در سال‌های اخیر مشکلات و اختلالات جنسی به عنوان یکی از عوامل اصلی طلاق مطرح می‌شود: مشکلات جنسی عامل نیمی از طلاق‌ها در ایران.

4

نسرین تهرانی، روان‌درمان‌گر، در گفت‌وگو با خبرگزاری تسنیم گفته است که دلیل نیمی از طلاق‌ها در ایران مسائل و مشکلات جنسی است. او «عدم ارضای نیازهای جنسی» را عامل تأثیرگذار بر رابطه زن و شوهر در ایران دانسته است.

انوشیروان محسنی بندپی، رییس سازمان بهزیستی نیز ۲۳ تیر ۱۳۹۴ خبر داد که ۳۵ درصد ازدواج‌ها در تهران به طلاق منجر می‌شود. با توجه به سیستم قضایی ایران و تابو فرهنگی در جامعه و اکثر خانواده‌ها، عجیب نیست که زوج‌ها هنگام طلاق برای حفظ آبرو، دلایل دیگری غیر از مسائل جنسی را دلیل طلاق بیان کنند.

اما چقدر از ازدواج‌ها به خاطر ایجاد رابطه جنسی شکل می‌گیرد و با گذشت زمان به طلاق می‌انجامد؟

چند سالی است در رسانه‌های ایرانی و غیرایرانی از بروز نشانه‌های انقلاب جنسیتی در ایران می‌خوانیم و می‌شنویم. نسل پس از انقلاب مورد مطالعه و بررسی این بحث و نوشته‌ها هستند. نسلی که با تکیه بر آزادی‌های نسبی دوره‌های اول و دوم ریاست جمهوری محمد خاتمی و رشد جنبش‌های زنان و دانشجویی، بیشتر و بیشتر با حقوق و نیازهای فردی خود آشنا شد و به دنبال آن روابط اجتماعی گسترده‌تر و آزادتری نسبت به نسل گذشته داشت.

با ارتباط بیشتر با دنیای خارج از چهار دیوار ایران از طریق اینترنت و ماهواره، جسارت نسل‌های بعد بیشتر و بیشتر هم شد. آن‌ها ابتدا پنهانی و به مرور آشکارتر به دنبال نیازهای فردی و جنسی خود رفتند، تا جایی که امروز از رواج روابط جنسی در سنین ۱۳-۱۴ سالگی صحبت می‌شود.

زندگی بدون ازدواج رسمی هم که رسانه‌های رسمی در جمهوری اسلامی از آن به عنوان پدیده «ازدواج سفید» نام می‌برد، در ایران رواج پیدا کرده است.

درست است که در سال‌های اخیر بیشتر ازدواج‌ها بر اساس انتخاب شخصی و سلیقه خود افراد انجام می‌شود، ولی در جامعه‌ای که تجربه جنسی قبل از ازدواج تابو و غیرقانونی و غیراخلاقی است، چقدر از جوانان از نیازهای خود شناخت داشته و توانایی تفکیک و اولویت‌بندی آن‌ها را دارند؟

با همه این جسارت‌ها و آزادی‌های پنهان و آشکار و با وجود همه تغییراتی که در ایران رخ داده است، هنوز هم هستند جوانانی که به خاطر نداشتن رابطه جنسی قبل از ازدواج، برای برطرف کردن نیازهای جنسی‌شان، بدون توجه به شخصیت فرد و تنها به خاطر کشش جنسی تصمیم به ازدواج می‌گیرند.

برای شناسایی این افراد نیاز به یک پژوهش سراسری و کشوری نیست. در هر خانواده‌ متوسط ایرانی هستند کسانی که بر اساس نیاز و کشش جنسی ازدواج کرده‌اند. در این نوشته، چند نفر از این جوانان درباره شرایط و موقعیت ازدواج‌شان و زندگی حال حاضرشان صحبت کرده‌اند.

رویاهای جنسی

مهرداد، ۳۳ ساله، فروشنده لوازم برقی در بازار تهران است که پس از یک سال زندگی مشترک با الهه، می‌خواهند از هم جدا شوند.

talagh

مهرداد در یک کافه کوچک اطراف تئا‌تر شهر، از ماجرای آشنایی‌اش با الهه و ازدواج با عجله‌اش تعریف می‌کند: «در یک روز سرد زمستانی، الهه همراه با خواهر بزرگ‌ترش وارد مغازه شد. انگار جادو شده بودم. با تمام وجود نسبت به الهه کشش جنسی داشتم. ببخشید که این‌قدر راحت حرف می‌زنم ولی آبم داشت می‌آمد. این کشش خیلی قوی بود. احساس می‌کردم باید به دستش بیاورم. خیلی خوشگل نبود، لباسش هم خیلی سکسی نبود، ولی من داشتم دیوانه می‌شدم. وقتی دور از چشم صاحب مغازه شماره تلفنش را خواستم، شماره تلفن پدرش را داد و خیلی واضح گفت که فقط قصد ازدواج دارد. در یک لحظه تصمیم گرفتم. قبل از اینکه حتی به مامان و بابای خودم زنگ بزنم، با پدر الهه تماس گرفتم و قرار خواستگاری گذاشتم. همه برنامه‌ها در یک ماه جور شد و ما عقد کردیم. پس از دو ماه تازه فهمیدم اصلا هیچ ربطی به هم نداریم.»

بنفشه، ۳۱ ساله، مدیر کنترل یک کارخانه است. پس از سه سال رابطه دوستی بالاخره با دوست پسرش، سامان ازدواج کرده‌ است. در مسیر بازدید از یک نمایشگاه، از ازدواجش می‌گوید: «سه سال با هم دوست بودیم. رابطه صمیمانه و راحت بود. هر دو شوخ هستیم و دائم ‌همد‌یگر را می‌خنداندیم. پس از مدتی هم رابطه جنسی به اصطلاح ناقص را شروع کردیم. هر دو برهنه روی تخت می‌خوابیدیم و برای هم تعریف می‌کردیم که چگونه و در چه حالت‌هایی با هم سکس کامل خواهیم داشت. ساعت‌ها درباره سکس با هم رویا‌پردازی می‌کردیم. حالا که چهار ماه از ازدواج‌مان گذشته، هر چقدر هم که تلاش می‌کنیم هیچ‌کدام از رابطه‌های جنسی‌مان شبیه رویا‌های‌مان نیست».

او با اشکی در چشم می‌گوید: «اگر یک بار قبل از ازدواج رابطه جنسی کامل داشتیم شاید می‌فهمیدیم که اصلا از نظر جنسی به هم نمی‌خوریم.»

او با اضطراب و نگرانی می‌گوید که رابطه جنسی در تمام بخش‌های زندگی‌شان تاثیر گذاشته و مثل گذشته شاد نیستند: «من ۳۱ سال سن دارم. تازه رابطه جنسی کامل را تجربه کرده‌ام. الان چه کار کنم؟ طلاق بگیرم چون من و عشقم بلد نیستیم همدیگر را ارضا کنیم؟ بعدش چی؟»

نیازهای جنسی غیرمتعارف

سمانه، ۲۸ ساله است و در یک دفتر ثبت احوال به عنوان منشی کار می‌کند. او که یک سال است طلاق گرفته، در گوشه‌ای از سالن پذیرایی، به دور از همهمه بحث‌ها و صحبت‌ها، با یکی از اقوام از ازدواج و طلاقش می‌گوید. او با بهترین خواستگارش ازدواج می‌کند: یک مهندس برق، صاحب خانه، ماشین و قرارداد کاری. پس از یک دوره یک ساله نامزدی پر شور و هیجان و دلنشین، بالاخره ازدواج می‌کنند. پس از دو ماه سمانه کم‌کم با درخواست‌های جنسی -از نظر او- نامتعارف مواجه می‌شود و از طرف همسرش مجبور می‌شود به بازی‌های جنسی او تن بدهد، تا اینکه همسرش شبی با یک زن وارد خانه می‌شود و به سمانه می‌گوید برایت یک معلم آورده‌ام. سمانه مجبور می‌شود به رابطه جنسی همسرش با زن تن‌فروش نگاه کند تا یاد بگیرد که همسرش از یک رابطه جنسی چه می‌خواهد. سمانه از شرم اینکه خودش واقعا در زمینه روابط جنسی تجربه‌ای نداشته است، تن به بازی و آموزش‌ها می‌دهد و پس از یک سال با سرخوردگی و شرمساری موضوع را با یکی از دوستانش در میان می‌گذارد. آنجا متوجه می‌شود که خواسته‌های همسرش نامعقول هستند و پس از یک سال دوره‌های روانکاوی و دخالت خانواده‌ها، بالاخره از هم جدا می‌شوند.

رابطه قبل از ازدواج

علی‌رضا ۲۷ ساله است و تازه در یک فروشگاه لباس فروشی مشغول به کار شده است. او از سال اول دانشگاه مصرف شیشه را شروع می‌کند و تازه یک سال است که مصرف را کنار گذاشته و همچنان زیر نظر کلینیک ترک اعتیاد است. در یک کافه کوچک کنار یک کارواش از دوست دختر سابقش می‌گوید: «خیلی دوستش داشتم. او هم من را خیلی دوست داشت، عاشقم بود. با اینکه می‌دانست مصرف می‌کنم ولم نمی‌کرد و بهم امید می‌داد که می‌توانم ترک کنم و به زندگی عادی و واقعی برگردم. قرار نبود اتفاقی بیافتد. یک روز در باغ یکی از دوستان، یک گوشه خلوت را پیدا کردیم و همدیگر را به آغوش گرفتیم و شروع به لمس همدیگر کردیم. یک لحظه انگار هر دو دیوانه شدیم و … خلاصه کار از کار گذشت. با اینکه می‌دانست شرایط ازدواج ندارم التماس می‌کرد که با هم عقد کنیم. من هم که حال و روز درستی نداشتم، نمی‌توانستم تصمیم بگیرم.»

او با نگاهی غمگین می‌گوید: «هنوز هم به من ابراز عشق می‌کند اما من نمی‌دانم آیا واقعا من را دوست دارد یا به این خاطر است که پرده بکارتش پاره شده است. من را به خاطر خودم می‌‌خواهد یا به خاطر حفظ آبرویش. خیلی سخت است. الان دارم پول جمع می‌کنم که بفرستمش پرده بکارتش را عمل کند. شاید آن‌وقت درست فکر کند که آیا واقعا من را دوست دارد یا نه.»

مینا ۲۵ ساله است. مهندسی برق خوانده و در یک شرکت بیمه کار می‌کند. او دختری است اجتماعی، شاد و فعال. به گفته خودش کلی دوست دختر و پسر دارد و کلی هم خواستگار. در یک کافه در مرکز شهر تهران از دوست پسرش تعریف می‌کند: «فرهاد ۳۵ ساله است. فوق لیسانس روان‌شناسی دارد و الان ویزیتور لباس بچگانه است. دو سال است که با هم هستیم. اصرار دارد با هم ازدواج کنیم. همدیگر را دوست داریم و خیلی بهم احساس نزدیکی می‌کنیم، ولی من نمی‌دانم چه جوری داستان را به مامان و بابا بگویم. ملاک‌های آن‌ها برای ازدواج متفاوت است. فرهاد نه کار مشخصی دارد، نه درآمد بالایی، نه خانه و ماشین و نه حتی خانوده‌ای که بتوانند حمایتش کنند. چه جوری به مامانم بگویم که می‌خواهم با این مرد ازدواج کنم. مردی که نه تنها از نظر روحی و احساسی بلکه حتی از نظر جنسی بهش احساس نزدیکی می‌کنم. او مردی است که در رختخواب برایم احترام قایل است. برایش مهم است که من هم از نظر جنسی ارضا شوم. اگر این را به مامانم بگویم خود او من را جنده صدا خواهد کرد.»

از این روایت‌ها در گوشه و کنار شهر و در بین جوانان بسیار شنیده می‌شود. روابطی که به خاطر رابطه جنسی شکل می‌گیرند و از هم پاشیده می‌شوند و زخم‌هایی عمیق و در برخی مواقع توهم‌هایی از رابطه جنسی برجا می‌گذارند.

در خبرها بیشتر از خطر اختلالات جنسی در بروز طلاق صحبت می‌شود. شاید اما لازم باشد تاملی کرد بر تاثیر روابط جنسی در شروع روابط و ایجاد پیوندها. شاید بتوان در جامعه ایران از  پدیده «ازدواج به خاطر رابطه جنسی» صحبت کرد. این پژوهش را می‌توان به جامعه‌شناسان سپرد تا با تحقیق و بر مبنای مشاهدات اصولی، درستی یا نادرستی این ادعا را بررسی کنند.