روزهای زیادی هست که حوصله سر و کله زدن با رئیسمان را نداریم و دلمان میخواهد گوشه دفتر کارمان بنشینیم و کسی کاری به کارمان نداشته باشد. بر عکس روزهایی هم هست که پر از انرژی هستیم و کلی ایده تازه برای کار داریم ولی رئیسمان سر حال نیست و مدام از ما انتقاد میکند. این توازن فقط برای کارمندان و مدیرانی همیشه برقرار است که فوت و فنهای کار گروهی را بدانند.
سال گذشته تحقیقی بر روی ۵۰۰ کارمند در انگلستان انجام شده و از کارمندان پرسیده شده که فکر میکنند به چه شیوهای میتوانند روابط خود را با مدیرشان بهبود دهند. ۳۰ درصد از کارمندان که بیشترین تعداد آنها نیز هستند، فکر میکنند با احترام گذاشتن به مدیرشان میتوانند روابط بهتری داشته باشند. ۲۵ درصد از آنها معتقدند که اگر از مدیرشان بخواهند تا در صورت لزوم آنها را راهنمایی کند، میتوانند روابط خود را در سطح بهتری نگه دارند. جالب این که تنها دو درصد از آنها معتقدند در صورتی به مدیرشان پیشنهاد کمک دهند، میتوانند رضایت بیشتری از روابط خود با مدیر داشته باشند.
بر اساس آمار همین انجمن، ۷۱ درصد از آمریکاییها عاشق مدیرشان هستند. در حالی که تنها ۲۰ درصد از آسیاییها مدیرشان را دوست دارند. ۱۶ درصد از کارمندان خاورمیانه نمیتوانند مدیر خود را تحمل کنند و ۴۹ درصد از اروپاییها مدیر خود را قابل قبول میدانند.
رمز گشایی از مدیر
«دویگو ییلماز»، دختری ۲۳ساله است که بلافاصله پس از فارغالتحصیل شدنش از دانشگاه، به استخدام یک شرکت موفق در ترکیه درآمد. دویگو در بخش منابع انسانی کار خود را شروع کرد و پس از یک سال ارتقای شغلی گرفته و هم اکنون با عنوان سرپرست مشغول به کار است. از او درباره دلیل موفقیتش میپرسم. میگوید: «به نظر من رمز هر گونه موفقیت شغلی و اجتماعی در لمس کردن قلب و روح افراد است. زمانی که بدانی چگونه میتوانی بر روی فرد مقابل تاثیر مثبت داشته باشی در حقیقت توانستهای قلب او را تسخیر کنی. از این مرحله به بعد راه آسانی در پیش دارید.»
«مصطفی گونگور» مهندس کنترل کیفیت کارخانهای در ترکیه که تقدیرنامه بهترین کارمند را دریافت کرده و اکثریت مدیران و همکارانش در نظرخواهی به او رای مثبت دادهاند، میگوید: «سالها با مدیر کم حرفم کنار آمدم. هیچ وقت نفهمیدم چه وقت ناراحت و چه وقت خوشحال است. توصیه میکنم اگر مدیر شما کم حرف است و تعامل کمی با هم دارید، سعی کنید جلسات مختلفی با او ترتیب دهید تا در مورد کارهایی که انجام میدهید با او صحبت کنید. در این حین میتوانید پیشنهادات خود را به گوش او برسانید؛ انتقادات خود را به شیوهای به او منتقل کنید که حسن نیت شما برای او مسلم شود و یا حتی میتوانید راهکارهایی برای بهبود روابطتان با او نیز مطرح کنید.»
او اضافه میکند: «سعی کنید فقط کارمند مدیرتان نباشید. بعضی اوقات میتوانید دستیار او نیز باشید. مثلا اگر مدیر ابتکار عمل ندارد، میتوانید روز اول هر هفته را مشخص کنید تا درباره اولویتهای کاری همان هفته با او صحبت و تبادل نظر کنید.»
«کارن بریدی»، زن موفقی که مدیر شش شرکت قدرتمند در انگلیس است در مصاحبهای با روزنامه گاردین میگوید: «پس از سالها سر و کله زدن با انواع کارمند توصیه میکنم اگر احساس میکنید از مدیرتان متنفر هستید و یا از او خوشتان نمیآید، ابتدا باید ببینید که آیا او “مدیر” خوبی نیست و یا صفات شخصیتی خوبی ندارد؟ در صورتی که مدیر خوبی نباشد با کمی مطالعه میتوانید یاد بگیرید چگونه با ارائه ایدهها و ساختارهای بهتر مشکل را حل کنید. اگر احساس میکنید جنبههای منفی شخصیت او بر مثبت غلبه دارند میتوانید زاویه دیدتان را تغییر داده و در صورتی که باز هم به نظرتان غیرقابل تحمل آمد نباید توقع داشته باشید که او خود را تغییر دهید. در عوض یاد بگیرید چگونه مدیرتان را همانگونه که هست بپذیرید و فقط بر روی موضوعات کاری خود تمرکز کنید».
او میگوید: «در مواقع بحرانی یک قدم به عقب بازگردید و سعی کنید سهم خودتان را در ایجاد مشکل پیدا کنید. این کار ممکن است دشوار باشد ولی در نهایت نتیجه خوبی به شما میدهد. این نتیجه حاصل زاوید دید منطقی و غیر احساسی شما به مشکل است. سعی کنید به جای پاسخ احساسی تمرکز خود را بر روی کار بگذارید و سپس قضاوت کنید.»
در صورتی که روابط کاری میان شما و مدیرتان باعث میشود در ساعات غیر کاری نیز آسیب ببینید و مدام به مسائل و مشکلات محل کارتان فکر کنید، تصمیم بگیرید رابطه با مدیرتان را در جعبهای کوچک بگذارید و به خود بگویید بعدا آن را حل خواهم کرد. در عوض از اوقات فراغت و آخر هفته خود لذت ببرید. با این شیوه از زمان شخصی خود محافظت کردهاید و بدون دغدغه بهترین استفاده را از ساعات فراغت خود کردهاید.
رابطه دوستی یا فقط رابطه کارمندی؟
تحقیقات متعدد نشان میدهد یکی از دلایل مهم شاد بودن، داشتن یک دوست در محیط کاری است. بر اساس تحقیقی که سال گذشته موسسه «گلوب فورس» انجام داده است هر چه تعداد دوستان فرد در محیط کار بیشتر باشد، فرد شادتر است و بهرهوری بیشتری خواهد داشت. این تحقیق نشان داده است که ۷۱ درصد از کارمندانی که در محیط کاری خود دوستان مختلف داشتهاند، عاشق شغلشان بودهاند و ۶۹ درصد از آنها تمرکز بیشتری بر موضوع کاری خود داشتهاند.
«جین سانلی»، نویسنده کتاب «درست نیست مصاحبه کننده خود را ببوسید» مینویسد: «افراد بخش زیادی از زندگی خود را در محیط کار سپری میکنند و این طبیعی است که بخواهند اوقات خوشی در این زمان داشته باشند. دوست میتواند نقش کلیدی در لذت بردن از شغلتان ایفا کند.» او توصیه میکند لازم نیست همراه شما در محل کار لزوما بهترین دوستتان باشد. همین که بتوانید به او اعتماد کنید و اوقات خوشی در کنار او داشته باشید کافی است.
سانلی معتقد است حداقل در دوران ابتدایی دوستی باید از مطرح کردن موضوعات شخصی و خصوصا عاطفی خودداری کرد و بیشتر در مورد تعطیلات آخر هفته و موضوعاتی مانند فوتبال و یا نقاط مشترک دیگر صحبت کرد. او میگوید: «تا زمانی که به او اعتماد ندارید هرگز وسوسه نشوید او را برای شام به بیرون دعوت کنید چرا که با گسترش دوستی به محیطی خارج از محیط کار، کنترل دوستی از دستتان خارج میشود. به جای آن بهتر است از همان ساعات کاری یا وقت ناهار استفاده کنید.»
این در حالی است که مدیر یک مهدکودک در تهران میگوید: «هرگز به کارمندانم اجازه نمیدهم در محیط کار با هم دوست باشند. حتی از آنها تعهد میگیرم در خارج از مهدکودک نیز با یکدیگر ارتباط نداشته باشند. نمیخواهم سطح روابط آنها با کودکان مهدکودک تحت الشعاع روابط غیرضروری قرار بگیرد.»
همه میدانیم که هدف از تلاش برای ایجاد ارتباط این است که در نهایت بتوانیم با هم و در کنار هم زندگی کنیم. برای رسیدن به چنین هدفی باید توجه به دیگران را فراموش نکنیم. «جری ایکاف» نویسنده کتاب مرز ارتباطات تجاری میگوید: «باید دقت کنید دیگران برای چه چیزی ارزش قایل هستند.» به اعتقاد او برای رسیدن به این نقطه باید «کنجکاو» و «صبور» بود. برای این کار کافی است به حرفهای دیگران توجه کنیم و شنونده خوبی باشیم.
سعی کنید به طور مستقیم با همکارانتان ارتباط برقرار کنید. دیگران را واسطه نکنید و مسئولیت برقراری ارتباط را به عهده همکارتان نیندازید. «جیمز تام»، نویسنده کتاب مشارکت بنیادی میگوید: «رفتارهایی را که ممکن است مانع پیشرفت شما در برقراری ارتباط باشد، شناسایی کنید. مثلا ممکن است وقتی دیگری را غرق در اطلاعات میکنید و یا با هیجان بیش از حد صحبت میکنید، ببینید فرد مقابل در سکوت فرو رفته است. همین واکنش میتواند هشداری باشد برای شما تا در روابط بعدی از تکرار آن خودداری کنید.»
من در تجربیات ناموفقم به این نتیجه رسیده ام کار را با دوستی نبایست قاطی کرد. شراکت با رفاقت منجر به ورشکستی و زیان مالی میشود بویژه اول شراکت. چون به راحتی طرف مقابل از رفاقت و دوستی میتواند سواستفاده کند و کلاه سرمان برود.
mic / 28 September 2015