یک راننده اتوبوس، یک دفترچه یادداشت، زندگی روزانه و یکنواخت. در فیلم «پترسن» جیم جارموش اتفاق چندانی نمیافتد و با اینحال ناگهان به طرز دلپذیری بحث عشق در میان میآید. در این فیلم هیچ چیز زیباتر از این نیست که صبح در کنار زنی به نام لورا با بازی گلشیفته فراهانی آغاز شود.
هفت شبانهروز از زندگی یک راننده اتوبوس به نام پترسن (با بازی آدام درایور) در کنار لورا که آرزو دارد خواننده موسیقی کانتری بشود، در شهری به نام پترسن.
پترسن رأس ساعت شش صبح از خواب بیدار میشود، به ساعت مچیاش نگاهی میاندازد، همسرش لورا را که خوابآلود است میبوسد و سر کارش میرود.
یک بولداگ هم به نام «ماروین» در این فیلم حضور دارد. برای لورا این سگ جایگزینیست برای یک بچه. در نظر پترسن اما این سگ مزاحمی بیش نیست و با اینهمه او را هم مانند همه وظایف زندگی روزانه تحمل میکند. هر شب، از روی وظیفه با «ماروین» به گردش میرود، سر راه سری به یک میخانه میزند و خودش را به یک لیوان آبجو دعوت میکند. او هرگز در میگساری زیادهروی نمیکند.
هر روز چند سطر در یک دفترچه
ممکن است در این لحظه این پرسش برای شما پیش آمده باشد که آیا واقعاً این یک فیلم داستانیست یا چیزی است کسالتآورتر از زندگی هر روزهروز؟ حق با شماست. در فیلم «پترسن» اتفاق چندانی نمیافتد و آنچه که اتفاق میافتد هم تکرار مکرر رویدادهای روزهای قبل است. اما از طرف دیگر پترسن یک سویه نه چندان آشکار هم دارد. این راننده اتوبوس هر روز در دفترچه یادداشتش اشعاری مینویسد: دقیقاً مانند ویلیام کارلوس ویلیامز، شاعر آمریکایی که یک مجموعه پنج جلدی از اشعارش را به نام «پترسن» منتشر کرده. اشعار ویلیام کارلوس ویلیامز درباره شهر کوچکیست به نام «پترسن» که با اتوموبیل فقط نیم ساعت با نیویورک فاصله دارد.
پترسن هر روز صبح، در ایستگاه اتوبوس، دفترچهاش را به فرمان اتوبوس تکیه میدهد و قبل از آنکه استارت بزند و اتوبوس را روشن کند، چند سطری در دفترچهاش مینویسد. موضوع اشعار او چیزهای پیش پاافتادهایست مثل قد و قواره چوب کبریتها و در این بین ناگهان به طرز دلانگیزی موضوع عشق هم در میان میآید. پس «پترسن» جیم جارموش فیلمیست درباره شعر و زندگی شاعرانه یک راننده اتوبوس در کنار زنی که آرزوهایی دارد و گلشیفته فراهانی نقش او را با مهارت تحسینبرانگیزی بازی میکند.
پترسن: شاعر زندگی روزانه
در «پترسن» شخصیتهای دیگری هم حضور دارند: یک دختربچه، یک مرد ژاپنی، خود پترسن و لورا، زنی که در کنار او خوشبختی معنی پیدا میکند و گمان میکند که پترسن خوشقلب روزی شاعر بزرگی میشود. چه کسی میتواند این ادعا را با قاطعیت رد بکند؟
پترسن، شاعر زندگی روزانه است. شاعرانگی او در نوع نگریستن او به جهان، در گفتوگوهایش با مسافران اتوبوس یا غروبها در میخانه جلوهگر میشود. شعر ابتدا با نگاه کردن آغاز میشود و سپس نوبت میرسد به نوشتن و گاهی هم در این گیر و دار پیش میآید که اتفاق مضحک، وحشتناک یا آبسوردی روی میدهد و همه اینها به چند سظر در زندگی پترسن تقلیل پیدا میکند که چند صباحی بعد، در یکی از همین روزها اتفاق خوبی بیفتد.
پترسن میگوید: اینها فقط چند کلمهاند.
«پترسن» جیم جارموش عاشقانهایست درباره نوشتن و در فضیلت یک زندگی شاعرانه و قدردانی از عشق و از هستی. در این فیلم هیچ چیز زیباتر از این نیست که صبح در کنار زنی به نام لورا با بازی گلشیفته فراهانی آغاز شود.
گلشیفته فراهانی روی فرش قرمز جشنواره فیلم کن
شصت و نهمین جشنواره فیلم کن:
پشت پرده بازار کن: فروشنده یا مشتری؟
شصتونهمین دوره جشنواره فیلم کن آغاز شد
کتایون شهابی، داور مهمترین جشنواره سینمایی اروپا
فیلمهای جشنواره کن معرفی شدند: یک فیلم از ایران
هفتمین فیلم اصغر فرهادی به جشنواره فیلم کن راه پیدا کرد
هفته منتقدان کن فیلمهای برگزیدهاش را اعلام کرد
عجب گیری پیدا کرده ایم با یک خود شیفته دیگر ایرانی
که مانند بسیاری از ما ایرانیان همانند خود او اسیر «خود»
است و «خود». بزور میخواهد آن چیزی باشد که آن نیست.
و همین مصنوعی بودن و نقش بازی کردن(و آنهم ناشیانه!)
سرانجام به خودباختگی و به بی سرانجامی می انجامد.
حمید / 17 May 2016
گالشیفته فراهانی الگو بانوی ایرانی است
زند باد ستاره ایرانی گلشیفته فراهانی
اتوسا / 18 May 2016