایز” را بیش از هر زمان ومکان دیگری تقویت می‌کنند.

شوالیه‌ها در قالب تیم ملی فوتبال، ملیت و هویت خود را میان تعدادی دیگر از هویت‌ها و ملیت‌ها عرضه می‌کنند، و جای خالی جنگ‌های جهانی را به کامل‌ترین نوع ممکن، پر می‌کنند. سرشت تاریخ با “توپ” پیوند خورده است.

صدای فریاد گزارشگر فوتبال، تنها ازخوشحالی توپی نیست که تیم ایران به دروازه عراق زده است بلکه فریاد جعل ساختگی ملیت وهویت است .

شش

این جنگ قانونی (فوتبال در مسابقات بین المللی) نمایش داده می‌شود و “تام ” است، یعنی هم از هیجان برخوردار است (همچون هر مسابقه دیگری) و هم هویتی است (برای تیم‌های حاضر).

ساختار موقت “هیجان – هویت” که تیم ملی در مسابقات بین المللی می‌سازد، بیش از هر چیز به کمک ساختار دایم “دولت- ملت” می‌آید. تیم ملی فوتبال با تولید هیجان، امر”پروبلماتیک” را غیب می‌کند و با تقویت هویت، نوعی همبستگی اجتماعی موقتی، غیرسیاسی ومعمولا بی خطر را در مقابل “دیگری”های عینی، بازتولید می‌کند. در این میان، دولت به کارهایش می‌رسد.

هفت

نمایش صنعت محبوب فوتبال به جای خدایان زئوس یونان قدیم ، صدای مهیب اسب بخار و کوره‌های آدم‌ سوزی هیتلر، جامعه مدرن متاخر را “جادو” می‌کند. جادویی که در خانه و روبه‌روی تلویزیون خلق می‌شود.