کتاب ۳۰ صفحهای استفن هسل، نویسنده و روشنفکر ۹۳ ساله، در فرانسه جنجال برانگیخت. این روشنفکر فرانسوی که از نویسندگان بیانیه حقوق بشر است خطاب به فرانسویان میگوید: به وضع موجود اعتراض کنید!
به گزارش بخش فرهنگی رادیو زمانه استفن هسل روشنفکر و نویسنده ۹۳ ساله فرانسوی و از اعضای مقاومت ملی در جنگ جهانی دوم در اکتبر سال گذشته زیر عنوان «Indignez-Vous» کتابی منتشر کرد در فقط ۳۰ صفحه که اکنون به یکی از مهمترین موضوعات فرهنگی روز فرانسه بدل شده است. عنوان این کتاب که بهدشواری میتوان آن را به فارسی ترجمه کرد، بسیار تحریکآمیز است و معنای تحتالفظی آن این است که قیامت به پا کن.
این کتاب کمحجم که توسط یک ناشر کوچک و نه چندان مهم منتشر شده، و میتوان آن را نوعی مانیفست اعتراضات مدنی بهشمار آورد، تاکنون بیش از ۸۰۰ هزار نسخه به فروش رسیده است. این کتاب در همه دکههای مطبوعاتی پاریس عرضه میشد و اکنون نایاب است.
استفن هسل با بهرهگیری از تجربیات خود در مقاومت ملی فرانسه و مبارزه مسلحانه بر ضد ارتش اشغالگر نازی و همچنین تجربه اقامت در اردوگاههای کار اجباری و بهعنوان یکی از نویسندگان بیانیه حقوق بشر خطاب به نسل جوان بر ضرورت اعتراضهای مدنی برای حفظ دستاوردها و آزادیهای مدنی پس از جنگ جهانی دوم در فرانسه تأکید میکند.
او از اشغال فلسطین، از تنهایی مهاجران و همچنین از تضاد روزافزون میان فقیر و غنی انتقاد میکند و نسبت به از بین رفتن دولت رفاه در فرانسه و غارت منابع طبیعی اظهار نگرانی میکند. استفن هسل با برشمردن مشکلات اجتماعی و اقتصادی و با تأکید بر بیعدالتیها از هموطناناش میخواهد که برخیزند و به وضع موجود اعتراض کنند.
استفن هسل در سال ۱۹۱۷در برلین متولد شد و همراه با پدرش، فرانس هسل که از نویسندگان آلمان بود و مادرش، هلن گروند که در آن زمان روزنامهنگار بود به پاریس مهاجرت کرد. او با پیکاسو، ماکس ارنست و والتر بنیامین دوستی و آشنایی داشت.
استفن هسل در سال ۱۹۴۱ به مقاومت ملی فرانسه پیوست، در سال ۱۹۴۴ توسط گشتاپو بازداشت و شکنجه شد و به اردوگاه کار اجباری برگن بلزن فرستاده شد. او در سال ۱۹۴۵ اندکی پیش از پایان جنگ موفق شد از این اردوگاه فرار کند. پس از پایان جنگ بهعنوان دیپلمات به سازمان ملل رفت و بیانیه حقوق بشر را همراه با تنی چند از دیگر همکاراناش در طی دو سال بیانیه حقوق بشر را به شکل ۳۰ مقاله نوشت.
استفل هسل بهعنوان یکی از نویسندگان بیانیه حقوق بشر اعتقاد دارد که انسان اجازه ندارد نسبت به بیعدالتیها و سیاهکاریها بیتفاوت بماند. او در طی جنگ الجزایر و هنگام تشکیل اتحادیه اروپا عقاید خود را آشکارا و بیپردهپوشی بیان کرد.
ترجمه درست متن این کتاب 30 صفحه ای این است: « برآشوبید! »
کاربر مهمان / 20 January 2011
در فوتبال وقتی شکست میخوریم گناه را کاملا گردن داور و تماشا چی و مربی و ریس فدراسیون میاندازیم . در سیاست هم یک نمونه :
فدائیان به دشنه کشی علیه رهبر سابق شان فرخ نگه دار ادامه میدهند و میخواهند مثلا با قربانی کردن او گذشته ننگین شان را پاک کنند . حتا این پاکسازی استالینیستی و فرافکنانه است و به قصد حفظ نظام سازمانی شان .
یک چنین فرد پلید جنایت کاری ( آنطور که نقره ساز ، فواد ، … تصویر میکنند )چطور رهبر فدائیان خلق شد ؟ چطور سالها بدون هیچ مزاحمتی از سوی شما ها به خیانت ادامه داد ؟ چطور هنوز بعضی از شما ها او را قبول دارید و فقط به این دو کار آخرش انتقاد دارید ؟
آیا اگر اتفاق مشابه در سازمان یا حزب دیگری می افتاد شما ها نمیگفتید همین کافی است که این سازمان منحل شود و در دادگاه خلق اعضا و رهبران ان محاکمه شوند ؟ آیا نمی گفتید که کسانی که عرضه اصلاحات در سازمان خودشان را ندارند چطور میخواهند جامعه را اصلاح کنند ؟ شما چرا علیه او انقلاب نکردید ؟ فرض کنیم شما خدای نکرده یک جوری به قدرت میرسیدید و همین آقا الان رهبر کشور ما بود . چه طوری ما باید از شر او رها میشدیم ؟
مشکل در سازمان شما و ایدیولوژی شماست . دیکتاتوری پرور است . در صورت خیانت اصلاح ناپذیر است . مثل شوروی ۷۰ سال طول میکشد تا از شر ان بتوان خلاص شد .
کاربر مهمان noghreheiha / 21 January 2011