کنگره آمریکا با قدرت وارد صحنه تعامل این کشور با دولت ایران شده است. امری که بسیار فراتر از پرونده اتمی بوده و همزمان با تدارک یک جبهه متحد با کشورهای عرب منطقه در مذاکرات کمپ دیوید، از تدارکاتی مهمتر برای ایجاد تغییر در شرایط خاورمیانه نشان دارد. به نظر میرسد که پرونده اتمی، بهانه لازم برای تعیین آینده حکومت اسلامی ایران را در اختیار سناتورها و نمایندگان آمریکا قرار داده است.
سرانجام مجلس نمایندگان آمریکا با ۴۰۰ رای موافق در مقابل تنها ۲۵ رای مخالف، طرح نظارت کنگره بر توافق اتمی ایران را به تصویب رساند. سنای آمریکا یک هفته پیشتر با ۹۴رای مثبت در مقابل یک رای منفی همین طرح را به تصویب رسانده بود. به این ترتیب هر دو مجلس نمایندگان و مجلس سنا (کنگره)، این طرح را تایید کردند و برای امضاء رئیس جمهور به کاخ سفید فرستادند. پس از تایید باراک اوباما این طرح به صورت قانون درآمده و قابلیت اجرایی مییابد. اما این طرح چیست و قرار است که چه کند؟ تاثیر آن بر روند و بر نتیجه مذاکرات هستهای چه خواهد بود؟ آیا این یک اقدام کیفی و مهم است یا حرکتی سیاسی و تبلیغاتی؟ این نوشتار به پرسشهای فوق می پردازد.
«طرح ایران» چیست؟
طرحی که به تدریج در کنگره نام «طرح ایران» به خود گرفت ، در پی کشمکشهایی تهیه شد که از سال گذشته میان کنگره آمریکا، به عنوان قوه مقننه این کشور و کاخ سفید، به عنوان قوه مجریه آن، درگرفته بود. کنگره پیوسته از وزارت امورخارجه میخواست که به طور منظم و شفاف به نمایندگان و سناتورها گزارش دهد تا آنها بدانند مذاکرات به چه صورت پیش میرود و امتیازات واگذار شده از دو سوی چیست.
با طول کشیدن مذاکرات و بروز نکات بحثبرانگیر و موارد جدید شکبرانگیز در آن، کنگره به تدریج در این که آیا هیات آمریکایی در حال تلاش برای دستیابی به یک معامله خوب، امنیتبخش و موثر است به تردید دچار شد. این تردیدهای ضمنی زمانی که اکثریت کنگره به دست جمهوریخواهان افتاد، شکلی علنیتر یافت. اختلافنظرها میان نمایندگان جمهوریخواه و کاخ سفید چنان اوج گرفت که در نهایت سناتورها و نمایندگان مجلس بر آن شدند تا مکانیزم هایی را به صورت قانون درآورند و از این طریق بر عملکرد کاخ سفید و وزارت امورخارجه آمریکا در پیشبرد مذاکرات و عقد توافقنامه نهایی پرونده اتمی ایران نظارت داشته باشند. این تلاش پس از فراز و نشیبهای بسیار، با یک روایت نرمتر از آن چه برخی از جمهوریخواهان تندرو میخواستند، به ثمر رسید و طرح تصویب شده در کنگره آمریکا حاصل آن است.
تحریمهای کنگره کدامها هستند؟
تحریمهایی که کنگره آمریکا در مورد فعالیتهای اتمی ایران وضع کرده، بخش اصلی و سخت تحریمهای آمریکا علیه حکومت ایران را در بر میگیرد. بر اساس آنها، ایران از دسترسی به سیستم مالی جهانی محروم است، امکان کار با بانکهای بینالمللی را ندارد، تبادلات مالی آن به شدت تحت کنترل و محدودیت قرار دارد، دسترسی ایران به منابع ارزی خود در بانک های خارجی قطع و تحت نظارت قرار گرفته است، تبدیل و تبادل ارز برای بانک های ایرانی محدود، مشروط و دشوار شده است، شرکتهای خارجی اجازه سرمایهگذاری بدون مجازات در ایران را، از جمله در حوزه نفت، از دست دادهاند و در یک کلام دو نهاد بانک مرکزی ایران و شرکت ملی نفت ایران به حالت فلج و انفعال در سطح بینالمللی کشیده شدهاند.
اثرات این طرح بر مذاکرات چیست؟
اولین اثر این طرح که به صورت قانون در خواهد آمد، زیر سوال بردن تقویم زمانی اجرای توافقنامه است. از هر زمانی که امضای توافقنامه صورت گیرد، مدتی معادل یک تا سه ماه، شرایط اجرایی برداشتن بخش مهمی از تحریمها زیر سوال میرود. به عبارت دیگر، حوزه اختیارات تیم مذاکره کننده آمریکایی در رابطه با برداشتن قسمت حساسی از تحریمها بسیار محدود میشود. در این زمینه دیگر این کاخ سفید و نمایندگان وزارت امور خارجه نیستند که میتوانند قول و وعدهای واجد اعتبار به طرف ایرانی و یا به سایر متحدان خویش در گروه ۱+۵ ارائه دهند، بلکه اختیار برداشتن این تحریمها ازاین پس در دست نهادی است که در مذاکرات حاضر نیست ولی میتواند هر آن چه که نمایندگان حاضر در مذاکرات می گویند، تایید یا رد کند.
پس از امضای توافقنامه چه خواهد گذشت؟
یا طرف ایرانی این را بهانه خواهد کرد و اجرای توافقنامه را منوط به حل اختلاف میان کنگره و کاخ سفید میکند و در این صورت باید انتظار داشته باشد که هرگونه تغییری در شرایط به طور جدی یک تا سه ماه به تاخیر افتد، یا این که ایران اجرای توافقنامه را آغاز کند و برای بخش تحریمهای کنگره، منتظر رفت و برگشتهای لازم میان این دو نهاد در آمریکا باشد. در این صورت نیز نباید انتظار داشته باشد که برای یک تا سه ماه و بابت همکاری عملیاش، کاهش زیادی در فشارهای اقتصادی ناشی از تحریمها نصیبش شود. تحریمهای کنگره، ستون فقرات اقتصاد دولتی ایران را در دو بخش نفت و مالی هدف گرفته و بیشترین خسارات و ضررها را به اقتصاد شکننده دولتی ایران وارد ساختهاند.
دستیابی به پول نقد و خدمات بانکی برای اقتصاد ورشکسته کشور از ضروریات است و بنا به گفته علی خامنهای، علت اصلی آمدن حکومت ایران به پای میز مذاکرات، برداشتن تحریم ها بوده است و بس. این هدف اصلی اما اینک به واسطه قانون جدید کنگره زیر سوال رفته است. امری که می تواند حتی در کاهش انگیزه طرف ایرانی و ترک میز مذاکرات دلیل یا بهانه خوبی باشد. این وضع، فرصت خوبی را برای جناحهایی از نظام -مانند سپاه پاسداران- فراهم میکند که توافقنامه و اجرای آن را زیانی حتمی برای منافع خویش میبینند.
علاوه بر این باید دانست که کنگره آمریکا بلافاصله پس از تصویب این طرح به سراغ طرح مجازاتهای جدیدی برای حزبالله لبنان رفته است. در این طرح نیز مجازاتهای آمریکا علیه این تشکل نظامی-سیاسی و حامیان آن افزایش خواهد یافت. به عبارت دیگر همزمان با دخالت کنگره در آینده مذاکرات اتمی، این نهاد برای فشارها و مجازات هر چه بیشتر نیروهای وابسته به رژیم ایران در لبنان هم وارد عمل شده است. این به معنای آغاز مسیری است که یک هدف بیشتر ندارد: به زانو درآوردن رژیم جمهوری اسلامی.
نتیجهگیری
کنگره آمریکا با قدرت وارد صحنه تعامل این کشور با دولت ایران شده است. امری که بسیار فراتر از پرونده اتمی بوده و همزمان با تدارک یک جبهه متحد با کشورهای عرب منطقه در مذاکرات کمپ دیوید، خبر از تدارکاتی مهمتر برای ایجاد تغییر در شرایط خاورمیانه دارد. به نظر میرسد که پرونده اتمی بهانه لازم برای تعیین آینده حکومت اسلامی ایران را در اختیار آمریکا قرار داده است.
برای بخش جمهوریخواه کنگره آمریکا، بیشتر از آن چه محتوای توافقنامه اتمی نگرانکننده باشد، خود توافقنامه است که نگرانی ایجاد میکند. بر اساس استراتژی راهبردی اوباما که جمهوریخواهان به شدت از آن پرهیز دارند، این میتواند آغازی باشد برای متعارف جلوه دادن حکومت ایران و تبدیل کردن آن به یک متحد منطقهای برای ایالات متحده آمریکا؛ امری که با منافع اسرائیل و اعراب منطقه خلیج فارس در تضاد است. به همین خاطر تلاش کنگره آمریکا در راستای ایجاد بستر برای یک استراتژی کاملا متفاوت است. استراتژیای که در آن نه فقط رژیم کنونی ایران نقشی ندارد، بلکه به نوعی از معادله آینده منطقه حذف شده است.
به طور مشخص کنگره آمریکا از این پس، به عنوان یکی از نهادهای اصلی قدرت در ایالات متحده، در پی تضعیف و تحلیل رژیم ایران خواهد بود. این امر ناشی از بافت و ترکیب کنگره است که به دست جمهوریخواهان افتاده و آنها نیز به دنبال پیش بردن یک خط راهبردی متفاوت با کسانی هستند که بیش از یک سال و نیم دیگر در کاخ سفید نخواهند بود.
در عین حال تحت تاثیر لابی اسرائیل، لابی قدرتمند عربستان سعودی و لابی صنایع نظامی آمریکا را نباید از یاد برد. بدیهی است که اگر در انتخابات آتی ریاست جمهوری، قوه مجریه نیز به دست نماینده همین نیروها بیفتد، میتوانیم شاهد آن باشیم که تاکتیک تضعیف و تحلیل رژیم ایران، به استراتژی تغییر آن تبدیل شود.
بیم و امید این نوشتار دایی جان ناپلئونی بود.
Xerxes Goodarzie / 15 May 2015
با تشکر از جناب عرفانی .
تحلیل جالب و مفیدی بود .
بهنام / 15 May 2015
جناب آقای عرفانی، آنچه شما با نام مقاله و تحلیل مرقوم فرمودهاید، با واقعیت همخوانی حتی اندکی نیز ندارد!
طرحی که در کنگره آمریکا با اکثریت آرا تصویب شد، اتفاقا تمام راهها را بر تندروهای علیه مذاکرات و توافق نهایی بست.
درست است که بر اساس این مصوبه کنگره میتواند توافق حاصل شده را قبول و یا رد کند، اما در صورت رد، اوباما میتواند از وتو ریاست جمهوری استفاده کند، که بارها گفته است این کار را خواهد کرد.
به گفته خود نمایندگان جمهوریخواه کنگره، آنها که مخالف این توافق هستند رای کافی برای جلوگیری از وتو رئیس جمهور (۲/۳ آرا ) را ندارند و نمیتوانند به دست آورند.
به علاوه، این طرح قرار بود طرحی بسیار جامع و پر از متممهایی باشد که به توافق نهایی با ایران جهت دهد! اما دقیقا به دلیل تهدید وتو اوباما، و نبود آرا کافی برای جلوگیری از این وتو، تمام متممها (از جمله اینکه ایران دست از حمایت از گروههای تروریستی بردارد/ و یا اسرائیل را به رسمیت بشناسد)، حذف شد. جمهوریخواهان نیست علیرغم رضایت و برای حفظ وجهه کنگره و اینکه کنگره حداقل بتواند رایی داشته باشد به این طرح رای دادند.
در مورد تحریمها نیز اوباما نه تنها میتواند تحریمهایی که توسط خودش و روسای جمهور قبلی وضع شدهاست را لغو کند، بلکه میتواند تحریمهای کنگره را نیز تعلیق کند! تحریمهای شورای امنیت و اتحادیه اروپا هم که از دست کنگره خارج است!
در ضمن اوباما در دیدار خود با سران عرب، اشاره کرد که راه حل برای تنشهای منطقه ملزم به حضور ایران و سایر کشورهاست!
تمام شواهد عینی اتفاقا حکایت از تلاش اوباما برای ایجاد تعادل جدید در خاورمیانه، دارد! آن هم نه برای تغییر «رژیم ایران» انگونه که شما میفرمایید که در جهت همکاریهای بیشتر با ایران!
غزل / 15 May 2015
بر همه آشکار است که کنگره آمریکا با لابی شرکتهای فراملتی، سرمایه داران میلیاردری، ایپاک و شیخهای نفت فروش مدیریت و اداره میشود. اعضای کنگره و سناتورها، رزق و روزیشان با منافع و علایق این نهادها گره خرده و سیاست گذاری میشود و البته پنتاگون و افکار عمومی در رسانههای کنترل شده، در سمت و سؤ دادن این تاکتیکها و استراتژیها نقشی فعال دارند ! در رژیم جمهوری اسلامی ایران، اتاق فکر جناح نظامی اصولگرا در آرزوی اینست (حتا نماز شب میخواند و به امامزاده دخیل میبندد)که با تحریک آمریکا به یک حمله نظامی ضربتی و کوتاه مدت به مناطق اتمی، روحیه ناسیونالیستی ایرانیان را زنده کند و تضمینی حداقل ۵۰ ساله برای بقا و اقتدار خود در ایران و تنفر و انزجار از آمریکا بوجود آورد. البته آمریکاییها آنقدر ابله هم نیستند که بدام حیلههای آخوندی ایرانی یا اسراییلی یا عربی بیفتند ولی در چم و خم سیاست آنها و بی دقتی و ساده انگاری که بارها در تحقیقات و گزارشات خود داشته اند و تجربه آنرا داریم، امکان اشتباهات جبران ناپذیر در تصمیم گیریهای مهم از جانب امریکاییها بعید نیست. رژیم ج.ا. حتا برای تحریک بیشتر آمریکا، دخالتی آشکار در معضلات منطقه و خاورمیانه را دارد ولی امروزه مردم ایران برای سوریه یا یمن یا بحرین یا هلال شیعی حاضر به جنگ و خونریزی با آنها نیستند. از جانب اپوزیسیون واقعی ایران هم فقدان مدیریت سیاسی و ایجاد محبوبیت در مردم داخل وجود دارد و ساختار فرسوده، مسموم و غیر قابل اعتمادی را با خود یدک میکشد که البته با یک همکاری و سازماندهی منسجم با غربیها این خلا در کوتاه مدت پر میشود. وزنه اصلی در تغییر و تحول از داخل ایران و بدست مردم ایران صورت میگیرد و امیدواریم که غرب با قدرت بخشیدن به یک جمهوری مستقل و ملی در ایران ، نقش اسلام سیاسی را در خاورمیانه کمرنگ، و حیله و تلاش روسیه برای دستیابی به آبهای گرم خلیج فارس را بشکست بکشاند.
جمهوریخواه / 16 May 2015
انقدر غربیها با حکومت اسلامی ایران مماشات کردند که کشورهای عربی دست به اقدام شدند و حالا غربیها مرتب در حال توجیه مذاکرات الکی اتمی و سعی در فروش اسلحه بیشتر به کشورهای عربی هستند.
جمهوری اسلامی ایران با دخالت در سایر کشورها دقیقا طرح اوباما را اجرا میکند!
ایجاد بالانس در منطقه بین شیعه و سنی و اسراییل !
بعبارتی دیگرایجاد تنش در منطقه تا اسلحه امریکا و همدستانشان فروش رود و قیمت نفت تحت کنترل باشد….
بیخود نبود شاه را برداشتند!
مهران / 16 May 2015
افرين غزل موافقم
بندلى / 16 May 2015
ساده اندیشی است اگر فکر کنیم غرب بخواهد رژیم جمهوری اسلامی را عوض کند. بالعکس غرب ثابت کرده است که در مواقع حساس این حکومت را از تلاشی نجات داده است. مذاکرات اخیر نمونه زنده آن هست.
ساده انگاری / 16 May 2015
من با تمام احترامى كه به شما و اقاى افتخارى قائلم با قسمت هاى از نظريه شما موافق نيستم ! جمهوري اسلامى بيشترين خدمت را به كابينه ودولت امريكا انجام داده است ، چرا كه بانا امن كردن كردن منطقه بازارهاى جديدى براى كارخانه جات و دولت اسراييل ايجاد كرده وهرروز هم با ناامن نشان دادن ايران اهداف خودرا در منطقه دنبال ميكند . اين بزرگترين حمايت ايران از برنامه هاى امريكا ست . ايران را از اسراييل ميترساند و منطقه را از ايران ، اين سياست كلى امريكا در منطقه است .
هوشنك / 16 May 2015
دوستان به درستی اشتباهات این تحلیل را تذکرداده اند. بودن این رژیم بیشتر به منافع آمریکا در منطقه سود میرساند تا نبودن آن. دیگر آنکه آلترناتیو قابل اتکائی بعداز تغییر رژیم درایران وجود نداشته و چنانچه آمریکا با استفاده از اهرم تحریمهای فزاینده یا اقدام نظامی بخواهد رژیم را تغییر دهد، به علت عدم وجود آلترناتیوی که بتواند هم اوضاع را کنترل کرده وهم بیشتر به منافع آمریکا درمنطقه کمک کند، اوضاع کشور ومنطقه از حالت تعادل فعلی خارج شده و نتایج آن نامعلوم است. بنابراین بهترین راه حل برای آمریکا و متحدان اروپائیش تعامل با این رژیم از طریق ایجاد اعتماد با آن و بازکردن بازار هزاران میلیاردی ایران به روی سرمایه های آمریکا و متحدان سرمایه داریش میباشد. تنها تضمینی که رژیم دستاربندان از آمریکا میخواهد، تضمین بقای آن است. متقابلاً به نفع آمریکاست که با هدف دسترسی بی درد سر به چنین بازار عظیمی، این تضمین را عملی سازد. کشورها درجهت منافع خود عمل میکنند ونه دایه های مهربانتر از مادر شدن برای ملت ایران.
علی کبیری / 16 May 2015
هشدار …………………………….هشدار
صهیونیستهای حاکم در بخشی از جناح حاکمیت در ایران در جنگ با رقبای خود و برای عدم موفقیت سر سپردگی حاکمیت در قبال توافقات پنهانی (با عنوان دروغ توافق اتمی)با جناح دموکرات حاکم در امریکا برای ورود به بازار غارت در ایران موذیانه پروژه مخفی خود را با تحرک دوباره اغاز کردند .حرکتها و اقدامات اخیر در اذربایجان و کردستان با بر انگیختن احساسات ملی از این نظر مورد اهمیت و ارزیابی میبایست کرد.هوشیاری و تحلیل درست از حادثه های اینچنینی میطلبد دقیقتر و عمیقتر به چرایی تولید این شور و هیجانها نگرش داشته باشیم.التر ناتیو همیشگی نظام حاکم فعلی از ابزارهای فراوان در طی سی و پنج سال گذشته ایجاد بحران و هدایت ان بوده و هست .ارزیابی اولیه من در این حادثه ها شناسایی منافع حاصله از هر بحرانی بوده که عمدا توسط بخش عظیم و مخفی جناح وابسته به صهیونیزم و ماسونیزم جهانیست که به هیچ قیمتی خواهان ورود رقیب اصلیشان امریکا و بخشا سرمایه داری حاکم در حزب دموکرات امریکانیستند. این جناح دست به هر کاری خواهند زد و همیشه برگ برنده شان استفاده ابزاری از شورشهای هیجانی تولید شده از شکافهای اجتماعی ماحصل از تبعیض ملیتی در ایران بوده و هست. هشدار من به تمامی رفقا در این است که با تحلیل درست از چنین تحرکات موذیانه واقعیت مسعله را دریابند و اقدامات روشنگرانه خود را در این ضمینه با افشاگری ترفندها اغاز نمایند .متاسفانه بعلت سطحی بودن تحلیلهای کارشناسانه در چنین مسائل تکراری نیروهای پیشرو نتوانستند عمق فاجعه را پیشبینی و ارزیابی کنند ..درخواست من از دوستان دامن زدن به تحلیلهای کارشناسیست با دامن زدن به این بحث یاریم دهید .مقاله مفصلی در دست نگارش دارم که به تاریخچه و تحلیل استفاده ابزاری رژیم میپردازد .باریش
باریش جلال زاده / 17 May 2015
کوروش عرفانی گرامی بحث بر سر قدرت بخشی به جناحی از درون رژیم است که تن به تسلیم به کارتلهای سرمایه داری در بخشی از سرمایه داری امریکا ست بخش وابسته به حزب دموکرات که سی و پنج سال از ایران و بازار غارت ان بیرون رانده شده است .استراتژی دموکراتها عدم ریسک در تغییر رژیم است که احتمال پیروزی چپ بیشتر است .در صورت تغییر رژیم .صهیونیزم و رقبای ماسون حاکم در ایران به قیمت ویرانی نه میتوانند و نه قادر هستند منافع اربابانشان را با کارتلهای امریکایی دموکرات نشان امریکایی تقسیم کنند همان بلایی که بر شاه اورده شد .شاه نیز در قبال فشار این جناح امریکایی تن به تسلیم میداد که تغییرش دادند .
از این منظر و زاویه دیدن را توصیه میکنم .درست است که شما تز دکتراتان انقلاب ایران بوده اما دگر گونی حاکمیت محصول رقابت بخشی از سرمایه داری حاکم در جهان است که در رقابت با رقبای امریکایی خود انحصارا یک قرن است که این منافع را در دست داشته و دارند و حاضرند تن به هر کاری بزنند .
باریش جلال زاده / 17 May 2015
Trackbacks