صادق لاریجانی- رئیس قوه قضائیه در پنجم خرداد ۱۳۹۴ گفته است: «متأسفانه الان حوزههای علمیه مانند پادگانهایی شدهاند که دور آن حصار است و جامعه از درون حوزهها و دستاوردهای آن بیاطلاع هستند. این در حالی است که برخی از آثار علمای ما در ۲۰۰ سال پیش از حرفهای مدعیان غربی امروز جلوتر است. برای عرضه معارف حوزوی به بیرون باید برنامه داشته باشیم.»
این گونه ادعاهای ستبر، بارها توسط دیگر روحانیون نیز تکرار شده است. مرتضی مطهری هم ادعا کرده بود که غربیها تازه چند قرن بعد به اهمیت مسائلی که علامه طباطبایی در فلسفه مطرح کرده، واقف خواهند شد. ادعای مطهری پیش از انقلاب مطرح شد و او اینک زنده نیست تا از مدعای خود به طور مستدل دفاع کند.
اما صادق لاریجانی نه تنها زنده است، بلکه به عنوان رئیس قوه قضائیه آن قدر قدرتمند است که مجازاتهای فقهی برساخته اعراب پیش از اسلام را در قرن بیست و یکم به اجرا می گذارد. لاریجانی خود در همین سخنرانی اذعان میکند که: «در نظام سیاسی و حکومتی مانند جمهوری اسلامی ایران وظایفی بهعهده مناصبی است که مسئولان این وظایف از حوزههای علمیه هستند و کس دیگری نمیتواند متکفل شود. نظام جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر ولی فقیه است و کسی نمیتواند جز مجتهدین عهدهدار آن باشد. خبرگان رهبری باید مجتهد باشند، در شورای نگهبان ۶ نفر مجتهد حضور دارند، رئیس قوه قضائیه، رئیس دیوان عالی کشور و دادستان کل کشور باید مجتهد باشند و قضات نیز باید با فقه آشنایی داشته باشند تا بتوانند حکم صادر کنند، بنابراین ما در سطوح مختلف در مقام اجرای احکام اسلامی نیازمند مناصبی هستیم که برخاسته از حوزههای علمیه است.»
در نظام فقیه سالار، فقها منابع کمیاب قدرت/ثروت/معرفت/منزلت اجتماعی را در کنترل گرفتهاند. تمامی رسانهها- صدا و سیما، نماز جمعهها، مساجد، دانشگاهها، مدارس، و…- در اختیار آنان بوده و هست. پرسش این است : چرا حوزههای علمیه به صورت پادگان در آمدهاند و جامعه از دستاوردهای آنها مطلع نیست؟ چرا روحانیت در طول این ۳۶ سال سخنان ۲۰۰ سال پیش بزرگان خود را به بشریت عرضه نکردهاند تا همگان دریابند که حرفهای آنان “از حرفهای مدعیان غربی امروز جلوتر است”؟
فرض کنیم تاکنون موانعی وجود داشته است. چرا صادق لاریجانی برخی از سخنان ۲۰۰ سال پیش را که برتر از سخنان متفکران امروز مغرب زمین است، حداقل با مردم و نخبگان ایران زمین در میان نمیگذارد؟
کدام حرفها؟ در کدام قلمروها؟ فلسفه؟ کلام؟ فقه؟ علم اصول؟ نظامهای متافیزیکی ستبر گذشتگان- غربی و شرقی- فرو پاشیدهاند. معرفتشناسی و فلسفههای درجه دوم- فلسفه زبان، فلسفه هنر، فلسفه فلسفه، فلسفه دین، فلسفه علم تاریخ، فلسفه علوم تجربی، فلسفه علوم اجتماعی، و …- در سنت اسلامی وجود نداشته است تا اساساً ادعایی در این زمینهها بخواهد مطرح شود.
فقهی که این همه به آن میبالند، یا از دین یهود وارد اسلام شده و یا برساختههای اعراب پیش از اسلام بوده که توسط پیامبر اسلام امضا شده است. این فقه متناسب با زندگی همان دوران بوده و امروزه تبعیض، خشونت و نقض حقوق بشر به شمار میرود.
لاریجانی در همین سخنرانی به این نکته اشاره کرده و میگوید: «امروز کشورهای غربی ما را تحت بمباران حقوق بشری قرار میدهند، ما باید بحث کنیم و ببینیم این حقوق بشر از کجا آمده است و مبنای آن چیست؟ حقوق بشری که از آن همجنسبازی در بیاید از کجا آمده است؟ اولین خطوط اعلامیه حقوق بشر میگوید انسان کرامت ذاتی دارد، آیا کرامت انسانی همین ۲۰ الی ۳۰ ماده حقوق بشر است. همچنین امروز در بحث حقوق زن علیه جمهوری اسلامی ایران تبلیغ میکنند مبنی بر این که ما حقوق زنان را پایمال میکنیم، اما آیا واقعاً اینگونه است و در اسلام حقوق زن پایمال شده است؟ اینگونه مسائل و پاسخ دادن به آنها نیازمند به کار زیاد است.»
آیتالله خامنهای نیز در ۱۳۹۴/۰۳/۰۶ به نمایندگان مجلس شورای اسلامی گفت: «غیر از مسئله هستهای هم سریالهای دیگری در انتظار ما است؛ اینجور نیست که همه مسائل ما با غرب، با آمریکا، با صهیونیسم، با گردنکلفتهای اقتصادی دنیا فقط همین مسئله هستهای باشد؛ این تنها مسئله ما نیست؛ دنبالهاش مسائل گوناگون – حقوق بشر و امثاله و امثاله – [هست]؛ حلّ همه این مسائل آسان خواهد شد، نمی گویم بهخودیخود حل خواهد شد؛ نه، تلاش لازم است امّا حل آن مسائل آسان خواهد شد. اگر چنانچه ما توانستیم این مسئلهی داخلی را حل کنیم.»
عدالت در جهان گذشته، عدالت ارسطویی بود. یعنی قرار گرفتن هر چیز در جای طبیعی خود. جای طبیعی بردهها با انسانهای آزاد تفاوت داشت. جای طبیعی زنان هم با مردان تفاوت داشت. مطابق آن نظریه عدالت، زنان و بردگان در جهان کهن در جای طبیعی خود قرار داشتند. رئیس قبیله نیز جایی متفاوت از جای اعضای قبیله داشت. “ولی فقیه ” همان رئیس قبیله یا سلطان جهان کهن است. به همین دلیل جایگاه او با جایگاه مردم متفاوت است.
در دوران مدرن، نظریه عدالت تغییر کرد. برابری و تبعیض زدایی اساس نظریه های دوران مدرن است. اگر چه نظریههایی متفاوتی در باب عدالت وجود دارد، اما همه به این پرسش پاسخ میگویند: برابری چه معنایی دارد؟ و برابری در چه چیز؟
مطابق نظریههای جدید، همه انسانها- فارغ از جنسیت و قومیت و مذهب- “شهروندان آزاد و برابر” به شمار میروند. فقهی که حوزه های علمیه تبلیغ و اجرا میکنند، بر اساس نظریه کهن عدالت است. آیا لاریجانی مدعی است که آن نظریه که اساسش نابرابری انسان ها و نفی آزادی است، برتر از حرفهای امروز متفکران غربی است که همه را “شهروندان آزاد و برابر” به شمار میآورند؟
صادق لاریجانی به نکته مهم دیگری نیز اشاره کرده است. میگوید: «در باب رسانه یک بزرگواری [احتمالاً حسن روحانی] مدعی بود آزادی رسانه به آزادی کشور کمک میکند و این مسئله منافاتی با توهین ندارد و معترض بود که چرا با توهین در رسانهها برخورد میشود. امروز از رسانههای مجازی گرفته تا رسانههای فیزیکی به هرکس میخواهند افترا و توهین میکنند، در حالی که ما باید به ساحت رسانه، فقه رسانه و شناخت رسانه توجه داشته باشیم.»
فقهی که خامنهای و صادق لاریجانی نماینده آنند به فقیهان اجازه میدهد تا تبعیض را ساختاری و نهادینه کرده و به همه دشنام دهند. در عین حال، کوچکترین انتقادی از خطوط قرمز دینی را تحت عنوان اهانت به مقدسات، مجازاتهای سنگین میکنند. این فقه فقط قدرت سیاسی و اقتصادی را به “حق ویژه” فقیهان تبدیل نساخته است، بلکه به فقیهان اجازه میدهد تا به مخالفان و بدعت گران اهانت کنند و دروغها و تهمتهای بزرگ برای آنان بسازند.
بدین ترتیب، نه معرفتی در پادگانهای حوزه علمیه مخفی مانده است، نه حوزویان سخنی دارند که در خور بشر امروز باشد، چه رسد به این که آنان دارای مدعیات برتر از مدعیات متفکران کنونی مغرب زمین باشند.
صادق لاریجانی در مراسم اختتامیه پنجمین جشنواره علامه حلی این سخنان را ایراد کرده است. پرسش: علامه حلی چه حرفی برای مردم امروز دارد؟ در جهان گذشته که اکثریت انسان ها بیسواد بودند، شاید “علامه“ قلمداد کردن حلی وجهی داشت، اما امروزه چه معنایی دارد؟
شاید- فقط شاید- صاحب المیزان را “علامه طباطبایی” به شمار آوردن در پیش از انقلاب معنایی داشت، اما امروز می توان فهمید که در حوزههای علمیه چگونه به طور رایگان فرد “علامه” می شود. محمد تقی جعفری یکی دیگر از علامههای روحانیت بود.
در حوزههای علمیه، فرد با بالا رفتن سن، مراحل “حجتالاسلام”، “حجت الاسلام والمسلمین”، “آیتالله”، “آیتالله العظمی” و… را طی میکرد. حالا همینها را هم تغییر دادهاند و صادق لاریجانی در عرض چند سال به “آیتالله آملی لاریجانی” تبدیل شد.
وقتی آیتالله خامنهای این گونه برای خود شخصیتسازی میکند، طرف مقابل هم دست به همین عمل زده و میزند. سید حسن خمینی را صرفاً به دلایل سیاسی، “آیتالله” میخوانند. هاشمی رفسنجانی یک گام دیگر پیش نهاد و حسن خمینی را “علامه” قلمداد کرد. او علامه کدام علوم است؟ علامه کردن حسن خمینی بهترین نماد ارزان علامه شدن در حوزه های علمیه است.
جامعه ایران به کلی تغییر کرده و تعداد دانشجویان آن نسبت به سال ۵۷، ۲۷ برابر شده است. کتابهای متفکران غربی به فارسی ترجمه شده و افراد از طریق اینترنت و ماهواره با جهان در ارتباط هستند. مدعیات صادق لاریجانی برای این نسل فاقد هر گونه اعتباری است. نهادهای وابسته به حوزهها در حال ترجمه وسیع متون کلامی و فلسفی و تفسیری متفکران یهودی و مسیحیاند. آنان از این راه با دانش جدید آشنا میشوند و از آن بهرهبرداری میکنند.
پس چه کسی مخاطب سخنان بیربط صادق لاریجانی و جواد لاریجانی است؟ این سخنان فقط و فقط هزینه قدرت سیاسی و مالی فاسدی است که آنان به نحو باد آورده بدان دست یافتهاند.
فقها با اموال و ثروت ملی ایران چه میکنند؟؟
تجمل گرایی در حرم امام
http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article/-b149edb41a.html
محمدمهدی / 28 May 2015
از برای اطلاع خوانندگان:
کلام خدا در قرآن که در این مقاله هیچ ذکری از آن نیست
مبرا و پاک است از عنوانینی چون حوزه و مجتهد و فقیه و
علامه. این عنوان همچون مذهب من درآوردیند و ساخته و دست
آورد بشر. از اعراب در قرآن به عنوان «اشد الکفار» ذکر شده
و قوم و ملتی که اهل تعقل و تفکر نیست (چون ایرانیان) را
خداوند زیر عنوان «قوم لا یفقهون» قرار میدهد. بنابراین
تا زمانیکه جامعه ما در حال بالیدن به خود و مالیدن پاچه های
جاهلین فاسقی چون خامنه ای و لاریجانی و رفسنجانی و
امثالهم است هیچ تغییری در فهم و شعور اجتماعی حاصل نخواهد
شد. حال چه تعداد دانشجویان ۲۷ برابر شده باشد و چه ۲۷۰۰ برابر.
که دانش که جو شد چون علفی شود که به دهان بزی خوش آید
و حاصلش دانشجویی شود در حال نشخوار! و دریغا این وسط
از مثقالی از فهم و شعور!
حمید / 28 May 2015
عضو سابق پادگان و منتقد کنونی مینویسد:
“فقهی که این همه به آن میبالند، یا از دین یهود وارد اسلام شده و یا برساختههای اعراب پیش از اسلام بوده که توسط پیامبر اسلام امضا شده است.”
کدوم فقه؟ این همه چقدر است؟ مگر دین خالص خدا اسلام و یهود را
مجزا ساخته؟ مگر محمد خود عرب نبود و مگر خود پیش از بعثت پیامبری
از دین ابراهیم که همان دین اسلام بود و هست پیروی نمیکرد؟ مگر اسلام
بر طبق نقل قول غلط و فاحش آخوند خامنه ای دجال که آنرا اسلام ناب
محمدی مینامد از آن محمد بود که چیزی را از خود در آن وارد کرده و امضا
کند؟
و آقای گنجی چرا سرکار که بعنوان عضو مستعفی (ظاهرأ البته) پادگان
حوضچه قدری به قرآن آشنایید حقایق را کتمان میکنید و خدا را از یاد
برده اید؟ خدایی که خود خوب به ماهیت این پادگانها و این چراهگاهای
آخوندی و آنچه در آنها میگذرد واقف است و میداند خامنه ای کیست
و لاریجانی کیست و رفسنجانی و حسن خمینی کی اند و چه میدانند و
چند مرد حلاجند. حال میخواهند خود را آیت الله لقب دهند و یا معظم و
یا علامه دهر. که جملگی از خاک خلق شده و به خاک روند همچون هر
بشر دیگر. پس منتظر بمانند و بمانید که ما هم منتظریم که عدل الهی
را چوب لای درزش نیست.
و در آخر: لطف کرده و نمونه ای از کشوری غربی که در آن شهروندان
«همه آزاد و برابرند» را هم ذکر کنید که سر از پا نشناسیم از قدردانی از
متفکران غربی پیشرو در ترویج آن!؟!
Majid / 28 May 2015
پس از مقاله بنسبت بد « آمارسازی … » ( یا عنوانی در این حدود )، این نوشته خوبی از آقای گنجی است. در باره آن نوشته چیزی نوشتم ولی هرچه تلاش کردم سایت گویا نگرفت، به زمانه هم نوشتم ولی نشان ندادند.
آقای گنجی و دوستان در سایت زمانه تندرست و پیشرو باشند
بابک / 28 May 2015
حرفت درسته آقای گنجی ولی خودت کی هستی؟ یک پاسدار که چون از گردونۀ قدرت کنارگذاشته شده، شده مخالف رژیم؟ بله، از دید من خود تو یکی از همین هایی . یکی مثل صداق لاریجانی و خامنه ای
امیر / 28 May 2015
ایت الله خمینی در کتاب حکومت اسلامی شرایط و وجوب این حکومت را سال 46 یازده سال پیش از پیروزی رسیدن جنبش شبه توتالیتر سال 57 شرح داد . ایشان ولایت فقیه را چنین تعریف کرد .
ولایت فقیه از امور اعتباری عقلائی است و واقعیتی جز جعل ندارد .جعل یعنی قراردادن قیم برای مردم .قیم مردم با قیم صغیر از لحاظ وظیفه و موقعیت هیچ تفاوتی نمی کند والسلام .
شاهد / 29 May 2015
اقا مجید عزیز خامنه ای رو قبول نداری اکبر گنجی رو قبول نداری حوضه رو قبول نداری حقوق بشر رو قبول نداری متفکران غربی رو هم قبول نداری کلا همه رو به کل قبول نداری اخه نمیدونم چرا همه فکر میکنن همه چیز رو میدونن تو مملکت ما یا مردم به کلی اهل مطالعه نیستن و از این موضوعات سر در نمیارن یا این که دو تا کتاب میخونن و فکر میکنن علامه دهر شدن و سروشون رو بالا میگیرن و همه جا نظر میدن
سعید / 29 May 2015
ادعا کردن اگر بنا را بر اثبات نگذارد همیشه آسان است.چه لاریجانی چه آخوندهای دیگر
وقتی از برتری اسلام بر علوم بشری میگویند شگردی جز کلی گویی ندارند.
خب بنده هم ادعا میکنم تمام معارف جهان در کتاب “بز بز قندی” یا “سفید برفی و
۷ کوتوله” موجود است و هایزنبرگ اصل عدم قطعیت را از قصه جک و لوبیای سحرامیز
پیدا کرده.میتوانید ادعای من را رد کنید؟
Sam / 29 May 2015
همانطور که کلام جناب لاریجانی ادعاهایی بود که مستند نشد، اما نوشته جناب گنجی هم هیچ چیز برای عرضه نداشت و میتوان گفت دو شعار علیه هم بود.
موسوی / 30 May 2015
آقای سعید عزیز:
موضوع قبولی و یا رد احدی در کامنتهای اینجانب هرگز
مطرح نبوده و هرگز جنبه قضاوت در مورد احدی هم
مطرح نبوده و نیست و نخواهد بود که قضاوت نهایی
در مورد بشر با خالق اوست و نه با احدی دیگر. بحث
اینجانب فقط همواره این بوده و هست و خواهد بود
که کسیکه چون خامنه ای زیر پرچم دین ابراهیم رهبری
میکند و یا کسیکه چون گنجی قرآن را ساخته و پرداخته
محمد میداند تا چه اندازه صادق است و تا چه اندازه از
تورات و انجیل و قرآن آگاهی دارد؟ تذکر و روشنگری
فقط هدف است و نه هیچ چیز دیگر. با تشکر از کامنت
و تذکر بجای سرکار.
Majid / 30 May 2015
ما ایرانیا قبلل ازظهور اسلام خداررو میشناختیم وبهش باور داشتیم والان این مدعیان جوری وانمود می کنند که اگراینها نبودن ملت یا درراه جاهلیت قدم گذاشته بود ویا مرتدشده.بودند به امید روزی که تابوی اسلام و شریعت.ازکشور ریشه کن شود
علی / 05 June 2015