پویا عزیزی – روزنامهنگار
حکومت ایران که سالهاست به عنوان متحد درجه یک حکومت بشار اسد از هیچگونه حمایت مالی و پشتیبانی لجستیک، دریغ نمیکند و معتقد است امنیت ملی ایران به حمایت از بشار اسد در سوریه وابسته است. با شروع حملات هوایی روسیه پشتیبانی نظامی از ارتش اسد را افزایش داد و پیشروی این نیروها در اطراف حلب و حما نشان دهنده جدیتر شدن حضور ایران در بحران سوریه است.
اظهارات آشکار حسین سلامی از فرماندهان سپاه پاسداران، مبنی بر افزایش پشتیبانی نظامی از دولت سوریه و شرح جزییات آن، که اقدامی نادر محسوب میشد به نظر تلاشی برای اطمینان یافتن ایران از نادیده گرفته نشدن در مذاکرات آینده سوریه بوده است.
سلامی تلاش کرد تا به غرب بگوید این ایران است که در سوریه هزینه میکند و داستان ربطی به برتری نظامی در آسمان ندارد. حل هر مسئلهای بر روی زمین سوریه بدون مشارکت ایران ناممکن و همکاری با این کشور اجتناب ناپذیر است. شاید به همین دلیل شرکتکنندگان در نشست وین نیز از احتمال دعوت ایران به دور بعدی مذاکرات خبر دادند.
جنگ شیعه و سنی و تلاش برای تغییر موازنه یکی از مسایلی است که بسیاری از تحلیلگران در رابطه با وضعیت منطقه از آن به عنوان عامل اساسی یاد میکنند. رفتارهای ایران و کشورهای عربی هم چنین معادلهای را در سطح تایید میکند.
حمایت ایران از حوثیها در یمن، شیعیان مسلح و دولت شیعه در عراق، حزبالله در لبنان و بشار اسد در سوریه چنین محوری را نشان داده است.
یادآوری سخنان آیتالله خمینی دو هفته پس از پیروزی انقلاب ایران که گفته بود «همه کشورهای اسلامی در زیر یک دولت و یک پرچم» و ابراز این جمله که «یک دولت بزرگ اسلامی باید بر همه دنیا غلبه کند» و شباهت آن با آرمانهای گروههای تندروی سنی از جمله داعش و القاعده وجود این تضاد را آشکارتر میکند. نبرد بر سر رهبری مسلمین جهان و محو اسراییل از فاکتورهای ایدئولوژیک حکومت ایران بوده و هستند.
اما ایران که از زمان حمله آمریکا به افغانستان و عراق، تلاشهای بسیاری را برای نفوذ در این کشورهای بحران زده در همین راستا به کار گرفت و روی کار آمدن دولت شیعه در عراق نیز بیش از همه به نفعاش تمام شد؛ دست به خطرپذیری هولناکی در سوریه زده است.
اگر در عراق که شصت درصد جمعیت آن شیعه و پانزده درصد آن، کردهای خواهان استقلال و دارای خودگردانی فدرال هستند حکومتی شیعه توانستهاست از دل بحران سر برآورد. در سوریه که بیش از ۶۰ درصد آن را سنی ها و قریب به بیست درصد آن را کردهایی با مناطق خودگردان تشکیل میدهند و تنها ۱۲ درصد جمعیت آن شیعه است؛ چنین خواهد شد؟
ایران خسته و ورشکسته از تحریمهای طولانی مدت غرب، ترجیح دادهاست که با کوتاه آمدن موقت از برنامه هستهای، خطر رویارویی مستقیم با غرب در مرزهایش را دور کند. توان نظامی و موشکی خود را تقویت کند و در مقابل آمریکا، اسراییل، ترکیه و عربستان، منافع خود در سوریه را با روسیه قسمت کرده و در سایه آن حرکت کند؛ تا در همسایگی اسراییل و لبنان، زمین از دست ندهد.
احتمال برخورد نظامی مستقیم میان روسیه و کشورهای غربی بر سر مسئله سوریه با وجود هزینههای آن تقریبا وجود ندارد. به همین دلیل اگر گفتگوی طرفین برای ایجاد ثبات در سوریه به توافقی روشن نینجامد. حادتر شدن اوضاع و دخالت گسترده ایران در این کشور و همکاری با حکومتی که به کشتار گسترده مردم دست زده میتواند تبعات سنگینی در پی داشته باشد. توافق طرفین نیز نه تنها به حکومتی شیعی نخواهد انجامید بلکه ممکن است عملا با آنچه ایران میخواهد در تضاد قرار گیرد.
ادامه بحران اگر به رویارویی نظامی و هزینههای بیشتری برای ایران منتهی نشود. احتمال وضع تحریمهای دوباره و مجازاتهایی نظیر آن را از سوی غرب علیه ایران چند برابر میکند.
عدم آزادی بیان و رسانه در ایران باعث شده است تا مردم در برابر تبلیغات حکومتی و جوسازیهایی که برای توجیه عملکرد ایدئولوژیک آن در سیاست منطقهای صورت میگیرد آسیبپذیر شوند. پرورش تفکر شیعه محور در میان قشرهای مذهبی به همراه عرب ستیزی در میان قشرهای میانه غیرمذهبی، دشمن سازیهای فرضی و ایجاد بحرانهای ساختگی، از این نمونهاند.
واقعیت این است که آینده سوریه تنها تا زمانی به امنیت ایران گره زده میشود که سیاست منطقهای حکومت بر لزوم نابودی اسراییل و ایجاد یک ائتلاف شیعی تحت رهبری ایران حرکت کند. میلیاردها هزینهای که از منابع ملی کشور در سوریه، عراق، لبنان و یمن هزینه شده تنها بهای آرمانگرایی و ماجراجویی سیاستگذاران حکومتی است.
افکار عمومی در ایران باید در برابر این آسیبپذیری از خود مقاومت نشان داده و با درک بازی خطرناک حکومت در ادامه این سیاست فضایی را ایجاد کند که حکومت را برای اتخاذ سیاستهای سازنده در منطقه زیر فشار بگذارد. عبور از سیاستهای ستیزهجویانه و ماجراجویی ایدئولوژیک همراه با تغییرات دموکراتیک داخلی است که بیش از همه امنیت کشور را تضمین میکند.