گروهی از زندانیان سیاسی، خانوادههای اعدامشدگان، فعالان سیاسی و کنشگران مدنی نامهای به ایرینا بوکووا، دبیرکل سازمان یونسکو نوشتهاند و از او خواستهاند مانع از تخریب زندان اوین توسط جمهوری اسلامی بشود و برای حفظ این بنای تاریخی بکوشد.
در این نامه که به کوشش سایت بیداران تهیه شده، از زندان اوین به عنوان یک بنای تاریخی و «میراث جمعی آگاهی ایرانیان» یاد شده است.
منیره برادران میگوید:
«یک بنای تاریخی لزوماً یادگار شکوه و عظمت نیست. بناهایی هم هستند سند و یادگار فصل سیاه تاریخ یک کشور. زندان اوین چنین نقشی را در جامعه ما ایفا میکند: هر گوشهاش شاهدی است بر سرکوب، بر شکنجه، اعدام و به ویژه بر جنایتهای دهه ۶۰. هزاران خاطره با این مکان گره خورده که باید دانسته شوند، فراموش نشوند و به نسلهای بعدی منتقل شوند. خاطرههای محکوم به سکوت، نقلهای درگوشی و یا ثبتشده در گوشه و کنار دنیا که آگاهی به آنها حق و وظیفه جامعه است. این مجموعه سند، شهادت، شاهد، خاطرههای بازماندگان و ردپای کشتگان حافظه و میراث جمعی از فصل سیاه تاریخ کشورمان را شکل میدهد. از طرف دیگر، اوین در حافظه جمعی ما ایرانیان، نقشی چون نماد شهامت و مقاومت در برابر استبداد و بیعدالتی و اعتراض دارد و راه به ادبیات و هنر گشوده است.»
ژانر «خاطرات زندان» با آثاری مانند «حقیقت ساده» (منیره برادران)، «خاطرات زندان» (شهرنوش پارسیپور)، «نه زیستن، نه مرگ» (ایرج مصداقی)، «گردنبند مقدس» (مهرانگیز کار)، «از کاخ شاه تا اوین» (احسان نراقی) «کلاغ و گل سرخ» (مهدی اصلانی) و همچنین آثاری مانند «زندان توحیدی» (پرویز اوصیاء)، «شاه سیاهپوشان» (هوشنگ گلشیری) و «مرائی کافر است» (نسیم خاکسار) به خاطرات زندانیان و رویدادهایی که برای آنان در زندان اوین و در دهه نخست انقلاب اتفاق افتاده است نظر دارند. تخریب زندان اوین به معنای این است که پیشزمینههای تاریخی این آثار محو میشود.
از «انبار شاهی» تا «اوین»
این نخستین بار نیست که زندانی در ایران تخریب و یا تاریخ آن تحریف میشود. زندان «انبار شاهی» زیر نقارخانه ارک که از مخوفترین زندانهای دوره قاجاریه بود تخریب شد و بر جای آن بانک ملی شعبه بازار را ساختند. «زندان قصر» مهمترین زندان در دوران رضا شاه پهلوی به باغموزه تبدیل شد و اکنون کمتر نشانی از یک زندان میتوان در این محل سراغ گرفت. اما آیا به راستی یک زندان همواره باید باقی بماند؟ آیا زندان اوین جزو میراث فرهنگی ایرانیان است؟ ملتهای دیگر با زندانها و شکنجهگاهها و اردوگاههای کار اجباریشان چه کردهاند؟
منیره برادران:
در مستندات یونسکو میثاقی از دهه ۷۰ میلادی وجود دارد با نام میثاق میراث جهانی. ایده اصلی آن که در بند ۴ و ۶ یونسکو آمده و در نامه ما به آنها استناد شده، از یک طرف محدود نساختن معیار یونسکو به جنبه فرهنگی است و از طرف دیگر تکیه بر جنبه جهانی بخشی از این میراثهاست. در حال حاضر توجه به میراثهای طبیعی یکی از مهمترین دغدغههای یونسکو است و همچنین واژه فرهنگ تنها به جنبه مثبت دستاوردهای بشری محدود نمیشود. آشویتس هم میراث بشری است، که باید حفظ شود تا فصل سیاه تاریخ ما انسانها هم فراموش نگردد. یونسکو در تائید و به رسمیت شناختن مجموعه آشویتس – بیرکنو به عنوان مکان یادبود استدلال میکند که این مکان یکی از بزرگترین جنایتهائی را که علیه بشریت صورت گرفته، اثبات میکند و از طرف دیگر این مکان، یادبود قدرت روح بشری است که در مقابل اراده نازیها بر حذف قومی از جهان ایستادگی کرد. برای کل بشریت آشویتس مکان یادبود هولوکاست، بربریت و سیاست نژادی است.
زندان اوین برای حافظه جمعی ما فصل سیاه تاریخمان را به نمایش میگذارد و در مقابله با تکذیب و نفی حقیقت است و هشداری است به همه و به آیندگان. در سالهای اخیر مکانها و زندانهای دیگری در سراسر جهان، از جمله زندانهائی برای بومیان در استرالیا، مکانهای خرید و فروش بردهها در آفریقا و همچنین زندان معروف جزیره روبن در آفریقای جنوبی که نلسون ماندلا و دیگر رزمندگان علیه آپارتاید دههها از عمر خود را در آنجا گذراندند، جزو میراث جهانی شناخته شدهاند.
تغییر نام زندانها برای تحریف تاریخ
ایران تنها کشور جهان نیست که زندانهای مخوف دارد. زندان «لاسانت» در قلب پاریس، زندان «دیار بکر» ترکیه، و زندان «گلدانی» گرجستان از زندانهای مخوف و بدنام جهاناند. ایران اما از اندک کشورهاییست که نام زندانهای مخوفش را تغییر میدهد و تاریخ این زندانها را تحریف میکند. زندان گوهردشت اکنون رجاییشهر نام دارد.
منیره برادران درباره هدف جمهوری اسلامی از چنین تحریفهایی میگوید:
«نام گوهردشت در حافظه ما به ویژه با کشتار ۶۷ گره خورده و یادآور فاجعهای است که در آن تابستان در زندانها اتفاق افتاد. حذف نام گوهردشت، پاک کردن این حافظه را مد نظر دارد. ولی اینکه زندانی و آن هم زندان بدنام گوهردشت را، زندانی که در تابستان ۶۷ هزاران زندانی را در آن بهدار آویختند، زندان سلولهای هولناک انفرادی، زندانی که هم اکنون هم صدها زندانی سیاسی و عقیدتی را در خود جای داده، به نام یک شخصیت سیاسی نامگذاری کنند، نشاندهنده کجفهمی سران حکومت اسلامی است. زندان به طور عموم و به ویژه در کشور ما تحت این حکومت، یادآور جنایت و سرکوب است و میماند. تحریف حقیقت از طریق نشانهها و نامها آنجاست که واژه زندان را به ندامتگاه تبدیل میکنند، آنجاست که بخشی از بندها و سلولهای اوین را آسایشگاه مینامند، بندها و سلوهائی که در خدمت حذف و مسخ جسم و روان انسانها عمل میکنند. تحریف در طعن تلخ و گزنده اسدالله لاجوردی است که در آن دهه سیاه ۶۰، اوین را دانشگاه مینامید.»
تکرار فاجعه در کشوری پرفاجعه
در نامه «بیداران» به دبیر کل سازمان یونسکو آمده است که حفظ بنای «زندان اوین» ممکن است از «تکرار فاجعه در کشوری پرفاجعه» جلوگیری کند.
امضاءکنندگان این نامه به ایرینا بوکووا نوشتهاند: «ما خواهان آنیم که زندان اوین برای داوری نسلهای آینده از سیاستهای ضدبشری حکومتهایی [مانند جمهوری اسلامی] همانطور که بوده بماند. ما از شما میخواهیم که در حفظ این بنای تاریخی و میراث جمعی آگاهی ایرانیان، به یاری ما بشتابید. ما از شما میخواهیم که نگذارید جمهوری اسلامی این بار نیز حافظه تاریخی ما را بکشد.»
رونوشت این نامه به گروهی از گزارشگران ویژه سازمان ملل و دوکارگروه این نهاد بینالمللی نیز ارسال شده است: شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد برای بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران، گزارشگر ویژه سازمان ملل درباره امور شکنجه و رفتارهای ظالمانه، غیرانسانی یا تحقیرآمیز، گزارشگر ویژه سازمان ملل درباره اعدامهای غیرقضایی، جمعی و خودسرانه، گزارشگر ویژه سازمان ملل درباره خشونت علیه زنان علل و عواقب آن، گزارشگر ویژه سازمان ملل درباره دستیابی به حقیقت، به عدالت، به غرامت و تضمینهای عدم تکرار، کارگروه ناپدید کردنهای اجباری و کارگروه بازداشتهای خودسرانه.
نامه «بیداران» به ایرینا بوکووا، دبیرکل یونسکو
این زندان زندانی است که امپریالیست ها در ایران ساختند و برای وادارکردن ایرانی های ایران به غلامی کردن و برده گی کردن به حکومت گماشته شده گانه شان در ایران است . این زندانی است که به دستور امپریالیست های خارجی ایرانی ها بازداشت شکنجه و دار زده میشدند و می شوند. حتی هیچ مقام دولتی و حکومتی عمامه برسر امپریالیست بر سلطنت نشانده در ایران حق دخالت در امور این زندان را ندارد و بدون موجوز حق ورود به زندان را ندارد.
حقیقتگو / 23 December 2015
رژیم سپاهی شیعی (جمهوری اسلامی سابق) خواهان پاک کردن لکههای ننگ از دامنش است تا با این روش حافظه جمعی یک نسل , تحریف و مسخ نسلهای آینده را در تاریخ ایران رقم بزند تا حقایق را مخدوش و تاریخ را وارونه و بازنویسی کنند همانطور که با دین کاذب اسلام، عرب و عجم در این ۱۴۰۰ سال انجام دادند !
جمهوریخواه / 23 December 2015
هزار و چهارصد سال نکبت٬ هزار و چهارصد سال نحوست٬ هزار و چهارصد سال جنایت٬ هزار و چهارصد سال خیانت. لعنت بر پایگذار این دین و مکذهب و شریعت. لعنت بر تمامی روشنفکرانی که هر شدند و ملایان سوارشان شدند و از پل پیروزی گذرانددشان. مرگ بر تمامی دشمنان ایران٬ مرگ بر اسلام. زنده باد آزدگانی که در سیاهچالهای اوین مقاومت کردند و پوسیدند اما به شیخ منحوس خمینی و خامنه ای این رجاله گان و این **اسلام ناب و این نمایندگان امام زمان نه گفتند. مرگ بر خمینی و خامنه ای و سمعود رجوی و مریم ماه تابان که فرزندان این مرز و بوم را به بردگی سیاسی و جنسی گرفتندو بهترین جوانان ما را که می توانستند برای امروز و دروز و فردای ایران کوشا باشند را ذبح شرعیشان کردند. برادر من و پسر عمویم قربانی این جانیان بالفطره خمینی و رجوی و اسلام ناب شدند. ما سالهاست که در پی بیرون آوردن نام بچه های سیزده چهارده ساله ایم از لیست کثیف مجاهدین که هیچ فرقی با پولپوتها و بسیجی ها و پاسدارها و داعشی ها ندارند. مرگ بر بسیجیان پاسداران و داعشیان و مجاهدین خلق. زندان اوین اگر چه سند جنایات و ازاله بکارتهای دختر بچه هاست که اثر انگشت نحس پیامبر اسلام تا روحانمیت شیعه و تا خمینی و خامنه ای و هاشمی رفسنجانی و مرتضی مطهری را بر خود دارد اما از بیشرفی رجوی و سران سازمان ضد بشری مجاهدین غافل نشویم که فرزندان ما را برای پس انداز کردن هر چه بیشتر قربانی و به قول خودشان شهید به کشتن دادند. من از بیشرف بزرگ رجوی خائن می پرسم برادر سیزده سال و یک ماهه ی من چگونه با کدام پشتوانه ایدئولوژیکی و اجتماعی می توانست مجاهد خلق باشد. خواننده محترم توجه داشته باشید که هیچ فرقی در این میان با داعش و بوکوحرام و بسیجچیان وجود ندارد. اینان جانیان بزرگ قرن بیستم و بیست یکم هستند. مرگ بر اسلام که از محمد تا خمینس از عمر تا خامنه ای و رجوی و البغدادی و بن لادن و ایمن الاطواهری و هاشمی رفسنجانی و ملیونها قاتل را در دامن خود دارد. درود من بی سر و پا به خاطره فرزندان ایرانزمین که در اردوگاهها و خصوصا اردوگاه بزرگ اسلامی – نازی به جرم زندگی و به جرم آزدیخواهی جان سپردند اما به شیطان آری نگفتند. یادشان گرامی باد.
رستگاری یزدی / 23 December 2015