در سه ماهه نخست سال ۹۴، ۳۲هزار و ۹۸۱ واقعه طلاق در کشور به ثبت رسیده که نسبت به مدت مشابه سال قبل ۵. ۱۷ درصد افزایش داشته است. براساس این آمار، در هر ماه ۲۷ هزار و ۱۳۳مورد، هر شبانهروز ۴۳۰ مورد و هر ساعت ۱۸ مورد طلاق در سه ماهه نخست سال جاری به ثبت رسیده است.
تنها آمار طلاق نیست که تغییر کرده، ترکیب سنی طلاق هم عوض شده: در یک دهه اخیر یعنی از سال ۸۳ تا ۹۳ بیشترین ترکیب طلاق ثبتشده مربوط به ترکیب سنی مردان ۲۵ تا ۲۹ سال با زنان ۲۰ تا ۲۴ سال بوده است. یعنی در ۱۰ سال اخیر، مردان و زنان این گروه سنی بیشتر از مردان و زنان سایر گروههای سنی از یکدیگر جدا شدهاند. سالی ۸۰۰ هزار ازدواج در ایران انجام میشود که ۱۶۰هزار مورد از این ازدواجها به طلاق میانجامد. گفته میشود که حدود ۶۰ درصد از زنانی که جدا میشوند، زیر ۳۰ سال سن دارند. در ۹ ماهه اول سال ۹۳، حدود ۱۲ درصد زنان مطلقه زیر ۲۰ سال سن داشتند.
نکته جالبتری هم هست: در سال ۹۳ بیشترین طلاقها مربوط به ازدواجهای کمتر از یک سال بود: ۲۲ هزار و۸۶۰ مورد. پس از آن نیز ازدواجهای یک تا دو سال با تعداد ۱۸ هزار و ۷۴۷ مورد رکورددار بیشترین تعداد طلاق بودند. به نظر میرسد این روند امسال هم ادامه داشته باشد.
نساختن و نسوختن
اگر دو دهه قبل هنوز برچسب مطلقه بودن برای زنان ایرانی سنگین بود و با وساطت خانوادهها و کمک قانون و اجتماع جلوی طلاقها گرفته میشد و اگر زنهای ایرانی میسوختند و میساختند تا هرجوری شده با کفن سپید از خانه شوهر بیرون بروند، این روزها دیگر طلاق گرفتن به اندازه قبل قبح ندارد و البته همچنان موانع قانونی بر سر راهش هست؛ موانعی که بیشتر و سختتر میشود مثل همین قانونی که ثبت طلاق توافقی را دشوار و منوط به برگزاری جلسات مشاوره میکند.
اما زنان ایرانی دیگر تنها نقش خود را مادری و همسری نمیبینند. آنها مطلوبیت این نقشها را از دست رفته میدانند و معتقدند این نقشها وقتی از نظر اقتصادی دستاوردی ندارد و اجتماع هم قدری برای آن قائل نیست، پس چرا باید برای آن سوخت؟ نازنین، ۲۴ ساله است و شش ماه است از همسرش جدا شده: «همسرم اول جلوی کار کردنم را گرفت و بعد هم اصرار که لازم نیست کنکور کارشناسی ارشد ثبت نام کنم. چشم باز کردم و دیدم کارم را از دست دادهام و توی یک قضر یخی زندانیام. وابطم محدود شده بود و افسرده شده بودم. شرط گذاشتم که باید برگردم سر کار. قبول نکرد. من هم حق طلاق داشتم و جدا شدم. دوباره برگشتهام سر همان کار قبلی. شانس آوردم که رئیس کارخانه با ما آشنایی خانوادگی داشت. البته همه به اندازه من خوششانس نیستند.»
تحصیلات بیشتر، اشتغال و داشتن شبکه حمایت اجتماعی در میان دوستان، باعث شده که زنان به خصوص در شهرهای بزرگ و در میان طبقه متوسط اعتماد به نفس بیشتری برای زندگی مستقل و انتخاب گزینه طلاق داشته باشند. آنها فکر میکنند که طلاق پایان راه نیست: «خودم را در خانه شوهر تعریف نمیکردم. ازدواج هم که کردم به خاطر عشق و علاقه بود و زمینههای مشترک فکری. اما بعدا اختلافهایی ایجاد شد. شوهرم هم کسی نبود که به هر قیمتی مرا مجبور به ادامه زندگی کند. بعد از یک سال توافقی جدا شدیم و خانوادهها هم به تصمیممان احترام گذاشتند.» این را سعیده میگوید، زنی در آستانه ۳۰ سالگی.
اما این تنها زنان نیستند که عوض شدهاند. مردان نیز دیگر به اندازه قبل برای طلاق سخت نمیگیرند. بالا رفتن تحصیلات و رشد آگاهی اجتماعی مردان نیز باعث شده که توقع آنها از ازدواج و رابطه بالاتر برود. آنها هم بیش از آنکه مانند گذشته تنها به داشتن همسری برای تامین نیازهای روزمره جنسی و انجام کار خانگی اکتفا کنند، به دنبال همفکری و همراهی بیشتر با همسر خود هستند و نامناسب بودن نوع تعامل، آنها را به جدایی سوق میدهد و از این لحاظ نسبت به نسلهای قبلی خود بیشتر به خود وهمسرانشان حق خروج از رابطه را میدهند.
بهروز، ۲۶ ساله است با تجربه یک بار جدایی: «دو سال زندگی کردیم و دیدیم نمیشود ادامه داد. نخواستیم همدیگر را آزار بدهیم. او از من جدا شد و خیلی زود هم دوباره ازدواج کرد. من هنوز قصد ازدواج دوباره ندارم.»
آگاهی جنسی یکی دیگر از دلایلی است که در جامعه امروز ایران میتوان ردپای آن را در بالارفتن آمار طلاق گرفت. بنابر آمرهایی که از پروندههای قضایی مربوط به طلاق در ایران منتشر میشود مشخص شده که بسیاری از زوجها هرچند به بهانههای دیگر طلاق میگیرند اما مشکل اصلیشان مسائل جنسی است. اگر در گذشته زوجهای بسیاری به رغم خلاهای جنسی در رابطه باقی میماندند، امروز مسائل جنسی به شکلهای مختلف باعث جدایی میشود: یا همسران به دنبال تامین نیاز اصلی خود میروند و خود را سرکوب نمیکنند، یا به سمت تامین نیاز خود در خارج از رابطه میروند که باعث جدایی میشود یا مشکلات دیگر را بهانه جدایی قرار میدهند. تامین نیازهای جنسی در جامعه ایران پیچیده است: فضای ارتباطات بین زن و مرد به شدت کنترل میشود و در عینحال بازار محصولات رسانهای خارجی گرم است. توقع از رابطه جنسی بالاست، مهارتهای آن آموزش داده نمیشود و فرصت تجربه در شرایط عادی وجود ندارد.
هستم اگر میروم
اما فقط خودآگاهی و خودباوری نیست که باعث بالارفتن آمار ازدواج در ایران شده. چیزهای دیگری هم هست: تغییرات شدید اجتماعی و تغییر ارزشها در لایههای مختلف اجتماع. مردان و زنان به مراتب بیش از گذشته تجربه گرا شدهاند و دنبال ارزشهایی میگردند که تغییرات اجتماعی به همراه آورده است.
یک نمونه فائره است، ۲۳ ساله: «هنوز آماده ازدواج نبودیم. علی هم همسن خودم بود. ۲۰ سالگی ازدواج کردیم. علی هنوز دنیال دخترها و خوشگذرانی با دوستهایش بود. من هم هنوز میخواستم تجربه کنم. هر دو وارد رابطههای دیگر شدیم و برای هیچ کدام هم قابل تحمل نبود که به زندگی ادامه بدهیم.» آنها شاید یک نمونه از زوجهایی باشند که مقامهای ایرانی میگویند تحت تاثیر فرهنگ ماهوارهها طلاق میگیرند.
همزمان عوامل اجتماعی دیگری هم در اجتماع در حال رشدند: مشکلات اقتصادی، اعتیاد و شکاف طبقاتی. هرچند حکومت ایران مدام بر ترویج ازدواج تبلیغ میکند و از افزایش طلاق نگران است، اما در تحلیلهای رسمی کمتر از مشکلاتی صحبت میشود که ریشه در مسائل اقتصادی و سیاسی دارند؛ مسائلی مثل بیکاری و خشونت همچنان باعث طلاق میشوند.
نسرین به خاطر اعتیاد از شوهرش جدا شده: «همه پسرهای فامیل ما معتادند. اغراق نمیکنم. شوهرخواهر خودم هم معتاد است. جوانهایمان بیکارند و معتاد. اما بگویم؛ دخترهای فامیل هم دیگر مثل قبل پای این مردها نمیمانند. پدر خودم طلاقم را گرفت. گفت همان دختر اولم بسوزد کافی است. خواهرم دو تا بچه دارد و جرات طلاق ندارد. اما بابای من گفت نمیگذارم تو مثل او بدبخت بشوی. الان خودم کار میکنم. کارگر کارخانهام اما راضیام.»
احمد اما به خاطر اختلاف طبقاتی از همسرش جدا شده است: «همسرم از یک خانواده پولدار بود؛ چند سال قبل پولدارتر هم شدند. پدرش دلال بود و از تحریمها کلی کاسبی کرد. من یک مهندس معمولیام که فقط چند سال است در یک شرکت استخدام شدهام. با هم نمیشد بپریم. اختلاف طبقاتی اختلاف رفتار و فرهنگ هم میآورد. اگر این همه تبلیغ ازدواج را در جامعه نمیکردند، ازدواج نمیکردم از اول. حالا هم پشیمان نیستم. طلاق گرفتم، یعنی هستم!»
در جمهوری ننگین اسلامی ایران ، همه چیز باید به هم بیاید .
بهنام / 22 July 2015
فرهنگ خودمون پایینه، ربطی به مملکت نداره، مردم اول فرهنگ استفاده از شبکه های اجتکاعی رو یاد بگیرن بعد برن هر غلطی میخوان بکنن،این وسط خدا به داد بچه های بیگناه برسه…
مسعود / 24 July 2015
طلاق که چیز بدی نیس، ارزش طلاق خوب و بدون درگیری و دادگاه به نظر من از ازدواج خوب هم بیشتره! وگرنه این همه جماعت متاهل رو هر روز دور و بر خودمون میبینیم که با دو رویی و ریا زندگی میکنن ولی طلاق نمیگیرن!
هرکی میخواد ازدواج کنه، اتفاقاً چیز خوبی هست این ازدواج، مخصوصاً برای اهلش! فقط دست از سر اونایی که قصد ازدواج ندارند بر دارید، بذارید مجرد بمونن، هر وقت عشقشون کشید ازدواج کنند یا اصلاً ازدواج نکنند، یا ازدواج سفید کنند، یا.. بی خیال!
میلاد / 24 July 2015
من متوجه نشدم. در متن گفته شده که: «در سه ماهه نخست سال ۹۴، ۳۲هزار و ۹۸۱ واقعه طلاق در کشور به ثبت رسیده» در ادامه گزارش آمده: «براساس این آمار، در هر ماه ۲۷ هزار و ۱۳۳مورد طلاق در سه ماهه نخست سال جاری به ثبت رسیده است.» اگر آمار ۲۷ هزار طلاق در هر ماه درست باشد که میشود ۸۱ هزار طلاق در سه ماه که بسیار غیرطبیعی است.
فاطمه / 24 July 2015