رمان «کمی بهار» در سال ۱۳۱۲ آغاز می‌شود؛ دو سال پیش از کشف حجاب. اردکان در این رمان صحنه‌ای‌ است که در آن و در قالب یک «ساگای خانوادگی» تاریخ ایران رقم می‌خورد.

KAMIB01

خانم پارسی‌پور در این رمان می‌خواهد نشان بدهد که چگونه تحولات زن ایرانی در طول تاریخ، منجر به تحول مردان نیز می‌شود. «کمی بهار» همانطور که به‌تدریج نوشته می‌شود، در «رادیو زمانه» هم به شکل کتاب گویا در اختیار خوانندگان و شنوندگان قرار می‌گیرد.

شماره ۱۳۳ از این مجموعه را می‌توانید بشنوید. خلاصه این بخش چنین است:

آذرماه همیشه آرزو مى‌کرد که هرمز یکانى بمیرد. اگر او مى‌مرد ماجرایش با آذرماه به دست فراموشى سپرده مى‌شد. او مرتب خواب مرگ مرد را مى‌دید. شبى ایرج به خانه آمد و روزنامه‌اى به دست داشت. به آذرماه گفت که آن مرد بیچاره. هرمز یکانى در جاده شمال تصادف کرده و ماشینش به قعر دره سقوط کرده است. جسد مرد سه روز در ماشین مانده بود و بنا بود تشییع جنازه باشکوهى انجام بگیرد. او هیچکس را نداشت و ثروتش به تنها خواهر او مى‌رسید. آذرماه راحت شده بود و احساس مى‌کرد دوباره مى‌تواند زندگى کند. اما شب حسین الله‌وردى به خانه آن‌ها آمد و از آن‌ها دعوت کرد تا به لقانطه بروند. آذرماه فکر کرد که اگر او نیز مى‌مرد تمام مشکلات حل مى‌شد. در لقانطه حسین الله‌وردى گفت که هرمز یکانى عادت بدى داشته و با زنان مردان دیگر رابطه برقرار مى‌کرده. آذرماه پرسید او با کدامین زن رابطه برقرار کرده بوده و…