ساعت، هشت صبح است. دختر چهار سالهام چشمانش را میمالد تا خواب را فراری دهد و بلافاصله میگوید: «مامان امروز خونه هستی؟ سرکار نمیری؟»
با شنیدن جملهاش دلم انگار چنگ میخورد. تمام خاطرات بزرگکردن دختر اولم همراه با هفت سال دانشگاه رفتنم به ذهنم هجوم میآورند. حس عذاب وجدانم سر کلاسهای دانشگاه و نگاه گنگ استاد وقتی هر یک ساعت برای زنگ زدن از تلفن عمومی طبقه پایین دانشکده از کلاسها خارج میشدم، مانند یک سناریو مقابل چشمانم ظاهر میشوند.
گفتم: «چرا. سر کار که میروم ولی دیرتر. الان بیدارت کردم که با هم برویم دکتر.» با شنیدن این جمله که به بهانه دکتر میتواند صبح را در کنارم باشد، ذوق میکند و من باز به تناقض حس مادری و حس زنده بودنم از طریق فعالیت اجتماعی بر میگردم.
احساس گناه
هفته پیش دختر بزرگم را در حالی که در دندانپزشکی در حال عمل جراحی کوچکی برای درآوردن چهار دندان عقلش بود، تنها گذاشتم. فقط به دلیل این که باید به موقع در محل کارم حاضر میشدم. عمل جراحی خیلی دیرتر از زمان مقرر شروع شده بود و خیلی بیشتر طول کشیده بود. دختر ۱۶ سالهام را به دوستم سپردم تا او را به خانه برساند و خودم با گریه سوار ماشین شدم و تا محل کارم گریه کردم. احساس گناه داشتم و از خودم بدم میآمد.
مادران بسیاری در سراسر دنیا از آمریکا و اروپا گرفته تا خاورمیانه و شرق با این حس تناقض دست و پنجه نرم میکنند. از سوی دیگر مطمئن هستم اگر تسلیم این حس بشوم و احساس گناه دوری از فرزندانم بر روی فعالیت اجتماعیام تاثیر بگذارد، به مادر بیماری تبدیل میشوم که ممکن است خانوادهام را هم بیمار کنم.
حالا این که چگونه مسئولیت مدیریت خانه، پرورش دخترانم، کار بیرون و تحصیلم را به دوش بکشم، موضوعی است که محال است به تنهایی از پس آن برآیم. با خودم فکر میکنم دقیقا همین جاست که پای همسرم به میان میآید. ولی تحقیقات محققان و گشتی در خاطرات دوران کودکیام گویا نشان میدهند من خیلی قبل از این روزها و مواجهه با این حس، قربانی نابرابری شدهام.
شاید همان روزهایی که پدرم مرا به اداره خودش میبرد تا مادرم که پس از زایمان خواهرم افسرده شده بود، بیشتر استراحت کند و کمتر درگیر من باشد.
من آن روزها شش سال داشتم و عاشق این بودم که ورقهای سفید را زیر شیشه میز اداره پدرم بگذارم و سر خودم را گرم کنم. یک روز پدر سراسیمه وارد اتاق شد و من که با هر بار ورود پدرم خوش حال میشدم، پریدم در آغوشش. پدر با اضطراب مرا عقب زد و پرسید: «تو به نامه روی میز دست زدی؟» و بعد شروع به جستوجوی نامه کرد. چند ثانیهای گذشت که مدیر در اتاق را باز کرد و گفت: «ما نباید تقاص همسر افسرده شما را پس بدهیم. نامه را سریع نیاز دارم.»
در را که بست نمیتوانستم به چهره پدرم نگاه کنم.
احساس
«مارتینا کلت» استاد موسسه تحقیقات والد و خانواده میگوید: «ایده مادری کردن به طور سنتی و شیوهای که مدنظر ماست کاملا با هنجارهای محل کار در تضاد است.»
او معتقد است قالبها و فرمهایی که از مادری کردن مادرهامان در ذهنمان است، کاملا با مشکلات جامعه در حال تغییر ما، متفاوت است و سنخیت ندارد. به همین دلیل بیشتر اوقات احساس سردرگمی، گناهکاری و یا خسته بودن داریم.
پژوهشی که توسط شبکه اینترنتی «نت مامز» صورت گرفته است، نشان میدهد بیشترین تبعیضهای شغلی زمانی بوده است که مادر از مرخصی زایمان خود به محل کار خود بازگشته است. گزارش شده است که مدیران به دلیل این که کارمندشان مدتی دور از محیط کار بوده و طبعا از موضوعات و تغییرات جدید باخبر نیستند، سعی میکنند حضور آنها را نادیده بگیرند. کارمندان دیگر نیز به دلیل این که همکارشان به دلایل مختلف مانند بیماری کودک و … ممکن است زودتر محل کار را ترک کنند و یا مرخصی بیشتری بگیرند، با او بدرفتاری میکنند.
بیایید دیگر احساس گناه نکنیم
نوشین جلالی، مهماندار هواپیمای ایران ایر است. او به رادیو زمانه میگوید: «از زمانی که فرزندم به دنیا آمده است، حتی از بوی شیر زیر یونیفرمم متنفر شدهام. با این که پدر و مادرم از فرزندم نگهداری میکنند خودم هر روز خستهتر و افسردهتر میشوم. دوشیدن شیر و رساندن آن به کودکم، رگ کردن شیر در سینههایم در زمان پرواز و خیس شدن لباس و نگاههای مهماندارهای مرد عصبیام میکند. همین موضوع باعث شده منزوی بشوم. از طرف دیگر این که کنار فرزندم نیستم، آزارم میدهد. با خودم مدام کلنجار میروم و از خودم میپرسم آیا کارم درست است یا نه.»
واقعیت اما این است که مطالعات دانشگاه هاروارد نشان میدهد دختران مادران شاغل در تجربه شغلی آینده خود موفقتر از دختران دیگر هستند. «لارا وندرکم» نویسنده آمریکایی در آخرین کتاب خود با نام « میدانم مادرم چگونه این کار را انجام میدهد» مینویسد: «بیایید دیگر از این که یک مادر شاغل هستیم احساس گناه نکنیم.» او در این کتاب بر اساس آمار پژوهشی ثابت میکند فرزندان مادران شاغل دارای مهارتهای اجتماعی بیشتر، اعتماد به نفس بیشتر و هوش بیشتر هستند و در نهایت آینده شغلی و اجتماعی موفقتری دارند.
تاثیر کلیشههای سنتی حتی بر جوامع مدرن
وجود چنین احساس گناهی در زنان، بیش از هرچیز بیانگر نابرابری زنان و مردان در پذیرش نقش والد است. با این حال حتی مردانی که سهم برابری در نگهداری از فرزند به عهده دارند، از تاثیر کلیشههای جنسیتی در امان نیستند.
جنیفر بردهال، پروفسور رشته مدیریت دانشگاه تورنتو بر اساس مطالعاتش اعلام کرده است مردانی که وقت بیشتری برای فرزندانشان میگذارند و از نقش سنتی مردسالاریشان دورتر میشوند، در محل کار با چالشهایی بیش از همکارانشان که فرزند ندارند و یا تمرکزشان بیشتر بر روی کار است، مواجه هستند. مطالعات این پروفسور نشان میدهد برعکس، زنانی که فرزند دارند و یا به نقش سنتی مادری نزدیکتر هستند، کمتر از زنان مجرد و مادرانی که از نقش سنتی مادری دور هستند، مورد آزار و اذیت شغلی واقع میشوند.
بر اساس نتایج این پژوهش، مردان و زنانی که سعی میکنند هنجارهای سنتی مردسالاری و مادری را نقض کنند، با چالشهای بسیار زیادتری از سوی همکاران و مدیرانشان روبهرو بودهاند. این مطالعات در نهایت نشان داده است هر چقدر مادران و پدران نقش سنتیشان را در منزل بهتر ایفا کنند، در محل کار هم با رفتارهای مثبتتری مواجه هستند.
ناگفته نماند جنیفر بردهال، خاطر نشان میکند که موضوع رفتار شغلی (همکاران و کارفرمایان) در محل کار که هدف مطالعاتی این پزوهش بوده است، کاملا با موضوع ارتقای شغلی و پرداخت دستمزد، متفاوت است.
این در حالی است که مرکز تحقیقاتی «پیو» اعلام کرده است مردان سه برابر بیشتر از سال ۱۹۶۵ زمان خود را با فرزندان خود سپری میکنند و به موازات افزایش توجهشان به بزرگکردن فرزندشان با تبعیضهای مختلفی در محل کار خود دست و پنجه نرم میکنند به طوری که «کمیته فرصت شغلی برابر» اعلام کرده است تعداد پروندههای اعتراضی مردانی که به دلیل سپری کردن زمان بیشتر با فرزندانشان، تجربه تبعیض در محل کار داشتهاند، از سال ۲۰۰۶ به ۳۰۰ برابر رسیده است.
سهم پدرها
پژوهشگری در روزنامه گاردین مینویسد: «تشویق مردان به مشارکت در مسئولیت بزرگ کردن فرزندانشان از لحظه زایمان، یکی از کلیدهای اصلی برابری زن و مرد در خانواده است.»
او معتقد است اولین دلیلی که باعث میشود مردان، زمان کمتری برای پرورش فرزندانشان سپری کنند، مرخصی بدون حقوق آنها در زمانی است که همسرانشان زایمان میکنند. این مقاله نشان میدهد اولین نقطه آغاز نابرابری میان زن و مرد، مرخصی بدون حقوق مردان در زمان زایمان است. همین موضوع باعث میشود زنان تنها مانده و مجبور شوند زمان بیشتری به فرزندشان اختصاص دهند و در نتیجه بیشتر از مردان در معرض خطر تعلیق و یا از دست دادن شغل قرار بگیرند.
او بر اساس پژوهشی که در همین موضوع انجام داده است میگوید: «تحقیقات نشان داده است زنان شاغل ۱۰ برابر بیشتر از مردان، وقت خود را با فرزندانشان سپری میکنند و از همه جالبتر این که هیچ کشوری وجود ندارد که زنان و مردان آن به یک میزان وقت خود را صرف پرورش و آموزش فرزند کنند. در همه کشورها سهم مادرها چندین برابر پدرها بوده است.»
این در حالی است که مطالعات اخیر در کشور انگلستان نشان داده است مردانی که زمان بیشتری برای انجام کارهای خانه و یا پرورش فرزندانشان سپری میکنند، سالمتر و شادتر هستند و حتی کاراییشان در محل کار بیشتر از دیگر مردان است. از سوی دیگر بر اساس همین مطالعات، فرزندان این مردان نیز مهارتهای اجتماعی قویتری نسبت به کودکان دیگر دارند.