در طول هفته‌های گذشته جنجال بر سر میزبانی ایران برای مسابقات شطرنج زنان بحث‌های مختلفی را میان موافقان و مخالفات ایجاد کرده است. این مطلب تحلیلی است بر مباحث مطرح شده.

%d8%b4%d8%b7%d8%b1%d9%86%d8%ac-%d8%b2%d9%86%d8%a7%d9%86

فدراسیون شطرنج در آستانه میزبانی رقابت‌های قهرمانی جهان در بخش بانوان است که طی روزهای ۲۸ بهمن ماه تا ۱۱ اسفندماه برگزار خواهد شد. این اولین بار در طول تاریخ است که میزبانی این رقابت‌ها به ایران داده شده است. البته پیش از این هم فدراسیون شطرنج برگزارکننده رقابت‌هایی در بخش بانوان بوده است؛ این فدراسیون تجربه میزبانی مرحله سوم رقابت‌های گرندپری بانوان که سال گذشته برگزار شد همراه با دو میزبانی مسابقات قهرمانی آسیا را دارد، اما مسابقات قهرمانی زنان جهان مهمترین و بزرگترین رویدادی است که شطرنج ایران میزبانی آن را عهده دار شده است.

۶۴ شطرنج باز از ۲۶ کشور برگزار کننده مسابقات شطرنج قهرمانی زنان جهان هستند.

تصمیم فدراسیون جهانی شطرنج برای اعطای مسابقات قهرمانی زنان در سال ۲۰۱۷ با چالش اساسی روبه رو شده است و آن پوشش اجباری برای همه زنان شرکت کننده در این مسابقات است که با مخالفت زنان نامی‌ عرصه شطرنج با آن مواجه شده است.

موافقان و مخالفان بایکوت چه می‌گویند؟

نازی پایکیدزه، قهرمان بازی‌های شطرنج زنان آمریکا در سال ۲۰۱۶ گفته است بازی‌های تهران را تحریم می‌کند. او همچنین درباره امنیت زنان در جمهوری اسلامی‌ ایران ابراز نگرانی کرده است.

nazi-paikidze-min
نازی پاکیزده

نایجل شورت، یک شطرنج باز سرشناس بریتانیایی نیز گفته است که اگر افراد از فرهنگ‌های مختلف به ایران می‌روند، که شامل بی‌خدایان و مسیحیان می‌شود چرا باید نماد اسلامی‌ سرکوب زنان را بپوشند؟

در عین حال، خلاف نظر این چند شطرنج باز، برخی دیگر از شطرنج بازان مطرح از جمله سوزان پولگار، براین باور است که سال‌ها شطرنج بازان دنیا به ایران سفر کردند و هرگز هم با حجاب مشکلی نداشتند و اکنون هم غیر منطقی است تا درباره مهم‌ترین رقابت‌های شطرنج بانوان در سال ۲۰۱۷ چنین فضایی ایجاد شود.

آنتوآنتا استفانوفا دیگر شطرنج باز مطرح زن بلغارستانی که استاد بزرگ شطرنج محسوب می‌شود نیز می‌گوید برای کسی که به ادیان و فرهنگ دیگر کشورها احترام می‌گذارد، رعایت حجاب یکی از آسان‌ترین کارهاست.

میترا حجازی‌پور، یکی از شرکت‌کننده‌های این مسابقه هم به روزنامه گاردین گفته است: «شطرنج ایران قصد میزبانی بزرگ‌ترین رقابت‌های ورزشی این رشته را دارد و این برای اولین بار است که چنین اتفاقی برای شطرنج ایران رقم می‌خورد. تا پیش از این قادر نبودیم چنین رقابت‌های بزرگی را در کشورمان برگزار کنیم درحالی‌که برگزاری آن برای ما زنان شطرنج باز ایران خیلی مهم است. الان فرصت بایکوت کردن نیست، چون میزبانی مسابقات قهرمانی جهان فرصتی است برای اینکه قدرت شطرنج ایران را نشان دهیم.»

اکثر کسانی که موافق میزبانی ایران حتی با وجود حجاب اجباری هستند، بر اهمیت ورزش زنان تاکید می‌کنند که این فرصت نباید از آنها گرفته شود. گذشته از بحث‌ها و حمله‌هایی که در این میان به خصوص به صفحه آزادی‌های یواشکی شده است، مخالفان بایکوت بر این باورند که حجاب اجباری موضوع اول زنان در ایران نیست و عدم میزبانی ایران در رقابت‌ها می‌تواند به ورزش زنان و توانمندی آنها در این خصوص ضربه زند.

اما موافقان مساله حجاب اجباری و احترام به اولویت‌های فردای را مطرح می‌کنند و اینکه حجاب در ایران و اخبارش برای کسانی که در ایران زندگی نمی‌کنند و یا مسلمان نیستند چه معنایی جز اجبار و نادیده گرفتن حقوق زنان می‌تواند داشته باشد. در بررسی‌های مطرح شده به نظر موافقان و مخالفان چند دسته‌بندی می‌توان کرد. استدلال‌های زیر، در واقع تحلیلی است بر مباحث مطرح شده.

استدلال اول: احترام یا تفاوت؟

یکی از افراد شرکت کننده که قراراست با حجاب در مسابقات حاضر شود این استدلال را مطرح کرده است که «ما به تفاوت‌ها احترام می‌گذاریم.» سوزان پولگار، استادبزرگ شطرنج و رییس کمیسیون شطرنج زنان فدراسیون جهانی با دفاع از اعطای میزبانی به ایران گفته است: «من نزدیک به ۶۰ کشور سفر کرده‌ام، وقتی که به کشوری می‌روم که فرهنگ متفاوتی دارد، برای احترام به آنها لباس سنتی آنجا را به تن می‌کنم. هیچ کس از من نمی‌خواهد که این کار را انجام دهم ولی من تنها به دلیل احترام این کار را می‌کنم.»

Womens section at the 42nd Chess Olympiad in Baku, Azerbaijan on Tuesday, September 13, 2016. ( (Photo by Oleksandr Rupeta/NurPhoto via Getty Images))

سوزان پولگار در حالی این مساله تفاوت و احترام را مطرح می‌کند که استدلال او با مساله ایران اصلا همخوانی ندارد. مساله‌ای که مطرح می‌شود و از کسانی مثل خانم پولگار باید پرسید این است که آیا پوشش اجباری با پوشیدن اختیاری لباس سنتی یکی است؟

در خیلی از کشورها زنان به دلخواه لباس سنتی برتن می‌کنند و اگر کسی این لباس را بر تن نکند دستگیر و یا زندانی نمی‌شود، اما در ایران زنان چه بخواهند چه نخواهند باید این پوشش را داشته باشند، حال احترام به آن دسته از زنانی که نمی‌خواهند این پوشش را داشته باشند چه می‌شود؟

آیا پذیرفتن پوشش اجباری بی احترامی‌ به زنانی نیست که به زور حجاب بر سر می‌کنند؟ از سوی دیگر مساله خانم پولگار و مقایسه آن با سایر کشورها استدلال ساده‌ای را مطرح می‌کند چه طور می‌شود به قانون اساسی کشوری که حق طبیعی میلیون‌ها زن را نادیده می‌گیرد احترام گذاشت؟

چرا در استدلال خانم پولگار احترام به سایر زنان ایرانی که مخالف حجاب اجباری هستند جایی ندارد؟

از سوی دیگر، مسئولان ایران این مساله را احترام به قانون اساسی کشور می‌دانند، این در حالی است که قانون اساسی یک کشور حداقل به سطح خواسته‌های زنان توجه دارد ولی در قانون اساسی ایران زنان حقوق‌شان پایین‌تر از مردان است. مساله حجاب اجباری یک اجبار ایدئولوژیک است که مدام به صورت‌های مختلف به زنان اعمال می‌شود. قانون اساسی ایران کوچک‌ترین حقوق زنان را نادیده گرفته، اما آیا زنان دیگر کشورها برای شرکت در مسابقات هم باید از زاویه همین قانون نگریسته شوند؟

استدلال دوم: ورزش زنان یا سرکوب زنان در ورزش؟

در طول سال‌های گذشته، مساله زنان و ورزش همواره یکی از چالش‌برانگیزترین مسائل روز در ایران بوده است. زنان با وجود سختی‌های موجود و حجاب اجباری راه سختی را پیموده‌اند و حتی توانسته‌اند در این زمینه بسیار موفق عمل کنند. اما این مساله به دلیل پوشش نیست، بلکه به دلیل مقاومت زنان در برابر تحمیل پوشش است.

میترا حجازیان در دفاع از میزبانی ایران می‌گوید که این مسابقات برای ما خیلی با اهمیت است چون ما هیچ گاه در زمینه ورزش زنان میزبانی نداشته‌ایم. سوالی که مطرح می‌شود چرا ایران نمی‌تواند با وجود حضور زنان در اکثر رشته‌های ورزشی میزبان مسابقات باشد؟ آیا این غیر از تحمیل ایدئولوژی تن و حق انتخاب زنان در طول ۳۸ سال گذشته بوده است؟ اگر مساله حجاب اجباری نبود، تا چه حد پتانسیل‌های ورزش زنان در سطح بین‌المللی و جهانی می‌توانست پیشرفت کند؟

این در حالی است که با وجود همه پیشرفت‌های زنان در ایران، آنها همچنان حق ورود به استادیوم‌ها را ندارند و زنان همچنان به دلیل پوشش از حق شرکت در برخی مسابقات با وجود توانایی‌هایشان محرومند. همچنان دوچرخه سواری زنان در مکان‌های عمومی‌ با منع شرعی مواجه است. این درست است مسابقات می‌تواند سکوی مناسبی برای حضور زنان در سطح بین‌المللی باشد، اما اگر مساله حجاب اجباری مطرح باشد این حضور همچنان پر تنش و پر چالش است و باز به قیمت از دست دادن آزادی‌های فردی و حق انتخاب زنان است که در نهایت می‌تواند به توجیه عدم حضور زنان در ورزشگاه‌ها هم منجر شود.

استدلال سوم: حجاب اجباری اولویت زنان 

در میان مخالفت‌های مطرح شده که بسیاری از آنها بنیانگذار کمپین آزادی‌های یواشکی مسیح علینژاد را نشانه رفته‌اند، مساله اولویت‌زدایی از حجاب اجباری و جایگزینی آن با ورزش زنان است. در میان نقدهای مطرح شده این مساله بیان می‌شود که مخالفت با حجاب اجباری اولویت زنان نیست. با توجه به این استدلال کلیت هویت زنان و مساله اعمال ایدئولوژی مورد چالش قرار می‌گیرد.

این استدلال موجب توسعه نگاه سطحی‌نگر به مساله پوشش زنان می‌شود و با رد آن به عنوان اولویت‌بخش وسیعی از زنان در جامعه، بسیاری از خواست‌های دیگر زنان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. چه طور حجاب مساله اصلی نیست وقتی که بسیاری از زنان توسط گشت‌های ارشاد و پلیس‌های امنیت به همین دلیل دستگیر می‌شوند؟ آیا اگر نادیده گرفتن بحث زنان و پوشش آزاد و دادن این حق به آنان که خودشان این پوشش را انتخاب کنند اولویت نباشد پس چه طور می‌توان به بهبود وضعیت زنان در ایران امید داشت؟

مساله پوشش زنان یک مساله سطحی نیست، بلکه نماد یک ایدئولوژی و نگاه محدودکننده به هویت زنان است. در سال‌های گذشته حکومت ایران با طرق مختلف این خواسته زنان را نادیده گرفته است؛ از تبلیغ‌های مختلف در سطح شهر برای کنترل کردن زنان گرفته تا ورود زنان به اماکن عمومی‌ و محدود کردن آنها به هر طریق مساله پوشش را به نگاهی توسعه‌گر و ایدئولوژی‌ساز برای تحمیل خواست‌های خود به زنان تبدیل کرده است. در نگاه عمومی‌، مساله پوشش است اما در نگاه وسیع‌تر، پوشش به ابزاری سیاسی برای کنترل تبدیل شده است و نماد مبارزه با غرب‌گرایی است.

مساله تحمیل پوشش زنان با هویت فردی آنان در ارتباط است. در این تحمیل، زنان به عنوان جزء کوچکی از جامعه مردسالار هستند که این جامعه باید برای رسیدن به خواست‌های ایدئولوژیکی و اصلاح جامعه از تن زنان شروع کند. مقاومت زنان در سال‌های گذشته، سرعت این تحمیل را به عقب رانده است اما در هر حال، این استدلال این ایدئولوژیکی برای تحمیل همچنان به قوت خود باقی مانده است و هر چه قدر بیشتر پیش رود، قدرت کنترل‌گری آن از ساختار اصلی جامعه به جزئیات هم رخنه خواهد کرد.

استدلال چهام: اعتراض زنان داخل یا خارج؟

اما در طول نقدهای مطرح شده به واسطه طرح دو قطب خارج و داخل فضایی ایجاد شده است که موجب تغییر در نگرش به سمت دو قطبی شدن به جای تمرکز بر مساله اصلی زنان شده است. کسانی که این فضای دو قطبی را ایجاد کرده‌اند ناخواسته بر خواسته بخش اعظمی‌ از زنان در ایران سرپوش می‌گذارند و به جای کنترل بحث برای از میان بردن و حل یکی از اصلی‌ترین مسائل زنان با دو قطبی کردن فضا از آن بحث دور می‌شوند.

در دنیای امروز و به خصوص در تئوری‌های اخیر جامعه شناختی و علوم نظری مساله خارج و داخل به مساله کاملا غیر کاربردی تبدیل شده است. داخل و خارج به دلیل سرعت رشد ارتباطات و گسترش رسانه‌ها مفهوم کلاسیک خود را از دست داده است و اکنون در بسیاری از نظریه‌ها این دو قطب داخل و خارج مفهوم خود را از دست داده‌اند. بحث اصلی در این میان اول مساله حقوق زنان در ایران و حق پوشش و دوم احترام به حقوق زنان برای ورود بر ایران و آزادی در حق پوشش است که در استدلال‌های مطرح شده جایگاه خود را به خارج و داخل داده است.

راه‌حل چیست؛ تحریم یا مماشات؟

در بحث‌های مطرح شده، سوالی که مطرح می‌شود این است که موافقان بایکوت چه راه‌حلی را ارائه می‌دهند؟

پاسخ به این سوال با بحث‌های فراوانی همراه بوده است. مسلما پیدا کردن راه‌حل با توجه به بحث‌های پیش آمده کار دشواری است. اما به هرحال از موضع حقوق زنان در موافقت پوشیدن اجباری حجاب زنان در مسابقات شطرنج حتی برای کسانی که به خاطر مسابقات حجاب دارند نوعی تضییع حق انتخاب زنان و تن دادن به ایدئولوژی حکومت ایران در خصوص زنان است.

مساله اینجاست که حجاب در ایران و به خصوص تحمیل آن به زنان از ایدئولوژی سرکوب و کنترل تن زنان نشات می‌گیرد که در مقیاس وسیع‌تر حتی جهانی هم می‌تواند تسری پیدا کند، قطعا زنان در ایران تسلیم این تحمیل نشده‌اند و بسیاری هم در سطح جهانی پیشرفت داشته‌اند اما این نمی‌تواند از اهمیت مساله اجبار در پوشش زنان بکاهد. نمی‌توان به دلیل آنکه ایران قرار است میزبان یک مسابقه شود از خواست‌های زنانی که نمی‌خواهند در این مسابقه با حجاب شرکت کنند، گذشت.

به علاوه این تنها مشکل پیش آمده در این مسابقات نیست، مساله پوشش زنان خارجی در ایران همچنان پر تنش و پر چالش است، بسیاری از این زنان به دلیل مسائل کاری مجبور به پوشش شده‌اند و تریبونی برای اعتراض به آن نداشته‌اند. بسیاری از سفر به ایران به دلیل همین حجاب منصرف شده‌اند.

از سوی دیگر این چالش مطرح است که چرا بسیاری از زنان سیاستمدار حاضرند به این پوشش تن بدهند و این مساله هرگز از سوی حکومت ایران حل نشده است؟ خواست و پرسشی که از سوی این زنان شطرنج باز مطرح می‌شود، بار دیگر مساله حق پوشش و آزادی زنان را که سال‌هاست تحت تاثیر منافع اقتصادی و سیاسی بی‌پاسخ مانده، به عرصه بحث و بررسی آورده است.

افرادی که از میزبانی شطرنج ایران دفاع می‌کنند و در واقع بایکوت زنان را ضایع کردن حق ورزش زنان می‌دانند، چرا این درخواست از را از دولت ایران نمی‌کنند که به زنان خارجی شرکت کننده تحمیل حجاب نکند؟ با اینکه قطعا بهبود ورزش زنان در اولویت است اما به چالش نکشیدن حجاب اجباری زنان در این مسابقات به توسعه ایدئولوژی پوشش و کنترل تن زنان در سطح گسترده‌تر دامن می‌زند.

کسانی که فکر می‌کنند این چالش حجاب اجباری به نوعی تحت فشار قرار دادن ورزش زنان در ایران است، آن روی سکه را نمی‌بینند که بسیاری از موقعیت‌هایی که می‌توانسته برای ورزش زنان ایجاد شود همچنان به دلیل حجاب از آنان گرفته شده است.

قطعا بایکوت کردن مسابقات شطرنج در ایران راه‌حل ایده‌آل موافقان تحریم نیست، اما این مساله می‌تواند صدای اعتراضی زنانی که نمی‌خواهند حق انتخاب زنان برای انتخاب نوع پوشش را بلندتر منعکس کنند، صدایی که سرکوب آن و مماشات به بهانه ضربه زدن به ورزش زنان نمی‌تواند راه حل مناسبی برای بسیاری از فعالان حقوق زنان باشد.