حسن شریعتمداری – فعال و تحلیلگر سیاسی
شاید از آن رو که مذاکرات سوریه در کوتاه مدت به نتیجه نخواهد رسید، آمریکا بهتدریج به سمت فرسایشی کردن این جنگ و تبدیل آن به باتلاقی برای روسیه و ایران گرایش پیدا کند.
طول کشیدن جنگ سوریه و پرهزینه تر شدن آن، مشکلات بسیار جدی برای جمهوری اسلامی بوجود خواهد آورد. از یک سو نیروهای اسلامگرای وحشی درگیر در این جنگ به تجهیزات و فناوری پیشرفتهتر و تجربه کار بیشتر با سلاحهای مخرب پیشرفته دسترسی پیدا خواهند کرد و از سوی دیگر با توجه به وسعت سرزمینی و امکاناتی که اکنون داعش دارد، در صورت اتحاد بین داعش واین نیروها در آینده، نه تنها ایران، بلکه عربستان و اسرائیل نیز با مشکلات جدی مواجه خواهند شد. به خصوص که در عربستان همفکری و هممسلکی با داعش نیز وجود دارد. بنابراین دست آمریکا برای استفاده از این گزینه نیز چندان باز نیست؛ به ویژه آن که از سوی اسرائیل هم تحت فشار کامل قرار دارد.
ساختار صلب و شکننده حکومت قبیلهای و اشرافی عربستان، نوسان تحمل چنین حوادثی را نخواهد داشت اما سرشت جمهوری اسلامی از ابتدا با بحران عجین شده و مدیریت دائمی بحران، ساختارهای قابل انعطافی در آن به وجود آورده و مهارت مدیریت بحران را در این نظام درونی کرده است. بنابراین ریسک یک جنگ فرسایشی برای عربستان بیشتر از ایران خواهد بود. با این وجود، احتمال کشیده شدن دامنه درگیریها به نقاط حاشیهای ایران ،مانند سیستان و بلوچستان و کردستان و ترکمن صحرا امری جدیست.
تنگناهای جمهوری اسلامی
اما آنچه که پاشنه آشیل جمهوری اسلامی در این ماجرا است، در درجه اول امکان کشیده شدن ترکیه به جنگ و در نتیجه ارتقاء این مخاصمه به یک جنگ تمام عیار و رودررویی احتمالی آمریکا و روسیه در منطقه است. به غیر از آن، عمدتاً مسائل مالی و اقتصادی و سپس تنشی است که بین جامعه مدنی و نظام جمهوری اسلامی وجود دارد.
پایین ماندن قیمت نفت، درآمدهای ایران را به شدت تنزل داده است. کشورهای عربی به خاطر ذخایر مالی، قدرت مقاومت به مراتب بیشتری نسبت به ایران دارند. ممکن است اگر روند صلح در سوریه پیش نرود و یا سطح تنش بالا بگیرد، پولهای آزاد شده ناشی از تحریم، دوباره با این استدلال که به جای تزریق در اقتصاد ایران به مصرف جنگ سوریه میرسد، بلوکه شوند.
از سوی دیگر دادن تلفات وسیع در فرماندهان سپاه ،اگر با نتیجه ملموسی همراه نباشد، روحیه این نیرو را مانند سالهای آخرین جنگ ایران و عراق به شدت متزلزل میکند. توجیه شرکت در چنین جنگی، در سرزمینی که خارج از مرزهای ایران است، برای جامعه ایران و حتی درون سپاه نیز چندان آسان نیست. جناحهایی در جمهوری اسلامی، بیشتر مایل به حلوفصل سریع این بحران در مذاکرات صلح هستند و تبعات شوم آن را برای جامعه و اقتصاد ایران درک میکنند .
آنها به دنبال تنشزدایی روابط با عربستان سعودی نیز هستند و چنین رویکردی آنان را در مقابل سیاستهای رهبری و پارهای از فرماندهان سپاه قرار میدهد. ولی سپاه خود نیز در مقابل این بحران و با توجه به گرایشات گوناگون که در فرماندهان آن وجود دارد، شاید نتواند برای همیشه دراین مورد یکپارچه بماند.
وظیفه کنشگران جامعه مدنی
کمک موثر به راهگشائی حل این بحران، به راه انداختن یک جنبش سراسری ضدجنگ و طرفداری از صلح، به وسیله فعالان جامعه مدنی است. چنین جنبشی میتواند زمینه را برای حصول به صلحی واقعی و پایدار فراهم کند. منافع ملی ایرانیان در صلح با اعراب و اسرائیل و داشتن روابط فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کامل با آنهاست.
جمهوری اسلامی با سیاست صدور انقلاب و اصرار در ادامه آن به شکل نفوذ و در مدل تشکیل شبکهها وتشکیلات حزبالله در کشورهای دیگر اسلامی و کوشش دربیثباتی نظامهای سیاسی آنها، باعث بدگمانی و سوءظن بیشتر کشورهای همسایه شده است. یک جنبش فراگیر با پیام صلح و دوستی میتواند عامل بسیار مؤثری دراین زمینه باشد.
میتوان مطمئن بود که این جنبش به زودی در منطقه و جهان فراگیرشده و مورد حمایت همه نیروهای آزادیخواه و ضدجنگ در صحنه بینالمللی قرار گیرد. امروز اروپا صحنه مهاجرت صدها هزار انسانی است که از ناامنی و خشونت وجنگ درسرزمینهای خود رنج برده و زادگاه خود را رها کردهاند. جنبش صلح میتواند بسیاری از مردم اروپا را نیز با خود همراه کند.
همانطور که آمدن جوانان ایرانی پس از حادثه ۱۱ سپتامبر، به صورت خودجوش و شمع به دست به خیابانها، عامل مؤثری در مسیر تغییر تصویر و تصور آمریکاییها از جامعه ایرانی بود، این جنبش نیز میتواند تصویر ایران نزد همسایگان خود را بهسرعت بهبود بخشد.
فراموش نکنیم که آنچه که آمریکای درگیر در جنگ ویتنام را به صلح وادار ساخت، بیش از هر چیز، جنبش صلح جوامع مدنی در آمریکا و اروپا بود. کارهای بزرگ میتوانند بسیار ساده و بیپیرایه شروع شوند. باید امیدوار و مصمم بود.