تعداد زنان در حوزه دانش بسیار بیشتر از مردان است اما آنها برای یافتن کار در حوزه خود با موانع غیر قابل عبوری روبه‌رو می‌شوند.

چرا تعداد زنانی که مقالات علمی و پژوهشی منتشر می‌کنند این قدر کم است؟ این پرسشی است که پس از انتشار آماری درباره کاهش تعداد نویسندگان زن در حوزه علوم پزشکی، در مجله نیوساینتیست مطرح شد. از سال ۲۰۰۹، نسبت زنان به عنوان نویسنده اصلی مقالات در حال کاهش است.

معمولا چنین یافته‌هایی ما را تحریک می‌کند تا فریاد بزنیم که «به زنان دانشمند بیشتری نیاز داریم!» یا باعث می‌شود تا سخنوران در برنامه‌هایشان دائم به این موضوع اشاره کنند که زنان باید در علوم پایه درس بخوانند و آموزش ببینند. مثل دولت ولز که در روز جهانی زنان به این مساله بسیار پرداخت.

اگرچه این راهکاری جالب و بهانه خوبی برای کسانی است که در علم سرمایه‌گذاری می‌کنند و ابزاری است که می‌توان آنها را برای سرمایه‌گذاری بیشتر ترغیب کرد اما در واقعیت این چنین نیست. حقیقت این است که زنان در علوم سهم خود را ایفا می‌کنند و نه‌ تنها خلاف گزارش منتشر شده در نیو ساینتیست تعداد زنان بیشتر از هر زمان و دوره دیگری است بلکه در بسیاری از حوزه‌های علمی تعداد دانشمندان زن از مردان بسیار بیشتر است.

اگر به آنچه می‌گویم باور ندارید، به داده‌های تازه موسسه آمار تحصیلات عالی انگلستان (که در دسترسی آنلاین نیست اما من این آمار را از آنها درخواست کرده‌ام)  توجه کنید. این داده‌ها نشان می‌دهد که ۶۹ درصد دانش آموزان رشته‌های مرتبط با تکنولوژی پزشکی زنان هستند و به عنوان مثال، در رشته پلیمر این آمار به ۸۶ درصد می‌رسد. ۷۷ درصد از دانشجویان دامپزشکی، زنان هستند و در روانشناسی ۷۹ درصد از آنها تحصیل کرده‌اند. همچنین اکثریت دانش‌جویان رشته‌های انسان شناسی (۷۲ درصد)، چشم پزشکی (۶۹ درصد)، آناتومی، فیزویولوژی و آسیب شناسی(۶۴ درصد)، جانورشناسی (۶۳ درصد)، حقوق، باستان شناسی(۶۱ درصد)، دارو سازی، فارماکولوژی و سم شناسی(۶۱ درصد) زنان هستند.

زنان نسبت به مردان بیشتر در رشته‌های دندان پزشکی(۵۹ درصد)، پزشکی بالینی(۵۵ درصد)، بیولوژی(۵۸ درصد)، بیولوژی مولکولی، بیوفیزیک و بیوشیمی(۵۴ درصد)، باستان شناسی (۵۶ درصد) کشاورزی و رشته‌های مربوط به آن (۶۷ درصد) آموزش می‌بینند.

داستان مشابهی در رشته‌های ژنتیک (۵۷ درصد)، میکروبیولوژی(۵۶ درصد) تکرار شده است. در کلاس‌های برنامه نویسی به ویژه برنامه نویسی در حوزه پزشکی، تعداد دانشجویان زن حتی به درصد بالای ۷۶ می‌رسد. در مجموع  ۵۴ درصد زنان در علوم مشارکت دارند اما هنوز هم در حوزه علم، نمی‌توان تبعیض جنسیتی را انکار کرد.

اگر نسبت زنانی که پزشکی می‌خوانند بیشتر از مردان است، پس چرا از سال ۲۰۰۹ تاکنون تعداد نویسندگان زن در مجلات پزشکی در حال کاهش است؟

این مساله به تعداد زنانی که علوم پزشکی می‌خوانند ربط ندارد. از دهه ۱۹۹۰ زنان در رشته‌ پزشکی از مردان پیشی گرفته‌اند. امروزه حتی ۶۴ درصد از دانشجویان فوق لیسانس رشته‌های مربوط به پزشکی و دندان‌پزشکی را زنان تشکیل می‌دهند.

مجله نیوساینتیست به جای بحث درباره تبعیض جنسیتی، «انتخاب تشکیل خانواده» را دلیل عدم حضور زنان می‌داند. آنها دلایل خود را به یک پژوهش در مجله ماهانه نقد و بررسی اقتصاد آمریکا ارجاع می‌دهند؛ پژوهشی که نشان می‌دهد اگر زنان پژوهشگر مادر باشند، این مساله در میزان درآمدشان تاثیر بدی دارد. به تازگی، کمیته خانه علم و تکنولوژی گزارش داده است که شغل‌های تحقیقاتی حوزه علم، قراردادهای کوتاه مدتی دارند و در بسیاری از مواقع موقعیت شغلی زنانی را که قصد بارداری دارند، به خطر می‌اندازد. زنان شاغل در سطح فوق دکترا قبل از تصدی شغل باید بندهای قراردادی را امضا کنند که کمترین حمایت را از آنها می‌کند و این چیزی است که تصمیم‌گیری را برایشان دشوار می‌کند.

هرچند که آنها نباید لزوما بین خانواده و شغل یکی را انتخاب کنند اما آیا مردان هم در چنین موقعیت دشواری قرار می‌گیرند؟

بدون شک مردان با چنین مشکلی مواجه نیستند. پژوهش‌های علوم اجتماعی اروپا نشان می‌دهد که معمولا زنان و مردان پژوهشگر پارتنرهای متفاوتی دارند: مردان پژوهشگر معمولا با کسی زندگی‌ می‌کنند که خانه‌دار است و از کودکان نگهداری می‌کند در حالی‌که زنان محقق، معمولا همسر یا پارتنری پژوهشگر دارند. پس پژوهشگران مرد برای موفقیت شغلی نیازی به تطابق کار و زندگی شخصی ندارند. اما زنان در تصدی شغل‌های تحقیقاتی با دشواری‌هایی رو به رو هستند که باعث می‌شود شغل‌شان را رها کنند. به همین دلیل است که وقتی زنی برای یک کار پژوهشی درخواست می‌دهد، کارفرما آن را مورد کمتر مناسبی درنظر می‌گیرد.

آیا این مساله مهم است؟ بله، بسیار مهم است. تکنولوژی و علم مرد ـ محور باعث می‌شود خودروهای مجهز نسل اول مجهز به ایربگ‌ها به گونه‌ای طراحی شوند که در آن زنان حتی در تصادفات با سرعت ۲۰ مایل بر ساعت کشته شوند. زیرا مهندسان (مرد) از قبل پیش‌بینی نکرده‌اند که پستان برجسته زنان ایربگ را به سمت بالا و گردن فشار می‌دهد.

نائومی وولف در کتابش «بی‌اخلاقی‌ها جنسیتی: تاریخ پنهان خواست زنان» می‌نویسد: «در طول قرن‌ها و پیش از پژوهش‌های هلن اوکنل در علم آناتومی، به کلیتوریس در این حوزه از علم حداقل ۶ بار کمتر پرداخته شده است.»

همچنین کمیته علم و تکنولوژی به این مساله پرداخته که پافشاری بر تشویق زنان برای حضور در شغل‌های تحقیقاتی کافی نیست. اگر زنان شاغل در حوزه دانش نسبت به مردان کمبودها و موانع بیشتری برای تصدی یک شغل یا حفظ آن داشته باشند، تمام این تلاش‌ها بی‌نتیجه است.

ما همچنان فقط می‌گوییم که باید زنان را تشویق کرد اما به این مساله که باید شرایط به گونه‌ای فراهم شود تا زنان شاغل در حوزه علم بتوانند در موقعیت خود امنیت داشته باشند توجهی نمی‌کنیم.

یک مقاله منحصر به فرد در مجله ساینس، به تبیین دلایل این مساله پرداخته است. نویسنده پس از ارائه جزئیات شوکه کننده از نمونه‌های تبعیض و زن ستیزی ـ از جمله بحث‌های منزجرکننده‌ای درباره تجاوز و آناتومی زنان در جمع همکاران، می‌نویسد: «بسیار غیرمنطقی است که از پژوهشگران زنان بخواهیم زن ستیزی را در فرهنگ دنیا تغییر بدهند در حالی‌که خود آنها در سازمان‌هایی زن ستیز کار می‌کنند.»

بدون شک ایده‌هایی مثل Soapbox science(پروژه‌ای برای معرفی و حمایت زنان دانشمند)  در مرکز سوث بنک لندن، می‌توانند در تغییر ذهنیت مردم در مورد پژوهشگران موثر باشند اما واقعیت تلخ این است که گفتن «ما در علم به زنان بیشتری نیاز داریم» آسان‌تر از آن است که بلند شویم و در چشمان اکثریت مردانه رهبران علم و سیاست نگاه کنیم و بگوییم: «آزمایشگاه‌های شما، روند و مراحل استخدام، مراحل گرفتن بودجه کار و قواعد انتشار مقالات، همگی جنسیت زده هستند و این باعث می‌شود حوزه علم و تکنولوژی برای حداقل نیمی از جمعیت جهان، برای فعالیت مناسب نباشد. چرا شما اجازه داده‌اید که این روند تا الان رویهای جاری باشد؟»   
منبع:‌ گاردین