کمپین یک خاطره از اوین

۲۹ اسفند ۱۳۸۷ پیکر امیدرضا میرصیافی در تهران به خاک سپرده شد. نام او نیز اضافه شد به فهرست...

حامد احمدی- تجربه من از زندان کوتاه است؛ کوتاه اما متنوع. دو بازداشتگاه بی‌نام و نشان سپاه، بند دو...

به تازگی کتابی دیگر بر مجموعه ادبیات زندان افزوده شده است. «یه جنگل ستاره» − گفت‌وگو با امیرحسین بهبودی،...

«داخل محوطه اوین مردمی که زاغه‎های مهمات را خالی کرده بودند اسحله به دست باز می‎‎گشتند. همزمان چندتایی حزب‎اللهی...

اعظم بهرامی- تصور کردم اگر لایه‌های رنگ روی این سلول را بتراشند چطور مثل حلقه‌های سن درختی قطع شده،...

اسماعیل ختائی- صدای موسیقی از رادیویی که نگهبان روشن کرده بود در بند پیچید. من آهنگ‌های هایده را همیشه...

رضا معینی- در روز ٣٠ خرداد ١٣٨٤، سه مادر زندانيان اعدام شده دهه شصت، مادران بهکیش، معینی و لطفی،...

رضا افشار - اغلب زندانی‌ها کارت‌های خریدی با عنوان «کارت مددجو» داشتند. اصولاً در داخل بند پول نقد...

علی عجمی- سوم بهمن ١٣٨٩ بود و بند ٣٥٠ اوين. تقريباً همه بچه‌ها شب را نخوابيدند. دو همبندى‌مان، محمد...

مهناز پراکند - وقتی دیدیم اعتراضمان به نتیجه نرسید و همچنان به وضعیت بند بی‌توجه‌اند، تصمیم گرفتیم روش دیگری...

محمدامین ولیان - چشم‌بند رو که برداشتم، آوار دیوار نوشته‌ها روی سرم خراب شد. دور خودم چرخیدم و دور...

زهره تنکابنی - تلخ‌ترین خاطرات من از زندان نه برخورد زندانبان، بلکه بایکوتی بود که از سوی بچه‌های چپ...

فرخ نگهدار - سروان افشار یک استکان چای به من تعارف کرد و من استکان را گرفتم. گفت از...

بانو صابری - گفت تو از كى خط مى‌گيرى؟ گفتم من؟ من از گرونى، از دو تا بچه كه...

جعفر بهکیش بازمانده خانواده‌ای است که هفت تن از اعضای آن در دهه ۶۰ اعدام شدند اما پیکرشان...

بابک بردبار - همان شب تصمیم گرفتیم اعتصاب غذای گروهی کنیم. اعتصاب غذای خشک تا محقق شدن خواسته‌هایمان که...

فريادهاى نوزادم بند نمی‌آمد. گفت خفش كن وگرنه بچه را می‌گيريم و تحويل پرورشگاه می‌دهيم. با شنيدن اين...

فاطمه حاجیلو - شب قبل از هفت تیر۶۰، که کچویی رئیس زندان اوین در محوطه اوین با تیراندازی یکی...

احمد پورمندی - وقتی سال ۵۷ به اوین برگشتم، همه چیز عوض شده بود. ظاهراً یکی از اولین‌هایی بودم...

رخشنده حسین‌پور - هفت سال (۵۰ ـ۵۷) من یکی از ملاقاتی‌های اوین بودم، اما ملاقاتی قاچاقی. من و همسرم...