فیلم «موستانگ» ساخته دنیز گامزه ارگوون، کارگردان زن ترکیه‌ای یکی از نامزدان جایزه اسکار است. یک مرد متعصب مسلمان، پنج برادرزاده خود را در خانه حبس می‌کند. این پنج دختر جوان برای استقلال و آزادی فردی خود تلاش می‌کنند. آیا تلاش آن‌ها به ثمر می‌رسد؟ نقد هانا پیلارچیک بر این فیلم را می‌خوانید:

نمایی از فیلم «موستانگ» ساخته دنیز گامزه ارگوون
نمایی از فیلم «موستانگ» ساخته دنیز گامزه ارگوون

چه چیزی می‌توانست در یک روز داغ تابستان کنار دریای سیاه قابل فهم‌تر از پیشنهاد خواهری به خواهر دیگر باشد که می‌گوید: «بیا بریم شنا کنیم»؟

اما «موستانگ» پس از نیمی از فیلم بیننده را دچار سردرگمی می‌کند. آیا لاله و چهار خواهر بزرگ‌تر او ماه‌ها در خانه عمویشان محبوس نیستند؟ آیا او تلفن‌های همراه و کامپیوترشان را ضبط نکرده است؟ آیا آن‌ها مجبور نشده‌اند [به عنوان حجاب اسلامی] لباس‌هایی به شکل کیسه بر تن کنند و به جای رفتن به مدرسه، زیر نظر مادربزرگشان به خانه‌داری بپردازنند؟

پوستر فیلم «موستانگ» ساخته دنیز گامزه ارگوون
پوستر فیلم «موستانگ» ساخته دنیز گامزه ارگوون

چرا، وضع خواهران یتیم به همین شکل است و با این‌حال آن‌ها می‌روند که شنا کنند. در اتاق خوابشان، با تشک‌ها و لحاف‌ها به عنوان دریا. آفتاب روی بازو‌ها و پاهای قهوه‌ای رنگشان می‌تابد، در حالی که آن‌ها ادای شنا کردن را در می‌آورند و حتی یک متر هم پیش نمی‌روند.

«موستانگ»، با چنین صحنه‌هایی فراموش‌نشدنی، از نخستین نمایش‌اش در مه ۲۰۱۵ در جشنواره فیلم کن توجه بسیاری از تماشاگران را جلب می‌کند. این فیلم توانست حتی آکادمی (اسکار) را هم مجاب کند و یکی از پنج فیلمی است که یکشنبه ۲۸ فوریه برای اسکار فیلم خارجی کاندید شده است. دنیز گامزه ارگووَن، کارگردان ترکیه‌ای، در کنار لیز گاربوس، با فیلم مستندش «چه اتفاقی افتاده خانم سایمون»، تنها کارگردان زنی است که کاندیدای دریافت جایزه اسکار است؛ آن هم با نخستین فیلم‌اش.

تصاویر شنای خشک دختران یتیم در اتاق خوابی پژواک دور و دردآور صحنه آغازین فیلم است. در آخرین روز پیش از تعطیلات مدرسه پنج خواهر، لاله (گونش سَنسوُی)، نور (دوُغا زینب دوُغوشلو)، سَلما (تویبا سونغور اوغلو)، اجه (الیت ایسکان) و سونیا (ایلآیدا آکدوغان) با چند تن از دوستان دبستانی‌شان در امتداد ساحل به طرف خانه‌شان می‌روند. دختران به‌طور خودجوش تصمیم می‌گیرند با اونیفورم مدرسه به آب بزنند. خواهران، نشسته بر شانه‌های پسران، با هم مسابقه می‌دهند که ببینید چه کسی بیشتر از دیگران می‌تواند خود را روی آب نگه دارد. بلوز‌های سپید مدرسه بر پوست تنشان می‌چسبد. شلال گیسوان بلند آن‌ها در باد به پررواز در می‌آید. حال و هوا، شادمانه است، اما نه اروتیک.

همدستی زنان با هم

با این همه وقتی به خانه پیش عمویشان اروُل و مادربزرگشان برمی‌گردند، خشم در انتظارشان است. یک زن همسایه بازی به اصطلاح منافی عفت آنان در آب را گزارش کرده است. عموی خشمگین دختران را کشان کشان نزد پزشک می‌برد تا او گواهی بدهد که پرده بکارتشان هنوز برجاست. اما حتی گواهی پزشک مبنی بر باکرگی دختران هم عمو را آرام نمی‌کند. تلفن‌های همراه و کامپیوترشان ضبط می‌شود، و منزوی کردن خواهران از بقیه جهان آغاز می‌شود.

پیش‌پرده فیلم «موستانگ» ساخته دنیز گامزه ارگوون

نمادگرایی «موستانگ» چنان مسطح است که دیگر نمی‌توان آن را نمادگرایی نامید: ترکیه رو به اقتدارگرایی دخترانش را محبوس می‌کند. از این دیدگاه فیلم می‌تواند مورد سوءاستفاده کسانی قرار بگیرد که ترکیه را فاقد توان هماهنگ‌سازی خود با ارزش‌های «اروپایی می‌دانند. هر چه باشد این یک فیلم محصول ترکیه نیست، بلکه فیلمی‌ست که در ترکیه فیلمبرداری شده و فرانسه آن را به آکادمی اسکار ارائه داده است.

ضعف‌های پیرنگ فیلم را ارگوون و آلیس وینوکور، همکار فرانسوی‌اش در نوشتن فیلمنامه، در سطوح دیگر جبران می‌کنند.
آن‌ها در وجود مادربزرگ همدستی زنان در ستم بر زنان دیگر را ردیابی می‌کنند. مادربزرگ که نگران آبروی خانواده است، از عموی دختران در تنبیه آن‌ها حمایت کند. هنگامی که وقت ازدواج اجباری یکی از دختران فرامی‌رسد، او از همه خوشحال‌تر است. با این حال، وقتی که دختران قادر می‌شوند هر چند گاه یک‌بار از حصرشان بگریزند، اوست که رد‌ها را پاک می‌کند.

ازدواج اجباری

اما در ‌‌نهایت ارگوون از دختران چیزی فراتر از قربانی می‌سازد. آو آن‌ها را به‌طور استادانه‌ای ‌گاه به عنوان فرد و ‌گاه به عنوان گروه نشان می‌دهد. در لحظه‌ای آن‌ها هیولای چندسر مهربانی را تشکیل می‌دهند؛ موجودی پنج سر با توفانی از یال‌های به پرواز در آمده و خنده‌های چند صدایی. تقریباً می‌شود فهمید که چرا عمو از آن‌ها و از زنانگی‌شان می‌ترسد- این دختران به یک بلای طبیعی شباهت دارند.

یکی از پنج خواهر با مرد دلخواهش ازدواج می‌کند
یکی از پنج خواهر با مرد دلخواهش ازدواج می‌کند

در لحظه‌ای دیگر تفاوت‌های شخصیتی خواهران آشکار می‌شود. سونیا، بزرگ‌ترین خواهر، می‌تواند اراده‌اش برای ازدواج با دوست پسرش را پیش ببرد و عروسی‌اش را به عنوان یک فرار موفق از خانه عمو جشن می‌گیرد. در مقابل اجه، خواهر میانی، به شدت علیه ازدواج اجباری‌اش می‌جنگد و هربار دست به خطر بزرگ‌تری می‌زند. زمانی که عمویشان آن‌ها را یک‌بار استثنائا با اتومبیل به نزدیک‌ترین شهر می‌برد و برای برداشت پول از بانک اتومبیل را ترک می‌کند، اجه پسر کاملا ً نا‌شناسی را نزد خود می‌خواند. خیلی زود شیشه‌های پنجره‌ها تاریک می‌شوند و اتومبیل شروع می‌کند به تکان‌های موزون.

زاویه‌ای از داستان هم از منظر لاله، کوچک‌ترین خواهران، روایت می‌شود. این موجب می‌شود تا رویداد‌ها معصومانه‌تر و امیدوارانه‌تر از آنچه که هستند جلوه کنند. این احساس با تصاویر گرم آفتابی داوید شیزاله و ارسین گوک، دو برابر می‌شود، بی‌آنکه دچار ابهام «رؤیاگونه» خودکشی باکره‌ها»ی سوفیا کاپولا (۱۹۹۹) شود.
بار‌ها و بار‌ها دوربین بازو‌ها و پاهای برنزه خواهران و گونه‌های سرخ شده‌شان را نشان می‌دهد- اما همچنین نگاه‌های آزمند و خواهنده آنان را.

به این ترتیب در تمام فیلم گونه‌ای کامخواهی جریان دارد که همواره جانب دختران را دارد. چنین است که «موستانگ» علیرغم داستان افسرده‌کننده‌اش در ‌‌نهایت به حظ تماشا منجر می‌شود- یک نوسازی شکوهمند و همزمان جشن پرشور سینمای اروپا.

در همین زمینه:

«بازگشته»: بی‌رقیب در اسکار

خوشبختی بروکلینی