در ماههای منتهی به پایان سال میلادی در اکثر شهرهای جهان خصوصا دنیای توسعهیافته کنفرانسها و همایشهای زیادی برای تببین و تشریح اهداف توسعه پایدار برگزار میشود. سررسید اهداف توسعه هزاره که در سال ۲۰۰۰ تدوین و تصویب شده بود در انتهای سال جاری میلادی تمام میشود و سران کشورهای جهان با توافق آرا و شیوهای کم و بیش دموکراتیکتر، اهداف جاهطلبانهای برای ۱۵ سال آینده جهان تدوین کردهاند. اهدافی که ریشه در سرخوشی، به تعبیر خودشان، دستاوردهای بسیار مثبت اهداف توسعه هزاره دارد هرچند که تفسیرهای متفاوتی از موفقیتآمیز بودن اهداف گذشته وجود دارد.
اگر خیلی به عقب نرویم، حداقل از زمان نطق تاریخی ترومن در سال ۱۹۴۹ مفهوم توسعه به معنای کم و بیش امروزی آن به کار رفته و همواره هم محل منازعه بوده است. چه در بین سیاستمداران آنجا که یکی از ابزار اصلی منازعه در جنگ سرد بود و چه بعد از آن و بین دانشگاهیان. کنفرانس برتن وود که ۵ سالی پیش از آن نطق تاریخی برگزار شده بود، پایههای ساختار مالی مدنظر اقتصادهای بزرگ دنیا را بنا نهاد و ابتکار عمل را به دست صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی سپرد. روایت و خوانشی که تا به امروز گفتمان غالب توسعه محسوب میشود و سازمان ملل نیز از آن پیروی میکند. خوانشی که امروز با نام نولیبرال شناخته شده و منطق درونی آن حول این استدلال است که رشد اقتصادی مهمترین عامل توسعه کشورهای توسعهنیافته است و این عامل خودبهخود موجب بهبود دیگر عوامل نیز خواهد شد. روایتی که علیرغم انتقاداتی که در این سالها بدان وارد شده (توسعه نامتوازن، تخریب بیسابقه محیطزیست، افزایش نابرابری اقتصادی، بهرهکشی از نیروی کار و …) استخوانبندی خود را حفظ کردهاست.
نشست هزاره سران کشورها که بین ۶ تا ۸ سپتامبر سال ۲۰۰۰ در نیویورک برگزار شد، هدفش تعیین نقش سازمان ملل در قرن پیش رو بود و از عمدهترین خروجیهایش میتوان به اهداف توسعه هزاره با افق سال ۲۰۱۵ اشاره کرد.
اهداف توسعه هزاره چه بودند و چه نتایجی داشتند؟
اهداف توسعه هزاره هشت حوزه کلیدی فقر، آموزش، برابری جنسیتی، مرگ و میر کودکان، سلامت زایمان، بیماری، محیط زیست و شراکتهای جهانی را شامل میشد، اهداف کلانی که با ۲۱ هدف خرد و ۶۰ شاخص اندازهگیری میشدند. در ادامه نگاهی گذرا به برخی از دستاوردهای این اهداف خواهیم داشت.
• هدف اول: تعداد مردمی که درامدی کمتر از ۱.۲۵ دلار در روز دارند از ۱.۹ میلیارد نفر در سال ۱۹۹۰ به ۸۳۶ میلیون نفر در سال ۲۰۱۵ کاهش داشته است، با این حال نه تنها آمار نابرابری اقتصادی درون و بین کشورها افزوده شده بلکه بیش از ۸۰۰ میلیون نفر در سراسر جهانی در فقر مطلق زندگی میکنند. میزان اشتغال مردان و زنان نیز کاهش داشته است.
• هدف دوم: شاخص ثبتنام در مدرسه ابتدایی رشد خیرهکنندهای داشته با این حال آمار جهانی آموزش تحصیلات ابتدایی با آمار نرخ ثبت نام ۸۳ درصدی در سال ۲۰۰۰ و ۹۱ درصدی در سال جاری به لحاظ عددی محقق نشده است. در سال ۲۰۰۰ بیش از ۱۰۰ میلیون کودک از تحصیلات ابتدایی محروم بودند که این عدد در سال ۲۰۱۵ به ۵۷ میلیون رسیده است.
• هدف سوم: حدود دو سوم کشورهای درحال توسعه به برابری جنسیتی در دسترسی به تحصیلات ابتدایی دست پیدا کردهاند. امروز زنان ۴۱ درصد نیروی کار خارج از حوزه کشاورزی را تشکیل دادهاند که نسبت به ۳۵ درصد سال ۱۹۹۰ اندکی بهبود داشته و علیرغم اینکه در ۹۰ درصد کشورهای جهان نرخ حضور نمایندگان زن در پارلمان نسبت به سال ۱۹۹۵ افزایش داشته همچنان فاصله زیادی بین زنان و مردان در زمینه فقر، حقوق دریافتی، حضور در بازار کار و مشارکت در تصمیمگیریهای عمومی و خصوصی وجود دارد.
• هدف چهارم: مرگ و میر کودکان در ۲۵ سال گذشته به بیش از نصف کاهش یافته و از ۹۰ مرگ در هر ۱۰۰۰ تولد به ۴۳ مرگ رسیده است، با این حال هدف تعیین شده کاهش آن به دو سوم مقدار اولیه بوده است.
• هدف پنجم: نرخ مرگ و میر زایمان نیز تقریبا نصف شده و استفاده از نیروهای ماهر در هنگام زایمان از ۵۹ درصد به ۷۱ درصد افزایش داشته است.
• هدف ششم: هدف توقف و معکوس کردن توسعه اچآیوی/ایدز تا سال ۲۰۱۵ هنوز محقق نشده است، با اینحال تعداد افراد جدید مبتلا به اچآیوی در ۱۳ سال گذشته تقریبا ۴۰ درصد کاهش داشته و از ۳.۵ میلیون نفر در سال ۲۰۰۰ به ۲.۱ میلیون نفر در سال ۲۰۱۵ رسیده است.
• هدف هفتم: حدود ۲.۶ میلیارد نفر از سال ۱۹۹۰ به آب آشامیدنی دسترسی پیدا کردهاند لذا هدف دسترسی به آب آشامیدنی در سال ۲۰۱۰ یعنی ۵ سال پیش از سررسید هدف محقق شده است. با این حال هنوز ۶۶۳ میلیون نفر در سراسر جهان به آب آشامیدنی دسترسی ندارند.
جنگلها که در بسیاری نقاط مامن فقرا به شمار میروند، کماکان با نرخ هشداردهندهای ناپدید میشوند. افزایش جنگلسازی، کاهش جنگلزدایی و توسعه طبیعی جنگلها تنها موجب کاهش اندکی از نرخ متوسط جنگلزدایی شده بهطوری که این عدد از ۸.۳ میلیون هکتار در سال ۱۹۹۰ به متوسط ۵.۲ میلیون هکتار بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ رسیده است. همچنین بین سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۲، انتشار دیاکسید کربن جهانی ۵۰ درصد افزایش داشته است.
• هدف هشتم: بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۴، کمک دولتهای ثروتمند به کشورهای درحال توسعه ۶۶ درصد افزایش داشته که در سال ۲۰۱۳ به بالاترین نرخ تاریخی خود یعنی ۱۳۴ میلیارد دلار رسید.
پیش از اینکه اهداف ۱۷گانه توسعه پایدار را معرفی کنیم باید نگاهی به بودجه خیرهکننده مورد نیاز، جهت تحقق این اهداف داشته باشیم. عاملی که سالهای گذشته در بسیاری مواقع سد راه و مانع تحقق اهداف توسعه هزاره بوده است و کشورهای درحال توسعه را مجبور به اخذ وام از منابع تجاری کرده که عملا بدهی بیشتر را برایشان همراه داشته است.
طبق براوردهای کلی یکی از کمیتههای زیرمجموعه سازمان ملل تنها برای ریشهکن کردن فقر مطلق سالانه ۶۶ میلیارد دلار سرمایهگذاری لازم است. این نکته وقتی اهمیت بیشتری پیدا میکند که توجه کنیم توافق ۴۰ سال گذشته سازمان ملل مبنی بر تعهد کشورهای متمول به پرداخت ۰.۷ درصد از درآمد خالص ملی به توسعه جهان هرگز محقق نشده است. به عنوان نمونه در سال ۲۰۰۹ تنها کشورهای سوئد (۰.۹۸ درصد)، لوکزامبورگ، نروژ، دانمارک و هلند گشادهدستانه بیش از هدف (۰.۷ درصد) پرداخت کردهاند و آمریکا هرچند که عدد پرداختی کلیاش بیش از سایرین است اما تنها ۰.۱۹ درصد از درامد خالص ملی خود را پرداخت کرده و بعد از آن ژاپن در بدترین جایگاه قرار دارد.
اهداف ۱۷گانه توسعه پایدار
۱- پایان فقر در تمام اشکال و در تمام نقاط
۲- پایان گرسنگی، دستیابی به امنیت غذایی و بهبود تغذیه و توسعه کشاورزی پایدار
۳- اطمینان از زندگی سالم و توسعه تندرستی برای تمامی گروههای سنی
۴- اطمینان از تحصیلاتی فراگیر و منصفانه و توسعه فرصتهای یادگیری برای همه در طول عمر
۵- دستیابی به برابری جنسیتی و توانمندسازی تمامی زنان و دختران
۶- اطمینان از دسترسی و مدیریت پایدار آب و بهداشت برای همه
۷- اطمینان از دسترسی به انرژی مدرن، پایدار، قابل اطمینان و قابل استطاعت برای همه
۸- توسعه پایدار و فراگیر رشد اقتصادی، اشتغالزایی کامل و بهینه و شرایط کاری محترم برای همه
۹- ایجاد زیرساختهای مولد، توسعه صنعتیسازی پایدار و فراگیر و افزایش نوآوری
۱۰- کاهش نابرابری درون و میان کشورها
۱۱- تبدیل شهرها و مکان سکنی انسانها به مکانهایی امن و مولد و پایدار
۱۲- اطمینان از مصرف و الگوهای تولیدی پایدار
۱۳- اتخاذ اقدام فوری در مبارزه با تغییرات آب و هوا و اثرات آن
۱۴- حفاظت و استفاده پایدار از اقیانوسها، دریاها و ذخائر معدنی برای توسعه پایدار
۱۵-نگهداری، ذخیره و توسعه استفاده پایدار از اکوسیستم زمینی، مدیریت پایدار جنگلها، مبارزه با جنگلزدایی، توقف جنگلزدایی و معکوس کردن روند از بین رفتن آن، توقف از بین رفتن گوناگونی زیستی
۱۶- توسعه جوامع فراگیر و در حال صلح برای توسعه پایدار، برقراری دسترسی به عدالت برای همه و ساخت نهادهای فراگیر، پاسخگو و اثربخش در تمامی سطوح
۱۷- تقویت جاریسازی مشارکت جهانی برای توسعه پایدار
مطابق روند گذشته و اهداف توسعه هزاره، در چهارچوب اهداف توسعه پایدار نیز ۱۶۹ هدف خرد به عنوان پشتوانه اندازهگیری این اهداف کلان تعریف شده است. مثلا کاهش نیمی از جمعیت زیر خط فقر تا سال ۲۰۳۰ یکی از اهداف خرد مرتبط با هدف کلان شماره یک است.
اهداف بلندپروازانه
در اولین نگاه اهداف توسعه پایدار جاهطلبانه و بلندپروازنه است. با فقر شروع میشود: «پایان فقر، در تمام اشکال و در تمام نقاط». هدفی که واکنش مثبت سلبریتیها را پیش از همه داشته که آن را نوعی تمرین اخلاقی میدانند و هوادارانشان را به حمایت از آن ترغیب کردهاند. با این حال پاپ در بین اظهارنظرکنندگان موضعی ملایمتر و تا حدی انتقادی گرفته است: «باید از وسوسه گیر افتادن در اسمها و عناوینی که کارکردشان آرام کردن وجدانمان است رها شویم» اما ظاهرا سیاستگذاران سرمست از تحقق اهداف پیشین چندان اعتنایی به این نقدها ندارند و میپرسند حالا که این همه موفق بودهایم چرا افقهای بلندتری ترسیم نکنیم؟
اگر پاپ و چند دانشگاهی نااهل احساس نگرانی میکنند از آن طرف یک گروه سوئدی علت ریشهای را نشانه رفتهاند و با انتشار رمانی گرافیکی هدف جدید هزاره را اعلام کردند: پایان ثروت زیاد. یکی از مقامات سازمان ملل که مایل به افشای نامش نبوده، به گاردین گفته است «همانطور که همه ما میدانیم ثروت زیاد مشکل بسیار بزرگی در جهان است. شخصا بعضی اوقات احساس درماندگی میکنم.» یک محقق دیگر سازمان ملل معتقد است «بسیاری از این مردم در شرایط بسیار محدودی زندگی میکنند…زندگی آنها محدود به سنتها و آداب و رسوم قدیمی درباره زندگی است. مثلا بن که ۴۵ سال سن دارد مرد ثروتمندی است اما زندگیاش حول چیزهای بیخودی بنا شده. مثل سنجابی که گردو جمع میکند، آنتیک جمع میکند»
اهداف توسعه پایدار شروع نشده نقدهای بسیاری را برانگیخته، هنریک سلین، استاد مطالعات جهانی دانشگاه بوستن معتقد است تعداد زیاد اهداف تعیین شده، تمرکز لازم برای اجرایی کردن آنها را کاهش میدهد. وی همچنین به برخی تناقضات ساختاری اهداف اشاره میکند از جمله اینکه تناقض آشکاری بین رشد اقتصادی برای پایان دادن به فقر و «اقدام فوری برای مبارزه با تغییرات آب و هوا» (هدف ۱۳) و «نگهداری، ذخیره و توسعه استفاده پایدار از اکوسیستم زمینی» (هدف ۱۵) وجود دارد.
مایکل کرک، فعال اجتماعی شبکه «قواعد» (Rules) معتقد است که مشکل اهداف توسعه پایدار از ادبیاتش آغاز میشود که به فقر به مثابه یک بیماری نگاه کرده است. زویی ویلیامز، ستوننویس گاردین، اضافه میکند: فقر ویروس و بیماری نیست، زاده فعالیتهای تولید ثروت است. هر هدفی که چنین نکتهای را در نظر نداشته باشد نه تنها احتمال موفقیتاش بسیار کم است بلکه تنها در قالب فعالیتی تعمدی برای منحرف کردن اذهان از علل اصلی و ریشهای عمل خواهد کرد و امیدی واهی از نوع آنچه در داستانهای جن و پری وجود دارد خلق میکند، چیزی که در دنیای پسا ایدئولوژی ظاهرا در بین سیاستمداران و میلیاردها هواداران زیادی دارد.
در مورد نقش شرکتهای بزرگ و خصوصا چند ملیتیها هیچ صحبتی در گزارش سازمان ملل نشده، حال آنکه آنها از بسیاری کشورها تولید ثروت بالاتری دارند و به نوعی حکمرانان جهان امروز هستند، مهمتر اینکه در شراکت کامل با سازمان ملل کار میکنند و روشهای تولید و استراتژیهای عملیاتی آنها بهعنوان بهروشهای اقتصاد و مدیریت تدریس میشود.
عملکرد سازمان ملل و نهادهای مالی همچون صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی بدبینی زیادی بین تحلیلگران و دانشگاهیان نسبت به گفتمان غالب توسعه ایجاد کرده و بسیاری میپرسند آیا با تفکر نولیبرال حاکم چیزی به نام توسعه پایدار اصولا امکانپذیر است؟ با این حال باید منتظر ماند و دید که دولتها چطور برنامههای عملیاتی دستیابی به این اهداف را اجرایی میکنند.
وقتی تمرکز و انحصار تولید، تحقیق و تکنیک در بخشی از دنیا (کشورهای غربی) باشد ، بخش دیگر دنیا (کشورهای در حال توسعه) از ترکشهای خوب و بد آن تأثیرپذیر میگردند ! انباشت ثروت، مصرف و تدابیر اقتصادی و اجتماعی در غرب موجب بحرانهایی میشود ولی آنها با یک سیستم مشاوره دمکراتیک بین احزاب سیاسی، بخش خصوصی، اتحادیه کارگری و نهادهای مربوطه ، به مشکل گشایی میپردازند ولی جوامع ایی چون ایران از دستاوردهای غربی بصورت جیره ایی، تاریخ مصرف گذشته، کنترل شده، ظاهری و کلیشه ایی استفاد میکنند. غرب، خواهان رقیب در عرصههای علمی و تکنیکی نیست و به دزدی و فراری دادن مغزهای جهان سوم محتاج است چون مدیریت مغزها از پرورش مغزها بیشتر سود و منفعت دارد. متاسفانه جهان سوم راهی جز دنباله روی و تقلید گرایی در جلوی خویش نمیبیند. بطور مثال، انقلاب بهمن ۵۷، میتوانست مقدمه ایی در راه مدرنیسم در ایران باشد، طبقه متوسط و تکنوکرات بعنوان لایه نوین و ترقی خواه جامعه با اعتصاب و تظاهرات، انقلاب میکند ولی حاشیه نشینان روستا زاده در شهر ، مدافع و پیشگامان مسلح کشور در فردای روز انقلاب هستند و مطالبات محدود خود را خواهان هستند، که در مافیای بازار، سپاه، کمیته و…متبلور میشود. حاصل آن رژیمی میشود که شامل اینگونه افراد با فرصت طلبی طبقه آخوند است. دلایل اختلاف درونی امروزه در رژیم جمهوری اسلامی از آنجا ناشی میشود که بعد از ۳۶ سال جنگ، ترور، حبس، شکنجه،اعدام و دفاع از اقتدار و قدرت مذهبی در ایران، بخشی از آن تازه به دوران رسیدهها برای تحصیل، کار و جاسوسی به غرب آمده و چندی در آبشخور غرب، کنجکاوی سیاسی- اجتماعی خود را آزموده اند ولی هیچوقت سیراب نشدند، اصلاح طلبان و اعتدالیون هرگز توان و درک درستی از پیشرفت و دموکراسی خاج پرستان غربی را پیدا نخواهند کرد !
جمهوریخواه / 02 November 2015
Trackbacks