ماریان ایلن و لئونارد کوئن، در اواخر سالهای دهه ۱۹۶۰ هشت سال در یونان، در جزیره هیدرا با هم و در کنار هم زندگی کردند. روی جلد آلبوم «ترانههایی از یک اتاق » ( ۱۹۶۹) ماریان را میبینیم که پشت میز تحریر نشسته، حوله سفیدی به دور خود پیچیده و در همان حال با نگاهی عاشقانه به لئونارد کوئن مینگرد.
لئونارد کوئن دو ترانه از زیباترین ترانههایش را به ماریان ایلن تقدیم کرده است: «پرندهای روی سیم» و «به امید دیدار ماریان».
و با اینحال عشقآنها نپائید و کار به جدایی کشید. وقتی که لئونارد کوئن از بیماری سرطان ماریان آگاه شد، نامهای برای او فرستاد: «میدانی که چقدر عاشقات بودم. سفر خوشی برایت آرزو میکنم. ای دوست دیرین، خداحافظ. در پایان این جاده، تو را باری دیگر میبینم. من هم به زودی در پی تو میآیم.»
۲۸ ژوئیه ۲۰۱۶ ماریان ایلن درگذشت. در مراسم تشییع او، تشییعکنندگان ترانه «به امید دیدار ماریان» را زمزمه میکردند.
مثل این است که لئونارد کوئن در تازهترین آلبومش – «تو این را تلختر میخواهی» آخرین چیزهای زندگیاش را روی سفرهای از جنس مخمل سیاه میچیند. صدای او در ترانههای این آلبوم به نجوا شباهت دارد.
«تو این را تلختر میخواهی» که در اکتبر سال جاری منتشر شده یکی از بهترین و عاطفیترین آثار کوئن است. هر ۹ ترانه این آلبوم را میتوان بارها شنید و هر بار از صدای «باریتون» کوئن لذت برد.
اما حالا دیگر دیر شده
چند هفته پیش لئونارد کوئن در خانهاش در لسآنجلس با دیوید رمنیک، سردبیر نشریه نیویورکر دیدار و گفتوگو کرد. کوئن گفته بود که وضع سلامتیاش خوب نیست و قصد دارد که خود را برای وداع با جهان آماده کند. آلبوم «تو این را تلختر میخواهی» گامیست بلند در این جهت و به یک معنا وصیتنامه این هنرمند سرشناس کاناداییست.
در ترانههای این آلبوم چندان نشانی از عشق و عاشقی باقی نمانده. مثل این است که با مرگ ماریان، عشق هم در دنیای کوئن مرده است. موضوع بسیاری از ترانههای این آلبوم معنویت است در یک مفهوم اسپیرتوال. کوئن، شنونده را به خود فرامیخواند و راهکارهایی برای رسیدن به یک جهان معنوی را با او در میان میگذرد و چنین است که ما مقابل این مرد سالخوردهی زیبارو میایستیم و به صدای او گوش میدهیم که چگونه با خدا در کنکاش است. در آخرین قطعه این آلبوم کوئن میگوید: آرزو میکردم که قراری بین ما بود، بین عشق من و عشق تو. و سپس بعد از سه دقیقه نوای حزین ویلون، باز صدای باریتون کوئن را میشنویم که با دریغ میگوید: اما حالا دیگر دیر شده.
کوئن ترانههای این آلبوم را در نشیمن خانهاش اجرا کرده است. آدام کوئن، پسر او تنظیم این آلبوم را به عهده داشته است. سازهای زهی غلبه دارند. در نخستین ترانه این آلبوم، باس به سوی تاریکی میلغزد و در این فضای تاریک، حال و هوایی هستیشناسانه به شنونده منتقل میشود. در همان حال خواننده گروه کر کنیسایی که کوئن در کودکی به آنجا میرفته، در پیشزمینه میخواند، تا اینکه صدای کوئن به گوش میرسد که به عبری میخواند: من اینجا هستم. (Hineni) من اینجا هستم. (Hineni) و این همان کلماتیست که به روایت کتاب مقدس ابراهیم خطاب به خدا گفت، هنگامی که خداوند از او خواست پسرش، اسحاق را در پیشگاه او در سرزمین موریا قربانی کند.
کوئن اصولاً در ترانههایش ما را تا لب پرتگاه با خود میبرد و سپس با سرخوشی به ما چشمک میزند. او ترانهسراییست جلوهفروش که دریغ و افسوس را به نمایش میگذارد و با اینحال همچنان امید به رستگاری را در دل مخاطبش زنده نگه میدارد. در آلبوم اخیر او اما دشوار میتوان امید را بازیافت. او میخواند: «خداوندا، من آمادهام [برای ترک جهان].»
آلبوم «تو این را تلختر میخواهی» با ۹ ترانه زیبای آن را مدیون بداقبالی لئونارد کوئن هستیم. او در جستوجوی یافتن معنا و مفهومی برای زندگیاش در دیری، به سلک راهیان ذن درآمد. هنگامی که این دوران را سپری کرد، متوجه شد که دیگر پولی در بساط ندارد. او میبایست کاری میکرد. پس دوباره به ترانهسرایی روی آورد و در فاصله بین سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۸ کنسرتهایی در کشورهای اروپایی برگزار کرد. کنسرتهای او تا سه ساعت و گاهی هم بیشتر به درازا میکشید.
بلندترین قله جهان
لئونارد کوئن ۳۰ ساله بود که به موسیقی روی آورد. پیش از آن بختش را به عنوان یک نویسنده آزموده بود و توفیق چندانی به دست نیاورده بود. کوئن برخلاف باب دیلن مرد صحنه نیست. او و دیلن از مهمترین ترانهسرایان جهان غرب به شمار میآیند. باب دیلن ۷۵ ساله تاکنون چندین بار از ارادت و علاقهاش به ترانههای کوئن سخن گفته است. کوئن هم هنگامی که خبر اهدای نوبل ادبی در سال ۲۰۱۶ به باب دیلن رسانهای شد، در تقدیر از او و آثارش گفته بود: اهدای نوبل ادبی به دیلن مثل این است که بر فراز قله اورست پلاکاردی بیاویزیم با این مضمون که اینجا مرتفعترین قله جهان است.
دیلن این روزها به عنوان یک هنرمند دستنیافتنی روی صحنه آمده است. آکادمی نوبل هنوز هم نتوانسته به او دسترسی پیدا کند. کوئن اما مایل است که به عنوان یک مرد سالخورده و با تجربه جلوه کند که از راز کامیابی و ناکامی در عشق آگاه است و با حسرتها و پرتگاههای عاطفی بشر به خوبی آشناست.
در آلبوم «تو این را تلختر میخواهی» که فقط ۳۶ دقیقه است، کوئن اکنون در کتاب زندگی، با مداد، خطی از خود به جای میگذارد. این همه آن چیزیست که برای او باقی مانده است. مثل این است که راه او کمکم از راه دیگران جدا میشود. در پایان این راه او برهنه خواهد بود با کلاهی در دست.
منبع
در همین زمینه
همرویی سوزان مشنگ با عیسا مسیح: نقد ترانه «سوزان» اثر لئونارد کوئن
خيلي دوپهلو نوشته ايد
بنظر ميايد به ايمانتان ناخنك ميزند و يك جور ميخواهيد بچزانيدش
هنرمندان را نخواهيد از ديد خودتان ومصالح اجتماعي ارزش گذاري كنيد
بيخبري از ديلن يا تجمل خواهي كهن يا فردوسي ستيزي شاملو و……..از هنر و هنرمندي آنها نميكاهد
همانطور كه از واگنر نكاست
هنر مقوله اي جدا از ايديولوژي و اعتقادات است ولواينكه ازبطن آن در آمده باشد و بر متن آن برود
تهران / 28 October 2016
آدمهای بزرگ از مرگ خودشون هیچ واهمه ای ندارند و با اون مانند دوستی قدیمی که به قرار ملاقاتی به درازای عمر اومده روبرو می شند. اگه تلخی ای هم باشه، فقط دلسوزی و دلتنگی هست برای اونهایی که باید پشت سر گذاشت و رفت به امید دیداری دوباره، اگه دیدار دوباره ای در کار باشه. از رهسپاری قریب الوقوع لنرد کوئن گریزی نیست، همونطور که بقیه مون هم همه باید دیر یا زود راهی بشیم. مهم، جاودانگی بی مانندی هست که در شعرها و صدای جادویی کوئن نهفته و هرگز ما رو ترک نخواهد کرد. سفر خوش آقای کوئن و به امید دیدار!
گرگ / 28 October 2016