اسمش آزاده نامداری است؛ مجری تلویزیون با روسریهای رنگی و چادر مشکی که از قضا یک بار هم با مردی چند زنه مصاحبه کرده است.
اسمش فرزاد حسنی است. مجری تلویزیون با هزاران هوادار و مخالف، با موهای ژل زده و چهره جذاب.
آنها مجریان تلویزیون دولتی ایران بودهاند و دهها برنامه در راستای سیاستهای صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران اجرا کردهاند. جوان بودن، متفاوت بودن و جسارت داشتن، سالها هر دوی آنها را به چهرههای مشهور تلویزیون ایران تبدیل کرده بود و خبر ازدواج آنها برای مخاطبان میلیونی این رسانه جذابیت فراوان داشت.
اما ازدواج خبرساز آنها که با شعر عاشقانه خواندن در مقابل دوربین رنگ و بو گرفته بود، با یک دعوای لفظی در مقابل همان دوربینها، سرانجام به طلاق ختم شد و البته طلاق تنها حاشیه زندگی آنها نبود. اوضاع وقتی پیچیدهتر شد که در روزهای نوروز ۱۳۹۴، آزاده نامداری، عکس کتکخورده خود را در اینستاگرامش منتشر کرد و خبر از خشونت مستمر خانگی در دوران زندگی مشترکش با فرزاد حسنی داد.
آیا آزاده نامداری مهم است؟
«متاسفم که مجبورم این عکس خصوصی رو منتشر کنم. اما دیگه باید… باید… این عکس مستنده و بسیاری از مدیران محترم تلویزیون خودمو و حالمو رویت کردن. امروز به لطف دروغگویی ایشون مستند من پخش نشد و هزار اتفاق تلخ دیگه… من الان سرپام، خوبم. زندگی میکنم. درس میدم. کار میکنم و دوباره زنده شدم.
متاسفم برای رادیویی که آنتن زندهشو میسپره دست کسی که به نزدیکترین کسش هم رحم نکرد، به تأیید دوستاش ازدواج با من فقط یه شو یا نمایش بیشتر نبود. به لطف پدرم، من حق طلاق داشتم و گرنه شاید الان زنده نبودم. این عکس تلخه ولی واقعیه، برای هوادارایی میگم که از ایشون بت ساختن، بتی که به هیچ مسلکی پایبند نیست، دیگه کسی تو کامنتای من حق نداره اسمی از ایشون بیاره. آقای حسنی میدونم دهنت باز میشه به هر تهمتی. اما من واگذارت میکنم به خدا… و خوشحالم که دیگه نمیبینمت. فقط بدون چهل تا فایل صوتی دست من داری که مدتهاست حتی خودم گوشش ندادم.»
این متنی است که آزاده نامداری در شرح عکس خود منتشر کرده و البته مدتی بعد آن را از اینستاگرامش حذف کرده است. با این حال حذف عکس باعث نشده که کاربران فضای مجازی از اظهارنظر درباره ماجرا خودداری کنند.
آزاده نامداری، در میان مجریان تلویزیون ایران به دلایلی متفاوت بوده: از شبکه استانی کرمانشاه به تهران آمد، در شبکه یک، برنامه «تازهها» را اجرا کرد و با همین برنامه به شهرت رسید. او اولین دختر جوانی بود که در تلویزیون «چادر ملی» و «چادر قهوهای» به سر کرد و نگاهها را به خود کشاند. محافظهکاران به او انتقاد کردند که چادرش بوی نفاق میدهد؛ چون موضعش را در مقابل «فتنه» روشن نکرده، در برنامههای تلویزیون به تفکیک جنسیتی انتقاد کرده یا با مردان شوخی کرده و زنان متفاوت مثل زن راننده تریلی را الگوی زنان خوانده است.
محافظهکاران همچنین از اینکه او پس از رسانهای شدن خبر طلاقش، «صفحهای در اینستاگرام باز کرده و از غصهها و حال بدش برای هوادارانش مینویسد و عکسهایی از خودش میگذارد»، ناخشنود بودند. او با اینکه حالا از سوی عدهای دیگر متهم است که چرا با مرد چند زنه مصاحبه کرده، از نظر محافظهکاران به عنوان «فمینیست» شناخته میشود.
خشونت خانگی و ما
جامعه مجازی ایران هم مثل تمام دنیا، به اخبار چهرههای مشهور واکنش نشان میدهد اما این بار موضوع پاپاراتزی و سرگرمکننده نیست. صحبت از خشونت خانگی است؛ موضوعی که از هر سه زن، یک نفر آن را در زندگی تجربه میکند و چندان ربطی به کلاس اجتماعی، میزان تحصیلات و شغل افراد ندارد.
شبکههای اجتماعی هرچه فراگیرتر شدهاند، فرصت را برای بازنمایی و انتشار اخباری از این دست بیشتر کردهاند و به همان نسبت هم حساسیت را نسبت به آن بالاتر بردهاند. در دسترس بودن دوربینها و امکانات ثبت تصویر و ضبط صدا، حالا باعث شده که درصد بیشتری از افرادی که در معرض این نوع رفتارها قرار دارند، آن را بازنمایی کنند و در مقابل، عاملان این رفتارها هم به پیامد عمل خود حساستر شوند.
کارکرد شبکههای اجتماعی اما تنها به مستندسازی این روایتها محدود نمانده و کاربران را هم به واکنش واداشته؛ واکنشهایی که صرفا همدلانه نیستند.
در میان افراد پرشماری که روز دوم سال نو، با عکس چشم ورمکرده آزاده نامداری مواجه شدند، کم نبودند کسانی که سیاست سکوت را در پیش گرفتند: «بگذریم… به ما چه؟ مسائل خصوصی مردم به ما ربطی نداره.»
آنها ادامهدهندگان همان روشی هستند که در دعواهای خانوادگی مداخله نمیکند و معتقد است گزارش کردن آن به پلیس یا نهادهای مسئول، مداخله در حریم شخصی افراد است؛ رفتاری شایع در میان ایرانیان که آمار جنایتهای خانگی را هم بالا میبرد.
خیلیها هم سیاست انکار را انتخاب کردند: «مدرکش کجاست؟ یه طرفه به قاضی نریم… چطوری باور کنم؟ حالا اینطوریهام نیست.»
این گروه از کاربران، منادیان عدل و انصاف شدند، در حالی که در پسزمینه تلاش برای انصاف و عدالت، قربانی خشونت خانگی با نوعی بیاعتمادی مواجه است. او باید برای چیزی دلیل بیاورد که اثبات آن بسیار مشکل است و همین ساده نبودن اثبات است که زنان را در دادگاههای خانواده با مشکلات بسیار روبهرو میکند.
آنها جای متهم و شاکی را عوض کردند و آزاده نامداری را متهم کردند که منافعی در انتشار این عکس دارد: «چرا این عکس را حالا منتشر کرده و نه همان زمان که حادثه اتفاق افتاده؟»
برخی مواضع شخصی او را پررنگ کردند که چون چادری و مذهبی است و چون زمانی با یک مرد چند زنه مصاحبه کرده، حالا حق اعتراض به خشونتی که بر او رفته را ندارد.
اما گروه بزرگ دیگری هم بودند که راه توجیه را در پیش گرفتند: «حقش بوده… حتما یه کاری کرده… ببین طرفو به کجا رسونده.»
در بین آنها کسانی بودند که صاحب عکس را به خیانت و دروغگویی متهم کردند و کتک خوردن را حق زن دانستند.
با وجود شیوع خشونتهای خانگی در ایران و تمام دنیا، راهکارهایی که به شکل رسمی و غیررسمی به زنان ایرانی پیشنهاد میشود، اغلب برآمده از فرهنگ سنتی و مردسالارانه است که تلویحا از زنان میخواهد سازش کنند و موضوع را کش ندهند: «پیش مییاد… تو گذشت کن… تو دم پرش نباش، زیاد جلوش ظاهر نشو، عصبانیش نکن…»
در مورد ماجرای آزاده نامداری و فرزاد حسنی هم همینطور است. خیل هواداران حسنی از اینکه وجهه عمومی مجری محبوبشان خراب شده ناراحتند و همسر سابق او را متهم میکنند که مسائل خصوصی را به عرصه عمومی کشانده و آبروداری نکرده.
به باور آنها نامداری باید سکوت میکرد، همانطور که شنوندگان ماجرا باید آن را نادیده بگیرند و از یاد ببرند. این رویکردی است که احتمالا مدیران تلویزیون و سیاستگذاران حکومتی هم با آن موافقترند: تقدس خانواده باید حفظ شود، حتی به بهای خشونت علیه زن.
برگ برنده، یک عکس
اما بحث و جدلهایی که دیگر به خاصیت فضاهای مجازی تبدیل شده، یک فرصت استثنایی برای فعالان حقوق زنان و علاقهمندان به برابری جنسیتی ایجاد کرده است. جایی که نکته ظریفی در شرح عکس آزاده نامداری بیان میشود: «به لطف پدرم من حق طلاق داشتم و گرنه شاید الان زنده نبودم.»
وکالت در طلاق، مطالبهای است که وکلا و فعالان حقوق زنان بارها بر آن تاکید کردهاند. در شرایطی که قانون حق طلاق را برای زنان به رسمیت نمیشناسد و این حق یکسره در دست مردان است، وکالت حق طلاق، یگانه مفری است که زنان را در برابر قانونی که کمترین حمایت را از آنها میکند، در موقعیتی بهتر قرار میدهد. آزاده نامداری از این حق استفاده کرده و کارکرد آن را برای زنان ایرانی روشن کرده است.
از سوی دیگر او یک امکان ویژه دارد: مشهور است و صدایش به گوش بسیاری میرسد. روی دیگر واقعیت شبکههای مجازی این است که همگان زبان بیان چنین روایتی را ندارند و به اندازه آزاده نامداری هم شناخته شده نیستند. انتشار عکس او باعث شده برای چند روز زنان و مردان ایرانی با موضوع خشونت علیه زنان از نزدیک روبهرو شوند و ناچار باشند موضع خود را در برابر آن تعریف کنند: آیا آنها جزو مردانی هستند که خشونت خانگی را پشت چهره مدرن و تحصیلکرده و زیبای خود پنهان کردهاند یا زنانی هستند که ورم چشم و صورتشان را با کرم پودر میپوشانند و هراز گاهی با «موتورسیکلت» تصادف میکنند و هرگز برای ثبت مدرک خشونت، به پزشک قانونی مراجعه نمیکنند؟ آیا معتقدند که باید از خشونت خانگی حرف زد و آن را گزارش داد، یا مواضع شخصی، سیاسی و گروهی، آنها را از بازنمایی این نابهنجاری باز میدارد؟
با این تفصیل، انتشار عکس این چهره تلویزیونی، یک اقدام مهم است: تابوی سکوت و خویشتنداری و لاپوشانی را در مقابل رفتارهای خشن خانگی میشکند.
- تیتر از عنوان یک فیلم گرفته شده است: مورد عجیب بنجامین باتن، یک فیلم آمریکایی، محصول سال ۲۰۰۸ به کارگردانی دیوید فینچر.
- فیلم شعرخوانی فرزادحسنی برای آزاده نامداری را ببینید:
سالها بود که برنامه ی تلویزیونی از جمهوری اسلامی ندیده بودم! کاملا فراموش کرده بودم که چه مزحکه ای از دورویی و چاپلوسی هستند…
نازنین / 24 March 2015
خسته شدیم از این همه دو روئی و نفاق مجریان نان به نرخ روز خور صدا و سیمای جمهوری ننگین جمهوری اسلامی ایران .
اینها اگر شرف و غیرت داشتند ، برنامه های دروغ و تفرقه افکنانه تهیه و اجرا نمیکردند ، برنامه هایی که کاملآ به دور از واقعیتهای نظام پوسیده و ننگین اسلامیست و سعی دارند چهره ای موجه از نظام پوسیده را به مردم القاء نمایند .
چهره منافقانه در برابر دوربین سمبلی از اخلاق و کرداری نیکوست ولی در زندگی شخصی دیو سیرتی و خشونت .
شستشوی مغزها در این رسانه یکی از اصول اولیه کار و فعالیت میباشد و چهره های کلیدی باید حتمآ سر سپردگی خود را به ولی وقیه و دیگر فاکتورهای غیر مشروع مذهبی و امنیتی و سیاسی ، ثابت نمایند .
بهنام / 24 March 2015
ای کاش این خانم از حوادث و وقایع پیش آمده در داخل منزلشان تصویر و صدا تهیه نمی کرد. با این کار بیشتر از هر چیز آبروی خودش و خانواده اش را از بین برد.
من اگر جای او بودم ، هرگز اجازه نمی نمی دادم که موضوع فاش شود. در صورت فاش شدن چنین حوادثی نیز بهتر است آن ها را به کلی انکار کرد.
شراره / 25 March 2015
خانم یا آقای شراره اگه شما با تحقیر و خشونت و ناچیز شدن یا ناچیز شمردن دیگری مسئله ای ندارین دلیل نمی شه که دیگرون باهاش راحت باشن! در ضمن فکر نمی کنم سر زدن به یه همچین سایتی برای شما مناسب باشه !
نازنین / 26 March 2015
به نظر من کشاندن این موضوع به حوزه عمومی کار درستی بود و این مساله یک مساله خانوادگی شخصی نیست. اما آیا ایشان قبلا در تلویزون درمورد خشونت به زنان انتقاد می کرد؟ با چادر سرکردنش آیا قصد تحمیق نداشت؟
ali / 26 March 2015
متاسفم كه اين طور مشكلات خانوادگي توي رسانه هاي ملي اعلام ميشه! من ايران زندگي نميكنم و از خيلي از هياهوها به دورم ولي ناخواسته بارها به صفحه اينستاگرام اين خانم نامداري سر زدم و ديدم كه با مظلوم نمايي چه كارها كه نميكنن،واقعا متاسفم
پونه / 26 March 2015
خوانندگان گرامی، فاش کردن خشونت خانگی، یک راه مبارزه با آن است. این نکتهای است که در مطلب هم به آن اشاره کردهام.
doustdar / 26 March 2015
خانم دوستدار، گزارش بسیار حرفه ای، معقول و قابل تعملی تهیه کردید. از شما ممنونم.
رضا کاظم زاده / 26 March 2015
خطاب به خانم نازنین و خانم دوستدار
یقین بدانید که تهیه تصویر و تهیه صدا از حوادث تلخ داخل منزل ، کمکی به حل این منازعات
نخواهد کرد.
در این جور موارد ، جلوگیری از آبروریزی ، حرف اول را می زند.
شراره / 26 March 2015
چرا ما ایرانیها همیشه دوست داریم پشت ویترینی زندگی کنیم.و نگاه دیگران برای ما از همه چیز مهمتر است؟چرا
یک زن بایستی بخاطر این که مبادا آبرویش برود هر خفت وخواری را تحمل کند؟.باید چهره واقعی آدمها رو به همه
شناساند.
حسین / 27 March 2015
من زنی هستم که نه بیشتر به خاطر عشق به خاطر تعهد به مردی که چیزی جز من تو دنیا نداشتن با همسرم ازدواج کردم اما نتیجه چی شد میتوانم بگم مردها ما شاید ولی قوانین ما باید یکبار برای همیشه عوض بشن من از همسرم جدا شدم نه بهتر بگم رها کردم من هنوز همه چیز دارم اما آون چی فکر میکنم با قوانین پوسیده مولوی که میداریم ازدواج ایده خوبی نیست
غریبه / 27 March 2015
تمام مردهایی هم که نظرشان اینه که این مسائل باید تو فضا ی بسته خونه چال بشه و تو فضا بیرون خونه یه دلیلی براش پیدا بشه چه میدانم از پله ها افتادم خوردم تو دیوار رفتم تو درخت اکثرا مانکن های خاص خودشان دارند معمولا تحصیلات پایینی دارند سطح مالی پایینی دارند خانواده سطح پایین و از همه مهمتر از طرف هم جنسی خودشان و اجتماع طرد شدن و احساس حقارت میکنند آه خدای جناب حسنی به نظرم آمد تمام این موارد به شما می خوره نه ؟!
غریبه / 27 March 2015
چرا نباید آبروی خشونت رو برد ؟ چرا باید خشونت پنهان و مسئله ای عادی در خفا باشه ؟ چرا نباید خشونت را شرم گین کرد ؟
آخه این چه طرز تفکریه که جلوگیری از آبروریزی حرف اول را می زند ؟! مغزخشکی تا چه حد ؟ آبرو در ایران یعنی دورویی و ستم !
تمام عمرم زن ها و مادرهای ایرانی رو دیدم که پایان خشونت در زندگی هاشون فقط زمانی می تونست یا می تونه اتفاق بیفته که مرگشون فرا برسه !
نازنین / 27 March 2015
خطاب به خانم نازنین
به نظر من ، برای چی یک زن بی جهت آبروی خودش را ببرد.
این جور مسائل چیزی نیست که بتوان در بیرون از خانه آنها را بیان داشت.
شراره / 27 March 2015
عشقهای جمهوری اسلامی همینه دیگه آخرش همین میشه
Yhb / 30 March 2015