اوین

روز دوشنبه ۲۱ اردیبهشت، محمدباقر قالیباف، فرمانده اسبق نیروی انتظامی و شهردار کنونی تهران، در میان اظهاراتی درباره ضرورت داشتن فضای سبز بیشتر در پایتخت، خبری را که قبلاً هم عنوان شده بود، به شکل صریح‌تری مطرح کرد: تبدیل زندان اوین به پارک. می‌خواهند زندان یا زندان‌های تازه‌ای بسازند، اوین را تعطیل کنند و در زمین اوین، که در یکی از مناطق گران‌بهای تهران قرار دارد، پارک بسازند و ساختمان‌های دیگری بنا کنند. قالیباف گفته است: «پیش از این پیشنهادی را خدمت رئیس قوه قضائیه برای تبدیل ندامتگاه اوین به بوستان عمومی ارائه کرده بودم. در این راستا حدود دو ماه قبل جلسه‌ای را خدمت آیت الله آملی لاریجانی داشتم. بر اساس مذاکراتی که با رئیس قوه قضائیه داشتیم ایشان مطرح کردند که بررسی‌ها را انجام داده اند و آماده هستند تا شهرداری تهران و قوه قضائیه برای مجموعه ندامتگاه اوین وارد مذاکره شود. به این ترتیب می‌توانیم به توافقی برسیم تا شهرداری تهران بخشی از هزینه‌ها را تقبل کند و مجموعه اوین را به پارک عمومی تبدیل کنیم. همانند کاری که در زندان قصر اتفاق افتاد و به موزه‌ای در شهر تهران تبدیل شد، می‌توان مجموعه اوین را نیز به بوستان عمومی تبدیل کرد.» (خبرگزاری مهر).

این خبر در میان کسانی که در اوین پیش از انقلاب یا پس از آن در بند بوده‌اند، یا بستگانشان در اوین اعدام شده‌اند و مجموعه کسانی که برای آنها نام “اوین” یادآور خاطراتی جانسوز است، پربازتاب بود. بیان شوک و حیرت معمولاً این گونه بود: تبدیل جایی که عده کثیری شکنجه و اعدام شده‌اند به یک مرکز تفریحی!؟ یا نهادن آن در اختیار سوداگران زمین‌خوار!؟

اوین یک نماد تاریخی است؛ اسارتگاه نسبتاً جدیدی است که در دهه ۱۳۵۰ نام‌آور شد و وقتی با انقلاب در زندان‌ها گشوده شد، امید آن بود که به موزه ملی مقاومت و آزادی‌خواهی تبدیل گردد. اما حاکمان جدید به آن نیاز داشتند. چندی نگذشت که بسیار کسان که در زمان شاه در اوین یا زندان‌های سیاسی دیگر بودند، دوباره دستگیر شدند. میزان آزار و شکنجه و کشتار به مراتب از دوران شاه بیشتر شد. اوین پرآوازه‌تر شد. نامش به فراسوی مرزهای ایران رفت و مترادف با سرکوب‌گری و پایمال کردن ساده‌ترین موازین حقوق انسانی شد.

اوین تنها یک تکه زمین، یک مجموعه نکبت‌زده از ساختمان‌ها و سلول‌ها نیست؛ عنوانی است تاریخی، عنوانی است بر انبوهی از یادها؛ گورستان خونین آزادی است و فریادی که در خاطره‌ها و نام‌ها طنین‌افکن است.

“زمانه” از کارزاری که گروهی از اوینیان −زندانیان اوین یا کسانی که در اوین بستگانشان را از دست داده‌اند یا نگران جان عزیزان دربندشان بوده‌اند و هستند – در واکنش به خبر تبدیل اوین به مرکز تفریحی برپا کرده‌اند، پشتیبانی رسانه‌ای می‌کند. اعلامیه این کمپین را در زیر می‌خوانید و به زودی مجموعه‌ای از خاطرات از اوین را.

“زمانه” از دریافت خاطرات شما استقبال می‌کند. افزون بر خاطرات زندانیان، خاطرات خانواده‌ها، خاطرات کسانی که به ملاقات بستگانشان می‌رفته‌اند و همه آن کسانی که عزیزی را در اوین داشته‌اند و اوین چه بسا آن عزیز را برای همیشه از آنان گرفته است، برای ثبت در تاریخ مهم است.

اوین و زندان‌های دیگر با وجود همه ویژگی‌هایشان، بخشی از جامعه و زندگی جاری هستند، و خاطره از آنها طبعاً محدود نیست به آنچه در اتاق بازجویی می‌گذرد؛ چنان‌که اوین خاطرات شیرین هم دارد، خاطره مقاومت، خاطره اراده به زیستن، و درک زیبایی، زیبایی تکه‌ای از آسمان و صدای پرنده‌ای که آمدن بهار را نوید می‌دهد.

در خاطرات اوین هم می‌توان تفرج کرد، اما دره‌ای عظیم دهن گشوده است میان این تفرج‌گاه با تفرج‌گاهی که جمهوری اسلامی می‌خواهد بر خاک خونین اوین برپا کند.

آیا باید در مورد وضعیت زندانیان اطلاع‌رسانی کرد یا به خواست خانواده‌ها برای سکوت و تحمل احترام گذاشت؟

اعلامیه کمپین “یک خاطره از اوین”

با خاطره‌ها یک بنای یادبود برپا کنیم

“اوین” نام مشترک همه زندان‌هاست، “اوین” تاریخ معاصر ایران است، “اوین” زندان مشترک دو حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی است. حاکمان از مدت‌ها پیش این طرح را در سر می‌پرورانند که اوین را متروکه اعلام کنند و زمین آن را به شهرداری تهران دهند تا در آن یک “مرکز تفریحی” بنا شود. زمین‌خواری هم که از ملزومات این گونه طرح‌هاست.

آرزوی ما، آرزوی مایی که خودمان در اوین شکنجه شده‌ایم، یا عزیزانمان در آن شکنجه دیده‌اند، اعدام شده‌اند، یا عمری را در سلول‌های آن در حسرت نگاه به آسمان و به دوردست سر کرده‌اند، این بوده است که اوین به موزه تبدیل شود، آن هم زیر نظر زندانیان دو رژیم. اما اکنون بر آنند که نماد اوین را محو کنند و به جای آن “مرکز تفریحی” بسازند.

بیایید اعتراض کنیم! خطابمان به کسانی است که در اوین زندانی بوده‌اند، دوستان و رفیقان و بستگانشان در اوین اعدام شده‌اند، به اوین رجوع کرده‌اند برای یافتن عزیزانشان، برای دیدار آنان، و شور و درد ملاقات را هنوز در سینه دارند.

یک خاطره تعریف کنیم!

بیایید با خاطراتمان یک بنای یادبود برپا کنیم. این صدا می‌ماند. این کلمات جاودانی می‌شوند.

کمپین “یک خاطره از اوین” با همکاری “زمانه” برگزار می‌شود. “زمانه” در سایت خود ستونی را به انتشار خاطرات از اوین اختصاص می‌دهد. خاطرات خود را بفرستید به:

امید منتظری

[email protected]

از پشتیبانان کمپین:

• توضیح: بر تعداد امضاها مدام افزوده می‌شود. در کنار هر خاطره‌ای که منتشر می‌‌شود فهرست جدید امضاها درج خواهد شد. در ثبت اسامی، هیچ نظمی رعایت نشده و تقدم و تأخر آنها هیچ معنای خاصی ندارد.

اسامی:

محمد ملکی، محمدرضا شالگونی، خدیجه مقدم، فؤاد تابان، بیژن مشاور، علی افشاری، شادی صدر، محمد نوری‌زاد، فرج سرکوهی، پرستو فروهر، ایرج مصداقی، مرسده محسنی، رضا معینی، عیسی سحرخیز، کاظم کردوانی، خاطره معینی، کوهیار گودرزی، فرخ نگهدار، روزبهان امیری، امیرحسین بهبودی، اصغر ایزدی، منیره برادران، شهرنوش پارسی‌پور، اسفندیار کریمی، مهری معمار حسینی، هادی میر مویدی، محمد پورعبدالله، مهدی عربشاهی، بهروز جاوید تهرانی، حسن جعفری، فریدون احمدی، حسن یوسفی اشکوری، رضا علامه‌زاده، شیرین عبادی،  مهدی فتاپور، فهیمه فرسایی، نعیمه دوستدار، نسیم خاکسار، نسیم روشنایی، رضا اکرمی، انور سلطانی، جعفر بهکیش، حامد فرمند، عفت ماهباز، احمد رافت، احمد پورمندی، فرزانه راجی، ویدا حاجبی، مهناز قِزِلٌو، بانو صابری، سعید کلانکی، حسن مکارمی، شکوفه سخی، شورا مکارمی، محسن یلفانی، مهدی سامع، مرتضی اصلاحچی، بابک بردبار، نسرین ستوده